حسادت به دیگران سمی است که تعادل زندگی شما را برهم می زند و روابط تان را تیره و تار می کند. حسادت در درجه اول فقط بر شخصی که این احساسات را تجربه می کند، تاثیر می گذارد، اما بسته به واکنش فرد می تواند تاثیرات ثانویه دیگری در این رابطه داشته باشد. برخی افراد حسادت به دیگران را در روابط عاشقانه تجربه می کنند. آنها حسادت را راهی برای ابراز عشق و علاقه خود به شریک زندگی شان می دانند. برخی دیگر به موفقیت دیگران و یا وضعیت مالی آنها حسادت می کنند. اما در نهایت باید بدانیم که حسادت بیمارگون سلامت زندگی شما را تهدید می کند.
در این مقاله، ۱۰ روش ساده برای جلوگیری از حسادت به دیگران را به شما می گوییم.
با توجه به مضرات احتمالی حسادت، برای کاهش این احساسات در زندگی چه کاری می توانید انجام دهید؟ در اینجا چند راهکار برای تغییر این وضعیت ارائه شده است.
۱. مسئولیت حسادت به دیگران را بر عهده بگیرید.
شما باید به خودتان اعتراف کنید (حداقل به خودتان) که به دیگران حسادت می کنید. نمی توانید دیگران را به خاطر احساس حسادت خود مقصر بدانید. واقعیت این است که، اغلب مردم فکر می کنند که بخاطر رفتارهای شخص دیگر حسادت می کنند. اما این احساس ناشی از افکار یا واکنش شما به یک وضعیت است.
اذعان به اینکه حسود هستید می تواند به منزله تهدیدی برای شما محسوب شود چرا که نقاط ضعف و ناامنی های خود را تایید می کنید. با این حال، برای کنار آمدن با این احساسات، باید این واقعیت را تایید کنید.
۲. این واقعیت را بپذیرید که دوست داشتن یک فرد ممکن است به شما صدمه بزند
وقتی عاشق می شوید، بعضی مواقع در معرض خطر طرد شدن هستید. در بعضی موارد ممکن است فردی که دوستش دارید شما را ترک کند و یا به دلایلی دیگر در زندگی شما حضور نداشته باشد. تجربه طرد یا خیانت از طرف فردی دیگر، این احساس را در شما بوجود می آورد که اساساً مشکلی در شما وجود دارد.
طرد شدن به شما آسیب می زند، اما صدمات طولانی مدت ناشی از این است که صدای درونی انتقادی شما پس از گذشت حادثه بر شما تاثیر می گذارد.
وقتی به انتقاد از خود گوش می دهید که موجب ناامنی شما می شود، خطر می کنید و مانند کسی که کمتر شبیه هستید می شوید و بیشتر به شخصی که صدای داخلی شما ادعا می کند، شبیه می شوید.
این واقعیت را بپذیرید که دوست داشتن کسی احتمالا منجر به صدمه دیدن شما می شود. وقتی عاشق می شوید، باید بدانید که در بعضی مواقع در معرض خطر طرد شدن هستید.
۳. خودآگاهی تان را افزایش دهید تا مسیر بهتر را بشناسید
غلبه بر حسادت به دیگران با آگاهی از خود شروع می شود، زیرا تنها در شرایطی که خودآگاهی داشته باشید می توانید تشخیص دهید که داستان های موجود در سر شما فریب دهنده هستند.
بدون خودآگاهی، به احتمال زیاد فکر می کنید شرایط ثابت و بدون تغییر است. و زمانی که کسی را می بینید که عملکردی بهتر از شما دارد، به جای اینکه به این موضوع توجه کنید که چگونه می توانید پیشرفت کنید، ذهن شما درگیر لحظه فعلی می شود.
به همین دلیل است که مقایسه شما را فریب می دهد، همیشه افرادی را پیدا خواهید کرد که از شما بهتر هستند و وقتی خود را با آنها مقایسه می کنید، فرض می کنید که شرایط ایستا است و شما توانایی پیشرفت نخواهید داشت.
اما اگر خودآگاه داشته باشید درک می کنید که از چه نعماتی برخوردارید و موارد مثبت زندگی خودتان را شاهد باشید.
۴. بابت فردی که هستید، از خود قدردانی کنید
قدردانی از دیگران بسیار خوب است، اما نباید فراموش کنید که از خودتان نیز مراقبت کنید. اغلب، هنگام مقایسه خود با اطرافیان، احساس ناامنی و افسردگی می کنیم. به عنوان مثال، اگر دوستی داشته باشید که از شما ورزشکار بهتری باشد، یا فردی که در حرفه خود موفق تر است، ممکن است به او حسادت کنید. در این موارد، شما باید مهارت های خود را در زمینه های دیگری قابل ستایش است، یادآوری کنید. شاید شما یک پیوند خانوادگی قوی داشته باشید یا به خاطر داشتن حافظه عالی خود شناخته شده باشید.
۵. زخم های خود را بهبود بخشید و از گذشته رها شوید
شما ممکن است در گذشته رابطه آسیب زایی داشته باشید که غریزه طبیعی شما حسادت به دیگران را برانگیزد. در این حالت به خود بگویید که جایی برای این احساس در زندگی خود ندارید و می خواهید از شر آن رها شوید. سپس چند نفس عمیق بکشید و تصور کنید که این احساس حسادت به دیگران ذهن شما را رها می کند. این کار را هر چند وقت یکبار انجام دهید تا آرامش بیشتری پیدا کنید.
۶. بیاموزید که چگونه خود را از نارضایتی و عصبانیت رها کنید
آیا هنگامی که فردی به شما آسیب می رساند، به مرور حوادث گذشته ادامه می دهید؟ آیا به خودتان اجازه می دهید که به خاطر اتفاقاتی که سالها پیش اتفاق افتاده است، خودتان را آزار دهید؟ این احساسات شدید عصبانیت شما را از حرکت به جلو باز می دارد. آنها به نفع شما نیستند، و قطعاً گذشته را تغییر نمی دهند.
از نظر برخی افراد، عصبانیت به بخشی بزرگ از هویت آنها تبدیل می شود که بابت هر اشتباهی و هر فرصت از دست رفته ای در زندگی، آرامش آنها را بر هم می زند. با این حال، اکثر مردم تا حد زیادی کنترل بر احساسات و عواطف خود را دست کم می گیرند. وقتی توانایی تشخیص احساسات خود را پیدا کنید، این قدرت را دارید که تصمیم بگیرید با آنها چه کار کنید.
۷. احساسات منفی را به نقاط قوت تبدیل کنید
حسادت به دیگران را به کانالی برای رسیدن به منافع شخصی خود تبدیل کنید. ما با شناسایی مسئله، با تمرکز روی آنچه از دست رفته است و پر کردن آن خلاء مشکلات را حل می کنیم. اگر می دانید که شما موفق نیستید و متوجه سود و موفقیت شخص دیگری می شوید، فکر کردن به این موضوع که کسی قصد دارد چیز مهمی را از شما بگیرد، شما را به جایی نمی رساند. از آن احساسات برای بهبود خود استفاده کنید.
مهم نیست که به چه چیزی حسادت می کنید، کافی است به این سؤالات ساده ای که وجود دارد پاسخ دهید: آنچه انجام می دهید در راه رسیدن به آنچه می خواهید قرار دارد؟ چه چیزی شما رو عقب نگه داشته است؟ آیا یک مانع واقعی وجود دارد، یا از چیزی می ترسید؟ آیا محدود هستید یا مردد هستید؟ به ریشه تفکرات خود برسید و به حسادت خود اجازه دهید تا پله ای برای رسیدن به موفقیت شما شود.
۸. به شریک زندگی خود بگویید که به او اعتماد دارید
اگر نمی توانید به شریک زندگی خود اعتماد کنید، باید او را رها کنید. در غیر این صورت، ایجاد اعتماد واقعی و صادقانه حائز اهمیت است. اگر شریک زندگی تان به شما می گوید که فردی از جنس مخالف فقط دوست او است، باید او را باور کنید.
پذیرفتن این امر بدان معنی است که می دانید شریک زندگی تان هرگز به شما خیانت نمی کند. اگر به همسرتان عشق و احترام صادقانه ای ببخشید، حسادت و احساس عدم امنیت شما از بین می رود.
۹. بر اساس حسادت به دیگران عمل نکنید.
احساس حسادت در یک رابطه طبیعی است، به خصوص اگر تهدیدی از طرف شخص دیگری وجود داشته باشد. این مشکل هنگامی بوجود می آید که شما بر اساس آن احساسات رفتار می کنید و از شما امکان قضاوت بهتر را می گیرد.
اگر شروع به حسادت به دیگران کردید، لحظه ای تمرین کنید تا ذهن و بدن خود را آماده کنید تا دقیقاً آنچه را که احساس می کنید درک کنید. زمانی که آرام شدید، باید موضوع را با شریک زندگی خود مطرح و حل کنید.
رفتار هایی که همراه با احساس حسادت مانند اتهام به دیگران، احتمالاً رابطه شما را به خطر می اندازند. متوقف شوید و به خود بگویید، “من حسادت می کنم، اما لازم نیست که بر اساس آن رفتار کنم.”
۱۰. یاد بگیرید که به تنهایی خوشحال باشید.
اگر در همه چیز شکست خورده اید و خود را تنها می بینید، یاد بگیرید که چگونه به تنهایی احساس خوشبختی کنید و این به شما در ایجاد رابطه بهتر با دیگران کمک می کند.
داشتن یک رابطه سالم با خود به این معنی است که شما می توانید برای خود به عنوان یک شخص ارزش قائل شوید و نقاط قوت و ضعف خود را تایید کنید. این بدان معناست که شما هر روز با تمرین مراقبت از خود، احترام و عشق به خود، وقت خود را پر می کنید.
کلام نهایی درباره حسادت به دیگران
در حالی که ممکن است حسادت به دیگران شما را از موفقیت و احساس شادمانی واقعی در زندگی باز دارد، اما با تمرین این نکات می تواند منجر به موفقیت شما نیز شود. با تمرین می توانید تشخیص دهید که حسادت چه موقع شروع می شود و به جای اینکه به آنها اجازه دهید شما را کنترل کنند، شما می توانید آنها را کنترل کنید.
امیدواریم استراتژی های ارائه شده در این مقاله شما را ترغیب کند که از حسادت به دیگران دست بردارید و در رابطه بهتر با خودتان و با اشخاصی که به آنها اهمیت می دهید، تلاش کنید.
یکی از عناصر تاثیر گذار در استحکام خانواده و تقویت رابطه زناشویی دوست داشتن همسر است. به عقیده ی من همسر شما نیمه ی گمشده ی شما نیست. بلکه همسرتان کالبد دیگری از خود شما است. به همین سبب دوست داشتن همسر علاوه بر این که منبعث از یک میل فطری و لطف الهی است به این برمی گردد که شما با با پیوند آسمانی تان یکی شده اید در نتیجه دوست داشتن همسرتان در وجود شما نقش می بندد. اما آنچه که برای این بنای آسمانی مهم است و سبب استحکام آن می شود این است که دوست داشتن همسر در تمام برهه های زمانی زندگیتان اولویت اصلی شما باشد. برای دوست داشتن همسر راهکارهای زیادی وجود دارد که بسته به شخصیت همسرتان و خود شما باید تعریف شود زیرا هر راهکاری برای هر زن و شوهری مناسب نیست و چه بسا خدای نکرده زمینه ی اختلاف هم بشود. در این نوشته سعی می کنیم راهکارهایی برای دوست داشتن همسر به شما یاد بدهیم که شما بسته به سلیقه ی خود می توانید از آنها برای تقویت پایه های عاطفی زندگی خود بهره ببرید. البته نکته ای که باید خاطر نشان کرد این است که هرگز این تصور را نداشته باشید که برای دوست داشتن همسر باید کارهای خارق العاده انجام دهید و به همین سبب از گفتن یا عمل کردن به مواردی که به نظر شما ساده است به راحتی بگذرید زیرا همان طور که خودتان هم می دانید گاهی بیان واژه ی کوتاه «دوست دارم» و یا قدردانی از زحمات همسر یکی از نحوه های بیان علاقه و به عبارتی دوست داشتن همسر است. اما راهکارهای پیشنهادی ما برای دوست داشتن همسر:
۱- غرور و خود برتر بینی را دور بریزید
یکی از اصول اولیه و در عین حال مهم برای دوست داشتن همسر این است که مغرور نباشید و از خود برتر بینی اجتناب کنید. زیرا انتخاب همسرتان و پذیرش او به عنوان شریک زندگی بیانگر این است که با خواسته ی شما، بودن با او، بوده است پس چه لزومی دارد که با این صفات منفی زندگی را به گام خود تلخ کنید؟ غالبا غرور بی جا مانع بیان احساسات واقعی افراد به هم می شود و به همین دلیل ممکن است همسرتان این برداشت را بکند که شما او را دوست ندارید و به اجبار با او زندگی می کنید، پس غرور را دور بریزد و احساس ناب قلب پاکتان را به او منتقل کنید. در چنین حالتی بی شک همسرتان از شنیدن این عاشقانه های خاص به وجد می آید و گرمایی بی بدیل سراسر رابطه شما را پوشش می دهد. همچنین در رابطه با همسر خود هرگز خود را برتر از او ندانید زیرا آسیب روحی این مطلب به مرور روابط شما را به سردی سوق می دهد.
۲- تفاوت ها و اختلاف سلیقه هایتان را بپذیرید
از دیگر راه های دوست داشتن همسر این است که تفاوت های موجود بین خود و او را بشناسید و به آنها احترام قائل شوید. برای این که بتوانم حق مطلب را در این خصوص برایتان ادا کنم قسمتی از نامه ی سی و چهار نادر ابراهیمی به همسرش را می نویسم « همسفر! در این راه طولانی _ که ما بی خبریم و چون باد می گذرد _ بگذار خرده اختلافاتمان با هم باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی. مخواه که هر چه تو دوست داری من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویایمان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن دال بر کمال نیست. بل دلیل توقف است». با تقویت این نگاه از تفاوت های موجود در بین خود لذت ببرید و سعی کنید از آنها در جهت اعتلای زندگی خود استفاده کنید.
۳- محیط خانه را آرام کنید
مدیریت محیط خانه به عهده ی بانوی خانه است لذا برای بیان دوست داشتن همسر یک از راهکارها این است که با مدیریت خود سعی کنید فضای خانه را آرام و امن نگه دارید. خانه ی شما محل رشد محبت شماست و ریشه های این محبت نحوه ی رفتار شما در خانه است. پس همیشه طوری رفتار کنید که سبب تقویت محبت تان باشد. جریان محبت در خانه به منزله ی دوست داشتن همسر و دال بر آن است. برخی از این رفتارها که می تواند برای دوست داشتن همسر تلقی شود شامل: نظم خانه، نظافت خانه، توجه به آراستگی خود، استقبال از همسر، دستپخت دلچسب، سکوت به موقع و مواردی از این قبیل است.
۴- به همسرتان وقت اختصاص دهید
دوست داشتن همسر در برآوردن نیازهای او خلاصه نمی شود، در کنار تمام توجه های خاص به همسر آنچه که می تواند عشق شما را برای همسرتان نشان دهد این است که برای او وقت بگذارید. یعنی سعی کنید هر روز بخشی از زمان خود را به صحبت کردن با او اختصاص دهید، سعی کنید گاهی برای تنوع هم که شده با برنامه ریزی قبلی و یا حتی با سوپرایز همسرتان را به رستوران و سینماو امثال آن ها ببرید، یا حتی گاهی نیم ساعتی را با هم قدم بزنید، یا اصلا برای هم کتاب شعر بخوانید و یا حتی گاهی جشن های کوچک دونفری بگیرید و … تمام این کارها می تواند نشان دهد که همسرتان برای شما مهم است و به همین دلیل برای او از زمان خود هزینه می کنید.
