6 عامل مهم و کلیدی موفقیت سازمان ها و شرکت ها چیست؟

۶ عامل مهم و کلیدی موفقیت سازمان ها و شرکت ها چیست؟

در مورد موفقیت سازمانی و عوامل موفقیت سازمانی چقدر اطلاعات دارید؟ برای این که بتوان پاسخی دقیق به این سؤال داد، پیش از هر چیز باید اطلاعاتی مختصر درباره کسب و کار در دنیای امروزی داشته باشید.

امروزه دنیای تجارت و کسب و کار دستخوش تغییرات عمده و قابل توجهی شده است؛ به طوری که عملا امکان پیش بینی دقیق آینده کسب و کار وجود ندارد و شرایط به شکل مکرر دچار نوسان می شود. در این میان سازمان های تجاری هم دیگر نمی توانند همانند گذشته به کارکنان و مدیران خود این اجازه را بدهند که فشار کاری کمتری احساس کنند، چراکه ثبات و پایداری گذشته تجارت از میان رفته است و سازمان ها برای حفظ وضعیت کنونی و پیشرفت نیاز به کار و تلاش مداوم کارکنان دارند. علاوه بر این سهام داران هم باید رویکرد خود را تغییر دهند تا بتوانند شرایط خود را با این نوسانات دائمی وفق دهند.

سازمان ها برای دست یابی به موفقیت سازمانی باید مدیرانی داشته باشند که توانایی مشخص کردن اولویت های سازمان را داشته باشند و بتوانند از میزان منابع محدودی که در اختیار سازمان قرار دارد، بهترین استفاد را ببرند. برای این که سازمان ها بتوانند با موفقیت از این شرایط گذر کنند و به پیشبرد فعالیت های خود ادامه دهند، لازم است تا توجه مدیران و صاحبان مشاغل بیشتر از قبل معطوف به عواملی چون برنامه های انجام مأموریت در شرایط بحرانی، فرایندهای مختلف، منابع انسانی و نیروی کار و سامانه های مهم شود.

6 عامل مهم و کلیدی موفقیت سازمان ها و شرکت ها چیست؟

عوامل موفقیت سازمانی

با تمام این تفاسیر نمی توان هر شرایط پیچیده و بدی را پذیرفت و بهتر آن است که با کسب شناخت و یافتن راهکارهای مناسب بر این دشواری ها فائق آمد. در این مقاله هم قصد داریم برای دست یابی به این مهم به شما کمک کنیم و شما را با برخی از مهمترین عوامل موفقیت سازمانی آشنا کنیم.

۱- اهمیت مدیران لایق و جسور در موفقیت سازمانی

جسارت مدیران یکی از مهمترین عوامل موفقیت سازمانی است و امروزه سازمان ها بیش از هر زمان دیگری به افرادی احتیاج دارند که در آشفتگی و عدم قطعیت کنونی کسب و کار بتوانند از هر ترس و واهمه ای به دور باشند و تمامی تمرکز و توجه خود را معطوف به مأموریت های سازمان کنند. زمانی که منابع در اختیار سازمان کمتر از میزان مورد نیازشان می شود، مدیران هستند که پیش از هر کس دیگری در تقابل با اوضاع قرار می گیرند و باید تصمیمات لازم را در این مواقع اتخاذ کنند. مدیرانی که از جسارت کافی برخوردار باشند به هنگام مواجه با موانع در مسیر کاری خود سعی بر آن دارند تا از فرصت های به دست آمده برای عبور از موانع استفاده کنند و این مدیران، در برابر مدیران ضعیف تری قرار می گیرند که در مواجه با سختی ها، از آن به عنوان بهانه ای برای فرار از واقعیت و مخفی شدن تا پایان شرایط بحرانی استفاده می کنند.

۲- تعهد یکی از عوامل موفقیت سازمانی

یکی دیگر از عوامل موفقیت سازمانی تعهد تمامی افراد شاغل به اهداف و فعالیت های سازمان است. برای دست یابی به این مهم، پیش از هر چیز باید در نظر داشت که حتی الامکان تمامی افراد باید در فرایند مشخص کردن اهداف سازمان نقشی (حتی اگر این نقش چندان تأثیرگذار نباشد) داشته باشند (در سطح اجرائی، برای مشخص کردن اهداف سازمان باید توافقی حقیقی و واقعی میان تمامی افراد شکل بگیرد، در غیر این صورت، کسب آگاهی از  چگونگی استفاده افراد از زمان و سرمایه تحت کنترل شان بسیار دشوار می شود).

به عبارت دیگر هر یک از کارکنان سازمان باید به خوبی بداند چگونه در مسیر تحقق اهداف سازمان قرار گرفته است. این چگونگی قرار گرفتن فرد در مسیر تحقق افراد باید با برقراری ارتباط صحیح و مؤثر با او و آگاه کردن اش انجام بگیرد. تنها در این صورت است که می توان از کارکنان سازمان انتظار فعالیت مؤثر داشت.

۳- اولویت های مشخص

پیش تر از این عنوان شد که در دنیای کسب و کار امروزی منابعی که در اختیار سازمان ها قرار می گیرد، به مراتب کمتر از قبل شده است، به همین خاطر اولویت های مشخص بدل به یکی از مهمترین عوامل موفقیت سازمانی می شود، چراکه در صورت مشخص نبودن اولویت ها، امکان آن وجود دارد که از همین منابع کم هم به درستی استفاده نشود و این آخرین چیزی است که صاحبان مشاغل و مدیران خواستار آن هستند. در حال حاضر سعی بر آن است تا با تعلیم و تربیت مدیرانی که تصمیم گیری خود را بر پایه اولویت ها قرار می دهند، امکان دست یابی به این مهم فراهم شود.

6 عامل مهم و کلیدی موفقیت سازمان ها و شرکت ها چیست؟

توانایی در رها کردن افراد و امکاناتی که دیگر کارایی چندانی در مأموریت های سازمان ندارند و کمکی به تحقق اهداف آن نمی کنند

هر فعالیتی که در سازمان صورت می گیرد باید مفید باشد و به گونه ای در خدمت انجام مأموریت های سازمان قرار بگیرد و در غیر این صورت، یعنی زمانی که فرد یا امکانات به خصوصی چندان برای انجام گرفتن مأموریت ها کارایی نداشته باشد، باید آن را رها کرد و این کار، از دیگر عوامل موفقیت سازمانی شناخته می شود. در دنیای کسب و کار امروزی بیش از هر زمان دیگری به این نیاز است که وضوح کاملی درباره چند و چون فعالیت های انجام گرفته در سازمان به دست آید.

۴- مسئولیت پذیری

حتی در گذشته که وضعیت کسب و کار ثبات و پایداری بیشتری داشت، مسئولیت پذیری به عنوان یکی از عوامل موفقیت سازمانی مهم شناخته می شد، اما اغلب به این خاطر که مدیران و صاحبان مشاغل چندان به دست یابی به ایده آل ها عقیده نداشتند، مسئولیت پذیری به عنوان ویژگی فرعی افراد شناخته می شد، چرا که در آن زمان منابع بیشتری در دسترس سازمان ها بود و به همین خاطر معیار به مراتب سهل گیرانه تری برای کارایی افراد در نظر گرفته می شد. البته حالا شرایط بسیار متفاوت از گذشته شده است و برای دست یابی به موفقیت و دوام آوردن در شرایط پر از نوسان کنونی، مسئولیت پذیری اهمیتی بیشتر از قبل پیدا می کند.

۵- تاثیر خلاقیت و نوآوری در موفقیت سازمانی

در شرایط کنونی اگر بتوان درباره یک چیز با قطعیت صحبت کرد، این است که آشفتگی دنیای کسب و کار نه تنها بهتر نمی شود، بلکه هر چه به جلوتر می رویم، بدتر از قبل می شود. یکی از چیزهایی که نمی توان پیش بینی کرد، این است که چه چالش ها و مسائل جدیدی سد راه سازمان ها خواهد شد، بنابر این یافتن راهکار برای غلبه بر آن ها نیز در حال حاضر عملا غیر ممکن می شود و تنها کاری که می توان انجام داد این است که افراد خلاق و نوآور را تشویق کنیم تا بتوانند با توانایی های خود راهکارهای مؤثری برای پیشرفت فعالیت های سازمان ارائه دهند و در واقع به همین خاطر است که از خلاقیت و نوآوری در شمار عوامل موفقیت سازمانی نام برده می شود.

۶- همکاری

همکاری یکی دیگر از عوامل موفقیت سازمانی است و تنها در صورتی میان افراد شکل می گیرد که تمامی سازمان به عنوان یک مجموعه مهم تر از زیرمجموعه های آن باشد. همچنین لازم است تا همه چیز واضح و روشن باشد و اهداف برای کارکنان مشخص باشند تا در کنار یکدیگر و در قالب یک تیم، برای دست یابی به خروجی مورد نظر تلاش کنند. متأسفانه در حال حاضر کارکنان بیشتر در قالب گروه کار می کنند تا تیم، آن ها معمولا با یکدیگر ملاقات می کنند و رفتار دوستانه ای با هم دارند، اما اولویت های خودشان مهم تر است و به همین خاطر، کارکنان و سرمایه تحت کنترل آن ها بسته به شخصیت شان ممکن است در خدمت تحقق اهداف سازمان باشد یا نباشد.

با روش های مهم زوج درمانی آشنا شوید

با روش های مهم زوج درمانی آشنا شوید

در این مقاله قصد داریم شما را با روش‌هایی برای آشنا کنیم که در زوج درمانی به کار گرفته می‌شوند. شما نیز بسته به نیازها و شرایط به خصوص خود قادر خواهید بود از هر یک از روش‌هایی که در ادامه عنوان خواهد شد استفاده کنید.

بحث و جدل از اجزاء جدایی ناپذیر رابطه‌ها است. این مسئله از آنجایی نشأت می‌گیرد که هیچ دو فردی دنیا را به یک شکل نمی‌بینند و تفاوت‌هایی میان دید افراد نسبت به مسائل گوناگون وجود دارد. به همین خاطر هم انواع رویکردخای زوج درمانی بسته به صلاحدید افراد متخصص به کار گرفته می‌شوند.

اگر بحث و جدل میان افراد به مرور زمان جدیتر شود، سلامت رابطه به خطر خواهد افتاد و در این زمان است که زوج درمانی اهمیتی به مراتب بیشتر از قبل پیدا می‌کند. البته باید عنوان کرد که مشاجره گاه به گاه میان زوجین، امری اجتناب ناپذیر و مهمتر از آن، نشانگر یک رابطه سالم است، اما اگر این مشاجره‌ها بیش از حد تکرار شوند، بدل به منبعی برای ناخشنودی افراد و اضطراب آن‌ها می‌شود و زندگیشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

آشنایی با روش های زوج درمانی

روش گاتمن

بیش از سه دهه است که از روش گاتمن برای زوج درمانی استفاده می‌شود و تا کنون نزدیک به سه هزار زوج آن را مورد استفاده قرار داده‌اند، بنابراین می‌توان گفت که این روش حساب خود را پس داده است. در این روش از تکنیک‌های مختلف زوج درمانی استفاده شده تا به واسطه آنها علاقه، نزدیکی و احترام میان زوجین به حد مطلوبی برسد.

