Motivation

انگیزه برای تغییر

درود بر شما همراهان

 

دوستمون نوشته:

> اگر تو مسیر تغییر آدم دلسرد یا بی انگیزه بشود چه جوری برگرده به همون قبل

در پاسخ نوشتم:

>دوست عزیزی در سال ۸۳ همین موضوع رو مطرح کرد و گفت که از خواندن کتاب های روانشناسی مایوس شده

من اسم چند کتاب رو گفتم و ایشون تایید کرد که همین کتاب ها رو خونده

بهش گفتم با خوندن این کتاب ها و نتوانستن برای عمل کردن به اون ها البته که مایوس می شید

مثل این می مونه که با نیم ساعت صحبت در اینجا من بهتون قول بدم که می تونید رفتارتون رو تحلیل کنید و وقتی شما نتونید فکر می کنید که شما مشکل دارید ولی در واقع اون کتاب ها مشکل دارند…

چند جلسه با ایشون داشتم و کتاب هایی هم بهشون معرفی کردم…

بعد از دو سال با من تماس گرفت و گفت داره برای کنکور روانشناسی می خونه…

ارشد دولتی قبول شد و ادامه داد….

وقتی در مسیر نادرست قرار بگیرید بهتون حق می دم که انگیزه اتون رو از دست بدید

ولی همیشه راه درست وجود داره و نباید از گشتن به دنبال اون نا امید شد… از یک راه نشد راه دیگه رو امتحان کنید…

 

شاداب و سلامت باشید

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

enjoy

لذت بردن

درود بر شما همراهان عزیز

 

دوست ناشناس ما در مورد لذت هم پرسیده بود…

>به نظر شما لذت بردن از زندگی چقدر مهمه

در پاسخ:

>هر موجودی در این کیهان برای بقای خود تلاش می کند

و هر فعلی که از موجود سر می زند در راستای بقای اوست

انسان که به تمدن دست یافته به این نتیجه رسیده که در ضمن اینکه دنبال بقای خود است لازم است محتاطانه عمل کند تا در این مسیر به خود و دیگران آسیب نرساند…

سرگرمی و لذت برای سلامتی بسیار مفید و در راستای بقای فرد هستند

اما افراط در هر کاری ممکن است به خودمان یا دیگران آسیب برساند یعنی بقای ما را تهدید کند

بنابراین همواره لازم است که جوانب مختلف هرکاری سنجیده شود…

افرادی هستند که از ورزش های پرهیجان لذت می برند…

اسکی در کوه های با شیب تند خطرناک هست اما آنها لباس هایی خاص را برای حفظ بقای خود می پوشند یعنی اثرات برخی از تهدید ها را کاهش می دهند.

در مجموع در هنگام لذت هورمون هایی در بدن ترشح می شوند که بسیار برای سلامتی مفید هستند اما گاهی استمرار در عمل خاصی و ترشح بالای هورمون خاصی مثل آدرنالین ، اعتیاد به ترشح آن هورمون را در ما ایجاد می کند و در نتیجه ممکن است فرد به خاطر نیاز به ترشح آدرنالین بخواهد بیشتر و بیشتر آن عمل هیجان انگیز مثل پرش سقوط آزاد را انجام دهد….

پس همه لذت ها خوب هستند به شرط دوری از آسیب به خود و دیگران

 

 

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش و در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

dream

رویای خود را دنبال کنیم

 

درود بر همراهان عزیز:

 

 

یک کتابی هست به نام پیشگویی آسمانی که عرفانی هست تا روانشناسی

 

اما همانطور که در کارگاه ” سلامت تن و روان” می گم، عرفان در واقع روانشناسی قدیمی هست

در این کتاب در مورد ۹ بصیرت یا بینش صحبت می کنه

در مورد دنبال کردن نشانه ها هم تاکید می کنه

اگر کتاب کیمیاگر نوشته پائلو کوئلو رو مطالعه کرده باشید هم به دنبال کردن نشانه ها اشاره شده…

آیا نشانه ها خودشون میان؟

این موضوع رو در کارگاه ” شناخت خود و کائنات” می گم که قانون جذب رو هم توضیح می دم.