۵- به روابط زناشویی خود توجه کامل داشته باشید
توجه به روابط زناشویی یکی از علل اصلی دوست داشتن همسر و تمایل به او است. یکی از دلایل جذب شدن افراد به ازدواج پاسخگویی به این نیاز فطری است. در نتیجه غفلت از این مورد می تواند به زندگی شما آسیب زند و در مقابل توجه به آن نیز می تواند پیوند شما را عمیق تر کند. چرا که توجه به این مقوله از ضروریات داشتن یک زندگی سالم است. زن و مردی که در این راستا تلاش می کنند و سعی در جذب همسر خود دارند و یا حتی گاهی پیش قدم می شوند همه ی این ها حاکی از دوست داشتن همسر است. پس اهمیت این روابط را در زندگی خود نادیده نگیرید و مطمئن باشید که در سایه ی توجه به این مسئله زمینه ی بروز بسیاری از اختلافات برای شما بسته می شود و بسیاری از اختلافات نیز حل می شود.
۶- گفتن حرف های عاشقانه را ترک نکنید
گفتن حرف های عاشقانه و شنیدن آنها از سوی همسر از دیگر نشانه ها و راهکارهای دوست داشتن همسر است. با این حرف ها در اعماق قلب و ذهن همسرتان رسوخ می کنید و می توانید او را شاد و سرحال نگه دارید. به عقیده برخی گفتن بعضی از جملات عاشقانه همچون حرف زدن از دلتنگی و دوست داشتن و بییان سختی زندگی بی او، حرف های ساده ای است. در حالی که این تفکر، تفکر اشتباهی است. در اشتباه بودن چنین تفکری، تکرار سخن پیامبر« هرگاه مردی به همسرش بگوید دوستت دارم این حرف هرگز از یاد او نمی رود». کافی است. پس تا می توانید احساسات ناب عاشقانه ی خود را برای هم بازگو کنید. نکته ی مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که سعی کنید حررف های صادقانه بزنید و هرگز به دروغ چیزی را اظهار نکنید. زیرا پی بردن به عدم صداقت شما در نزد همسرتان به منزله ی فروریختن بنیان عاشقانه است.
۷- تشویق و حمایت از همسر خود را فراموش نکنید
موفقیت و پیشرفت همسرتان در هر زمینه ای نیاز به حمایت شما دارد. حمایت از همسر اگر به معنای دوست داشتن همسر نباشد پس به چه معناست! به راستی تشویق همسفر زندگی به پیشرفت منبعث از احساس دوست داشتن همسر است. شاید خودتان احساس نکنید اما این حمایت نه تنها سبب کم شدن توجه همسرتان به شما نمی شود بلکه این احساس را در همسرتان ایجاد می کند که با سرعت بیشتری تلاش کند به نحوی که بتواند به تمام وظایف محوله ی خود در زندگی زناشویی برسد و از این نظر موجبات تکدر خاطر شما را فراهم نکند. حمایت و تشویق همسر به معنای اعتماد به او و راه انتخابی او است. لذا تائید انتخاب و حمایت از همسر جز شیرینی برای شما چیز دیگری به همراه نخواهد داشت.
موارد گفته شده می تواند راهکارهای مفید از سوی شما برای دوست داشتن همسر تلقی شود. دوست داشتن همسر همان گونه که مشخص است منحصر در موارد بالا نیست بلکه بسته به رابطه ی شما می توان راهکارهای بسیار زیادی را بیان کرد. برای جلب دوست داشتن همسر و یا حتی برای بیان توصیه می کنم کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نوشته ی نادر ابراهیمی را تهیه کنید و به اقتضای زمان خود هر شب یکی از آن نامه ها را برای همسرتان بخوانید و یا از او بخواهید که برایتان بخواند. چرا که خواندن این کتاب می تواند به دوست داشتن همسر شما کمک کند و نقش زیادی در این زمینه دارد. امیدوارم مطالب بیان شده بتواند گرما بخش روابط و پیوند آسمانی شما باشد.
طرحواره درمانی چیست؟ طرح واره درمانی توسط جفری یانگ، روانشناس برجسته مطرح شده است. طرحواره درمانی نوعی درمان یکپارچه و جامع است که شامل بسیاری از جنبه های درمانی مختلف از جمله رفتاری، دلبستگی، شناختی، گشتالت، و روان پویشی است.
هنگام برخورد با اختلالات روانی، تکنیک های رفتاری و شناختی حالت های اصلی درمان هستند. با این حال، مدل طرح واره درمانی اهمیت مساوی به رابطه درمانی و تمرکز بر احساسات بیمار می دهد.
جفری یانگ طرح واره درمانی را برای استفاده افرادی که نیازهای بهداشت روانی آنها با استفاده از درمان شناختی رفتاری قابل حل نیست، توسعه داد. این تمرکز عمدتاً بر این فرض استوار است که بیشتر اختلالات شخصیت ناشی از نیازهای عاطفی برآورده نشده در دوران کودکی است.
در گذشته، اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی به عنوان «غیرقابل درمان» تصور می شد. این امر باعث شده بسیاری از متخصصان بهداشت روان نسبت به همکاری با بیماران مبتلا به اختلال مرزی و مانند آن مردد باشند.
اما موفقیت طرح واره درمانی و تکنیک های تغییر طرحواره به افرادی که مشکلات عاطفی آنها زمانی غیر قابل درمان تصور می شد، امید تازه ای بخشید. طرح واره درمانی در معالجه سایر اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال شخصیت خودشیفتگی و سایر اختلالات مزمن نیز موثر است. همچنین در حل مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی مزمن، اختلالات خوردن، استرس پس از سانحه و سوء مصرف مواد نیز موثر است.
طرحواره چیست و چگونه طرح واره درمانی برای درمان اختلالات به کار می رود؟
طرحواره به عنوان یک الگوی منفی مداوم توصیف می شود که در دوران کودکی شروع می شود. طرحواره ها با اعمال، عقاید اصلی، روابط و افکار در طول زندگی فرد تقویت می شوند.
نمونه هایی از گرایش های منفی که به عقیده ای طرحواره محسوب می شوند عبارتند از:
هیچ کس من را دوست ندارد.
من هرگز موفق نخواهم شد.
من زشت هستم.
من شکست می خورم.
البته باید توجه داشته باشید که برخی طرحواره ها می توانند در دوران بزرگسالی و نه لزوما در دوران کودکی رشد کنند. اما آنهایی که در سال های اولیه ریشه دارند، می توانند به صورت ویژه تری قدرتمند باشند.
طبق طرح واره درمانی، طرحواره های ناسازگار به دلیل تجربیات بد کودکانه شروع به شکل گیری می کنند. طرحواره های ناسازگار همچنین به عنوان روش هایی که افراد برای تفسیر وقایع زندگی و رفتارهای افراد دیگر، و تاثیر آنها در زندگی توضیح دهند، در نظر گرفته می شوند. طرحواره های ناسازگار می تواند موجب شود افراد در زندگی درگیر روابط سمی، مهارت های اجتماعی ضعیف، رفتارهای مضر و احساسات منفی از قبیل اعتماد به نفس پایین یا بی ارزشی و انتخاب های اشتباه در زندگی شوند.
هنگامی که نیازهای عاطفی مانند نیاز به ایمنی، عشق و محبت در دوران کودکی برآورده نشود، فرد به دوره بزرگسالی منتقل می شود، بدون اینکه بتواند راه هایی برای ارضای نیازهای خود از طریق برقراری روابط سالم و برآورده کردن نیازهای عاطفی به طور مستقل پیدا کند.
هدف اصلی درمانگرانی که از طرح واره درمانی استفاده می کنند، کمک به افراد در رفع نیازهای برآورده نشده آنها است. این امر در اصلاح احساسات یا الگوهای منفی عمیق کمک می کند. برخلاف درمان شناختی رفتاری که نشان می دهد چگونه بیمار از شر احساسات منفی خلاص شود، طرحواره درمانی از تکنیک های مختلفی استفاده می کند تا با توجه به احساسات خود، تغییر لازم را در فرد ایجاد کند.
تکنیک هایی که در طرحواره درمانی به کار می روند
طرح واره درمانی شامل تکنیک های CBT و تکنیک های تجربی و تمرکز بر احساسات در طول درمان است. این درمان استدلال می کند که اگر سطح عاطفی بیشتری در مغز حاصل شود، می توان تغییر معنی داری را تجربه کرد.
در طی یک جلسه معمولی طرح واره درمانی، کارت هایی مرتبا ایجاد می شوند تا فرد بتواند پیام هایی را برای افرادی که در رفع نیازهای عاطفی در دوران کودکی ناتوان بوده اند بنویسد. می توان با ساختن اشعار ساده یا فقط نوشتن چند جمله پیام هایی را ایجاد کرد.
این کار به آنها کمک می کند تا در مورد نیازهای عاطفی خود به افرادی که در طول زندگی بزرگسال خود به آنها اهمیت می دهند، اظهارات مثبت ارائه دهند. احساساتی که فرد بر روی فلش کارت ابراز می کند، درونی می شود و این در پیشرفت سلامت افراد بزرگسال بسیار مفید است.
بیمار می تواند پیشرفت خود را در مقایسه با مفاهیم نظری که در طول جلسات درمانی به آنها معرفی می شود، ثبت کند. برای درمان تجربی و تمرکز بر احساسات، تکنیک های مورد استفاده تصویرسازی هستند و اغلب از تکنیک صندلی استفاده می شود زیرا سطح بالاتری از تغییر عاطفی را در فرد فعال می کند.
تصویرسازی به مردم این فرصت را می دهد تا وقایع ناخوشایند دوران کودکی خود را کشف کنند و بهتر بدانند که چگونه طرح های ناسازگارانه آنها شکل گرفته است. در دوران کودکی، سمت راست مغز مسلط است و از این طریق تجربیات کودک ایجاد می شود. محققان معتقدند که طرحواره های ناسازگار در نیمکره سمت راست ذخیره می شوند. جایی که در آن مرکز احساسات قوی قرار دارد.
در حین تصویرسازی، از بیماران درخواست می شود هر چیزی را که با خاطرات یا تجربیات بد آنها در ارتباط است تصور کنند و سپس با افرادی که باعث ایجاد این تجربیات بد شده اند، دیالوگ های خیالی داشته باشند. آنها سپس به صورت تخیلی از مراقبین می خواهند تا نیازهای خود را برآورده سازند. تصاویر برای کمک به افراد در کاهش غم و اندوه و غلبه بر حوادث آسیب زا بسیار مفید است.
مطابق با طرح واره درمانی، اگر نیازهای کودک در دوران کودکی برآورده نشود می تواند منجر به ایجاد الگوهای منفی شود. بنابراین مواجهه با نیازها حتی در بزرگسالی می تواند در بهبود و متوقف کردن طرح های ناسازگار کمک کند.
در طول طرحواره درمانی چه اتفاقی می افتد؟
در طی یک جلسه طرح واره درمانی، درمانگر موارد زیر را انجام می دهد:
ارزیابی بیمار برای شناسایی طرح های ناسازگار
او با شما آشنا خواهد شد و برنامه های شما و تاثیراتی که آنها بر شما دارند را درک خواهد کرد.
همچنین، به مراجع کمک می کند تا آگاهی عاطفی خود را توسعه داده و با طرحواره ها در ارتباط باشد. آگاهی عاطفی در فعال سازی طرحواره ها کمک می کند. مرحله بعدی تغییر رفتار است که در آن طرحواره های ناسازگار با برنامه های صحیح جایگزین می شوند. طرح هایی که در ادامه مطرح می کنیم را بررسی کنید و ببینید که آیا می توانید با هر یک از آنها ارتباط برقرار کنید.
طرحواره هایی که در طرح واره درمانی به کار می روند
محرومیت عاطفی
اعتقاد به اینکه دیگران از شما محافظت نمی کنند و یا همدلی نخواهند کرد یا اعتقاد به اینکه حمایت عاطفی کافی را از دیگران دریافت نمی کنید.
عدم اعتماد
اعتقاد به اینکه دیگران شما را تحقیر می کنند. از شما استفاده می کنند. سوء استفاده می کنند یا به شما آسیب می رسانند. فرد این تصور را دارد که هر نوع آسیب عمدی است.
وابستگی
اعتقاد به این که بدون کمک دیگران نمی توانید مسئولیت های خود را انجام دهید. به عنوان مثال، تصمیم گیری صحیح و مقابله با وظایف جدید و غیره و وضعیت درماندگی.
نقص یا شرم
داشتن احساس دوست نداشتنی، نامعتبر یا فرومایه بودن. در نتیجه ممکن است فرد نسبت به انتقاد یا طرد حساس شود.
صلاحیت
همچنین به عنوان خود بزرگ بینی شناخته می شود. غالباً فرد اعتقاد دارد که شخص بر دیگران برتری دارد و باید از حقوق ویژه ای برخوردار شود. این ممکن است با رقابت بیش از حد، کنترل رفتار و عدم همدلی همراه باشد.
خود رشد نیافته
داشتن احساسات درهم آمیختن با دیگران به ویژه والدین. این می تواند رشد فرد را به خطر اندازد. این فرد نزدیکی عاطفی قابل توجهی با دیگران دارد و این اغلب منجر به عدم فردگرایی می شود.
بیگانگی یا انزوای اجتماعی
داشتن این عقیده که شما از جهان جدا شده اید.
طرد شدگی
اعتقاد به اینکه دیگران برای تامین حمایت عاطفی مورد نیاز خود قابل اعتماد نیستند.
آسیب پذیری در معرض صدمه
نگرانی مداوم از وقوع اتفاقات بد یا فاجعه.
عدم موفقیت
اعتقاد به این که درنهایت از نظر دستاوردهای زندگی مانند شغل شکست خواهد خورد.
خودکنترلی ناکافی
امتناع از اعمال خودکنترلی.
تاییدجویی
تمایل بیش از حد به رسمیت شناختن، توجه و تایید دیگران. در چنین حالتی عزت نفس فرد به واکنش افراد دیگر بستگی دارد.
تنبیه
اعتقاد به اینکه مردم باید به خاطر اشتباهاتشان مجازات شوند. در بخشش دیگران مشکل دارد و فرد غضبناک، تنبیه کننده و غیرقابل تحمل است.
کمال گرایی
اعتقاد به این که فرد باید در جهت تحقق استانداردهای بسیار بالا عملکرد تلاش کند تا از انتقاد خودداری کند. اغلب به عنوان کمال گرایی و داشتن قوانین سفت و سخت وجود دارد.
منفیگرایی یا بدبینی
داشتن تمرکز مداوم بر موارد منفی زندگی مانند خیانت، مرگ و درد. در عین حال، همواره جنبه های مثبت زندگی در نظر فرد کاهش می یابد. افرادی که دارای چنین خصوصیاتی هستند، اغلب نگرانی مزمن، شکایت مداوم دارند.
ایثار
این تامین نیازهای مردم به قیمت قربانی کردن نیازهای شخصی است. دلیل اصلی این امر حفظ اتصال و جلوگیری از برچسب زدن به فرد به عنوان خودخواه است.
سازگاری بالا
تسلیم شدن در مقابل دیگران می تواند یکی از نیازها و احساسات فرد نباشد. غالباً به دلیل سازگاری بیش از حد آشکار می شود و می تواند منجر به بروز عصبانیت و صفات ناسازگاری مانند سوء مصرف مواد یا علائم روانی شود.
افکار نهایی در مورد طرح واره درمانی
طرح واره درمانی یک رویکرد عملی و مبتنی بر شواهد است که در معالجه اختلالات شخصیت بسیار موثر است. این امر در تغییر الگوهای منفی یا تبدیل طرح های ناسازگار که در دوران کودکی در افراد ایجاد شده است، به رفتارهای مثبت کمک می کند. تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که از یک متخصص بهداشت روان واجد شرایط در محل خود وقت بگیرید.