در روش گاتمن، افراد متخصص به زوجین کمک می‌کنند تا نقشه‌های عاشقانه ترسیم کنند. در این نقشه‌ها هر یک از طرفین حاضر در رابطه اقدام به مشخص کردن نگرانی‌ها، اضطراب‌ها، علایق، امیدها و مسائل گذشته شریک زندگی خود کرده و به این صورت درک بهتر و جامعتری از حال و هوای روحی روانی آنها پیدا می‌کنند. به این صورت افراد درک بهتری از یکدیگر پیدا کرده و میزان علاقه، احترام و قدردانیشان از یکدیگر به مرور زمان بیشتر می‌شود. روش گاتمن، یکی از مهم‌ترین روش‌های مورد استفاده در زوج درمانی است که به افراد حاضر در رابطه این امکان را می‌دهد تا نیازهایشان را مطرح کنند. همچنین در این روش بیش از آن که پیدا کردن راهکاری برای غلبه بر فشار و استرس مد نظر باشد، مدیریت کردن شرایطی این چنینی در مرکز توجه قرار می‌گیرد.

روش روایت درمانی

یکی دیگر از روشهای مهم به کار گرفته شده در زوج درمانی روایت درمانی است. در این روش بیش از هر چیز دیگری سعی بر آن است تا فاصله‌ای میان فرد با مشکلی که او را آزار می‌دهد پدید آید. مشاور به هنگام استفاده از این روش از فرد مورد مشاوره درخواست می‌کند تا مسائل و مشکلات خود را برایش روایت کند، یا به شکل داستان برای مشاور تعریف کند؛ پس از آن هم به فرد مورد مشاوره کمک می‌کند تا نکات و مسائل منفی روایت یا داستانش را بازنویسی کند. البته اعتراف به مسائل و مشکلات چیزی نیست که با آن بتوان درکی دقیقتر از رفتار فرد به دست آورد، اما مزیتی که استفاده از این روش دارد این است که فرد، مسائل و مشکلات خود را از منظرهای تازه‌ای مورد بررسی قرار می‌دهد و احتمالاً به راهکارهایی دست خواهد یافت که تا کنون توجهی به آنها نشان نداده بوده است.

با روش های مهم زوج درمانی آشنا شوید

روش متمرکز بر احساسات

این روش به وسیله دکتر سوزان جانسون توسعه پیدا کرد. در آغاز امر این روش صرفاً برای زوج درمانی به کار گرفته می‌شد، اما بعدها مشخص شد که برای مشاوره خانواده هم می‌توان از آن استفاده کرد. نکته مهمی که در رابطه با این روش وجود دارد این است که تنها زمانی مورد استفاده قرار خواهد گرفت که مشاور متخصص تشخیص دهد یکی از عوامل مشکل ساز در روابط میان زوجین، افسردگی یکی (یا هر دوی) آن‌ها است.

اساساً این روش رویکردی کوتاه مدت دارد و سه هدف اصلی را دنبال می‌کند. در این روش گسترش و سازمان دهی مجدد پاسخهای احساسی مهم تشویق می‌شوند. همچنین در آن تلاش می‌شود تا رابطه میان زوجین مستحکمتر از قبل شود. در نهایت هم تلاش می‌شود تا نقش هر یک از افراد حاضر در رابطه از نو مشخص شود و وظایف جدید و مفید برای رابطه‌ای برای هر یک از طرفین انتخاب شود.

روانشناسی مثبت گرا

در این روش از زوج درمانی احساسات مثبت و نقاط قوت شخصیت هر یک از زوجین در مرکز توجه قرار می‌گیرد و سعی بر آن است تا زوجین درک بهتری از این مسئله پیدا کنند که افزایش نشاط و خوشحالی در یک رابطه به عوامل ذهنی و احساسی متفاوتی وابسته است. روانشناسی مثبت گرا به افراد کمک می‌کند تا لحظات خوشحال کننده را به محض رخ دادنشان تشخیص دهند (به جای آنکه زوجین تنها به گذشته و لحظات خوب از دست رفته فکر کنند). در این روش زوج درمانی، آن‌ها به مرور زمان یاد خواهند گرفت تا به احساسات مثبت توجه بیشتری نشان داده و در زمان حال زندگی کنند.

تجزیه و تحلیل شیوه‌های برقرای ارتباط زوجین

ناتوانی در برقراری ارتباطی سالم، پایه و اساس بخش زیادی از مشکلاتی را تشکیل می‌دهد که در رابطه پدید می‌آیند و به همین سبب در زوج درمانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. همانگونه که پیشتر هم عنوان شد، مشاجره و بحث و جدل در رابطه‌ها اجتناب ناپذیر است، اما اگر افراد حاضر در رابطه بتوانند با وضوح بیشتری با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و حرفی را ناگفته نگذارند، می‌توانند این مشاجره‌ها را به گفتگوهایی سازنده بدل کنند. ارتباط مهارتی است که برای استفاده از آن به تلاشی خودآگاه نیاز است. چیزی که ممکن است برای فردی کاملاً واضح به نظر برسد، لزوماً برای شخص دیگر حاضر در رابطه واضح نیست و باید توضیحاتی به او داده شود. بنابراین مهمترین نکته‌ای که افراد باید به خاطر داشته باشند این است که درباره آن چیزی که فکر می‌کنند صحبت کنند و این انتظار را نداشته باشند که شخص دیگر حاضر در رابطه از ایما و اشارات و رفتار فرد، به افکار او پی ببرد، چراکه این رویکرد سبب بروز سوء تفاهم و مشکلات تازه‌ای می‌شود.

پیدا کردن ریشه‌های ناخودآگاه مشکلات

در برخی روشهای زوج درمانی، رویکردی متفاوت از لحاظ روان شناختی به کار گرفته می‌شود. برای نمونه در این روش سعی بر آن است تا با کمک مشاور ریشه‌های ناخودآگاه مشکلی به خصوص شناخته شوند (صرف نظر از این که مشکل به یک یا هر دو فرد حاضر در رابطه مربوط باشد). این روش بهترین نتیجه را زمانی دارد که الگویی غیرمنطقی از واکنشهای افراد حاضر در رابطه به یکدیگر وجود دارد. مشاورانی که در استفاده از این روش تخصص دارند، بر این باورند که تجربه‌های دوران کودکی و دیگر وقایع زندگی شخصی افراد، نقش بسیار مهمی بر شکل دهی رفتار کنونی آنها دارد. این تجربه یا واقعه ممکن است احتیاجی باشد که برآورده نشده است، یا چیزی شبیه به این که در نهایت درک افراد از واقعیت مسائل را با مشکل رو به رو کرده و سبب اختلالات رفتاری می‌شود.

کلام پایانی

روش‌های یاد شده برخی از مهمترین راهکارهایی هستند که امکان به کارگیری آن‌ها برای زوج درمانی وجود دارد و بسته به شرایط به خصوص افراد می‌تواند برایشان کارآمد باشد. البته گاهی هم بد نیست اگر هر یک از افراد حاضر در رابطه به طور جداگانه به مشاور متخصص مراجعه کرده و مشکلات شخصی خود را با او در میان بگذارد و پس از برطرف کردن مشکلات شخصی، به سراغ مشاوران خانواده و زوجین بروند.

 

چگونه می توان عشق واقعی را با هوش عاطفی پیدا کرد؟

چگونه می توان عشق واقعی را با هوش عاطفی پیدا کرد؟

هوش عاطفی که بیشتر با عنوان هوش هیجانی (Emotional intelligence) شناخته شده است، شاید همچنان برای بسیاری از ما ناشناخته باشد و دقیقا از قدرت آن آگاه نباشیم. مثلا از قدرت هوش هیجانی در داشتن روابط عاطفی بهتر اطلاع نداشته باشیم.

در جامعه ای که برای هوش شناختی و عقلانیت، ارزش قائل می شوند، گفته می شود که «اهل عمل» باشید و «کارهایی که حسی را ایجاد می کنند» انجام دهید. اما این توصیه اغلب با حرف های گیج کننده مثلا «به حرف قلب خود گوش دهید» تفسیر می شود.

گرچه این مفهوم انتزاعی را یاد گرفته ایم که عشق همه چیز را تسخیر می کند، اما یاد گرفته ایم که در قرار ملاقات ها به دنبال شریکی بگردیم که از لحاظ جسمی، مالی و مادی مناسب باشد. اما اگر زمان زیادی را برای یافتن فردی که همه این گزینه ها را داشته باشد، صرف کنیم، خود را در معرض شکست قرار می دهیم، همچنین اگر اجازه دهیم که قلبمان در قرار ملاقات ها، یکه تازی کند، باز هم ممکن است در معرض شکست قرار بگیریم.

چگونه می توان عشق واقعی را با هوش عاطفی پیدا کرد؟

پس چگونه می توان تعادل مناسبی بین معقول بودن و عاطفی بودن پیدا کرد؟ با استفاده از هوش عاطفی. هوش عاطفی یا همان هوش هیجانی اساسا توانایی آگاهی، شناسایی و تنظیم احساسات است.

افرادی که دارای هوش عاطفی هستند می توانند آنچه احساس می کنند را تشخیص دهند و آنقدر با این احساسات کلنجار می روند تا به صورت عاقلانه به آنها پاسخ دهند، گرچه با سرکوب کردن آنها و واکنش شدید نشان دادن به آنها مخالف هستند. افرادی که دارای هوش عاطفی هستند، همدل نیز هستند یعنی می توانند خود را به جای دیگران بگذارند و فکر می کنند که اگر جای آنها بودند چه حسی داشتند.

هوش عاطفی یک مهارت ارزشمند است، هم در قرار ملاقات ها (و رد کردن ملاقات ها) و هم در روابط. در ادامه این مقاله به چند مورد از فواید هوش عاطفی (هوش هیجانی) می پردازیم.

۱- هوش عاطفی منجر به جاذبه های سالم می شود

هنگامی که با قلبمان پیش می رویم و  بین اضطراب، شهوت، شیفتگی و تمایل تمایز قائل نمی شویم، جاذبه های فیزیکی مان می تواند ما را وارد روابط نامناسبی کند. هنگامی که فقط به حرف عقل مان گوش کنیم و به قلب مان اعتنایی نکنیم، ممکن است با افرادی آشنا شویم که همه چیز آنها بر روی کاغذ عالی است اما نمی توانیم از لحاظ احساسی با آنها ارتباط برقرار کنیم. اما اگر هوش عاطفی داشته باشیم، می توانیم با کنترل عقل، به حرف قلب مان گوش دهیم، در نتیجه با احتمال بیشتری می توانیم روابط درستی پیدا و حفظ کنیم.