نشانه ها در مسیری میان که شما تعیین کردید

مسیر رو شما در راستای هدفی برای خودتون تعریف می کنید و نشانه ها در اون راستا به شما ارائه می شند

اگر هدف و مسیری تعریف نکرده باشید نشانه ای هم وجود نداره

 

یا همه چیز نشانه هستند برای هر هدفی و شما هر چی رو دنبال می کنید و در هر مسیری که پیش میاد گام برمیدارید

این رو هم در کارگاه ” هدف و انگیزه” می گم

اگه دقت کرده باشید همه کارگاه های من در راستای هم و مرتبط به هم هستند

برگردم به موضوع نشانه ها

قهرمان داستان کیمیاگر خواب می بینه که در چاله ای در وسط یک صحرا گنجینه ای از طلا چال شده…

قهرمان داستان که به دنبال ثروتمند شدن بود این خواب رو نشانه ای می دونه و تصمیم می گیره که اون صحرا و گنجینه رو پیدا کنه…

بعد از اتفاقات بسیار جایی که خواب دیده رو پیدا می کنه و سرکرده دزدهای اون صحرا اون رو مجبور می کنه که اونجا رو به تنهایی بکنه تا به گنج برسه

 

بعد از کلی زحمت می بینند که خبری از گنج نیست. سرکرده دزدها بلند می خنده و می گه من هم خوابی دیدم که در فلان شهر در فلان کلیسای مخروبه در زیر دیوار خراب شده یک صندوقچه و گنجینه پنهان هست.. ولی هیچگاه خوابم رو باور نکردم و دنبالش نرفتم چون مثل تو احمق نبودم و به بلند خندیدنش ادامه می ده…

قهرمان داستان اهل همان شهری بود که سرکرده دزدها در خواب دیده بود و اون کلیسای مخروبه رو خوب می شناخت… وقتی برگشت شهرش رفت سراغ اون آدرسی که سرکرده دزدها در خواب دیده بود و صندوقچه گنجینه را پیدا کرد…

امشب یه داستان براتون تعریف کردم…

از دنبال کردن اهدافتون خسته نشید…

اگر قهرمان داستان خوابش رو دنبال نمی کرد خواب سرکرده دزدها رو نمی شنید و گنج همچنان در زیر دیواری در همسایگی اش پنهان مانده بود…

 

خوش بینی هم در این داستان حضور داره… می توان با خوش بینی اهداف رو دنبال کرد و به اونها دست پیدا کرد… با وجود همه سختی ها…

 

یکمی دانش بیشتر می تونه به ما کمک کنه…

شاداب و سلامت باشیم

شبی خوش در آرامش

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

pesimism

خوش بینی در این گیر و دار

پرسش:

سلام یکم در مورد اینکه چطور میشه خوش بین بود در این گیر و دار زندگی صحبت کنید

پاسخ:

امید و خوش بینی با کنار هم قرار گرفتن دو بعدی بستگی دارد که اون ها رو نوشتم..

یافتن علل دایمی و عام برای رویدادهای خوب و علل موقتی و خاص برای بدبیاری ها ، هنر امید را می سازد.

به نوشته خوش بینی و بد بینی رجوع کنید…

 

شناسایی و سپس زیرسوال بردن افکار بدبینانه ، روشی مستند برای ایجاد خوش بینی هست.

۱- شناسایی

۲- زیرسوال بردن

آقای دکتر سلیگمن مدل ABCDE را برای این منظور پیشنهاد داده

A گرفتاری پیش آمده

B باورهایی که در مورد آن گرفتاری به طور خودکار فعال می شوند

C پیامدهای معمول آن باورها

D زیرسوال بردن آن باورهای معمول

E نیروبخشی به باور جدید

پس با شناسایی و سپس زیرسوال بردن باورهای بدبینانه به یک باور خوش بینانه دست پیدا می کنیم که به جای افسردگی و تسلیم شدن ، سرزندگی و فعالیت را در پی خود میارند.