روانشناسی بالینی یکی از گرایش های پر طرفدار رشته ی روانشناسی است. یکی از شاگردان ویلهلم ونت بنام ویتمر، روانشناسی بالینی را مطالعه افراد با مشاهدات یا تجربیات با هدف ارتقای تغییر دانسته است. با کمک رشته روانشناسی بالینی انواع ناهنجاری، آشفتگی های شناختی ، هیجانی و زیست شناختی، ناتوانی های اجتماعی و رفتاری و موارد بسیار دیگری قابل درمان است.حیطه ی فعالیت تعداد زیادی از روانشناسان در حوزه ی روانشناسی بالینی می باشد. به کمک این رشته می توان بسیاری از اختلات روانی افراد همچون اسکیزوفرنی و افسردگی و … را درمان نمود. در رشته روانشناسی علاوه بر بحث تشخیص و درمان بیماری، متخصصان این رشته به کارهای پژوهشی نیر مشغول می شوند. ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان درمانگرها، پژوهش و مدیریت به عنوان نقش های شش گانه رشته روانشناسی بالینی دانسته شده است. شکل گیری روانشناسی بالینی نتیجه فعالیت ها و زحمات بسیار زیاد زیگموند فروید است.
روانشناسی بالینی یکی از گرایش های مهم روانشناسی
از زمان شکل گیری رشته روان شناسی به صورت علمی و تخصصی تقریبا یک قرن می گذرد. در طی سالیان این رشته همانند سایر رشته ها در معرض پیشرفت و تکامل بوده اما بیشترین پیشرفت در گرایش های روانشناسی، اختصاص به رشته روانشناسی بالینی داشته است. همچنین تعداد افرادی که در این رشته فعالیت می کنند به مراتب بیشتر از سایر گرایش های روان شناسی می باشد. این امر بیانگر جذابیت این گرایش و کارآیی بالای آن است. همچنین روانشناسی بالینی و روانشناسی کودک ارتباط زیادی با هم دارند زیرا یکی از علل پیدایش روانشناسی بالینی تمایل به بررسی کودکان معلول بوده است. برای تحصیل در این گرایش، افراد با دارا بودن مدرک کارشناسی رشته روانشناسی و با مشاوره و راهنمایی گرفتن از افراد مطلع، می توانند اقدام نمایند.
پیشینه ی رشته روانشناسی بالینی در ایران
این رشته جذاب و پرطرفدار در سال ۱۳۵۰ برای اولین بار اقدام به پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد در بیمارستان روزبه تهران نمود. از سال ۱۳۸۰ به بعد انجمن روانشناسی بالینی در ایران شکل گرفته است. افتخار اولین دانشجوی دکتری این رشته نصیب آقای دکتر نورمحمد بخشایی شد. دکتر بخشایی علاوه بر اشتغال در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، سردبیر مجله بین المللی رفتار های پرخطر و اعتیاد نیز می باشد.
انواع روانشناسی بالینی
روانشناسی بالینی دارای انواع مختلفی است و به حوزه های تخصصی گوناگونی تقسیم می شود. انواع روانشاسی بالینی شامل : روانشناسی کودک، اختلالات هیجانی، سلامت روانی بزرگسالان ، سوء مصرف دارو، ناتوانی یادگیری، روانشناسی سلامت رفتاری، متخصص اعصاب و روان، مددکار اجتماعی در حوزه روان درمانی و مشاوره روانشناسی به صورت حضوری و آنلاین است.
وظایف روانشناسان بالینی
روانشناسان بالینی بسته به محیط کاری، نوع گرایش تخصصی و طی کردن دوره های علمی، وظایف مختلفی دارند. برخی از این افراد در بیمارستان های روانی به تشخیص بیماری و یا روان درمانی می پردازند. برخی نیز مشغول فعالیت های علمی، پژوهشی و … هستند.
دروس کنکور کارشناسی ارشد گرایش روانشناسی بالینی
برای موفقیت در کنکور این رشته و وارد شدن در رشته روانشناسی بالینی، داوطلبان باید دورس تخصصی این گرایش را مطالعه کنند. دروس مورد نیاز برای آزمون شامل ۷ درس می باشد که به ترتیب به بیان جزئیات آنها می پردازیم.
زبان انگلیسی
یکی از درس های مهم و تاثیرگذار در این رشته همانند سایر رشته ها زبان انگلیسی است. برای موفقیت در این گرایش، داوطلبان نباید از زبان تخصصی غافل شوند. زیرا تاثیر چشمگیری در رتبه و به تبع آن قبولی دواطلبان دارد. این درس در کنکور داری ضریب دو بوده و به همین دلیل تاثیر آن در قبولی بسیار مشهود است.
آمار و روش تحقیق: بعد از زبان انگلیسی دومین درسی که از آن سوال می آید آمار و روش تحقیق است. سوالات این بخش با ضریب یک بوده و با اندکی تسلط، داوطلبان می توانند در این درس درصد بالایی کسب کنند.
روانشانسی مرضی و کودکان استثنایی
این درس دارای ضریب دو بوده و جزو یکی از دروس اصلی رشته روانشناسی بالینی محسوب می شود. در این درس انواع اختلالات روانشناختی مثل اختلال اوتیسم، بیش فعالی، انواع عقب ماندگی و انواع اختلالات دوره میانسالی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. موفقیت در این درس نیاز به مرور و تکرار مطالب دارد زیرا با تمام جذابیت هایی که دارد، کمی فرّار است.
روانشناسی رشد
از دیگر درس های جذاب رشته روانشناسی بالینی، روانشناسی رشد است. این درس دارای ضریب دو می باشد. حجم مطالب آن نسبتا زیاد بوده و موفقیت در پاسخ گویی به سوالات آن، مستلزم دانشی عمیق و تسلط کامل بر بحث است.
علم النفس از دیدگاه اندیشمندان اسلامی
علم النفس یکی از درس های سخت این رشته محسوب می شود و داری ضریب یک است. داوطلبان به سبب سختی درس معمولا تمایلی به مطالعه آن برای کنکور ندارند. با این وجود شرکت کنندگان در آزمون با مطالعه منظم و دقیق، به راحتی می توانند در این درس درصد بالایی کسب کنند.
روانشناسی بالینی
این درس دارای ضریب سه بوده و جزو یکی از اصلی ترین درس ها برای قبولی در رشته روانشناسی بالینی محسوب می شود. با توجه به بالا بودن ضریب این درس با مطالعه و فهم صحیح مطالب آن به راحتی می توانید به رتبه دلخواه خود برسید.
روانشناسی فیزیولوژیک و انگیزش و هیجان
این درس نیز با وجود سخت بودن مطالب آن دارای ضریب یک است. در این درس بحث سیستم عصبی انسان و نقش آن در بروز اختلالات عصبی بیان شده است.
آینده ی شغلی گرایش روانشناسی بالینی
افرادی که در رشته روانشناسی بالینی تحصیل می کنند بعد از اتمام دوره ی آموزشی، می توانند در یکی از موارد های زیر، بسته به علاقه و توان خود اقدام به فعالیت نمایند. از جمله ی این فعالیت ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- بعد از اتمام دوره کارآموزی و احراز شرایط لازم همچون دریافت مجوز رسمی برای تاسیس کلینیک مشاوره و… افراد می توانند به عنوان روانشناس بالینی اقدام به تاسیس کلینک نمایند.
۲- تاسیس سرای سالمندان با کسب مجوز رسمی از سازمان بهزیستی
۳- تاسیس مهد کودک با اخذ مجوز رسمی از سازمان بهزیستی
۴- روانشناس کلینیک های درمان اعتیاد
۵- کارشناس روانشناس بالینی در مراکز دولتی همچون زندان ها، کانون اصلاح و تربیت، نیروی انتظامی، شهرداری، بهزیستی و سایر مراکز دولتی
۶- همکاری با روانپزشکان در کلینک های خصوصی روانپزشکی
۷- فعالیت در حیطه ی کارهای درمانی همچون بازی درمانی و … در کلینک های مشاوره ای.
۸- انجام فعالیت های پژوهشی و آموزشی در موسسات آموزش عالی و آموزش و پرورش
تفاوت میان رشته روانشناسی بالینی و روانپزشکی
پی بردن به تفاوت روانشناس بالینی و روانشناس، کمک شایانی برای رجوع افراد به ایشان می کند. زیرا بسیاری از افراد تفاوت این دو را نمی دانند و ممکن است دوره درمان آنها طول بکشد و یا از روند درمان خود احساس رضایت کافی نداشته باشند. معمولا خود پزشک یا روانشناس مراجعه به فرد درست را به متقاضی پیشنهاد می کنند.
برخی از مهم ترین و بارزترین تفاوت های میان روانشناسی بالینی و روانپزشکی شامل موارد زیرا است:
۱- نام دیگر روانپزشک، متخصص اعصاب و روان است. همان گونه که مشخص است روانپزشک در رشته پزشکی تحصیل می کند و بعد تخصص خود را در حوزه ی اعصاب و روان می گیرد. در حالی که روانشناس بالینی در رشته روانشناسی تحصیل می کند و پس از اخذ مدرک کارشناسی، وارد گرایش روانشناسی بالینی می شود و بعد از اتمام تحصیل بسته به علاقه خود در زمینه مشاوره و… فعالیت می کند.
۲- از آنجایی که روانپزشک، پزشک محسوب می شود. لذا برای درمان بیماران حتما از دارو کمک می گیرد و به عبارتی دارو درمانی انجام می دهد و افرادی که مشکلات روانپزشکی دارند در جلسات کوتاه مدت و طی بازه ی بلند مدت باید به روانپزشک مراجعه کنند. در حالی که رواشناس بالینی این گونه نبوده و هرگز نمی تواند به مریض خود دارو تجویز نماید (گرچه در موارد نادری این کار صورت می گیرد) و برهه های زمانی مراجعه افراد بیمار به روانشناس بالینی کوتاه مدت در جلسات طولانی است.
نکات تکمیلی برای موفقیت در رشته روانشناسی بالینی
برای موفقیت در گرایش روانشناسی بالینی بهتر است که مدرک کارشناسی رشته روانشناسی را داشته باشید. این امر در موفقیت شما تاثیر بسزایی دارد.
از آنجایی که فرصت های شغلی خوب و بازار کار مطلوب، نیازمند داشتن مدرک دکتری در رشته روانشناسی بالینی است لذا بهتر است از همان ابتدای ورود به دانشگاه برای تحصیل در مقطع دکتری نیز برنامه منظمی داشته باشید. البته این به منزله ی عدم توان فارغ التحصیلان کارشناسی برای اشتغال مطلوب نیست.
مطالب گفته شده توضیحاتی جامع در خصوص رشته روانشناسی بالینی است. همان گونه که در بالا ذکر شد این رشته یکی از گرایش های پرطرفدار و پرکاربرد در روانشناسی محسوب شده و از نظر جایگاه شغلی در شرایط بسیار مطلوبی است و آینده روشنی دارد. متقاضیان این رشته با اطلاعات جامعی که از این علم کسب می کنند به راحتی می توانند برای افراد جامعه مفید باشند.
شرط اول برای موفقیت تحصیلی در این رشته همانند سایر رشته ها داشتن علاقه است. امیدوارم مطالب بیان شده برای پاسخ گویی تمام سوالات و ابهامات ذهنی شما در خصوص روانشناسی بالینی مفید باشد. با افق دیدی روشن و واضحی و با خیالی آسوده این گرایش را انتخاب نمایید.
جفری یانگ پایهگذار شیوه طرحواره درمانی است.ادامه این مقاله، جفری یانگ و طرحواره درمانی که آن را توسعه داده است، می پردازیم. ما بررسی خواهیم کرد که طرحواره درمانی چیست و چگونگی از آن برای درمان بیماران بهره می برند.
جفری یانگ کیست؟
جفری یانگ عضو هیئت علمی گروه روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا است. او نویسنده کتاب های منتشر شده در زمینه طرحواره درمانی و موضوعات مختلف خودیاری است.
وی بیش از ۲۵ سال به تدریس و پژوهش مشغول بوده و مدیر هر دو موسسه طرحواره درمانی و مرکز شناخت درمانی است.
جفری یانگ همچنین در پروژه های تحقیقاتی زیادی شرکت کرده و عضو هیئت ژورنال های تحقیقاتی مختلف است.
سالهاست که روان درمانی به شاخه های مختلفی اعم از درمان شناختی-رفتاری، روان پویشی و درمان فرد محور یا انسان گرایانه تقسیم می شود. هر شاخه درمانی ایده های متفاوتی برای چگونگی آنچه باید درمان شود دارد. در مواجهه با این پیچیدگی، بسیاری از درمانگران روش التقاطی را در پیش گرفته اند؛ به این معنی که آنها سعی می کنند، به صورت همزمان از چندین روش درمانی در کنار هم استفاده کنند. درمان التقاطی به راحتی می تواند درمانگران و بیماران را گیج کند. به علاوه اطلاع دقیق از اهداف مورد نظر این درمان برای دستیابی، دشوار است.
دکتر جفری یانگ که در ابتدا به عنوان یک رفتارگرای شناختی آموزش دیده بود، بنیانگذار طرحواره درمانی است که نشان دهنده تلاش او برای ادغام سیستماتیک و منسجم رویکردهای مختلف درمانی است. با وجودی که در این درمان یک هدف درمانی عمومی دنبال می شود، طرحواره درمانی با هدف کمک به افراد دارای اختلال شخصیت و بیماران مقاوم به درمان برای بهبود آنها استفاده می شود.
دکتر جفری یانگ بنیانگذار و مدیر مراکز شناخت درمانی نیویورک و کانکتیکات و انستیتوی طرحواره درمانی است. وی همچنین استاد گروه روانپزشکی دانشکده پزشکان و جراحان دانشگاه کلمبیا است.
تحصیلات و تحقیقات جفری یانگ
وی دوره کارشناسی خود را در دانشگاه ییل و مدرک التحصیلی خود را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد. یانگ سپس بورس تحصیلات دکتری را در مرکز شناخت درمانی در دانشگاه پنسیلوانیا با دکتر آرون بک به اتمام رساند و به عنوان مدیر تحقیقات و آموزش در آنجا خدمت کرد.
دکتر جفری یانگ طی ۲۴ سال گذشته در مورد درمان های شناختی و طرحواره درمانی در سطح بین المللی سخنرانی کرده است. او هزاران نفر از متخصصان بهداشت روان را آموزش داده است و به دلیل مهارت های برجسته ای که در زمینه تدریس دارد، مورد تحسین فراوان قرار گرفته است.
دکتر یانگ بنیانگذار طرحواره درمانی، یک رویکرد یکپارچه برای اختلالات شخصیت و بیماران مقاوم به درمان است. او به طور گسترده در زمینه های درمان شناختی و طرحواره کتاب منتشر کرده است، از جمله دو کتاب اصلی او:
طرحواره درمانی: راهنمای پزشک، که برای متخصصان سلامت روان نوشته شده است و زندگی خود را دوباره بیافرینید: یک کتاب خودیاری محبوب مبتنی بر طرحواره درمانی است.
علاوه بر این، دکتر جفری یانگ نویسنده مطالعه نتیجه روان درمانی است که اثربخشی شناخت درمانی را در مقایسه با داروهای ضد افسردگی ارزیابی می کند. وی همچنین به عنوان مشاور در بسیاری از فعالیت های تحقیقاتی شناختی و طرحواره درمانی، از جمله مطالعه مشارکتی افسردگی NIMH، و در هیئت تحریریه مجلات در زمینه شناخت درمانی و پژوهش و تمرین های شناختی و رفتاری فعالیت داشته است. دکتر جفری یانگ در سال ۲۰۰۳ موفق به دریافت جوایز معتبر مربی بهداشت روان NEEI سال شد.
طرحواره درمانی چیست؟
در طرحواره درمانی، دکتر جفری یانگ رویکرد منحصر به فرد خود برای ارتباط با مراجعینی که دارای اختلال شخصیت هستند یا افرادی که در برابر درمان مقاوم هستند را نشان می دهد. طرحواره درمانی یک روش درمانی نوآورانه، درمان یکپارچه است که در ابتدا به عنوان گسترش درمانهای سنتی شناختی – رفتاری توسعه یافته است.