۲- هوش عاطفی برای واکنش عمدی، مهم است

متنی که کاش ارسال نکرده بودید، دعوایی که به سرعت تشدید شد، ترس از تنها ماندن که ریشه در گذشته یا روابط گذشته دارد، احساسات در برقراری ارتباط و قطع ارتباطات، تاثیر می گذارند. دانستن اینکه چگونه با این احساسات کنار بیایید و به طور مناسب به آنها واکنش نشان دهید، مهارتی ارزشمند در یک رابطه نوپا (و در زندگی) است.

عشق و هوش هیجانی

یکی از راه های انجام این کار، خودداری از خود شفقت ورزی است. مثل وقتی که تلاش می کنید تا یک جا را نخارانید، از واکنش شدید خودداری کنید. گفتن این حرف، راحت تر از انجامش است، می دانم! ترفندی که من استفاده می کنم این است که فضایی را برای بروز احساسات باز می کنم -تصور می کنم که آن در حباب هایی، خارج از من، گسترش پیدا می کند. سپس من خود شفقتی را با همدردی با خودم و گفتن چیزهایی که در همان وضعیت به دوستم ممکن بود بگویم، تمرین می کنم. به عنوان مثال، آن باعث می شود که شما اکنون احساس خستگی (عصبانیت) داشته باشید. شما کاملا مجاز به داشتن این احساس هستید. هر کس دیگر هم جای شما بود، اینگونه بود. با این حال، در اینجا چه واکنشی بیشتر به شما کمک می کند؟

۳- هوش عاطفی به شما کمک می کند تا با بتوانید با عدم پذیرش، کنار بیایید

برای داشتن یک قرار ملاقات موفق، باید با عدم پذیرش نیز کنار بیایید. اگر ترس از پذیرفته نشدن باعث شود که از قرار ملاقات دوری کنید، در نتیجه نمی توانید توانایی ها و احساسات تان را بروز دهید. بعد از قرار ملاقات اول، همه اپلیکیشن ها را پاک می کنید تا با شما تماس نگیرد. اگر پذیرفته نشدن را با روی باز بپذیرید، می توانید عاقلانه و با خود شفقتی، از پس احساسات تان برآیید. اگر شما دارای چنین مشکلی هستید شرکت در یک کارگاه روانشناسی پیش از ازدواج و یا مشاوره زوجین می تواند به شما کمک بیشتری کند.

۴- هوش عاطفی، از شما یک شریک (همسر) حامی می سازد

چه در رابطه ای چند ساله باشید چه رابطه ای نوپا، هوش عاطفی به شما کمک می کند تا شریک یا همسر حامی باشید. شما می پرسید چرا؟  شما باید توانایی همدردی داشته باشید. شما باید خود را جای شریک تان بگذارید و احساسات آنها را درک کنید. بنابراین، به جای پاسخ دادن در یک بحث و دعوا با چیزهایی مثل «نباید برای این موضوع ناراحت بشوی» سعی کنید چیزی شبیه به این بگویید: «می فهمم که چرا آزرده خاطر شده ای» این کار باعث می شود که شریک تان حس کند دیده شده است. این کار به نوبه خود ارتباطی که ایجاد کرده اید را تقویت می کند.

اگر کسی هستید که هوش عاطفی یا هوش هیجانی ندارد، نترسید: قوی کردن عضلات هوش عاطفی خیلی متفاوت از قوی کردن عضله های بازو نیست. فقط به جای انجام این کار در باشگاه، می توانید این کار را با استفاده از درمان، مدیتیشن، یوگا و ذهنیت انجام دهید. بنابراین، به دورن خود نگاه کنید و با احساساتی که از شما شریک (همسری) بهتری می سازند، آشنا شوید.

با این 12 راه باد یگران همدل تر شوید!

با این ۱۲ راه با دیگران همدل تر شوید!

همدلی یکی از مهارت های اجتماعی مهم است که به سادگی توانایی درک احساسات دیگران است. درک اینکه هر کس مجموعه ای از احساسات، خواسته ها، محرک ها و ترس های خود را دارد. برای همدلی کردن اجازه دارید که تجربیات دیگران را با تجربیات خودتان جهت پاسخگویی به طرز عاطفی مناسب تطبیق دهید. این یک مهارت مادام العمر و مهم ترین مهارت برای هدایت روابط است. برای تقویت مهارت همدلی در راستای بهبود مهارت های اجتماعی راهکارهایی وجود دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

۱-  گوش کنید

قبل از همدلی کردن، در ابتدا نیاز به درک گفته های دیگران دارید، که این به معنی آن است که مهارت گوش دادن در مرکز همدلی قرار دارد. طبق این مهارت به دیگران اجازه می دهید که بدون ایجاد هیچگونه وقفه، شرط، شک و تردید صحبت کنند و سپس طبق نظر خودتان در زمان مناسب به طرف مقابل اجازه مکث می دهید تا قبل از واکنش شما، شرایط و احساسات خود را در نظر بگیرد.

۲-  شیوه نگرشتان را تغییر دهید

همه ما با عبارت «خودتان را به جای آن ها قرار دهید» آشنا هستیم و این دقیقا همان است. ساده ترین راه برای درک مسئله یا شرایطی که دیگران در آن قرار دارند و این همان همدلی است. سعی کنید در شرایط مختلف جای خودتان را با دیگران عوض کنید و واقعا از دیدگاه آن ها به اتفاقات فکر کنید. گاهی اوقات درست یا غلط وجود ندارد اما حداقل به اندازه ای درک خواهید کرد که بتوانید مشکلات را حل و فصل کنید و یا توصیه های مفیدی را ارائه دهید.

۶- احساسات درونی تان را بروز دهید

یکی از سریع ترین راه ها برای ارائه و تبادل صحیح همدلی ، گوش دادن به تجربه های یک فرد و ارتباط دادن آن ها با تجربه های مشابهی از خودتان است. از نشان دادن احساسات درونیتان نترسید. زیرا ممکن است شروع یک دوستی بزرگ و پایدار باشد.

۴- با فرهنگ های جدید آشنا شوید

این گفته قدیمی که «سفر کردن باعث گسترش ذهن می شود» هنوز هم حتی در این عصر تکنولوژی درست است. گاهی اوقات بهترین راه برای باز کردن فکر و ذهن، سوار شدن بر هواپیما و رفتن به جایی کاملا متفاوت است.

۵- حس کنجکاویتان را پرورش دهید

افراد همدل یک حس کنجکاوی تمام نشدنی دارند. هنگامی که با افراد خارج از دایره ی اجتماعی مان صحبت می کنند، نسبت به عقاید، دیدگاه ها و زندگی هایی که متفاوت هستند، احساس کنجکاوی میکنند.

توسعه مهارت های اجتماعی

۶- گفته های دیگران را تایید کنید

نکته ی مفید دیگر این است که در حال گوش دادن به گفته های یک فرد، از عبارات تاییدی همچون «متوجه شدم» و «درک می کنم» برای نشان دادن اینکه به شخص گوش می دهید، استفاده کنید. (اگر واقعا در حال گوش دادن به صحبت ها هستید از این کلمات استفاده کنید!).

در هوش هیجانی ، منظور از مهارت های اجتماعی، مهارت های مورد نیاز جهت رسیدگی و تاثیر موثر بر دیگران است که طیف وسیعی از توانایی ها، از ارتباطات و مدیریت کشمکش ها گرفته تا برخورد با تغییرات، دیدار با افراد جدید و برقراری روابط را پوشش می دهد و تقریبا در هر قسمت از زندگی ما، از زندگی کاری گرفته تا زندگی عاشقانه، نقش دارد. این مهارت کمی پیچیده است و تقریبا نیاز به استفاده از نکاتی که تا به الان ذکر شد دارد اما در این جا به چند نکته ی دیگر اشاره می کنیم.

۷-  مهارت های رشد فردی خود را توسعه دهید

یک راه خوب برای شروع در بهبودی مهارت های اجتماعی، انتخاب مهارتی است که می خواهید آن بهبود دهید، این کار باعث افزایش تمرکز شما می شود. دانیال گولمن، روان شناس بین المللی، پیشنهاد می دهد که برای پیشرفت در مهارت مورد نظر، شخصی ماهر در آن زمینه را انتخاب و نحوه ی عملکرد و کنترل احساسات وی را مشاهده کنید و سپس این مهارت ها را بر روی خودتان اجرا کنید.

۸- کفش های دیگران را بپوشید

البته نه به معنی واقعی کلمه! هر کسی عبارت «قدم زدن با کفش های دیگران» را شنیده است اما آیا واقعا بسیاری از مردم به این توصیه عمل می کنند؟ این کار را امتحان کنید، هرگز پشیمان نخواهید شد.

۹- تمرین باعث پیشرفت می شود

ایده تمرین کردن در همدلی و دیگر  مهارت های اجتماعی ممکن است کمی عجیب و غریب به نظر برسد، اما مانند همه چیز در زندگی، تمرین باعث پیشرفت می شود.

۱۰- بوقلمون های سرد رسانه های اجتماعی

نمی خواهیم طرز فکر قدیمی داشته باشیم، ولی زندگی اجتماعی آفلاین و روبه رو شدن در واقعیت با مردم، فرصت های زیادی را برای شما به ارمغان می آورد تا مهارت های اجتماعی تان را به دست آورید و گسترش دهید. بنابراین دفعه ی بعد به جای نوشتن پیام فوری به بهترین دوستتان، برای یک نوشیدنی با او ملاقات کنید. باور کنید هوش هیجانی فقط در محدوده ی رسانه های اجتماعی افزایش نمی کند.

۱۱- چیزی که می گویید مهم نیست بلکه نحوه ی بیان آن مهم است

ما در مورد اهمیت ارتباطات غیرکلامی و نحوه ی تاثیر آن بر نظر افراد در رابطه با شما صحبت می کنیم. زبان بدن، تن صدا و تماس چشمی، کلید دیگری است تا دیگران متوجه احساسات شما شوند. پس علاوه بر احساساتتان به نحوه فیزیک بدن تان نیز توجه کنید.

۱۲- ارتباط با دیگران

روش نهایی برای ایجاد همدلی و افزایش مهارت های اجتماعی، برقراری ارتباط با دیگران است. این کار به نظر ساده می رسد ولی شما نمی توانید مهارت های اجتماعی خود را بدون برقراری ارتباط قوی تر کنید!