آقای سلیگمن جالب می گه: آنچه همه ما در برخورد با موانع و مشکلات به خود می گوییم ، می تواند درست به اندازه چرت و پرت های یک رقیب حسود ، بی پایه و اساس باشد.

اگر خاطرتون باشه از نظریه تحلیل رفتار متقابل دکتر اریک برن براتون از والد و بالغ و کودک نوشته بودم..

نکته ای که آقای سلیگمن اشاره می کنه شبیه به همون خودگویی های والد یا کودک هستند که ممکن است بسیار بی پایه و اساس باشند…

آنها فقط باور هستند…

بعد آقای دکتر سلیگمن چهار شیوه برای زیرسوال بردن باورها بیان می کنه..

۱- شواهد

۲- جایگزین ها

۳- برداشت ها

۴- سودمندی

می خواهین همینطور ادامه بدم، نمی خواهین بیایین کارگاه؟!

بدون پرداخت شهریه گرفتن اطلاعات شیرینه نه؟

ولی این رو بدونین که هرچقدر هم اینجا اطلاعات در اختیارتون قرار بدم باز هم جای کارگاه رو نمی گیره فقط اینجا متوجه می شید که چیزهایی وجود دارند که نمی دونین و شاید تشویق بشید که بیایید کارگاه و مهارت ها رو یاد بگیرید

برخی فکر می کنن که راه دیگری جز اون راهی که می دونن وجود نداره . البته شما جزو اون دسته نیستید به این دلیل که الان دارید این مطالب رو می خونید تا شاید راهی دیگر باشد…این چهار تا رو هم یه کوچولو توضیح بدم

شواهدی جستجو می کنیم که باور بد را زیرسوال ببرد به طور مثال یک موفقیت را به خودمان یادآوری می کنیم

به دنبال علت های مختلف رویداد جستجو می کنیم و فقط یک علت به طور مثال مهارت کم خود را عامل اصلی قلمداد نمی کنیم

اگر آن باور به جا هم باشد آن چه معنایی دارد؟ آیا آن اتفاق به معنای پایان کار است؟ یا می توان با اتفاقی دیگری ادامه داد

یک باور حتا اگر درست باشد چسبیدن به آن باور تا چه حد سودمند است ؟ غرق شدن در این باور که دنیا باید منصفانه باشد چه کمکی به من می کند ؟ پس به دنبال تغییر باور باشم.

با چهار جمله بالا چهار شیوه زیرسوال بردن باور رو به طور خلاصه نوشتم

شاداب و سلامت باشید

شبتان خوش و در آرامش

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی:

pesimism

خوش بینی و بدبینی

درود بر شما همراهان عزیز

 

امشب کمی راجع به خوش بینی و بدبینی بنویسم

کسانی که خوش بین هستند رویدادهای بد را موقتی و زودگذر می دانند

جمله موقتی و خاص یک موقعیت: “تو وقتی که من اتاقم را تمیز نمی کنم، نق می زنی”

کسانی که بدبین هستند از واژه های دایمی همیشه و هرگز استفاده می کنند: ” تو همیشه نق می زنی”

پس می تونیم بگیم سبک بدبین دایمی و سبک خوش بین موقتی

شما جملات خوش بین و بدبین رو اعلام کنید

من کاملا به آخر خط رسیده ام

من از توان افتاده ام

رژیم های غذایی هیچ وقت موثر نیستند

وقتی که برای صرف غذا بیرون می رویم، رژیم غذایی بی تاثیر است

رییس یک آدم عوضی هست

 