در مقایسه با درمان شناختی-رفتاری، طرحواره درمانی بر الگوهای مادام العمر، تکنیک های تغییر خلق و رابطه درمانی تاکید می کند و همه این راهکارها را بر خلاف تمرکز فقط روی یکی از آنها پیشنهاد می کند.
روش طرحواره درمانی به همان اندازه از درمان شناختی-رفتاری، تئوری دلبستگی، مفاهیم روان پویشی و روشهای متمرکز بر احساسات ناشی می شود، در مقایسه با درمان شناختی – رفتاری، طرحواره درمانی تاکید ویژه ای بر روی الگوهای مادام العمر، تکنیک های تغییر خلق و رابطه درمانی دارد.
این روش درمانی مخصوصاً برای مراجعینی که اختلال دشواری دارند و به درمان مقاوم هستند با اختلالات روانی مزمن و از جمله اختلالات شخصیت (مانند اختلال شخصیت مرزی و خودشیفتگی) و اختلالات خوردن، مشکلات زوج های لجوج و مجرمان، بسیار مناسب است. همچنین مشخص شده است که برای پیشگیری از عود در افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد موثر است.
نتایج اولیه یک مطالعه علمی مقایسه ای مهم نشان داده است که طرحواره درمانی برای درصد بالایی از بیماران سرپایی با اختلال شخصیت مرزی، با میزان ترک تحصیل پایین، مؤثر است.
مراجعانی که سالها است برای به دست آوردن بینش ارزشمندی با معالجه روانگردان تلاش می کنند، اما که از عدم پیشرفت ناامید شده اند، غالباً به رویکرد طرحواره درمانی، منظم، انعطاف پذیر و عمیق پاسخ می دهند.
جفری یانگ عناصر دیگری به کار خود، از جمله عناصر روان درمانی و نظریه دلبستگی را اضافه کرد. این بدان معنا است در حالی که تکنیک های شناختی باعث می شد که مراجعان وی برای تغییر شیوه انتخاب خود در حال حاضر تلاش کنند، اما آنها هم اکنون به دنبال کودکی خود بودند تا تصور کنند که گرایش آنها به سمت الگوهای شکست، از کودکی آنها ناشی می شود. این ترکیب موفق به نظر می رسید. وی سپس عناصر گشتالت درمانی را که از نظر شناخت درمانی و روان پویشی متفاوت است، به آن اضافه کرد. این امر بر انتقال مراجع به دور از واقعیت به وضعیتی که می تواند احساساتی را که در ناخودآگاه او دفن شده اند، تحریک و پردازش کند، متمرکز است.
تفاوت طرحواره درمانی با روش التقاطی چیست؟
در نگاه اول، طرحواره درمانی متفاوت از روش التقاطی نیست. (در این روش فرد درمانگر به تمامی روش های درمانی اشراف دارد و در طول جلسات بسته به آنچه احساس می کند مراجع نیاز دارد و می تواند از آن بهره ببرد، ار روش های مختلف استفاده می کند).
اما طرحواره درمانی سیستماتیک تر است. در حالی که یک درمانگر التقاطی به طریقی از روش آزمون و خطا استفاده می کند، طرحواره درمانی یک مدل کلی مجزا دارد، و تکنیک های مختلفی که از آن استفاده می کند در یک نظم و فرایندی قرار دارند که مورد تحقیق و آزمایش قرار گرفته اند و مؤثر اند.
طرحواره درمانی به چه افرادی می تواند کمک کند؟
در ابتدا طرحواره درمانی برای کمک به اختلالات شخصیتی مانند شخصیت مرزی ساخته شد که به سایر روش های درمانی پاسخ نمی دهند.
یک مطالعه آمریکایی در مورد طرحواره درمانی و اختلال شخصیت مرزی نشان داد که پس از ۸ ماه از طرحواره درمانی، ۹۴ درصد شرکت کنندگان دیگر علائم اختلال شخصیت مرزی را نداشتند و به طور چشمگیری بهبود نشان دادند، در حالی که تنها ۶٪ از آنها که جلسات درمانی منظم را برای این اختلال انجام دادند، بهبودی چشمگیری نداشتند.
سایر اختلالات شخصیتی که طرحواره درمانی برای آنها موثر بوده است عبارتند از:
اما طرحواره درمانی همچنین برای هر مسئله ای که از دوران کودکی منشا گرفته باشد، نیز مفید است، مانند:
افسردگی
مسائل مربوط به مدیریت خشم
عزت نفس کم
مشکل در ارتباط
ترس از صمیمیت
وابستگی زیاد
اکنون از طرحواره درمانی در زوج درمانی نیز استفاده می شود، به عنوان نوعی مشاوره در رابطه، به هر یک از شرکا کمک می کند تا تله زندگی خود را بشناسند و ببیند چگونه باعث درگیری و بهم خوردن رابطه می شود.
طرحواره درمانی آیا راهی بهتر برای درمان است؟
در حالی که درمان سنتی به شما برچسب یک اختلال شخصیت می زند و به گونه ای اوقات شما را تلخ می کند که احساس محدودیت می کنند و فکر می کنند دیگر امیدی به درمان نخواهد بود، طرحواره درمانی در عوض لیستی از الگوهای واضح و مفید را ارائه می دهد که همه ما با آنها ارتباط برقرار می کنیم و از این طریق با مراجع همدلی می کند. از این طریق، راه را برای درک بیشتر و تغییر واقعی باز می کند.
نتیجه گیری
کار با یک متخصص درمانگر برای شناخت روش های ناکارآمد در زندگی شما به معنای این است که در نهایت می توانید الگوهای طولانی مدت غلط را تغییر دهید. در این روش درمانی جفری یانگ، می توانید با احساسات واقعی خود در تماس باشید، راه های سالم تر عمل کردن غیر از طرحواره های خود را بیاموزید، و تلاش کنید تا نیازهای عاطفی خود را با روش هایی سالم تر و متمرکز برآورده کنید.
اختلال شخصیت مرزی نوعی اختلال سلامت روان است که بر نحوه تفکر و احساس شما نسبت به خود و دیگران تاثیر می گذارد و باعث اختلال عملکرد در زندگی روزمره می شود. این اختلال شامل مسائل مربوط به تصویر ذهنی فرد، مشکل در مدیریت احساسات و رفتار و الگویی از روابط ناپایدار است.
اختلال شخصیت مرزی (BPD) شرایطی است که با مشکلاتی در تنظیم احساسات ایجاد می شود. این بدان معنی است که افرادی که BPD را تجربه می کنند احساسات شدیدی را برای مدت طولانی تجربه می کنند و بازگشت به حالت پایدار هیجانی پس از یک رویداد تحریک عاطفی برای آنها سخت است.
در اختلال شخصیت مرزی، فرد از ترک شدن و یا بی ثباتی ترس زیادی دارد و ممکن است در تحمل تنها بودن نیز مشکل داشته باشد. با این وجود عصبانیت شدید و نامناسب، بی انگیزگی و تغییر مکرر خلق و خوی ممکن است موجب فاصله دیگران از شما شود، حتی اگر تمایل به روابط دوست داشتنی و ماندگار داشته باشید.
اختلال شخصیت مرزی می تواند منجر به تکانشگری، خودپنداره ضعیف، روابط متزلزل و واکنش های شدید عاطفی به عوامل استرس زا شود. مقابله با خود تنظیمی نیز می تواند منجر به رفتارهای خطرناکی مانند خود آزاری (به عنوان مثال خود جرحی) شود.
اختلال شخصیت مرزی معمولاً در اوایل بزرگسالی شروع می شود. به نظر می رسد این وضعیت در اوایل بزرگسالی شدید تر شده و به تدریج با افزایش سن بهبود یابد.
اگر شما نیز اختلال شخصیت مرزی دارید، ناامید نشوید. بسیاری از مبتلایان به این اختلال با گذشت زمان با درمان بهتر می شوند و می توانند نحوه زندگی رضایت بخشی را یاد بگیرند.
افراد مبتلا به BPD نوسانات گسترده ای را تجربه می کنند و احساس بی ثبات و ناامنی زیادی دارند.
علائم اختلال شخصیت مرزی
این اختلال بر نحوه احساس شما نسبت به خودتان، نحوه ارتباط شما با دیگران و نحوه رفتارتان تأثیر می گذارد. علائم و نشانه های این اختلال شامل موارد زیر است:
_ فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی احتمالا ترس شدید از ترک شدن، دارد و حتی اقدامات جدی برای جلوگیری از جدایی و یا تصویر آن جدایی انجام می دهد.
_ این فرد ممکن است الگویی از روابط شدیدا ناپایدار، داشته باشد برای مثال در یک لحظه تصویری ایده آل از فردی داشته باشد و سپس ناگهان تغییر عقیده دهد و تصور کند که شخص به اندازه کافی به او اهمیت نمی دهد و یا انسان بی رحمی است.
_ تغییرات سریعی در هویت و تصویر فرد از خودش اتفاق می افتد که شامل تغییر اهداف و ارزش های او می شود، و خود به گونه ای تصور می کند که انگار اصلا وجود ندارد و یا بد است.
_ دوره های پارانویا ناشی از استرس و از دست دادن تماس با واقعیت، از چند دقیقه تا چند ساعت در چنین فردی ادامه دارد.
_ رفتار تکانشی و پرخطر مانند قمار، رانندگی بی پروا، رابطه جنسی ناامن، پرخوری و یا سوء مصرف مواد مخدر، و خراب کردن یک موفقیت با ترک ناگهانی یک کار خوب یا پایان دادن به یک رابطه مثبت در این افراد مشاهده می شود
_ دوره های خلق و خوی شدیدا افسرده، تحریک پذیری یا اضطراب که از چند ساعت تا چند روز به طول می انجامد.
_ احساس خستگی مزمن
_ رفتار تهدیدآمیز و خودکشی یا آسیب به خود و خود جرحی، اغلب در پاسخ به ترس از جدایی رخ می دهند.
_ نوسانات گسترده ای در خلق فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اتفاق می افتد که از چند ساعت تا چند روز به طول می انجامد و می تواند شامل محتوای خوشبختی زیاد، تحریک پذیری، شرم یا اضطراب باشد.
_ احساس پوچی مداوم
_ عصبانیت نامناسب و شدید، مانند از دست دادن و تغییر مکرر خلق و خوی، طعنه گزنده و یا تلخ و یا نزاع جسمی.
_ احساسات تجزیه ای مانند جدا شدن از افکار و احساس هویت متفاوت و یا افکار پارانوئید مرتبط با استرس. موارد شدید استرس همچنین می تواند به موارد سایکوتیک منجر شود.
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کنید؟
اگر می دانید که هر یک از علائم یا نشانه های فوق را دارید، با پزشک و یا یک روانشناس صحبت کنید.
اگر افکار خودکشی دارید:
اگر خیالات یا تصاویر ذهنی در مورد صدمه زدن به خودتان و یا افکار خودکشی و خود جرحی دارید، با انجام یکی از این اقدامات فوراً کمک بگیرید:
_ بلافاصله با شماره صدای مشاور ۱۴۸۰، و یا اورژانس شهری ۱۱۵ و یا اورژانس روانپزشکی تهران به شماره ۴۴۵۰۸۲۰۰ تماس بگیرید.
_ با شماره تلفن اورژانس اجتماعی تماس بگیرید. در اورژانس اجتماعی ( وابسته به سازمان بهزیستی ایران) خط تلفن سه رقمی ۱۲۳ در جهت اورژانس های اجتماعی که خودکشی نیز بخشی از آنها است به صورت ۲۴ ساعته به ارائه خدمات می پردازد.
_ با روانشناس، پزشک یا سایر ارائه دهندگان خدمات بهداشتی تماس بگیرید.
_ با یک دوست نزدیک، آشنا قابل اعتماد یا همکار تماس بگیرید و درخواست کمک کنید.
_ اگر در انجمنی عضو هستید با شخصی از اعضای آن تماس بگیرید.
اگر علایم و نشانه های فوق را در یکی از اعضای خانواده یا دوستان خود مشاهده کردید، در مورد مراجعه به پزشک یا روانشناس با آن شخص صحبت کنید. اما شما نمی توانید کسی را مجبور به دریافت کمک کنید. اگر رابطه شما با آن شخص موجب ایجاد استرس قابل توجهی برای شما می شود، ممکن است مراجعه خودتان به یک درمانگر مفید باشد.
علل اختلال شخصیت مرزی
مانند سایر اختلالات سلامت روان، علل اختلال شخصیت مرزی کاملاً مشخص نشده است. علاوه بر عوامل محیطی، مانند سابقه کودک آزاری و غفلت، اختلال شخصیت مرزی ممکن است به علت یکی از مواردی که در ادامه ذکر می کنیم مرتبط باشد:
۱- ژنتیک
برخی مطالعات درباره دوقلوهای همسان و ناهمسان و خانواده ها حاکی از آن است که اختلالات شخصیتی ممکن است به ارث برده شود و یا به شدت با سایر اختلالات سلامت روان در بین اعضای خانواده همراه باشد. در حالی که هیچ ژن یا مشخصات خاصی از ژنی مستقیماً باعث ابتلا به اختلال شخصیت مرزی نمی شود، تحقیقات نشان می دهد افرادی که دارای رابطه نزدیک خانوادگی با افراد مبتلا به این اختلال هستند ممکن است در معرض خطر بیشتری برای ابتلا باشند.
۲- ناهنجاری های مغزی
برخی تحقیقات آسیب به مناطق خاصی از مغز که در تنظیم احساسات، تکانشگری و پرخاشگری درگیر هستند را نشان داده اند. علاوه بر این، برخی مواد شیمیایی مغز که به تنظیم خلق و خو کمک می کنند، مانند سروتونین، ممکن است به درستی کار نکنند و یا تولید نشوند.
سیستم تنظیم عواطف ممکن است در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی متفاوت باشد، و نشان می دهد که برای برخی از علائم مبنای عصبی وجود دارد. به طور خاص، بخش هایی از مغز که احساسات و تصمیم گیری را کنترل می کنند ممکن است با یکدیگر ارتباط بهینه نداشته باشند.
عوامل خطرساز اختلال شخصیت مرزی
برخی از عوامل مرتبط با رشد شخصیت می توانند خطر بروز اختلال شخصیت مرزی را افزایش دهند. این موارد عبارتند از:
۱- استعداد ارثی
ممکن است در شرایطی که بستگان نزدیک مانند مادر، پدر، برادر یا خواهر شما دارای این اختلال و یا اختلال مشابه باشند، در معرض خطر بیشتری قرار گیرید.
۱- کودکی استرس زا
بسیاری از مبتلایان به این اختلال در دوران کودکی مورد آزار جنسی یا جسمی قرار می گیرند و مورد بی توجهی قرار می گیرند. برخی از افراد هنگام کودکی از والدین یا مراقبان نزدیک خود جدا شده اند و یا گم شده اند و یا آنها را به جهت سوء مصرف مواد یا سایر مشکلات سلامت روان از دست داده اند. برخی دیگر در معرض درگیری خصمانه و روابط خانوادگی ناپایدار بوده اند.