10 راه عالی جهت افزایش انگیزه در زندگی

۱۰ راه عالی جهت افزایش انگیزه در زندگی

انگیزه یکی از جنبه های توانایی های شخصی هوش هیجانی است. انگیزه  نیروی محرکه درونی ما برای به دست آوردن و پیشرفت به سمت اهداف مان است و برای همین است که افزایش انگیزه برای رسیدن به اهداف و به طور کلی موفقیت در زندگی ضروری است. انگیزه آنقدر مهم است که اگر در کسی برای رسیدن به هدفی وجود داشته باشد، می تواند بر سختی ها و مشکلات غلبه کند و کاری که شاید کمتر کسی فکرش را می کرد عملی شود، بتواند انجام دهد. در این مقاله به ۱۰ راه عالی جهت افزایش انگیزه در زندگی اشاره می کنیم که می تواند برای شما مفید باشد. البته قطعا برای افزایش انگیزه فقط این ۱۰ راهکار وجود ندارد. راهکارهای دیگری نیز وجود دارد که بسیاری از آن ها در کارگاه روانشناسی افزایش انگیزه مطرح می شود.

۱- هدف داشته باشید

یکی از فاکتورهای مهم افزایش هوش هیجانی داشتن اهداف درست است. اهداف شخصی می توانند به صورت انگیزه های دراز مدت و کوتاه مدت طبقه بندی شوند. پس یک کاغذ و قلم بردارید و به چیزهایی که می خواهید داشته باشید، فکر کنید و اهدافی را برای خود معین کنید. این اهداف را بر اساس نقاط قوت و در ارتباط با آرزوهای خودتان و البته به صورت قابل دستیابی طراحی کنید. این کار به تنهایی کافی است تا باعث تقویت انگیزه شما گردد.

۲- واقع بین باشید

وقتی که هدفی جدید را تعیین می کنید، مطمئن باشید که مقصد واقع بینانه و روشنی را برای به دست آوردن آن هدف انتخاب کرده اید و بدانید که تغییر یک بخش اجتناب ناپذیر از زندگی است. موفقیت، اعتماد به نفس را افزایش می دهد و وقتی اعتماد به نفس بیشتر شود، توانایی ما برای رسیدن به اهداف بیشتر می شود. ببینید که چگونه کار می کند؟

۳- افکار مثبت داشته باشید

برای تقویت انگیزه داشتن یک اندیشه مثبت و خوش بینانه مهم است. در هنگام رویارویی با مشکلات و ناکامی ها به جای شکست، به عنوان فرصت های یادگیری استفاده کنید و تصمیم بگیرید و سعی کنید از افراد منفی دوری کنید و با افراد مثبت و خودجوش معاشرت کنید- زیرا تاثیر زیادی بر روی شما خواهند گذاشت.

۴- یادگیری مادام العمر

دانش و اطلاعات هر دو کلیدی برای تغذیه، تقویت انگیزه و کنجکاو نگه داشتن ذهن شما هستند. ‌در واقع شما با اطلاعاتی که به راحتی در دسترس هستند، می توانید موقعیتی جهت تقویت ارزش ها و احساساتتان ایجاد کنید.

10 راه عالی جهت افزایش انگیزه در زندگی

۵- با تنبلی خداحافظی کنید

یکی از بزرگترین موانع تقویت انگیزه این است که به اندازه ی کافی خودتان را به چالش نمی کشید. در صورت ترک راحتی و آسایش تان می توانید شاهد حوادث و اتفاقات بزرگی باشید. پس تا جایی که می توانید این کار را انجام دهید.

۶- کمک بخواهید

وقتی به کمک نیاز دارید، از درخواست کمک از دیگران نترسید و بالعکس، اگر دیگران به کمک نیاز دارند، از کمک کردن به آن ها اجتناب نکنید. مشاهده ی موفقیت دیگران تنها در انگیزه بخشیدن به شما کمک خواهد کرد.

۷- بایستید و حرکات کششی انجام دهید

برای یک لحظه جهت تقویت انگیزه تان، ایستاده و برای ده ثانیه تا جایی که می توانید خود را بکشید. هنگامی که سر میز خود برمی گردید، در چارچوبی صحیح از ذهن و آماده کار خواهید بود.

۸- برای کارهایتان برنامه ریزی داشته باشید

شاید فکر کنید که برنامه ریزی برای آن دسته از افرادی است که سرشان خیلی شلوغ است و یا کارهای مهمی برای انجام دادن، دارند و اصولا برنامه ریزی ارتباط مستقیمی با افزایش انگیزه ندارد. اما اگر کمی تامل کنید، متوجه می شوید که اگر حتی کارهای روزانه و روتین تان را مطابق برنامه ریزی انجام دهید و مرتب آن ها را به تعویق نیندازید، انگیزه تان برای انجام کارها بیشتر می شود. از قدرت برنامه ریزی چه در زندگی و چه در کسب و کار غافل نشوید.

۹- به خودتان استراحت بدهید

گاهی اوقات آنقدر از کار، درس و … خسته می شوید و تنش های روحی بالا و موقعیت های استرس زای زیادی را تحمل می کنید که حتی استراحت چند ساعته هم نمی تواند حال شما را خوب کند. در این مواقع بهتر است برای تقویت انگیزه و البته حفظ سلامتی تان به خودتان استراحت چند روزه بدهید و مثلا با دوستان یا خانواده تان به مسافرت بروید.

۱۰- به خودتان جایزه دهید

یکی از فاکتورهای مهم تقویت انگیزه در هر کاری، سنجش میزان پیشرفت و پاداش دادن به خود است. برای مثال با خود قرار بگذارید که اگر فلان کار را طبق برنامه ریزی با موفقیت انجام دهید، به خودتان جایزه بدید و با خانواده تان شام را در رستوران مورد علاقه تان صرف کنید. تعیین اهداف قابل اندازه گیری و پاداش دادن به خود، می تواند تاثیر زیادی در افزایش انگیزه داشته باشد.

7 تکنیک خود مدیریتی برای رشد فردی که باید بدانید

۷ تکنیک خود مدیریتی برای رشد فردی که باید بدانید

اگر بخواهیم تعریفی ساده از خود مدیریتی یا خود کنترلی ارائه دهیم، باید بگوییم خود مدیریتی عبارت است از توانایی تشخیص و کنترل آگاهانه هیجان های مختلف در مواجه با شرایط مختلف. هنگامی که خود آگاهی و نحوه ی کارکرد احساسات تان را درک می کنید، می توانید اقدام به خود مدیریتی بکنید. که این به معنی بر عهده گرفتن مسئولیت رفتارها و کنترل حوادث عاطفی تان است. در ادامه این مقاله ۷ تکنیک که به شما در خود مدیریتی و خود کنترلی کمک می کند، بیان می شود.

۱-  از حالات روتین خارج شوید

یک روش کلیدی برای حفظ احساسات شما و خود مدیریتی تغییر ورودی حسی شماست. بنابراین با حضور در کلاس ورزش، فیزیکِ بدن خود را از حالت روتین خارج کنید و یا سعی کنید با خواندن کتاب یا حل پازل ذهن خود را مشغول کنید. به طور کلی هر کار مفیدی که باعث از بین بردن روال روتین شما می شود باعث تقویت انگیزه شما نیز خواهد شد

۲-  برنامه داشته باشید

اگر بخواهید کارها را به طور موثر انجام دهید، حتما برنامه ریزی کردن کنید. برنامه ریزی از مهمترین کارهای خودمدیریتی است که می تواند شما را به موفقیت برساند. پانل مینور می نویسد: «هنگامی که ملاقات ها را در تقویم تان برنامه ریزی می کنید، در واقع به خودتان می گویید : من می خواهم کارهای A،B  و C را در تاریخ X انجام دهم و انجام دادن این کارها Y ساعت طول می کشد. در واقع هنگامی که این وعده را می دهید، انجام دادن آن ها سخت تر به تعویق می افتد.»

۳-  خوب غذا بخورید

این مورد به نظر می رسد که آسان باشد اما تنظیم چیزی که می خورید و می نوشید می تواند تاثیر زیادی بر وضعیت احساسی شما داشته باشد، بنابراین با تقویت انگیزه تان برای حفظ رژیم غذایی متعادل تان تلاش کنید.

۴-  عصبی نشوید

انرژی هیجانات خود را به چیزی سازنده و پربار تبدیل کنید. خوب است که احساسات قریب الوقوع را در درونتان نگه دارید؛ به خصوص اگر زمان مناسب برای بروز آن ها نباشد. با این حال اگر می خواهید احساسات تان را بروز دهید، به جای صرف آن بر چیزهای بیهوده، آن را به انگیزه تبدیل کنید. پس در هنگام بروز احساسات تان عصبی نشوید و سعی کنید با تکنیک های خود مدیریتی رفتار مناسبی داشته باشید.

۵- علاقه مند شوید

یک فاکتور کلیدی در مدیریت خود و احساسات تان این است که آگاهانه زمانی را جهت علاقه مند شدن به موضوع مورد بحث، چه کاری و چه شخصی اختصاص دهید.

۶- انتظار نداشته باشید که بقیه به شما اعتماد کنند

ایجاد اعتماد نسبت به یک فرد می تواند دشوار باشد و وقتی یک بار این اعتماد از بین برود، به دست آوردن دوباره ی آن بسیار دشوار است. توجه کنید که همه ما فقط انسان هستیم و می توانیم مرتکب اشتباهاتی شویم. با اعتماد کردن به افراد از آن ها دعوت می کنید که در مقابل نیز به شما اعتماد کنند.

۷- این انتخاب شماست

شما توانایی انتخاب نحوه عکس العمل نشان دادن به یک موقعیت را دارید. یا می توانید بیش از حد واکنش نشان دهید یا آرام باشید. این انتخاب شماست که از تکنیک های خود مدیریتی برای شرایط سخت استفاده کنید یا خیر.

 

کارگاه روانشناسی محلی برای تمرین مهارت های زندگی

کارگاه روانشناسی محلی برای تمرین مهارت های زندگی

کارگاه روانشناسی نوعی آموزشگاه است که هر کس در زندگی تجربه کند قطعا ضرر نکرده است. خصوصا اگر مدرسین، اساتید برجسته ای باشند که دارای اطلاعات زیادی در زمینه روانشناسی موضوع کارگاه، باشند. مشاوره زوجین ، افزایش هوش هیجانی ، موفقیت در زندگی ، افزایش اعتماد به نفس و سایر موضوعاتی که برای بهتر کردن زندگی و و روابط بهتر به کار همه می آید، از جمله موضوعات برگزاری کارگاه روانشناسی هستند.

در ادامه این مقاله برای شما چند مورد دانستنی های روانشناسی که در کارگاه های روانشناسی تدریس می شود را مطرح می کنیم. شاید شما با خواندن نکات مطرح شده در این مقاله تصمیم بگیرید در اسرع وقت در یک کارگاه روانشناسی به صورت حضوری و یا آنلاین ثبت نام کنید. خیلی وقتها مسائلی در گوشه و کنار زندگی و یا ذهنمان می مانند و کم کم به معضل تبدیل می شوند. اگر به موقع برای شناخت و حل کردنشانن اقدام کنیم، قطعا تغییرات مثبتی را حس خواهیم کرد.