عوارض اختلال شخصیت مرزی
این اختلال می تواند به بسیاری از مناطق زندگی شما آسیب برساند. و بر روابط صمیمی، شغل، تحصیل، فعالیت های اجتماعی و تصویر شما از خودتان تاثیر منفی بگذارد، در نتیجه:
_ تغییرات مکرر شغلی و از دست دادن سرمایه خود
_ عدم توانایی ادامه تحصیل و نیما کاره ماندن دوره آموزشی
_ بروز مسائل حقوقی مانند زندان
_ روابط پر از درگیری، استرس زناشویی یا طلاق
_ آسیب زدن به خود مانند بریدن عضوی از بدن
_ بستری شدن مکرر در بیمارستان
_ دخالت در روابط ناهنجار و سوءاستفاده دیگران از فرد مبتلا
_ حاملگی های غیرمترقبه، عفونت های مقاربتی، تصادفات وسایل نقلیه موتوری و درگیری جسمی به دلیل رفتارهای تکانشی خطرناک
_ اقدام به خودکشی
علاوه بر این شما ممکن است اختلالات سلامت روان دیگری نیز داشته باشید، مانند:
_ افسردگی
_ سوء مصرف مواد یا الکل
_ اختلالات اضطرابی
_ اختلالات اشتها
_ اختلال دو قطبی
_ اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)
_ اختلال کمبود توجه / بیش فعالی (ADHD)
_ سایر اختلالات شخصیتی
تشخیص اختلال شخصیت مرزی
هیچ آزمایش پزشکی قطعی برای تشخیص اختلال مرزی وجود ندارد و تشخیص بر اساس یک علامت یا علائم خاص انجام نمی شود. اختلال مرزی به دنبال مصاحبه بالینی کامل که توسط پزشکان انجام می شود، بررسی ارزیابی های پزشکی قبلی و در صورت لزوم مصاحبه با دوستان و خانواده، توسط یک روانشناس بالینی تشخیص داده می شود.
اهداف درمانی اختلال شخصیت مرزی
در گذشته، بسیاری از پزشکان بر این باور بودند که BPD غیرقابل درمان است. از آنجا که دانشمندان بینش بیشتری در مورد این اختلال به دست آورده اند، رویکردهای جدید درمانی به بسیاری از افراد کمک کرده است تا در بعضی موارد بدون استفاده از دارو، بهبودی ماندگار از BPD را تجربه کنند.
نتایج می تواند متفاوت باشد، درحالی که برخی بهتر از سایرین جواب می دهند. اما در بیشتر موارد، با درمان آگاهانه و فردی، BPD می تواند به همان روش دیابت یا سایر بیماری های مزمن کنترل شود. ممکن است این بیماری از بین نرود، اما می تواند به شکلی مدیریت شود که کیفیت زندگی بهتری را برای شما فراهم کند.
درمان اختلال شخصیت مرزی
یک برنامه درمانی موثر باید ترجیحات شما را شامل شود و در عین حال به شرایط موجود دیگری که ممکن است داشته باشید نیز توجه شود. نمونه هایی از گزینه های درمانی شامل روان درمانی، دارو درمانی و گروه درمانی، و گروه حمایتی همسالان و خانواده می شود.
هدف اصلی درمان این است که فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به طور فزاینده برنامه درمانی خود را هدایت کند، زیرا یاد می گیرد چه چیزی موثر است و چه گزینه ای مفید نیست.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که در برنامه های جامع درمانی شرکت می کنند، نتایج بلند مدت خوبی را گزارش کرده اند. اکثر آنها بهترین نتیجه را با استفاده از ترکیبی از روان درمانی، حمایت همسالان و خانواده و دارو درمانی برای رفع علائم خود کسب کرده اند. افراد مبتلا به BPD معمولاً شرایط دیگری دارند که برنامه درمانی آنها نیز باید به این موارد بپردازد.
قبل از شروع درمان می توانید با تیم درمانی خود صحبت کنید تا خطرات و مزایای هر یک از این دوره های درمانی و همچنین نحوه عملکرد آنها با یکدیگر را بشناسید.
روان درمانی
روان درمانی به عنوان هدف اصلی برای درمان اختلال شخصیت مرزی در نظر گرفته می شود زیرا هدف آن رفع اختلال در تنظیم عواطف است. ویژگی بارز درمان، مدیریت تنظیم عواطف با یادگیری مهارت های مقابله ای، بینش و پذیرش است. انواع مختلف روان درمانی که برای درمان این اختلال موثر اند عبارتند از:
۱- رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT)
این درمان بر آموزش مهارت های مقابله ای برای مقابله با خواست های معکوس، تنظیم عواطف و بهبود روابط متمرکز است. DBT با مشارکت فردی و گروهی، تکنیک های ذهن آگاهی مانند مدیتیشن، تنفس تنظیم شده و آرامش بخش فرد را درمان می کند. تحقیقات نشان می دهند که رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش رفتارهای خودکشی، بستری در بیمارستان، ترک تحصیل، سوء مصرف مواد، عصبانیت و مشکلات بین فردی موثر است.
۲- درمان شناختی رفتاری (CBT)
این درمان به برطرف کردن تفکر منفی و رفتارهای مرتبط با اختلال شخصیت مرزی کمک می کند. هدف از این درمان شناخت افکار منفی و یادگیری راهکارهای مقابله موثر است.
۳- درمان مبتنی بر ذهنیت (MBT)
این درمان به مردم می آموزد که چگونه از وضعیت درونی خود آگاه شوند و چگونه می توانند همدلی خود را برای درک تجربیات افراد پرورش دهند. این روش درمانی همچنین برای کشف احساسات و ایجاد توضیحات جایگزین برای تعامل منفی با دیگران استفاده می شود.
۴- درمان مبتنی بر طرحواره (SFT)
این درمان با هدف شناسایی و تغییر الگوهای تفکر و رفتار عمیق در ارتباط با گذشته ما (معمولاً آنهایی که برای بقای عاطفی به آنها وابسته ایم) صورت می گیرد.
۵- درمان با محوریت انتقال (TFT)
این درمان با هدف جلوگیری از احساسات منفی در مورد تجربیات گذشته و انتقال افراد به تجربیات فعلی انجام می شود.
۶- آموزش سیستم ها برای پیش بینی عاطفی و حل مسئله (STEPPS)
این درمان یک برنامه آموزشی ۲۰ هفته ای مبتنی بر کتابچه راهنمای است که به افراد مبتلا به BPD کمک می کند تا رفتارها و احساسات مرتبط با تشخیص خود را شناسایی کنند و به آنها مهارت لازم برای تغییر رفتارها و مدیریت احساسات را می دهد.
دارودرمانی
هیچ داروی مفردی طراحی نشده است که به طور خاص علائم اصلی اختلال شخصیت مرزی را درمان کند. داروها می توانند در درمان برخی علائم مرتبط با BPD مانند افسردگی و اضطراب مفید باشند. همچنین می توان از آنها برای افزایش توانایی شخص در روان درمانی استفاده کرد.
_ داروهای ضد افسردگی، از جمله مهارکننده های انتخابی سروتونین (SSRI) که معمولاً در درمان خط اول مورد استفاده قرار می گیرد.
_ دارو های ضد روانپریشی، مانند Zyprexa (olanzapine) که به دلیل کاهش تحریک پذیری، خصومت و علائم روان پریشی BPD شناخته می شود.
_ تثبیت کنندگان خلق، از جمله Topamax (توپیرامات)، Lamictal (لاموتریژین)، و Depakote (والپروات سمی سدیم) که ممکن است در درمان پرخاشگری BPD مفید باشد.
_ داروهای ضد اضطراب از جمله آتیوان (لورازپام)، کلونوپین (کلونازپام)، زاناکس (آلپرازولام) و والیوم (دیازپام)
سطح مراقبت
در حالی که بیشتر افراد می توانند در طول درمان ( بیمار سرپایی) در جامعه زندگی کنند، اما مراقبت های سطح بالاتری در مواقعی که نیاز به حمایت بالینی فشرده تر باشد ممکن است مفید باشد. به عنوان مثال، یک واحد بستری در بیمارستان می تواند برای فرد مبتلا به BPD که خودکشی کرده است، یک محیط امن را فراهم کند.
در چارچوب رفتاردرمانی دیالکتیکی، هدف معمولاً یادگیری مهارت های مقابله ای در اجتماع است. این امر در مورد بیمار های بستری سازماندهی نشده است. اگرچه، برخی از امکانات که برنامه DBT در مورد بیماران بستری وجود دارد، این الگویی است که شما در خانه می خوابید و در طول روز در آن جلسه درمانی شرکت می کنید. تعیین سطح مراقبت از شما قبل از شرکت در معالجه (و در طول مدت درمان) مهم است.
مقابله با اختلال شخصیت مرزی می تواند بسیار چالش برانگیز باشد. اما اگر شما، به عنوان یکی از اعضای خانواده یا یک دوست در تلاش برای بهبود فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی هستید، به انجام این روند کمک می کنید.
به خودتان کمک کنید
اگرچه ممکن است تشخیص داده باشید که رفتارهای شما مخرب است، اما هنوز هم ممکن است کنترل آنها برای شما دشوار باشد. درمان موثر می تواند به شما کمک کند. در اینجا چند روش دیگر برای کمک به مدیریت شرایط شما آورده شده است:
با دیگران در ارتباط باشید
از تجارب و پشتیبانی عاطفی افرادی که به BPD مبتلا بودند استفاده کنید. به اشتراک گذاشتن افکار، ترس ها و سوالات خود با افرادی که همان شرایط را دارند، مفید است. از گروه های آنلاین در برنامه های شبکه اجتماعی برای ارتباط با این افراد و گفتگو استفاده کنید.
مراقب بدن خود باشید
غذاهای مناسب بخورید و ورزش کنید. برای تسکین استرس، فعالیت هایی مانند مراقبه، یوگا یا تای چی را امتحان کنید.
_ از مصرف مواد مخدر و الکل خودداری کنید. این مواد می توانند تعادل عاطفی را مختل کرده و با داروها در تداخل باشند.
کمک به یک عضو خانواده یا یک دوست مبتلا به اختلال شخصیت مرزی
حمایت خانواده و دوستان در درمان اختلال شخصیت مرزی بسیار مهم است، زیرا بسیاری از افراد مبتلا به این بیماری ممکن است از رابطه و افراد کنارهگیری کنند، حتی در شرایطی که بیشتر به آنها احتیاج دارند.
۱- به دنبال علائم هشدار دهنده باشید
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب تجربه سوء استفاده های جنسی یا سوءمصرف مواد دارند و در دعوا و بحث و گفتگو رفتارهای تکانشی ارائه می دهد. اگر دوست شما تجربه این موارد را دارد، درباره این رفتار ها با آنها صحبت کنید تا بتوانند علائم را زود تشخیص دهید.
۲- طی روند درمان را تشویق کنید
خانواده و دوستان می توانند فرد مبتلا را برای شروع و ادامه روند درمان مناسب برای این بیماری ترغیب کنند.
۳- درمان را درک کنید
اگر دوست شما در یک رویکرد مبتنی بر مهارت مانند DBT قرار دارد، زبان این روش درمانی را یاد بگیرید و از آن برای کمک به پشتیبانی از او استفاده کنید.
۴- صادقانه و با مهربانی صحبت کنید
دوست و یا عضو خانواده خود را به دلیل عدم کنترل خود یا انتخاب های بد مسخره نکنید. درعوض، پیشنهادات خاصی را برای کمک به او ارائه کنید. به این فرد بگویید که به او اهمیت می دهید و بپرسید که چه احساسی دارند.
۵- با آرامش واکنش نشان دهید
حتی اگر یکی از اعضای خانواده یا دوست شما در معرض بحران جدی باشد، باید آرامش خود را حفظ کنید. به او گوش دهید و آنها را درک کنید، سپس قدم بعدی را برای کمک بردارید.
نتیجه گیری:
آیا اختلال شخصیت مرزی قابل درمان است؟
اگر به دنبال رفع سریع علایم و بهبود کامل اختلال شخصیت مرزی در مدت زمانی کوتاه به دنبال درمان می رود، ناامید خواهید شد. درمان اختلال شخصیت مرزی در کوتاه مدت کاری دشوار است، اما درمان این اختلال امکان پذیر است.
با درمان علائم BPD را می توان به طور موثر مدیریت، کنترل کرد و در نهایت شدت آن را کاهش داد، یا به طور کامل از بین برد. تعهد محکم به بهبودی برای مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی کاملاً حیاتی است، که در صورت وفاداری به فرایند درمانی خود می توانند سلامتی پایدار پیدا کنند و در برابر هرگونه عود بیماری و علایم در امان بمانند.
کمال طلبی ویژگی ذاتی همه انسان ها است. اما این ویژگی می تواند مانند یک شمشیر دولبه عمل کند. اگر به اندازه و درست باشد، می تواند باعث رشد فردی و موفقیت شود و اگر زیاد باشد (کمال طلبی منفی) می تواند باعث شکست و سرخوردگی شود.
افراد کمال طلب احتمالا از کودکی آموخته اند به میزان کارآیی شان در انجام امور به آنها بها داده می شود. آن ها فکر می کنند در صورتی به آنها ارزش داده می شود که مورد قبول دیگران واقع شوند. در کمال گرایی مثبت فرد برای خود استانداردهای بالایی در نظر می گیرد و از این کار برای انگیزش خود استفاده می کند. اما می داند که اگر به این استانداردها هم نرسد، شخصیت و زندگی او از بین نمی رود و برای باز تعریف استانداردها و یا تلاش های خودش آمادگی دارد.
اما در کمال طلبی منفی، فرد در تعریف استانداردها و تعیین اهداف، بسیار آرمانی عمل می کند. به گونه ای که تمام زندگی و شخصیت خود را تحت تأثیر قرار می دهد. خود را تخریب می کند، ارزش هایش را به نتیجه کارهایش گره می زند و در نتیجه در صورت شکست خوردن، آسیب جدی می بیند.
دستاوردهایی که در کمال طلبی منفی در نظر گرفته می شوند، اغلب از هزینه هایی که برای رسیدن به آنها پرداخته می شوند، کمترند. کمال گرایی در این مدل، مجموعه افکاری همراه با خودخوری است که شما را وادار به رسیدن به اهدافی غیر واقع گرایانه می کند که فقط زندگی را برای شما سخت می کند. لذت را از شما می گیرد. اعتماد به نفس تان را می گیرد. توانایی شما را برای انجام کارها می گیرد. اشتیاق شما را می گیرد. توانایی رشد شما را می گیرد. البته مضرات کمال طلبی منفی فقط به موارد گفته شده ختم نمی شود، بلکه علاوه بر این ها اثرات عمده زیر را در زندگی به همراه خواهد داشت.
مضرات کمال طلبی منفی
۱- فرصت ها را از دست می دهید
از آن جایی که افراد کمال طلب همواره یک روش درست و استاندارد را برای تصمیم گیری و انجام دادن کارهایشان می شناسند و می پسندند، اغلب فرصت ها را از دست می دهند. مثلا گاهی پیش می آید که گزینه ای با داشتن ۸۵ درصد از موارد مورد پسند آنها را نادیده گرفته و از دست می دهند. و به دنبال گزینه دیگری می گردند که مثلا حدود ۹۵ درصد از موارد دلخواه آنان را داشته باشد. در این مدت آنها ممکن است گزینه ۸۵ درصدی را به کل از دست بدهند و یا زمان طلایی را دیگر به دست نیاورند.
۲- سطح عملکرد جامع شما پایین می آید
در کمال طلبی منفی، فرد برای اینکه به استانداردهای خودش توجه کند و انرژی صرف آنها کند، از جنبه های دیگر زندگی خود اغلب غافل می شود. و این غفلت به نوعی ناخواسته اتفاق می افتد.
مثلا دانش آموزی که به دنبال افزایش سطح نمره های درسی خود است و در آن دچار کمال طلبی منفی شده است، ممکن است از توانایی برقراری ارتباط با همکلاسی ها و برقراری ارتباطات اجتماعی و یا انجام کارهای تیمی، یا حتی برخی کارهای تفریحی و مسافرت ها و سرگرمی ها جا بماند.
سطح جامع عملکرد در کار و زندگی یا تحصیل و زندگی عادی، حاصل عملکرد در ده ها حوزه مختلف است که صرف وقت و انرژی زیاد در هر کدام از آنها موجب غفلت از حوزه های دیگر می شود. این غفلت در نهایت به کاهش سطح جامع عملکرد منتهی می شود. کمال طلبی منفی با کاهش سطح عملکرد جامع، تعادل بین کار و زندگی را بر هم می زند.
۳- دچار استرس و اضطراب می شوید
افرادی که دارای کمال طلبی منفی هستند، به جای اینکه از امکانات و شرایطی که دارند لذت ببرند و از آنها استفاده کنند، به دلیل اینکه مدام خود را در فاصله ای با حد مطلوب خود می بینند، در استرس به سر می برند. چون همیشه نگران این موضوع هستند که آیا همه چیز طبق استانداردهای آنها پیش می رود یا نه؟ چنین حس هایی نهایتا همه لذت زندگی را از شما می گیرد و منجر به فرسودگی شما می شود. کمال طلبی منفی باعث می شود شما حتی نسبت به عمل خودتان ترس و شک داشته باشید و این شما را دچار اضطراب می کند.
۴- بیش از حد روی ظاهرتان حساس می شوید
یکی از نگرانی های دائمی افراد دارای کمال طلبی منفی، نظر دیگران در مورد ظاهر آنها است. این ترس ناسالم که به شکل وسواس خود را نشان می دهد، باعث می شود افراد دارای کمال طلبی منفی بیشتر از دیگران برای انتخاب لباس، یا خرید و تماشای خود در آینه وقت بگذارند. از آنجایی که این افراد سعی دارند در همه جنبه های ظاهری بدن هم، خوب به نظر برسند، دچار اختلالات غذایی همچون پرخوری عصبی و یا بی اشتهایی عصبی نیز می شوند.
۵- از ریسک کردن به طور کلی اجتناب می کنید
در ذهن افرادی که دارای کمال طلبی منفی هستند نوعی تفکر صفر و یکی وجود دارد. مبنای این تفکر این است که یا کاری را انجام نمی دهم و یا آن را به نحو کامل انجام می دهم. پس وقتی اندک احتمال شکست بدهند از انجام دادن آن به کلی منصرف می شوند.
چون همه چیز را در نهایت کمال خود می خواهند و ریسک کردن همواره درصدی از شکست را در درون خود دارد، پس ریسک نمی کنند. و این ریسک نکردن اجازه رشد کردن، امتحان کردن موقعیت های جدید و تجربه های جدید را از آنها می گیرد. در نتیجه آن ها تبدیل به افرادی می شوند که بسیار محتاط اند و به سختی از شرایط موجود جدا می شوند.
۶- از واگذار کردن کارها به دیگران اجتناب می کنید
افراد دارای کمال طلبی منفی به دلیل اینکه استانداردهای خاصی را در نظر دارند و برای انجام دادن هر کاری فقط یک روش خاص را می پسندند و درست می دانند، راه حل دیگران برای انجام دادن کارها را نمی پذیرند. در نتیجه کارها را هم به دیگران واگذار نمی کنند. حاضرند خودشان همه کارها را طبق نظر خودشان انجام بدهند، ولی وارد مشارکت با دیگران نشوند.
در چنین حالتی فشار کاری روی چنین افرادی به شدت بالا می رود. چه در محیط کاری و چه در محل زندگی. چنین روحیه ای منجر می شود تا دیگران نسبت به آن ها دید منفی پیدا کنند.
۷- زود به زود با بیماری مواجه می شوید
افراد دارای کمال طلبی منفی برای اینکه طبق استانداردهای مد نظرشان باشند و با آنها مطابقت پیدا کنند، فشار زیادی را به خود می آورند و انرژی زیادی صرف می کنند. گاهی این فشارها بیش از حد توانایی های آنان نیز می شود. اضطراب ها و استرس هایی هم که دچار آن می شوند مزید بر علت شده و در نتیجه سیستم ایمنی بدن آنها در حالت ضعیفی قرار می گیرد.
به همین دلیل هم همواره خطری جدی سلامتی آنها را تهدید می کند. یکی از اشتباهات بزرگ چنین افرادی نیز این است که کمتر به دنبال راهی برای کم کردن اضطراب و استرس خودشان هستند. پس ریسک بروز سرطان، دیابت، افزایش وزن و حتی کوتاه شدن عمر نیز برای آنان وجود خواهد داشت.
۸- بیش از حد اهل انتقاد کردن از دیگران هستید
افراد اهل کمال طلبی منفی به دلیل اینکه همیشه در حال چک کردن خود با استانداردهایشان هستند، این حالت به رفتاهایشان نیز سرایت می کند. در نتیجه متأسفانه به قضاوت کردن دیگران نیز می پردازند. حتی اگر آنها سعی کنند این انتقادگری را با شوخ طبعی نیز انجام دهند، باعث دوری دیگران از آنها می شود. چون استانداردهای بسیار بالا و تیزبینی های آزاردهنده شان برای دیگران اصلا جالب نیست. ذات انتقادی آنها برای دیگران یک شخصیت ضداجتماعی خودشیفته را به نمایش می گذارد.
۹- هر بازخوردی را حاصل کار خود می دانید
افراد دارای کمال طلبی منفی مرکز کنترل صرفا درونی دارند، یعنی حاصل تمام شکست ها و پیروزی ها را خودشان می دانند. این برای شرایطی که موفقیت آمیز بوده باشد، خوب است. همه چیز را حاصل تلاش ها و جنبه های مثبت خود می دانند. اما چون همه چیز را در رابطه با ارزش های شخصی خود می سنجند، وقتی با شکست روبه رو می شوند به شدت دچار بازخورد منفی بدی در مورد ویژگی ها و ارزش های خود می شوند. چون قائل به حد میانه ای در مورد ارزش ها و یا استانداردهای خود نیستند. و با حس شکست خود کنار نمی آیند.
۱۰- دچار اهمال کاری می شوید
چون دچار کمال طلبی منفی هستید و می خواهید هر کاری را در نهایت کمال انجام دهید، مدام سعی می کنید کارها را برای انجام دادن به تعویق بیندازید. برای اینکه مثلا در وقتی مبسوط آنها را در کیفیتی مطلوب انجام بدهید. غافل از اینکه این اقدام فقط باعث می شود مدام آن کار را به تعویق بیندازید و هیچ زمان مناسبی برای انجام آن پیدا نکنید.
مثلا همه کسانی که مطالعه روزانه ندارند، اتفاقا علاقه زیادی نیز ممکن است به مطالعه داشته باشند. ولی چون دنبال پیدا کردن فرصتی مناسب برای تمرکز و مثلا یادداشت برداری هستند و چنین فرصتی نیز اغلب پیش نمی آید، آنها هم هرگز نمی توانند مطالعه کنند. در حالی که مطالعه روزانه کاری است که می توان در لابه لای کارهای روزمره آن را انجام داد.
۱۱- خلاقیت شما از بین می رود
از بس به دنبال تطابق با استانداردهای تعریف شده هستید که جایی برای بروز خلاقیت و نوآوری ها باقی نمی ماند. در حالی که خلاقیت و نوآوری از عوامل مهم موفقیت هر فردی است و شما با کمال طلبی منفی آن را از خود دور می کنید. یکی از دلایل سرکوب شدن خلاقیت در افراد این چنینی، استرس های مداوم آنهاست.
۱۲- به هر قیمتی به دنبال جلب رضایت از همه هستید
افراد دارای کمال طلبی منفی اغلب دوست دارند همه را از خودشان راضی نگه دارند. و نظر دیگران در مورد آنها مثبت و خوشایند باشد. زمینه ی فکری صفر و یکی آنها در این مورد نیز اینطور ایجاب می کند که اگر مردم آنها را دوست داشته باشند، آدم خوبی هستند، و اگر از آنها خوششان نیاید، قطعا آدم خوبی نیستند و حد میانه ای وجود ندارد.
در نتیجه چنین افرادی برای راضی نگه داشتن همه، تلاش های زیاد در عین حال گاهی غیرمنطقی و یا حتی برخلاف میل و توان خودشان را حاضرند انجام بدهند. تا کسی از آنها آزرده خاطر نشود. در نتیجه چنین اقداماتی افراد کمال طلب اغلب با مشکلات زیادی مواجه می شوند.
۱۲- کمتر استراحت می کنید
افراد کمال گرا تا زمانی که کار به انتها نرسیده باشد سراغ استراحت کردن نمی روند. تمرکز بسیار بالایی روی کار خود دارند و بر روی جزئیات بسیار حساس اند. در نتیجه بیشتر از همکاران خود در محل کارشان کار می کنند و حتی ساعات بیشتری را در محل کار سپری می کنند تا مطمئن شوند همه چیز به درستی انجام شده و یا حتی کار بقیه نیز به درستی پیش رفته است. همه اینها برای چنین افرادی چیزی جز فرسودگی باقی نمی گذارد.
۱۳- به پر خوری روی می آورید
فشاری که کمال گراها به دلیل نوع فکر کردنشان در مورد مسائل زندگی تحمل می کنند، همیشه قابل کنترل نیست. نهایتا در جنبه ای از زندگی آنها رخ نمایی می کند. یکی از کارهای مورد استفاده کمال گراها پرخوری است که از طریق آن اندکی از احساس شکست های خود فرار می کنند. گاهی ما هم این تجربه را داشته ایم که مثلا وقتی به یکی از موقعیت های مهم زندگی فکر می کرده ای،م خیلی سریع همه غذایمان را خورده ایم بدون اینکه متوجه حجم آن شویم. اما همه می دانیم که پرخوری چه عواقب بدی برای سلامتی بدن دارد. بنابراین فهمیدن این موضوع که برای فرار از مشکلات به خوردن غذا روی آورده می شود، می تواند هشداری باشد که باید به آن توجه جدی کرد.
۱۴- و این لیست همچنان ادامه دارد!
اثرات دیگری که کمال طلبی منفی بر روی زندگی دارد. ابتلا به افسردگی، ایجاد مشکلاتی در زندگی زناشویی، احساس فرسودگی و… تنها بخش دیگری از این لیست است.
این لیست می تواند ادامه دار باشد، اما در ادامه این نوشته برآنیم راه حل هایی برای مقابله با این ویژگی را به شما پیشنها دهیم تا با به کار بردن آنها از پیشروی این ویژگی در وجودتان جلوگیری کنید.
راه کارهای مقابله با کمال طلبی منفی
۱- پذیرش و جستجوی علت را در درون خود آغاز کنید
تغییر دادن ویژگی ای که سال ها در انسان بوده بسیار سخت است و نیاز به تلاش ویژه و انگیزه درونی دارد. اگر شما باور داشته باشید که این ویژگی باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی و رابطه های شما می شود و بهترین کسی که می تواند به شما کمک کند خود شمایید، در درمان شما بسیار موثر خواهد بود.
اولین قدم پذیرفتن و کنار آمدن با داشتن این ویژگی است که شما را دچار مشکلاتی کرده است. و نیز پذیرفتن اینکه این ویژگی به مرور زمان قابل حل شدن است. ممکن است در راه یافتن علل ابتلای خود به کمال طلبی منفی به شخص یا اشخاصی برسید که مسئول به وجود آمدن چنین وضعیتی در شما باشند. اما این ماجرا نباید مانع از خودشناسی و خودآگاهی شما باشد. تلاش خود را برای رهایی از این دام ادامه دهید.
۲- انسان بودن و ممکن الخطا بودن خود را بپذیرید
همه چیز را همه گان دانند. پس چیزهایی وجود دارد که شما نمی دانید و در ازای آنها ممکن است خطاهایی از شما سر بزند. دلیلی هم برای سرزنش شما وجود ندارد. همه انسان ها در طول زندگی خود ممکن است دچار اشتباه شوند.
پس انتظارات خودمان از خودمان را در حد انسانیت مان قرار بدهیم. هر چند باید در راهی که انتخاب می کنیم به حد کافی تلاش کنیم و از مشورت و راهنمایی دیگران نیز استفاده کنیم ولی پذیرفتن و کنار آمدن با خطاها نیز امر مهمی است.
۳- کمال طلبی منفی را تشخیص بدهید
شما باید تشخیص بدهید فقط کمال طلب هستید یا به سمت کمال طلبی منفی گرایش دارید؟ بعضی افراد فکر می کنند فقط استانداردهای بالایی دارند و برای رسیدن به بهترین ها تلاش می کنند، نه اینکه کمال طلبی منفی داشته باشند. به طور کلی افرادی که برای رسیدن به استانداردهایشان دچار مشکل هستند. ترس وحشتناکی از شکست خوردن دارند. از اشتباهات هراس دارند. به خاطر حساسیت به خرج دادن روی کار، آخرین مهلت تحویل کار را هم از دست می دهند. دیگران، انتظارات آنها را غیر واقعی می دانند و اعتماد به نفس آنها به نتیجه کارهایشان بستگی دارد، به احتمال زیاد دچار کمال طلبی منفی هستند.
۴- هدف های واقع بینانه انتخاب کنید
متناسب با شرایط، امکانات و توانایی های خود هدف گذاری کنید. هدف های خارج از دسترس، هدف هایی که هیچ کدام از امکانات فعلی شما جوابگوی رسیدن به آنها نیست و یا فعلا به هیچ عنوان در توان شما نیست را برای خودتان تعریف نکنید. البته هدف های واقعی هم چندان در دسترس نیستند، ولی با اندکی تلاش می توان به آنها هم رسید. مثل رسیدن به نوک کوهی که شما در دامنه آن قرار داشته باشید و نیازمند کوهپیمایی شماست تا فتح قله.
۵- از افکاری که شما را به سمت کمال طلبی منفی سوق می دهد اجتناب کنید
ابتدا افکار غیر منطقی و منفی خود را که شما را به سمت کمال طلبی منفی می کشاند شناسایی کنید. سپس به مقابله منطقی با آنها بپردازید. در این صورت به محض اینکه چنین افکاری به سراغ شما بیایند جملات مثبتی که برای مواجهه با آنها آماده کرده اید در ذهنتان خواهند آمد. و کم کم با تمرین و تکرار این افکار از ذهن شما خارج می شوند و افکار مثبت جایگزین آنها می شوند. افکار منفی می توانند جملاتی از این قبیل باشند:
باید حتما همه چیز بی نقص باشد.
من نباید در هیچ کاری خطا کنم.
من همه کارهایم را باید بصورت ایده آل انجام دهم.
حتما باید نمره کامل را بگیرم.
حتما باید نفر اول شوم.
جملات و افکار مثبت هم می تواند از این قبیل باشد:
من همه تلاشم را کرده ام هدفم کسب نتیجه خوب است. نه الزاما نمره کامل.
ما انسان کامل نیستیم که همه کارها را کامل و بی عیب انجام دهیم.
برای حل مشکل همه تلاشم را می کنم ولی عذاب نمی کشم.
بیش از اندازه زحمت نمی کشم.
افکار مطلق گرایانه تان را به افکار معتدل و معقول تبدیل کنید مثلا: «باید این سفر را انجام می دادم» به «بهتر بود این سفر را انجام می دادم» تبدیل شود.
۶- به دنبال تجربه های جدید باشید
گفتیم که کمال گراها به دلیل اجتناب از اشتباه، از ریسک کردن اجتناب می کنند و اصلا به دنبال تجربه های جدید نیستند. یکی از راه های درمانی برای شما امتحان کردن تجربه های جدید و گشودگی در تجربه است. بدانید که اشتباه کردن به شما فرصت رشد کردن می دهد. و تحمل اشتباهات یکی از عناصر مهم خلاقیت است. وقتی تلاش می کنید برای کسب تجربه جدید، در این صورت برای پذیرفتن اشتباه کردن، احساس راحت تری داشتن، تجربه تازه کار بودن و خرابکاری کردن پذیرش بیشتری خواهید داشت. از بی نقص بودن در چنین شرایطی فاصله می گیرید.
۷- استانداردهایتان را پایین بیاورید
از اینکه همه کارها در حد ۱۰۰ در صد کامل باشند کمی پایین تر بیایید و اگر در حد ۹۰ درصد هم هستند راضی شوید. و بعد به ارزیابی دست بزنید. آیا اتفاق بسیار ناگواری رخ داده است؟ تلاش های شما به هدر رفته است؟ یا باز هم اگر استاندارد شما در حد ۸۰ درصد هم می رسید مشکل خاصی پیش نمی آمد؟
۸- انتقاد پذیری را یاد بگیرید
بعضی از افراد انتقاد پذیرند، یعنی اینکه مورد انتقاد چه کسی هستند، در چه حیطه ای از آنها انتقاد شده است و انتقاداتی که از آنها شده است تا چه اندازه مفید هستند را بررسی می کنند و برایشان اهمیت دارد. اما افراد دچار کمال طلبی منفی که احساس می کنند، هر انتقادی فارغ از اینکه از طرف چه کسی است، صرفا حمله به شخصیت آنها است و نسبت به هر انتقادی حس بدی دارند.