خودشناسی

یکی از مهمترین مسائلی که در کارگاه روانشناسی تدرس می شود، خودشناسی است. خودشناسی آنقدر مهم است که در روایات اسلامی آن را سرچشمه خداشناسی دانسته اند.

یک ضرب المثل آفریقایی می گوید: کسی که دشمن درونی نداشته باشد، دشمنان بیرونی اش نمی توانند به او آسیبی برسانند. بر همین اساس در کارگاه روانشناسی از خودشناسی به عنوان شاهکلید رشد فردی و موفقیت یاد می شود. انسان با خودشناسی مسیر موفقیت را هموارتر طی می کند و می تواند بر مسائل و مشکلات زندگی بهتر غلبه پیدا کند.

افزایش اعتماد به نفس

کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودن یکی از مشکلات رایجی است که بسیاری از ما آن را تجربه کرده ایم و یا حتی هنوز درگیر آن هستیم. در کارگاه روانشناسی افزایش اعتماد به نفس تکنیک های افزایش اعتماد به نفس و کاهش استرس به شرکت کنندگان یاد داده می شود. برخی از این تکنیک ها چنان ساده هستند که باورتان نمی شود با انجام درست آن ها می توانید اعتماد به نفس تان را افزایش دهید و مثلا دیگر نگران صحبت کردن در جمع نباشید. بنابراین شما هم اگر این مشکل را دارید پیشنهاد می کنیم در صورت امکان به یک کارگاه روانشناسی مرتبط با افزایش اعتماد به نفس و خودباوری شرکت کنید.

خانواده سالم

خانواده به عنوان اولین اجتماعی که ما در آن هستیم نقش بسیار بزرگی در رشد و جهت دهی افکار و روحیات ما دارد. به همین دلیل و البته وابستگی روحی و عاطفی شدید فرد به خانواده، می توان گفت بسیاری از مسایل شخصی و اجتماعی یک فرد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به زندگی اعضای خانواده اش مرتبط می شود. حتی گاهی برای درمان موارد روان شناختی فردی، حضور و مشارکت اعضای خانواده لازم و موثر است.

در کارگاه روانشناسی خانواده راهکارهای تقویت بنیان خانواده سالم و شیوه صحیح رفتار و برخورد در خانواده مطرح و بررسی می شوند. تکنیک های روانشناختی خانواده بیان و تا حد ممکن به گفتن نظرات و همفکری بین شرکت کنندگان پرداخته می شود. داشتن خانواده سالم ارزش تلاش و یادگیری هر چه بیشتر را دارد.

کارگاه روانشناسی ازدواج موفق

ازدواج موفق

ازدواج یکی از رویدادهای مهم زندگی و می توان گفت موهبتی برای رسیدن به آرامش و رشد بیشتر است. برای تجربه یک ازدواج موفق، عوامل و فاکتورهای بسیاری وجود دارد. بعضی افراد نگرانی زیادی برای رسیدن به شناخت کافی و کارآمد پیش از ازدواج دارند. در صورتی که این مورد گاها امکان پذیر نیست و مهم تر اینکه علاوه بر شناخت پیش از ازدواج، بسیاری از مهارت ها و دانسته های بعد از ازدواج و در طول زندگی، برای رسیدن به موفقیت وجود دارند؛ که باید پیوسته بیاموزید و تمرین کنید. کارگاه روانشناسی -آموزشی ازدواج موفق، این موارد را به شما آموزش می دهد. تجربیات فردی و اجتماعی مفید هستند اما این موضوع به خاطر اهمیت بالا نیاز به آموزش دیدن از طرف مشاورین و روانشناسان دارد.

چطور با وجود تفاوتهایمان سازگار شویم؟ با مشکلات پیش رو چگونه برخورد کنیم؟ از جمله مسائلی هستند که در یک کارگاه روانشناسی ازدواج خوب، بررسی خواهند شد.

انتخاب اهداف

داشتن هدف در زندگی، ما را در رسیدن به موفقیت یاری می کند. اگر ندانیم به کجا می رویم قطعا وقت و انرژی زیادی را از دست خواهیم داد. با بررسی توانایی، استعداد و البته علاقه مندی ها می توانیم اهداف مشخص و قابل دسترسی برای خودمان انتخاب کنیم و برای تلاشهایمان جهت دهی داشته باشیم. انتخاب هدف، پایبندی به آن، حفظ و تقویت انگیزه ها و بسیاری از موارد دیگر درباره این موضوع، نیازمند آموزش و بررسی کارشناسی هستند. اهداف باید حقیقی و اماکن پذیر باشند. شما باید میزان واقعی توانمندی هایتان را بشناسید. اهداف بزرگ را به قسمتهای کوچک تقسیم کنید تا امیدواری بیشتری داشته باشید. استفاده از کارگاه روانشناسی اهداف، با بررسی گزاره های بالا و ارائه راهکارهای مفید شما را در انتخاب بهتر اهداف یاری خواهد کرد.

کارگاه روانشناسی نشاط و شادکامی

گاهی اوقات فشار کاری بالا، مشکلات اقتصادی یا اجتماعی و همچنین دچار روزمرگی شدن، باعث می شود احساس نشاط نداشته باشیم. در بعضی افراد نیز بدون دلیل مشخص احساس ناراحتی و عدم شادکامی پیش می آید. این مساله ممکن است جنبه های دیگر زندگی را نیز تحت تاثیر بگذارد.

بررسی روانشناختی این موضوع به ما می گوید که در شرایط سخت، نداشتن نشاط و شادی نه تنها چیزی را حل نمی کند، بلکه کار را برای خودمان مشکل تر خواهد کرد. حفظ شادی یک مهارت است. باید بتوانیم به آن دست پیدا کنیم تا حل مسائل دیگر نیز آسان تر بشود. کارگاه روانشناسی مرتبط با این موضوع راهکار خوبیست تا یاد بگیریم عوامل از دست رفتن نشاط را بیابیم و بر آن غلبه پیدا کنیم. با ایجاد تغییرات و هیجانات مثبت و کوچک مانع از روزمرگی شویم. استعداد های پنهان خود را بیابیم و یا با کمک به دیگران و احساس مفید بودن، نشاط بیشتری به زندگی مان ببخشیم.

کارگاه روانشناسی موفقیت

موفقیت ممکن است برای هر کسی تعبیر متفاوتی داشته باشد و اینطور نیست که الزاما درآمد بالا یا جایگاه رفیع اجتماعی را موفقیت بدانیم. موفقیت در ورزش، تحصیل، کسب و کار مفید یا رسیدن به هر هدف از پیش تعیین شده، نوعی موفقیت است. اما چطور تا انتهای مسیر برویم و در برخورد با موانع متوقف نشویم؟ چطور انگیزه هایمان را از دست ندهیم؟ آیا می توانیم توانمندی هایمان را افزایش بدهیم؟

این مساله اهمیت بالایی دارد و برای رسیدن به پاسخ درست باید تلاش کرد. می توان گفت در بسیاری از موارد تفکر و تجربه فردی کافی نیست. گاهی اوقات احتیاط بیش از حد، نگرانی اطرافیان و عدم ریسک پذیری ما را از اقدام باز می دارند.

شرکت در کارگاه روانشناسی موفقیت و استفاده از راهکارهای ارائه شده کمک بسیار خوبیست. اگر انتخاب درستی داشته باشیم، پس باید خودمان را رشد دهیم و برای تغییر آماده شویم.

مشاوره زوجین راهی برای درک تفاوت بین شما و همسرتان

مشاوره زوجین راهی برای درک تفاوت بین شما و همسرتان

من عجز و لابه کنان گفتم: «لاقل به من بگو به چه چیزی فکر می کنی»

من بدون هیچ قصدی، تلاش های همسرم که روی پروژه ای برای بچه ها سرمایه گذاری کرده بود، را دست کم می گرفتم. ما با هم توافق نداشتیم، و این در حرف های رنج آوری که احساسات هردوی ما را جریحه دار کرده بود، نمود پیدا کرد. همسرم یک کارگاه زیرزمینی را اداره می کرد و می‌خواست من نیز از او پیروی کنم، من بیشتر نگران رابطه مان بودم و از اینکه او را از این کار منع کنم، نا امید شده بودم.

او دستگیره در زیرزمین را گرفت و گفت: «من دقیقا نمی‌دانم چه فکری دارم!»

من تعجب کردم که چگونه می شود که یک آدم نداند به چه فکر می کند؟

خیلی اشک ریختم، ضعیف شده بودم و نیاز به یک نقطه اتکا داشتم. مطمئنا شخصیت قوی ای داشتم و گاهی نمی دانستم حرف هایی که می زنم از کجا می آیند – اما چرا همسرم اجازه می داد که این موضوع او را اینقدر برنجاند؟ او مرد قوی و مطمئنی بود. اگر مرا پس می زد، این رفتار او چگونه می توانست به من بفهماند که برای او اهمیت دارم؟ به نظرم به یک مشاوره زوجین مناسب نیاز داشتیم.

گویی درون تله ای افتاده بودم که بعضی ها بعد از ازدواج به دام آن گرفتار می شوند: عدم توانایی در تشخیص تفاوت های بین زن و مرد.

خداوند با هدف خیر این تفاوت ها را در وجود ما قرار داده است و همین ها ما را از هم متمایز می کنند، تا کنار هم به تکامل و آرامش برسیم، اما گاهی اوقات متوجه آنها نیستیم- و یا آنها را خوب نمی دانیم. اگر این مساله جدی شود، بهتر است قبل از هر کاری از یک مشاوره زوجین استفاده کنیم.

از نظر خداوند مرد و زن یکسان هستند؛ اما این بدان معنی نیست که کاملا مشابه یکدیگرند. خدا زن و مرد را آفریده که متفاوت باشند و کلید یک ازدواج خوب، این است با خلقت خدا کنار بیایید و در برابر آن جبهه نگیرید.

در سال هایی که بین ما منازعاتی صورت می گرفت، من مشغول کتابم بودم؛ و شروع به جست و جو درباره زن و مرد کردم. نه تنها از نظر سنجی هایم متوجه این حقایق شدم، بلکه فهمیدم درک آنها ازدواج من را نیز دچار تغییر کرده است. ۴ نکته باعث شد که اوضاع بین من و همسرم متحول شود- و شاید برای شما نیز این اتفاق بیافتد. این نکات نمونه خوبی از مشاوره زوجین در این موضوع هستند.