آن ها مدام نسبت به انتقادها در ذهنشان درگیری دارند. باید یاد بگیرند که هر چقدر هم سعی کنند کاری را بدون عیب و نقص انجام بدهند مردم همیشه می توانند نکته ای را برای اشاره پیدا کنند. پس به جای فرار کردن از انتقاد، باید در مورد فرد گوینده، محتوا و مفید بودن انتقادی که می شنوند فکر کنند و از آن در جهت بهبود کارشان بهره ببرند.
این ویژگی به شما کمک می کند تا بدانید در عین اینکه همیشه فکر می کرده اید کمال گرا بوده اید دارای نقایصی بوده اید که به چشم خودتان نیز نمی آمده اند و فقط در صورت انتقاد پذیری می توانستید از آنها مطلع شوید.
با استفاده از قانون جذب به صورت موفقیت آمیز مشکلی دارید؟ چقدر قانون جذب را خوب می شناسید؟ تا چه حد آن را در زندگی روزانه خود به کار می برید؟ اگر در اجرای قانون جذب در زندگی خود مشکل دارید، به این دلیل است که احتمالاً نحوه کارکرد آن را نمی دانید.
اگر واقعا قصد دارید قانون جذب را در زندگی خود به کار بگیرید، این مقاله به شما کمک می کند بدانید که چه اشتباهی انجام می دهید تا بتوانید آن را تغییر دهید. بنابراین می توانید نتایج بهتری از این طریق دریافت کنید.
همانطور که گفتیم ۵ باید و ۵ نباید وجود دارد که هنگام کار با قانون جذب باید به آنها توجه کنید.
۵ باید اجرای قانون جذب
۱- همانطور که می خواهید باشید
شما احتمالاً فکر می کنید «وای چه نکته مفیدی. اگر من واقعا بتوانم همانطور که می خواهم باشم، پس دیگر تمایلی به جذب آن خواهم داشت؟» چه حدسی می زنید؟ حق با شماست. دنیای اطراف شما بازتاب کاملی از آنچه شما بوده اید، است. شما در حال حاضر، جمع کل افکار و احساسات خود تا به امروز هستید.
قانون جذب دقیقا بدین شکل عمل می کند. اجازه دهید فرض کنیم که شما به دنبال ثروت فراوانی هستید. حالا فرض کنیم، شما عملا ثروتمند هستید. چه احساسی دارید؟ چگونه فکر می کنید؟ چگونه به این قضیه واکنش نشان می دهید؟ چگونه در مواجهه با اتیکت قیمت در فروشگاه واکنش نشان می دهید؟ این عبارت را به یاد بیاورید
همان تغییری باشید که می خواهید در جهان ببینید
در این جمله نکات عمیقی زیادی وجود دارد.
۲- منطق را کنار بگذارید
تنها چیزی که باید بفهمید، این است که شما یک آرزو دارید پس دقیقاً بدانید که شما چه می خواهید. و بعد فرض کنید که قبلاً انجام شده است. نیازی نیست بدانید که چگونه این کار را انجام دهید. روش های زیادی برای اجرای تمایلات شما وجود دارد. راه هایی فراتر از تصورات شما!
با عدم تحلیل چگونگی اجرای آن، به نفع خودتان عمل می کنید. نکته دیگر این است که سعی نکنید منطقی باشید. به هر دلیلی آنها خواسته های شما هستند. خواسته ها یک طرف سکه هستند. طرف دیگر سکه تحقق آن است. به عبارت دیگر، سعی نکنید خواسته خود را به این دلیل که «غیر منطقی» به نظر می رسند زیر سوال ببرید. منطق را کنار بگذارید. جادو را در آغوش بگیرید!
۳- مدیتیشن کنید
مراقبه مهم است. این مورد کمک می کند، در حالی که رویای خود را جذب می کنید، آرام باشید. اگر احساس اضطراب می کنید، نمی دانید چه موقع و چگونه باید مراقبه کنید. اگر فکر می کنید که تصورات، و سایر تکنیک های شما موثر واقع می شوند، مراقبه کنید.
مراقبه به شما کمک می کند تا مرکز خود را پیدا کنید. مراقبه شما را به قدرت نامحدودی که در وجود شما است متصل می کند. شما را به سکون در می آورد. در آن سکون، شما می دانید که تمام آنچه شما می خواهید انجام شده است! بنابراین می توانید استراحت کنید.
۴- قدردانی کنید
بابت آنچه که دارید قدردانی کنید. قدردانی آنچه که دارید و آنچه قرار است جذب کنید بسیار مهم است. تصور کنید تمام آنچه که می خواهید را به دست آورده اید. تنها کار شما این است که فرض کنید شما همان چیزی هستید که می خواهید باشید.
هر تکنیکی که برای کمک به شما در این راه پیشنهاد می شود، همه در یک نکته خلاصه می شوند، «فرض کنید» از آنجا که در حال حاضر همان چیزی هستید که می خواهید، چه احساسی در مورد تجربه آن دارید؟ قطعا قدردان آن خواهید بود. باید خدا را شکر کنید که اکنون آن را دارید.
۵- تمرین جدایی
شما احتمالا از تمرین رهایی شنیده اید. اما این مفهوم تازه ای است که ما به آن می پردازیم. این رهایی از هر چیزی است که شما را از خواسته های تان جدا می کند. این رهایی از فردی است که قبلاً بودید.
از فردی که بی پناه، یا بدون عشق یا مریض بود. این رهایی کامل از الگوهای خود، باورها و ایده های قدیمی شماست. این جدا شدن رهایی از قدیم است و دلبستگی به حالت جدید و ترجیح وجود خود است.
۵ نباید هنگام اجرای قانون جذب
۱- سعی نکنید همیشه احساس خوبی داشته باشید
احتمالا از شنیدن این جمله تعجب کرده اید. ما به شما توضیح خواهیم داد. شما می خواهید ثروتمند شوید؟ عالی است. آیا می دانید که افراد ثروتمند روزهای بدی نیز پشت سر گذاشته اند؟
بعضی اوقات مریض شده اند. با برخورد های بدی مواجه شده اند و ناراحت شده اند. آیا آنها به دلیل داشتن بیماری و یا ناراحتی صدمه دیده اند و یا ثروت خود را از دست داده اند؟
خیر. آنها هنوز هم ثروتمند هستند. بعضی اوقات ممکن است احساس خوبی نداشته باشید. اما حتی وقتی با بدترین احساس دنیا مواجه هستید، نکته اصلی این است که فرض کنید شما در حال حاضر همان چیزی هستید که می خواهید.
من تجربیات بی شماری از شرایط ناخوشایند را تجربه کرده ام، با این وجود همچنان به فرضیه قانون جذب ادامه می دهم. دیدگاه شما باید اینگونه باشد که من همیشه آنچه را که می خواهم، با وجود تمام سختی ها به دست می آورم.
۲- تردید نداشته باشید
بخش منطقی ذهن شما به هر شکلی شما را به شک می اندازد. این یک نوع مکانیسم محافظ است که در صورت ناکامی، شما را از ناامیدی باز می دارد.
ذهن منطقی شما به آن عادت کرده است. و ربطی به نحوه کار قانون جذب ندارد. تنها می تواند مشخص کند که شما چه تمایلات و خواسته هایی دارید. هنگامی که خود را در شک و تردید می بینید، به جای یادآوری شک ها، خواسته خود را انتخاب کنید.
ممکن است یک دوست خوب به شما بگوید که امکان ندارد خواسته های شما محقق شوند.
ذهن خود شما دلیل هایی را ارائه می دهد که احتمالا این ایده کار نخواهد کرد. هر بار که شک می کنید، سوالی در ذهن شما ایجاد می شود که:
آیا شما واقعاً همانی هستید که می گویید؟
از شک و تردید به عنوان یک ابزار مثبت استفاده کنید تا به شما خواسته های تان را دوباره یادآوری کند.
۳- از جستجوی نشانه ها خودداری کنید
آیا قانون جذب عمل می کند؟ البته، آیا منظور آنها این است که تمایلات شما در حال اجرا است؟ مطمئن باشید که همینطور است.
بنابراین جستجوی نشانه ها چه مشکلی به وجود می آورد؟ بعد از انجام کارهای لازم نشانه ها بروز پیدا می کنند. قبل از آن اتفاقی نمی افتد. برای دیدن نشانه های مثبت، باید همیشه به آنچه انجام می دهید باور داشته باشید.
اگر به دنبال نشانه هایی هستید که اثبات کنند آنچه تصور می کنید کار می کند، به این معنی است که شما آن را باور نمی کنید. اگر آن را باور نمی کنید، و هیچ نشانه ای پیدا نمی کنید، ایمان خود را از دست می دهید. پس این کار را کنار بگذارید.
۴- ندای درون خود را نادیده نگیرید
وقتی برای انجام کاری احساس ناخوشایندی دارید، به ندای درون خود گوش دهید. آن را خاموش نکنید. آن را به تعویق نیندازید. قطعا دلیلی برای احساس نیاز به برقراری آن تماس، ارسال آن ایمیل یا مراجعه به یک شخص خاص وجود دارد.
همیشه به ندای درونی خود گوش دهید. آن را دنبال کنید تا شما را به سوی خواسته های تان سوق دهد. شهود شما این است که چگونه خدا با شما صحبت می کند.
۵- فرض نکنید که کار نمی کند
زمان هایی وجود داشته است که من برای کار در یک پروژه انتخاب نشده ام. در حالی که فرض می کردم که این کار را دارم و در آن پروژه سمتی دارم. با وجود شواهد عینی برعکس، حدس بزنید چه اتفاقی می افتاد؟ همیشه اوضاع بهتر از آنچه تصور می کردم پیش می رفت.
فقط به دلیل اینکه خبرهایی می شنوید که مطابق میل شما نیست، به معنای عدم موفقیت قانون جذب نیست. این عبارت را با خود تکرار کنید که «من به آنچه تمایل دارم، میرسم.» نه فقط صرفا با ادای کلمات بلکه باید واقعا ایمان داشته باشید. اگر باور کنید که توانایی جذب هر آنچه بخواهید را دارید، همه خبرهای بد می توانند به نفع شما تغییر کنند.
در نهایت عبارت «من آنچه را که هستم جذب می کنم» را نباید فراموش کنید.
امیدواریم که مقاله ۵ باید و نباید قانون جذب برای شما مفید باشد و با تکنیک های مطرح شده به آنچه تمایل دارید دست پیدا کنید.
راه رسیدن به موفقیت آنقدرها هم که برخی تصور می کنند سخت و پیچیده نیست. کافی است قوانین و راه های دستیابی به آن را بدانید. یکی از قوانین جالب توجه موفقیت، قانون ۵ ثانیه است.
در زندگی اکثر افراد بر این باور هستند که برای ایجاد تغییر، باید احساس آمادگی داشته باشند. یک واقعیت درباره تمام انسان ها وجود دارد. و آن این است که ما برای کارهای سخت و ناراحت کننده به وجود نیامده ایم. بلکه ذهن ما به شکلی طراحی شده است که از ما در برابر این قبیل از کارها محافظت کند. چون ذهن ما تلاش می کند تا با کمترین تلاش و زحمت، ما را زنده نگه دارد.
قانون ۵ ثانیه
بدون شک تمام افراد در ذهن خود مجموعه ای از کارها را دارند که می خواهند هر روز انجام داده و به آن عمل کنند. باید به این نکته توجه داشت که برای انجام دادن این کار ها شما فقط ۵ ثانیه یا کمتر، زمان دارید قبل از اینکه ذهن سعی کند شما را برای انجام کار منصرف کند. پس فقط ۵ ثانیه وقت دارید تا ایده خود را تبدیل به واقعیت کنید و آن کار را انجام دهید.
این قانون را اولین بار خانم مل رابینز در کتابش به نام قانون ۵ ثانیه منتشر کرد.
قطعا همه افراد تمایل دارند در زندگی خود تغییرات مثبتی را ایجاد کنند؛ اما همیشه به دنبال فرصتی هستند تا حس ایجاد تغییر را داشته باشند. با این حال واقعیت این است که اگر به دنبال کسی هستید که زندگی شما را تغییر دهد، باید در آینه نگاه کنید.
شما با کمک تصمیمات ۵ ثانیه ای، می توانید زندگی خود را عوض کنید. همچنین قانون ۵ ثانیه باعث افزایش شجاعت، اعتماد به نفس، موفقیت، میزان درآمد و سایر اتفاقات مثبت در زندگی شما خواهد شد.
خانم رابینز، زمانی این قانون را کشف کرد که همه چیز زندگی اش از جمله ازدواج و شغلش، رو به تباهی کشیده شده بود. او مشکلات بزرگی در زندگی داشت و هر روز می ترسید از رختخواب بیرون بیاید و با این مشکلات بزرگ مواجه شود. خانم رابینز به کمک قانون ۵ ثانیه توانست زندگی خود را تغییر دهد.
اما چگونه؟
قانون ۵ ثانیه به شما کمک خواهد کرد که به جای فکر کردن به اقدامات کوچک، به طور جدی عمل کنید. شما می توانید با کمک قانون ۵ ثانیه می توانید شادتر، موثرتر و خلاق تر شوید. اما آیا فقط قانون ۵ ثانیه به تنهایی باعث موفقیت می شود؟
مهمترین قوانین برای موفقیت
قانون علت و معلول
قانون علت و معمولی همانند قانون ۵ ثانیه از اهمیت خاصی برخوردار است. بدون شک هر چیزی برای به وقوع پیوستن نیاز به علت دارد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی، علت یا علت های به خصوصی وجود دارد. قطعا یقین داشته باشید که هرگز چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید؛ به شرط آن که تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید و سپس عمل کنید.
قانون جذب
قانون جذب یکی از مهم ترین قوانین جهان هستی است که از اهمیت بالایی همانند قانون ۵ ثانیه بر خوردار است. قانون جذب به شما یاد می دهد که زندگی هر فردی بر باور ها و افکار هایش استوار است.
بر اساس قانون جذب، شما احساساتی دارید که همانند یک راهنما و مسیر یاب بسیار قدرتمند در جهت اهداف و خواسته هایتان حرکت می کند. یعنی احساسات به شما نشان می دهد که به آن خواسته و هدفی که دارید میرسید یا خیر؟ برای آنکه متوجه شوید به خواسته و هدف که دارید نزدیک یا دور می شوید، بهترین راه توجه کردن به احساسات تان خود است.
به طور کلی افکار ما زندگی ما را می سازد و از طریق احساسات خود می توانیم بفهمیم که افکار ما درست است یا اشتباه. اگر در مورد چیزی که فکر می کنید، احساس تان خوب بود، نشانه این است که دارید به آن خواسته و هدف می رسید. اما اگر احساستان در مورد مسئله ای بد بود، نشانه این است که دارید از آن خواسته و هدف دور می شوید و فاصله می گیرید.
بدون شک قانون جذب همواره روش زندگی بسیاری از ثروتمندان و افراد مشهور جهان بوده است. همه رویداد های مثبت یا منفی توسط خود شما جذب خواهد شد. این یک اصل مهم در قانون جذب است.
مفهوم قانون جذب هرگز به پول و ثروت محدود نخواهد شد. هر فکری که داشته باشیم اتفاقات و شرایط کاملا متناسب با همان فکر را در هر زمینه ای از زندگی جذب می کنیم. این قانون طبیعی می تواند برای ثروت، روابط یا حتی قبول شدن در آزمون رانندگی مورد استفاده قرار گیرد.
البته ممکن است بسیاری از مردم هنوز آن طور که باید و شاید با عملکرد قانون جذب آشنایی نداشته باشند. هر چند بسیاری دیگر این را پذیرفته اند که شرایط و اتفاقات امروز آنها حاصل تفکرات گذشته و حال آنها می باشد.
قانون جذب دقیقا مانند قانون ۵ ثانیه بی طرف است. قانون جذب همواره تاکید می کند که شما هیچ چیزی را تجربه نمی کنید مگر آنکه آن را به شکل یک فکر قالب در ذهن داشته باشید.
به زبان ساده، قانون جذب به فرکانس و ارتعاش هایی که ما همواره در حال ارسال آن به کائنات هستیم را پاسخ می دهد. احساسات ما مانند چراغی دنیای تاریک افکار ما را روشن می کند و ما را از افکار مان باخبر می کند. به طور مثال اگر احساس منفی دارید یعنی به صورت خود آگاه یا ناخودآگاه به مسائل منفی فکر میکنید. اگر احساس مثبتی دارید پس فکر قالب شما به مسائل مثبت متمرکز است.
قانون تمرکز
یکی از بهترین قوانین موفقیت، قانون تمرکز است که مثل قانون ۵ ثانیه در موفقیت و یا شکست ما نقش بسیار مهمی دارد، این قانون به زبان ساده به شما خواهد گفت که باید بر روی هر موضوعی تمرکز کنید تا در آن موضوع قوی شده و همین تمرکز در موضوع مورد نظر باعث می شو نتیجه آن را زندگی خود ببینید.
بسیاری از مردم هدفی انتخاب می کنند، ولی به جای اینکه روی پیشرفت و رسیدن به هدفشان تمرکز کنند، روی سختی های کار و دستیابی به هدف و همینطور روی شکست های احتمالی تمرکز می کنند. طبق قانون تمرکز روی هر موضوعی تمرکز کنید قوی می شود و در نهایت در زندگی تان آشکار خواهد شد.
قانون احساس
بی شک یکی از قوانینی که با سرشت انسان آمیخته شده، قانون احساس است. قانون احساس نیز دقیقا مثل قانون ۵ ثانیه اثر انفجاری بر روی شما دارد.
احساسات شما همانند قطب نما برای شما عمل خواهند کرد. یکی از مهمترین معیارهایی است که می توانیم تشخیص دهیم آیا در مسیر اهداف مان هستیم یا از مسیر اهداف مان خارج شدهایم، همین قانون است. قانون احساس دقیقا مانند یک جهت یاب برای هواپیما است.
هر چیزی که ما در زندگی تجربه می کنیم حاصل باورها و نگرش هایی است که داریم. باورها مانند یک صفحه در جلوی شما هستند که ما از پشت آن صفحه جهان خودمان را می بینیم. هسته اصلی باورها هم افکار قالب هستند. یعنی وقتی ما به یک موضوعی دائم فکر کنیم طبق قانون تمرکز کم کم آن فکر تقویت شده و در نهایت به فکر قالب یا باور تبدیل می شوند و تجربیات زندگی ما را شکل می دهند.
وقتی روی هدف تان تمرکز می کنید بسیار مهم است که احساستان خوب باشد. یعنی احساستان هر چقدر که به سمت مثبت باشد، به هدف خود نزدیک تر می شوید. به همان میزان فکر تان قوی تر شده و زودتر به افکار قالب تبدیل می شود. در نهایت باعث خلق هدفتان می شود.
فیزیک کوانتوم و رابطه آن با قانون جذب
فیزیک دانان همواره در تلاش بوده اند تا انعکاس بیشتری از قدرت ذهن در زندگی ما و جهان که بازتاب شده است را کشف کنند.
علم قانون جذب بدون شک توسط دانشمندان و متفکران بزرگ به طور یکسان مورد بررسی قرار گرفته است. به کمک علم بیشتر می توانیم درک کنیم که چقدر نقش ذهن در شکل گیری زندگی و دنیای اطراف مهم است.
باور قلبی مثل قانون ۵ ثانیه به اینکه خواسته های ما اکنون محقق شده در بازدهی و عملکرد قانون جذب تاثیر شگرفی دارد. در واقع شما باید به این اصل اعتقاد داشته باشید که قانون جذب در زندگی ما عمل کرده و آن رویا یا خواسته ما، اکنون و یا حتی در مدتی قبل تر جذب شده است.
البته نباید این اصل را هرگز نباید با تصور اشتباه کرد. چرا که تصور به معنای تصویر کوتاه مدت چیزی است که هرگز وجود ندارد. اما در باور فرد باید چیزی که وجود ندارد را به عنوان چیزی که وجود دارد و واقعیت دارد تصور کرده و در ذهن آن باور را پرورش دهد. شما می توانید با کمی تمرین و تسلط بر این تمرین ها به بهترین شکل ممکن از قانون جذب در راستای رسیدن به اهداف خود بهره برده و به موفقیت هایی زیادی برسید.
در آخر
باید این نکته را خاطر نشان کرد که تمام قوانین گفته شده در این مقاله ابزاری برای دستیابی به موفقیت و رضایتمندی درونی است. با این حال نکته مهم این است که شما برای رسیدن به موفقیت ها و اهداف خود باید تلاش کنید و باور داشته باشید که به اهداف خود خواهید رسید.
آغاز یک رابطه ای که منجر به ازدواج می شود، می تواند بسیار رویایی و پر از هیجانات زیبا باشد. و در عین حال یک رابطه ی قوی و پایدار باشد. اما بعد از گذشتن زمان و با وصال بعد از ازدواج که در آن دیگر دوری ها از بین رفته و انتظار می رود که عمق رابطه و پایداری آن بیشتر شود؛ بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که زندگی های بسیاری در اوایل شکل گیری شان از بین رفته اند. و اصلا مجال قوت گیری و حفظ رابطه پیدا نشده است.
باید دانست که رابطه عاشقانه همانند کودکی است که مدام به مراقبت و توجه نیاز دارد. باید به آن رسیدگی شود و برای حفظ طراوت و سر زندگی آن انرژی و وقت و خلاقیت صرف شود. قطعا یک رابطه خوب و پایدار، رنگ زندگی شما را تغییر می دهد. و حس دلچسبی از زندگی را در سراسر وجودتان ایجاد خواهد کرد.
همان طور که یک رابطه ی ناسالم و رو به زوال استرس زا است. مدام تنش به همراه دارد. و در پی آن تحلیل سیستم ایمنی بدن و وقوع سکته مغزی و قلبی، فشار خون بالا و … را به همراه خواهد داشت.
می دانیم که برای انجام هر کاری عقل و منطق ایجاب می کند که مهارت های لازم فرا گرفته و رعایت شوند. اغلب ما رفتارهای درست و استاندارد در زندگی مشترک را بلد نیستیم. مثلا نمی دانیم که چگونه در رابطه دو نفره مان عاشقی متعهد باشیم، مسئولیت عشق مان را بپذیریم. خود خواه نباشیم. درست ابراز مخالفت کنیم و یا انتقاد کنیم و …
تلاش برای حفظ رابطه
در نتیجه زوج هایی که نمی توانند چالش های رابطه شان با یکدیگر را پشت سر بگذارند و فاقد مهارت های لازم در این زمینه اند، سریعا به قطع رابطه می اندیشند. برخی افراد در همان آغاز متوجه اشتباه بودن رابطه شان می شوند و وقت شان را برای ادامه دادن و یا تغییر رابطه صرف نمی کنند.
اما برخی افراد هم وجود دارند که چالش های پیش آمده را امری طبیعی و قابل حل می بینند و علی رغم وجود آن ها، همچنان شاد و خرسند زندگی می کنند. این افراد هم با انواع مشکلات خاص رابطه خودشان درگیرند ولی آنقدر حفظ رابطه برایشان مهم است که با وجود اختلاف نظرها و برخی عدم تفاهمات، این توانایی را دارند که در هر شرایطی بهترین و کار ساز ترین راه حل را پیدا کنند.
این مهارت ها و این توانمندی ها یاد گرفتنی است. هر کسی بتواند خطاهای رابطه شان را بفهمد و سپس موارد لازم را به کار ببند، قطعا به حفظ رابطه منجر خواهد شد. اگر می خواهید بفهمید، یاد بگیرید و استفاده کنید که زوج های موفق چگونه به حفظ رابطه و عشق خود می پردازند، پیشنهاد می کنیم مواردی را که در این نوشته به آن ها اشاره می کنیم با دقت ملاحظه و مطالعه کرده و برای به کار بستن آن ها در زندگی تان برنامه ای داشته باشید.
۷ اقدام ضرروی که برای حفظ رابطه تان باید انجام دهید
۱- هنر خوب گوش کردن
یکی از موارد بسیار خطرناک در یک رابطه، شروع یک سکوت است که احتمالا بر اثر برخوردهای غلط قبلی در بیان برخی صحبت ها شروع شده است. وقتی که یک نفر برای بیان حقیقت به جای دروغ، عواقب بدی را متحمل شده است. و یا به دلیل بیان آرزوها و یا حرف های دل و حتی حرف های غیر منطقی، سرزنش و یا تحقیر شده است؛ در چنین حالتی یک سردی در بیان احساسات و علاقه به هم کلامی و صحبت دو طرفه ایجاد می شود که خطر جدی ای برای حفظ رابطه خواهد شد.
زوج های موفق می دانند که برای هم صحبتی با یکدیگر باید علاقه و وقت کافی صرف کنند. حتما زمان ثابتی برای حرف زدن در مورد آن چه در هفته گذشته رخ داده قرار می دهند. و ضمن رعایت آداب صحبت کردن، سعی می کنند شنوندگان خوبی برای یکدیگر باشند.
شنونده ای که حرف طرف مقابل را قطع نمی کند، با او همدلی کرده و با بیان برخی کلمات و یا ادای برخی حرکات بدنی گوینده را متوجه ادراک خود می کند، برداشت های خود از کلام گوینده را که ابهام برانگیز بوده مورد سوال قرار می دهد تا به منظور صحیح او دست یابد. او را قضاوت نمی کند و در حین صحبت های او واقعا به حرف هایش توجه می کند. و مثلا به فکر آماده کردن جواب خود برای صحبت های او نیست.
۲- ادای نقش والدگری
زوج های موفق نوعی رابطه نمادین والد-فرزندی بین یکدیگر دارند. به این دلیل که مطمئنا بعد از مدتی زندگی کردن و شناخت یکدیگر، متوجه علاقه مندی ها، حساسیت ها، نگرانی ها و نیازهای یکدیگر می شوند. در نتیجه نوعی حس والدگری نسبت به طرف مقابل خود برای پاسخ به نیازهای او پیدا می کنند.
در موقعیت هایی مثل باز شدن یک زخم کهنه قدیمی که یادآور برخی غم ها یا مشکلات است، شریک زندگی خود را موظف می بیند که برای همدلی و رفع اندوه معشوق خود تمام تلاش خود را بکند. همانند والدی که برای کودک خود از هیچ چی دریغ نمی کند. و دلسوزانه و مهربانانه قصد آرام کردن او را دارند.
۳- احترام به استقلال یکدیگر
یکی از موانع حفظ رابطه، سعی در تسلط کامل داشتن بر دیگری و تحت نظر قرار دادن او است. گاهی زوج های بسیار صمیمی از شدت نزدیکی به یکدیگر از اینکه دچار کنترل غیرمنطقی شوند، شروع به دوری از یکدیگر می کنند.
در عین اینکه باید پذیرفت در زندگی مشترک، تحت کنترل بودن گاهی طبیعی و اجتناب ناپذیر و لازمه زندگی و توجه به یکدیگر است؛ که اتفاقا به حفظ رابطه نیز کمک می کند؛ ولی باید توأم با اعتماد به یکدیگر و نیز به رسمیت شناختن استقلال طرفین باشد. احترام و عزت نفس طرفین حفظ شده و حقی از کسی زایل نشود.
صحبت کردن در مورد نوع کنترل و تعیین حد و مرز آن بدون آسیب رسیدن به استقلال طرفین به نتیجه گیری خوبی منجر خواهد شد که مورد رضایت طرفین نیز باشد.
۴- شناخت نقاط ضعف خود
ایراد گرفتن از بقیه و انتقاد کردن از آن ها شاید راحت ترین کاری باشد که در رابطه اغلب از ما سر می زند و اغلب غلط نیز انجام می شود. اگر مدتی را به نگاهی از بیرون به خودتان اختصاص بدهید، رفته رفته متوجه می شوید که در شرایطی خاص، ناگهان عصبانی می شوید و یا در موقعیتی ویژه به شدت ناراحت و دلسرد می شوید. خشمگین شدن، قهر کردن، دلسرد شدن، خوشحال شدن و… را در مورد خودتان در می یابید. به الگویی از رفتارها و احساسات خودتان می رسید که برخی را خوشایند و برخی را بسیار بد می دانید. این کاوش شما درباره خودتان، شما را بهتر به خودتان و نقص هایتان آگاه می کند.
به طور کلی کسی که مدام به دنبال دیدن عیب ها خود و یافتن راهی برای رفع آن ها باشد کمتر مجالی برای خرده گیری از دیگران به دست خواهد آورد. حاصل چنین تلاشی شما را در پذیرفتن نقص داشتن همسرتان نیز یاری می کند. چون او را نیز مجموعه ای از خصوصیات متفاوت خوب و بدی چون خودتان خواهید دید. نهایتا برای حفظ رابطه مهمترین قدم از سوی خودتان را نیز برداشته اید.
۵- طراوت های اولیه رابطه را زنده نگهدارید
عمل همیشه نمی تواند جایگزین کاملی برای حرف زدن باشد. همان گونه که در ابتدای رابطه تان به راحتی و به وفور به یکدیگر ابراز علاقه کلامی می کردید، در ادامه و در زندگی تان هم این کار را انجام دهید.
از فرصت ها برای هدیه دادن به یکدیگر و یا غافلگیر کردن با یک چیز دلخواه و خوشایند استفاده کنید. برای داشتن لحظات با نشاط و خوب با توجه به علایق مشترک تان برنامه ریزی کنید. برای تداوم و حفظ رابطه عاشقانه شما درست کردن خاطراتی به شیرینی اوایل رابطه تان ضروری است.
۶- حل تعارض را یاد بگیرید
تعارض و تضاد در هر رابطه ای وجود دارد. و از آن گریزی نیست. چون هر دو طرف نیاز دارند که خود را ابراز کنند و شنیده شوند. هدف پیروزی یک نظر بر دیگری نیست. بلکه رسیدن به نقطه ای که تفاهم و عشق و توجه در آن باشد مهم است.
پس با در نظر داشتن خفظ رابطه، فکر نکنید درگیر یک جنگ هستید. احساساتتان را با جمله ای که در ابتدای آن از واژه «من» و نه «تو» است استفاده کنید. طرف تان را قضاوت نکنید. محترمانه خواسته تان و دلیل آن را برای او بیان کنید. به هیچ وجه بحث های کش دار قبلی را زنده نکنید و به گذشته برنگردید. تمرکزتان به روی موضوع فعلی و یافتن راه حل باشد.
۷- مثبت اندیش باشید
قطعا همسرتان نقاط مثبتی داشته که به او علاقه مند شده اید. آن ها را هر روز برای خودتان یادآوری کنید و هر از گاهی از بیان آن ها در حضور همسرتان غافل نشوید. نقاط قوت آن ها را تحسین کنید و به آن ها بگویید که به او افتخار می کنید. با این کار او را به زندگی و حفظ رابطه دلگرم می کنید. سعی کنید هر روز از او به خاطر خوشی ها و زیبایی ها و حس های خوبی که به زندگی تان آورده است قدر دانی کنید. هیچ وقت این کار را دست کم نگیرید.
سخن پایانی
برای حفظ رابطه بیش از زمان به دست آوردن آن باید تلاش کرد. هیچ گاه فکر نکنید بعد از ازدواج با کسی که دوستش داشتید دیگر همه چیز تمام شده است! ازدواج تازه شروع کار است. شما حتی سال های سال پس از اردواج باید تنور رابطه تان را گرم گرم نگه دارید.