مشاوره زوجین : ناامنی های متفاوت، به معنی تفاوت هایی هستند که ما را می رنجانند

از اینکه فهمیده بودم شوهرم که فردی مطمئن به نظر می رسید، از درون آسیب پذیر بود، بسیار شوکه شدم.  ناامنی های او با ناامنی های من فرق داشت.

طبق نظرسنجی هایی که انجام دادم و بررسی چند نمونه مشاوره زوجین، شکی که درون هر زنی وجود دارد (در حدود ۸۰ درصد از زنان)، اینگونه به نظر می رسد: آیا من دوست داشتنی ام؟ آیا من خاصم؟ دوباره مرا انتخاب می کند؟ ناامنی سوالش را اینگونه مطرح می کند: آیا به خاطر اینکه که هستم، ارزش دارم کسی مرا دوست داشته باشد؟

شکی که درون هر مردی زندگی می کند (حدود ۷۵ درصد از مردان)، بسیار متفاوت است: آیا من قدرتش را دارم؟ آیا من کافی ام؟ من میخواهم شوهر خوبی باشم. (یا پدر خوب و یا یک تاجر خوب)، اما آیا اینطور هستم؟ این ناامنی، سوال را بدین صورت طرح می کند:

آیا با توجه به کارهایی که انجام می دهم، خوب هستم؟

به این دلیل که این آسیب پذیری ها، صرفا خامند، همسران به طور ناخودآگاه موجب رنجش همدیگر می شوند. برای مثال، زنی که آخر هفته از گوشه عزلتش بیرون می آید، از همسرش می پرسد:«چرا وقتی بچه ها را صبح شنبه برای خریدن دونات بیرون بردی، زیرشلواری تنشان بود؟» او متوجه نیست که شوهرش چنین برداشتی از سوالش می کند: «تو یک پدر بی حواسی!» و یا شوهر نیاز دارد که به خاطر منازعات ذهنی اش به باشگاه یا هرجای دنج دیگری برود و متوجه نیست که از نظر زن او، رفتارش بدین معنی ست که «تو حتی ارزش دوست داشته شدن را هم نداری.»

۱۰ اختلاف بزرگ بین شما و همسرتان از نظر مشاوره زوجین

آیا تا به حال برایتان پیش آمده است که بعضی روزها، با همسرتان به سر و کله ی هم بزنید؟ این تنها نشان دهنده تفاوت های شماست. خوب است که هرکسی مشابه دیگری ساخته نشده، اما تا زمانی که این مساله آنها را از هم بیگانه نکند. با چنین صحبت هایی، زمان می برد که تفاوت بین زن و مرد را بشناسید و بدانید چگونه با آنها کنار بیایید. راهنمایی گرفتن از یک مشاوره زوجین انتخاب خوبی است. در ذهن داشته باشید که فهمیدن تفاوت های همدیگر و مقابله با آنها، انتخابی است.

در ادامه این مقاله ۱۰ تفاوت بزرگ بین شما و همسرتان آورده شده است:

۱- جسمی

مردان و زنان در نحوه تفکراتشان و شیوه ارتباط مغزشان با هم تفاوت دارند. مردها غالبا از قسمت چپ مغزشان استفاده می کنند؛ در حالی که زنان بین استفاده از این دو نیم کره تفاوت قائلند. در نتیجه، مردها به طور همزمان می توانند روی یک چیز تمرکز کنند، و تا زمانی که کاری تمام شود روی همان می مانند. از طرفی، همسر شما می تواند همزمان چندتا کار را با هم انجام دهد، و گاهی این کارها را رها کند و بعدا به سراغ تکمیلش برود. از جمله نکاتی که در مشاوره زوجین مطرح می شود این است: درک اینکه شما فقط می توانید یک کار را انجام دهید، برای زنان لازم است و باید مطابقا به آن احترام بگذارند.

۲- پول

یک تفاوت دیگر بین زن و مرد دیدگاهشان نسبت به پول است. این مساله از نظر آموزه های مشاوره زوجین نیز بسیار مهم است. گفته شده که مردها برای چیزی که نیاز دارند هزینه می کنند، در حالی که زنان ممکن است چیزی بخرند که لازم ندارند. به خصوص اگر حراجی باشد. ایده  پشت این قضیه، این است که زنان و شوهران به هنگام خرید انگیزه های متفاوتی دارند. بهترین کار این است که راه های ارتباطی را باز بگذارید و در محدوده بودجه تان خرید کنید.

۳- تفاوت در برقراری رابطه

زنان رابطه شان را بر اساس احساساتی مشترک می سازند، در حالی که مردان بیشتر دوست دارند که بین کارهایی که می کنند اشتراک وجود داشته باشد – انجام کارها باهم. آیا جهت یابی کاری را شنیده اید؟ انجام کاری باهم، نیاز دارد که روی یک چیز تمرکز کنید، در حالی که برقراری رابطه احساسی، پیچیدگی های بیشتری دارد. هدف هنوز رابطه است، اما زنان و مردان به گونه ای متفاوت به آن دست می یابند. برای درک متقابل بهتر است از مشاوره زوجین کمک بگیرید.

۴- تفاوت های کلامی

به طور کلی می توان گفت که زنان و مردان به زبان های متفاوتی صحبت می کنند. تفاوت بنیادی بین زنان و مردان در برقراری رابطه، سبک زبانی و کلامی شان است. مردها از یک زبان خلاصه و مختصر استفاده می کنند. زنان به سبکی با جزییات بیشتر و طولانی تر برای بیان حرف هایشان متکی اند. هردو جنس می خواهند که با یک چیز خاص ارتباط برقرار کنند اما روششان فرق می کند. پیشنهاد مشاوره زوجین این است: برای  اینکه این تفاوت را درک کنید، بهتر است که از تفاوت ها آگاه باشید و سبکتان را با او وفق دهید و همسرتان را تشویق کنید که همین کار را نسبت به شما انجام دهد.

۵- نیازها

طبق نظرسنجی ها و نتایج ثبت شده بعضی از مشاوره زوجین، نیازها یکی از مهمترین تفاوت های بین زن و مرد است چرا که بیشتر از همه نادیده انگاشته می شود. همانطور که مردها نیازهایشان متفاوت است، زنان نیز نیازهای متفاوتی دارند. این مشکل نیست، اما هدف این است که ما به عنوان یک مرد سعی کنیم به همان روشی که نیازهای خودمان را برآورده می کنیم، نیازهای او را نیز برآورده کنیم. این شبیه این است که اگر زن پرتقال خواست ما به او سیب بدهیم. شاید اکنون تعجب کنید که” نیازهای او چیست، و آیا من این نیازها را برطرف می کنم؟” این برگرفته از بررسی نتایج نمونه هایی از مشاوره زوجین است: مشکلی ندارد اگر نیازهایتان را برای او شرح دهید و از او درباره نیازهایش بپرسید.  ارتباط نیروی حیاتی در یک ازدواج است.

۶- ارزش گذاری ها

ارزش ها، حوزه هایی از زندگی مان است که ما فکر می کنیم ارزش زمان و انرژی ما را دارند. برای بعضی مردها، این ارزش می تواند بیان قدرت و تاثیر باشد. بعضی از زن ها برای نظم و مرتبی ارزش قائلند. ایده آلش این است که هرچه بیشتر از زمان ازدواجتان بگذرد، ارزشهای بیشتری تراز می شود، و شما ترجیح می دهید که بیشتر همدیگر را دوست داشته باشید و به هم خدمت کنید.

۷- انگیزه

شما به نسبت همسرتان، با چیزهای متفاوتی انگیزه می گیرید. زن ها به دنبال این هستند که تغذیه شوند، ارتباط برقرار کنند، از آنها حمایت شود. شما نیز وقتی توانستید از چیزی محافظت کنید، پیگیر باشید و دفاع کنید، احساس خوبی دارید. با توجه به این انگیزه، زنان و مردان ترس های مختلفی دارند. مردها از بی احترامی و شکست می ترسند، و زنان از انزوا. داشتن این اطلاعات به شما کمک می کند که زن خودتان را بیشتر درک کنید و بدانید چرا چنین واکنش هایی دارد.

۸- واکنش ها

همانطور که اخیرا اشاره شد، زنان و مردان، با چیزهای متفاوتی که واکنش متفاوت به بار می آورد، تحریک می شوند و انگیزه می گیرند. وقتی که شما بابت کاری که در خانه تان کردید، مورد احترام قرار می گیرید، چه واکنشی نشان می دهید؟ اکنون واکنش خودتان را با واکنشی که به هنگام بی احترامی نشان می دهید مقایسه کنید؟ مردها از رسوایی می ترسند و این باعث می شود که بجنگند و یا از محیط استرس زا خارج شوند. با اینحال زمانی که زن شما استرس دارد، ترس از انزوا و تنهایی، باعث می شود که با کسانی که نزدیک است ترس هایش را در میان بگذارد. این دو واکنش متفاوت، تفاوت هایی اند که بیشتر از صلح، آشوب به بار می آورند. آیا متوجهید که ترس از بی احترامی باعث می شود که دیگر نتوانید همسرتان را دوست داشته باشید، با اینکه او به دوست داشتن شما نیاز دارد؟

۹- فعالیت ها

بین کارهایی که مردها از انجام آنها لذت می برند و کارهایی که زنان از انجام آن لذت می برند تفاوت وجود دارد. گاهی بین اینها اشتراکاتی وجود دارد، اما اکثر وقتها تفاوت هایی این بین نمود پیدا می کند که پایه ی برقراری روابط است. مردها در فعالیت های کنشی و رقابتی شرکت می کنند، در حالی که زن ها بیشتر ترجیح می دهند صحبت کنند، و اقداماتی رابطه ای داشته باشند. آیا می توانید به شب قرارتان فکر کنید که تمام این عناصر با هم ترکیب شده باشند؟ چالش برانگیز است، اما آن را با اغوش باز بپذیرید؛ خلاق باشید! فرض کنید برای هر فعالیت، دو شب قرار مجزا دارید.

۱۰- محبت

آیا اولین باری که همسرتان را دیدید به یاد دارید؟ چه در ذهنتان گذشت؟ شاید اولین بار به نظرتان رسیده باشد که او بسیار جذاب است. دلیل اینکه پیگیر او شدید این است که او از نظر شما چه درونی و چه بیرونی زیبا به نظر می رسد. اما همسرتان به احتمال زیاد احساسات شما را در اولویت قرار داده و به همین دلیل با شما ازدواج کرده است. شما به او احساس خوبی داده اید. آیا متوجه نوع جذب می شوید؟ بعد از اینکه ازدواج کردید، مهم است که همدیگر را تامین کنید. هرچه احساسات بیشتری برای او خرج کنید، او بیشتر در چشم شما زیبا ظاهر خواهد شد.

کلام آخر:

اگر اختلاف شما و همسرتان در ۱۰ مورد بالا زیاد است پیشنهاد میکنیم حتما به یک مشاوره زوجین را مراجعه کرده و زوج درمانی را شروع کنید.

طرحواره درمانی چیست و در درمان چه اختلالاتی کاربرد دارد؟

طرحواره درمانی چیست و در درمان چه اختلالاتی کاربرد دارد؟

طرحواره درمانی چیست؟ طرح واره درمانی نوع جدید از روان‌درمانی است که برای کمک به کسانی طراحی شده، که دچار اختلالات شخصیتی‌اند و دریافته‌اند که قالب‌های دیگر روان‌درمانی برایشان کارساز نبوده است. تمرکز طرحواره درمانی بیشتر روی درک آنچه موجودیت ما را برمی‌انگیزد است و می‌تواند به مسائلی از قبیل افسردگی، مشکلاتی در رابطه، و خودآگاهی عمومی کمک کند.

طرحواره درمانی چیست؟

دکتر جفری یانگ روانشناس آمریکایی، خالق طرح واره درمانی است و از در دهه ۱۹۸۰، شروع به آزمایش کردن مفاهیم آن کرده است. او در زمینه درمان شناختی آموزش دیده بود، اما دریافته بود چیزی که در آن آموزش دیده است، به درمان کسانی که افسردگی دارند کمک می‌کند؛ اما لزوما به درد کسانی که مشکلات مادام‌العمری  همانند اختلالات شخصیتی دارند نمی‌خورد. لذا شروع کرد تا المان‌هایی همانند درمان روان‌شناختی، و نظریه وابستگی را در کارش بگنجاند. به این معنی که در عین این‌که روش‌های شناختی باعث می‌شدند بیماران او نوع روشی که انتخاب می‌کنند را تغییر دهند، هم‌چنین آن‌ها اکنون به دوران کودکی‌شان نگاه می‌کنند تا ببینند در وهله‌ی اول کجا به سمت الگوی خود مغلوبی گرایش پیدا کرده‌اند. ترکیب این‌ها کارساز واقع شد.

او سپس المان‌های درمان ژستالت را ادغام کرد، که این المان‌ها از درمان‌های روان‌شناختی و شناختی متمایزند.  این درمان، بیمار را فرای یک وضعیت منطقی می‌برد که در آن آن‌ها می‌توانند احساسات خود را برانگیزانند و آن احساساتی که در ناخودآگاهشان دفن شده را پردازش کنند، این کار با مجموعه روش‌هایی همانند تجسم، و یا “صندلی کار” (صحبت با بخش دیگری از خودتان که فکر می‌کنید روبروی شما نشسته است) انجام شد.

طرحواره درمانی متوجه شد که بیماران درک می‌کنند چرا رفتار این‌چنینی دارند ( روان‌شناختی/ وابستگی)، بااحساساتشان رابطه برقرار می‌کنند و به یک حالت تسکین احساسی (ژستالت) دست پیدا می‌کنند، از یادگیری روش‌هایی کاربردی نیز بهره می‌برند تا در آینده انتخاب‌های بهتری داشته باشند (شناختی).

چه تفاوتی بین طرحواره درمانی و درمان جامع وجود دارد؟

شاید یک نفر فکر کند که کار با یک درمانگر جامع فرقی با طرحواره درمانی نداشته باشد – کسی که در گونه‌های متفاوت روان‌شناختی آموزش دیده است و در طول جلسات، بسته به اینکه حس می‌کند بیمارش به چه چیزی نیاز دارد و از چه چیزی بیشتر نفع می‌برد، آموزش‌هایش را پیاده می‌کند. اما طرحواره درمانی بیشتر سیستماتیک است. درحالی‌که یک پزشک جامع از رویکرد « الله‌بختکی» استفاده می‌کنند، طرحواره درمانی دارای یک مدل مشخص است.  روش‌های متفاوتی دارد و آن‌ها را به ترتیبی به کار می‌برد که موثر واقع شوند.

طرحواره ها چه هستند؟

در هسته طرحواره درمانی، این ایده وجود دارد که همه ما دارای سبک‌های معینی در زندگی هستیم، الگوهایی داریم که از دوران بچگی‌مان آن‌ها را توسعه داده‌ایم و در کل زندگی‌مان تکرارشان کرده‌ایم، مگر اینکه از آن‌ها آگاه شویم و تصمیم به تغییرشان بگیریم. به این‌ها طرحواره می‌گویند، و به‌اصطلاح ساده‌تر می‌توان به آن‌ها نام «تله‌های زندگی» را اختصاص داد.

برای مثال شما ممکن است در یک طرحواره ی متارکه زندگی کنید. اگر این یک تله از زندگی باشد، مدام نگران این خواهید بود که هرکسی نزدیک شما می‌شود، به دلیلی شما را ترک خواهد کرد. شاید  اگر شریکتان با کسی که نمی‌شناسید حرف بزند، و یا دیر به خانه بیاید، مدام واکنش‌های بیخود و غیرمنطقی داشته باشید. و یا شاید در هر رابطه‌ای که هستید خرابکاری کنید؛ در عوض سریع خود را متقاعد کنید آن‌ها مناسب شما نیستند؛ و درحالی‌که خودتان می‌دانید ممکن است آن‌ها با شما قطع رابطه کنند، شما اول آن‌ها را ترک کنید. این طرحواره به زمانی برمی‌گردد که پدر یا مادر شما، شما را ترک کرده و یا به عنوان فرزند شما را انکارکرده‌اند، حال این ترک می‌تواند کامل باشد و یا می‌تواند عدم توجه کافی به شما باشد. یک مثال دیگر طرحواره ازخودگذشتگی است. به این معنی که شما نیازها و خواسته‌های خودتان را نادیده می‌گیرید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید. تنها به این دلیل که نمی‌توانید ببینید بقیه رنج می‌کشند، و یا حس می‌کنید آن‌ها ضعیف‌اند و به شما نیاز دارند. اگر شما مراقب افراد نیازمند نباشید، از احساس گناه بسیار زیادی رنج خواهید برد. شاید تنها زمانی که نتوانستید مراقب دیگران باشید زمانی باشد که مریض بوده‌اید، یعنی مریضی تنها راهی ست که می‌توانید در این زمینه به خودتان استراحت دهید. با نگاه به دوران بچگی‌تان، این طرحواره زمانی شکل گرفته که شما والدینی داشته‌اید که اغلب مریض و افسرده بوده‌اند و شما باید از آن‌ها مراقبت می‌کرده‌اید و یا شخصیت ضعیفی داشته‌اند و بسیار متکی به شما بوده‌اند. ۱۸ نوع از این تله‌های زندگی هست که طرحواره درمانی، آن‌ها را شناسایی کرده و با آن‌ها کارکرده است، و درمانگر طرحواره شما نیز در این لیست جست‌وجو می‌کند تا به شما کمک کند. آنچه را که با آن در حال کشمکش هستید بیابید.

طرحواره ها نوعی مکانیزم مقابله هستند – این طرحواره ها به دلیل این‌که نیازهای احساسی ما در کودکی برآورده نشده است به وجود می‌آیند، لذا ما این طرحواره ها را ایجاد کرده‌ایم تا به شما کمک کنیم مشکلتان حل شود. در حقیقت هر طرحواره نشان‌دهنده‌ی یک نیاز برآورده نشده است. یک طرحواره ی متارکه(رهاشدگی)، یک نیاز برآورده نشده از احساس امنیت و مراقبت است.

درک طرحواره ها یا تله‌های زندگی بدین معنی است که شما نه‌تنها الگوهای وجودی خودتان را درک کنید، بلکه می‌توانید درک و ترحم خودتان را برای آن‌هایی که دوروبرتان هستند نیز توسعه دهید.

طرحواره درمانی چیست؟

فرزند پروری مجدد و محدود- یک روش کانونی از طرحواره درمانی

طرحواره درمانی معتقد است که حتی اگر نیازهای ما نیز به عنوان یک کودک برآورده نشده باشد، الگویی خود مغلوبی در سنین بزرگ‌سالی برای ما به وجود می‌آید، اگر این نیازها در سنین بزرگ‌سالی برآورده شوند می‌توانند موجب متوقف شدن این نقص عملکرد و بهبود آن شوند. این با استفاده از روشی به نام فرزند پروری محدود انجام می‌شود که در آن درمانگر شما تبدیل به یک والد مورد اعتماد می‌شود که هیچ‌گاه نداشته‌اید.

بدین معنی که درمانگرتان، شما را تشویق می‌کند که یک وابستگی ایمن با آن‌ها برقرار کنید – به آن‌ها اعتماد کنید که همیشه در کنارتان هستند، مهم نیست که چه می‌کنید، چه فکری دارید و چه می‌گویید؛ تنها به عنوان یک پدر یا مادر سالم، در کنار کودکشان هستند. بدون اینکه مهم باشد کودک چه رفتاری نشان می‌دهد. این می‌تواند شامل چیزهایی همانند گرما، بازیگوشی و پرورش بین شما و درمانگرتان باشد و هم‌چنین چیزهایی همانند استحکام و مقابله.

این روش بدین معنی نیست که درمانگر شما برای قدم گذاشتن فرای مرزهای حرفه‌ای گری با شما نامهربان است. بلکه یعنی با طرحواره درمانی، درمانگر ممکن است پیوند قوی‌ای با شما نسبت به دیگران برقرار کند. قالب‌هایی سنتی‌تر از روان‌شناختی؛ که در آن درمانگر ممکن است بخواهد خنثی باقی بماند و تشویق به وابستگی نکند.

کاربرد طرحواره درمانی چیست؟

طرحواره درمانی اصالتا برای این طراحی شده که به اختلالات شخصیتی که با دیگر درمان‌ها بهبود پیدا نکرده‌اند کمک کند؛ همانند اختلال شخصیتی مرزی. یک مطالعه آمریکایی درمورد طرحواره درمانی و اختلال شخصیتی مرزی، دریافت که بعد از گذشت هشت ماه از طرحواره درمانی، ۹۴ درصد از شرکت‌کنندگان دیگر نشانه‌هایی از اختلالات شخصیتی مرزی نداشتند و در مقابل ۱۶ درصد درمان منظمی که برای این اختلال پیشنهادشده بود را دریافت کردند. دیگر اختلالات شخصیتی که طرحواره درمانی برایشان موثر واقع می‌شود عبارت‌اند از: اختلالات شخصیتی دور گزینی، اختلالات شخصیتی پارانوئید، اختلالات شخصیتی وابستگی، اختلالات شخصیتی وسواس،  اختلالات شخصیتی خودشیفتگی. اما طرحواره درمانی هم‌چنین برای مسائلی که از زمان کودکی ادامه داشته‌اند و از آن نشات گرفته‌اند نیز سودمند است:

  • افسردگی
  • مسائل مدیریت خشم
  • اعتمادبه‌نفس پایین
  • مشکلات رابطه‌ای
  • ترس از صمیمیت
  • هم‌وابستگی

طرحواره درمانی اکنون برای زوج‌ها، به عنوان مشاوره استفاده می‌شود که به هرکدامشان کمک می‌کند تله‌های زندگی‌شان را بشناسند و ببینند چگونه منازعات بینشان به وجود آمده است.

طرحواره درمانی ؛ یک ‌راه بهتر؟

درحالی‌که درمان سنتی با برچسب اختلال شخصیتی به گونه‌ای  به فرد تودهنی می‌زند که برای بعضی‌ها محدودکننده و قبیح به نظر می‌رسد، طرحواره درمانی در عوض نشان‌دهنده‌ی لیستی از الگوهای واضح و سودمند از موجودیت است که ما همه به آن وابسته‌ایم و با آن همدردی می‌کنیم. بدین‌صورت، دری به‌سوی درک و تجربه تغییری واقعی باز می‌شود. کار با یک درمانگر طرحواره، برای شناخت نقص‌های عملکردی در زمینه موجودیت و مشاهداتی که زندگی‌تان را پیش می‌برند، بدین معنی ست که شما درنهایت می‌توانید الگوهایی پایدار و بلندمدت را تغییر دهید. می‌توانید بااحساس واقعی‌تان رودررو شوید، و راه‌هایی داشته باشید که بهتر از طرحواره هایتان جواب دهد، و کاری کنید که نیازهای احساسی‌تان را به گونه‌ای سالم‌تر و متمرکزتر برآورده کنید.

موفقیت سازمانی چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟

موفقیت سازمانی چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟

موفقیت سازمانی چیست؟ موفقیت سازمانی را می توان مجموعه ای از عواملی دانست که منجر به موفقیت یک سازمان در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده خود می شود.

موفقیت سازمانی نیز مانند موفقیت در زندگی، موفقیت در کسب و کار و موفقیت در هر زمینه دیگری دارای اصولی است که تقریبا برای هر سازمانی یکسان است. در این مقاله قصد داریم که به بررسی عوامل موفقیت سازمانی بپردازیم.

عوامل موفقیت سازمانی

اگر یک سازمان را مانند یک ساعت در نظر بگیریم، برای اینکه بتواند کار خود را به بهترین نحو و بدون وقفه انجام دهد، نیازمند مجموعه ای از عوامل است که به صورت هماهنگ در راستای هدفی خاص فعالیت کنند. برای دستیابی به موفقیت سازمانی ، هر سازمان به ۵ فاکتور مهم نیاز دارد که در ادامه مطرح می شود.

اینفوگرافی عوامل موفقیت سازمانی

۱- اهداف سازمان

هدف مهمترین عامل در موفقیت سازمانی است. این هدف است که مشخص می کند مسیر آینده یک سازمان به چه سمت خواهد بود. در واقع می توان هدف را مانند جاده ای ترسیم کرد که باعث موفقیت و یا عدم موفقیت یک سازمان می شود. از همین رو است که یکی از مهارت های کلیدی مدیران سازمان ها مهارت هدف گذاری است. آنها باید بتوانند اهداف کلی سازمان خود را به صورت شفاف و قابل اندازه‌گیری مشخص کنند. از آنجا که هدف سازمان رسیدن به وضعیت مطلوبی است که یک سازمان قصد رسیدن به آن را دارد، مدیران ارشد سازمان ها باید بتوانند با تعیین استراتژی های مناسب و ایجاد محیط مطلوب برای دسترسی به این استراتژی رسیدن به این مهم و موفقیت سازمانی را ممکن کنند.

اهداف سازمان در موفقیت سازمانی

به بیانی دیگر اهداف را می توان ماموریت ها و چشم اندازهای یک سازمان دانست که در پاسخ به سه سوال کجا هستیم؟ به کجا می رویم؟ و برای رسیدن به این هدف باید چه کنیم؟ داده می شود. برای هدف گذاری صحیح، اطلاع از ماموریت ها و چشم اندازهای یک سازمان ضروری است.

نکته حائز اهمیت در هدف گذاری سازمان ها این است که اهداف واقع بینانه باشند. از جمله ویژگی‌های دیگری که یک هدف سازمانی خوب باید داشته باشد آن است که روشن و واضح باشد. هدف باید برای همه ذینفعان سودمند بوده و قابلیت انعطاف پذیری داشته باشد. علاوه بر آن هدف نباید یک مسئله کلی باشد بلکه باید قابل اندازه گیری باشد. در مجموع رعایت این نکات است که گام اساسی برای موفقیت سازمانی برداشته می شود.

۲- منابع انسانی (کارکنان)

شاید منابع انسانی را بتوان مهمترین رکن یک سازمان دانست. اگر در یک سازمان کارکنان و پرسنل وجود نداشته باشند، سازمان نمی‌تواند به اهداف خود و موفقیت سازمانی برسد. تریسی در واژه نامه منابع انسانی، منابع انسانی را به عنوان افرادی که کار می کنند و سازمان را به فعالیت می اندازند تعریف می کند.

منابع انسانی که شامل کارکنان یا پرسنل یک شرکت موسسه و یا سازمان است بخش مهمی از مباحث مدیریت سازمان ها تعریف می‌گردد. در واقع یکی از پایه های موفقیت یک سازمان منابع انسانی آن سازمان است که به دلیل اهمیت فراوان این موضوع رشته دانشگاهی تحت عنوان مدیریت منابع انسانی در بسیاری از دانشگاه های معتبر جهان تشکیل شده است.

کارکنان و منابع انسانی در موفقیت سازمانی

مدیریت موفق منابع انسانی

بر اساس آنچه تحقیقات نشان داده است، یک مدیر منابع انسانی باید شش فعالیت کلیدی در ارتباط با کارکنان خود انجام دهد تا منابع انسانی باعث موفقیت سازمانی شود. این شهر فعالیت عبارتند از:

۱- مدیریت موثر افراد

۲- ارزیابی عملکرد منابع انسانی

۳- توسعه مواردی که باعث ارتقاء عملکرد فردی و موفقیت سازمانی می شود

۴- افزایش خلاقیت و نوآوری در جهت افزایش رقابت و موفقیت سازمانی

۵- اعمال رویکردهای نوآورانه در طراحی استراتژی برنامه ریزی و توسعه حرفه ای بین سازمانی

۶- مدیریت پیاده سازی و ادغام فناوری از طریق آموزش ارتباط و بهبودی منابع انسانی

در عصر حاضر نیروی انسانی متخصص و کارآمد آن چنان اهمیت دارد که تمام سازمان‌ها و شرکت‌ها در سرتاسر جهان می‌کوشند تا کارکنان خود را به صورت متخصص و متعهد کارآمد کنند و با افزایش آگاهی آنها، تا حد امکان از خروج آن ها از سازمان جلوگیری کنند. چرا که به مراتب استخدام یک نیروی انسانی جدید هزینه های بالاتری را برای سازمان به همراه خواهد داشت.

منابع مالی و مادی در موفقیت سازمانی

۳- منابع مالی (مادی)

منابع مالی و مادی را می توان مجموعه ای از تجهیزات و هزینه دانست که برای پرداخت هزینه های سازمان از جمله پرداخت حقوق کارکنان مصرف می شود. مدیریت صحیح منابع مالی در نهایت منجر به بهبود عملکرد و موفقیت سازمانی می شود.

مدیریت صحیح منابع مالی در یک سازمان دارای اهمیت زیادی است. به طوری که اگر این مدیریت صحیح انجام نشود ممکن است باعث ایجاد نارضایتی در مشتریان و حتی کارکنان یک سازمان شود که در نتیجه می‌تواند ضربات جبران ناپذیری را به سازمان وارد کند. به طوری که می‌توان یکی از اصلی ترین دلایل شکست سازمان ها و کسب و کارها را عدم موفقیت در مدیریت جریان نقدینگی دانست.

۴- مشتری

معمولا مشتری به افراد خارج از سازمان اطلاق می شود که در ازای پرداخت هزینه، کالاها و یا خدماتی را از سازمان خریداری می‌کنند. مشتری در موفقیت سازمانی دارای نقش کلیدی است. آنچنان که پیتر دراکر سالها قبل در اهمیت مشتری گفته است که: هدف اصلی کسب و کارها باید به دست آوردن و نگهداری مشتری باشد.

برای جذب مشتری سازمان ها معمولا از بازاریابی استفاده می کنند. آنچه که باید در بازاریابی و جذب مشتریان، سازمان ها مورد توجه قرار دهند، این است که به مشتریان خود خدمات و یا کالاهایی بدهند که آنها نیاز دارند؛ نه چیزی که خود سازمان ها به دنبال آن هستند.

برای موفقیت سازمانی در جذب مشتری، باید آن سازمان به اصل افزایش وفاداری مشتری توجه کند. برای افزایش وفاداری مشتری راهکارهای زیادی وجود دارد که سازمان ها می توانند با انجام آنها مشتریان وفادار خود را نگه دارند؛ چرا که هزینه نگهداری مشتریان فعلی یک سازمان تقریبا ۷ برابر کمتر از جذب یک مشتری جدید است.

کلید ایجاد مشتریان وفادار  و موفقیت سازمانی را می توان راضی نگه داشتن مشتریان دانست. یک سازمان باید در مشتریان خود به گونه ای احساس رضایت ایجاد کند که آنها به این نتیجه برسند که برای سازمان حائز اهمیت هستند. برای مدیریت فرآیندهای وفاداری مشتری crm یک راه حل مناسب است. سی آر ام را می توان ابزاری فوق العاده برای تبدیل مشتریان موجود به مشتریان وفادار سازمان مطرح کرد.

فرایندها و عملیات در موفقیت سازمانی

۵- فرآیندها و عملیات

فرآیند و عملیات را می توان مجموعه ای از فعالیت ها و اقداماتی دانست که کارکنان یا پرسنل یک سازمان برای دستیابی به اهداف ترسیم شده آن سازمان انجام می دهند.

عملیات سازمان آنچنان با یک سازمان عجین شده است که انجام درست و یا نادرست آن می‌تواند یک عامل مهم و کلیدی در شکست یا موفقیت سازمانی شود. عملکرد موثر موثر و صحیح کارکنان یک سازمان باعث می‌شود که همان ارزشی که سازمان به دنبال آن است ایجاد شود.

نتیجه گیری

به طور کلی آنچه از مقاله فوق می توان نتیجه گیری کرد، این است که برای دستیابی به موفقیت سازمانی باید عوامل مطرح شده در راستای یکدیگر، به طور صحیح انجام شود. به عبارت دیگر انجام صحیح چند مورد از موارد بالا، به تنها منجر به موفقیت سازمانی نمی شود؛ بلکه نقص در هر یک از عوامل مطرح شده ممکن است، باعث ایجاد باعث شکست و نابودی یک سازمان شود.