رییس امروز عصبانی هست

تو هیچ وقت با من صحبت نمی کنی

تو اخیرا با من صحبت نکرده ای

خوش بین از قیدهای ملایم “گاهی اوقات” و ” اخیرا” استفاده می کنه

اینها در مورد رویدادهای بد بود

در مورد رویدادهای خوب ، برعکس هست ، یعنی خوش بین دایمی و بدبین موقتی هست

من همیشه خوش شانس هستم

من با استعداد هستم

بدبین موقتی : امروز روز شانس من…من به سختی تلاش می کنم

در مورد خوش بینی و بدبینی دو موضوع استمرار و فراگیری رو مطرح می کنند

 

استمرار؛ همان بود که مطرح شد یکی موقتی و دیگری دایمی به رویداد نگاه می کنه…

فراگیر بودن به این معنی هست که فرد بدبین اگر در یک موضوعی شکست بخوره خودش رو یا دیگران رو مقصر می دونه و اون شکست رو به همه موضوع ها ربط می ده و احساس می کنه که در هر کاری شکست خواهد خورد

اما فرد خوش بین هنگامی که در کاری شکست می خوره در ضمن اینکه به حال و هوای اون لحظه و اون روز ربطش می ده (استمرار) اون شکست رو به همه کارها تعمیم نمیده (فراگیر)

ثابت شده که خوش بینی و امید باعث

– مقاومت بهتر در برابر افسردگی در مواقع برخورد با رویدادهای بد

– عملکرد بهتر در کار به ویژه در مشاغل چالش برانگیز

– سلامت جسمی بهتر

می شه….

در مورد فراگیر بودن؛ خوش بین ، رویدادهای خوب رو فراگیر یا عام می دونه و بدبین رویداد خوب رو خاص اون رویداد تلقی می کنه

خوش بین ؛ من زرنگ هستم

بدبین ؛ من در ریاضی زرنگ هستم

 

خوش بین؛ من جذاب بودم

بدبین ؛ من برای او جذاب بودم

اگر سوالی هست در خدمتم…

شبی آرام و خواب هایی از روی خوش بینی برایتان آرزومندم

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی:

 

خواب sleeping

خواب

 

درود بر همراهان عزیز

می خوام راجع به خواب و خواب دیدن بنویسم

خواب فرایندیه که به بدن اجازه استراحت و ریکاوری یعنی بازیابی سلامت رو می ده

از نظر علمی تشخیص دادند که حداقل خواب لازم در یک شبانه روز ۷ ساعت هست

اگر کمتر از ۷ ساعت باشه بدن به خوبی ترمیم نمی شه و در ضمن در طول روز احساس خستگی با فرد خواهد بود

جالبه که خواب چندان قابل جبران هم نیست

و لازم هست که هر شب ۷ ساعت باشه

یک مرحله در خواب هست به نام rem که فرد در اون حالت استراحت خوبی داره و چون در این مرحله، چشم ها در زیر پلک ها در حال حرکت هستند احتمال دادند که فرد در حال خواب دیدن هست

 

هرچه مرحله rem در خواب فرد در این ۷ ساعت زمان بیشتری به خود اختصاص بده صبح روز بعد فرد احساس شادابی بیشتری داره

می شه گفت در هر ساعت و هر مرحله از خواب قسمتی از بدن در حال ریکاوری هست . از بالا یعنی سر شروع می شه و تا صبح به روده ها و قسمت های پایینی بدن می رسه…

پس اگر زودتر پا شیم شاید روده ها به خوبی ریکاوری نشند…

این ها رو که می نویسم بخشی از کارگاه “سلامت تن و روان” هست و تا الان در مورد قسمت تن خواب صحبت کردم حال برسم به قسمت روان خواب…

همانطور که نوشتم در مرحله REM ، فرد در حال خواب دیدن هست

فرد هرچه با آرامش بیشتری بخوابه ریکاوری بدن هم بهتر انجام می شه پس یادگیری ریلکسیشن از این طریق نیز در خواب فرد و در نهایت در سلامتی فرد اثر داره

خواب دیدن هم به موضوع آرامش فرد مربوط هست

مغز هرچه در حالت سکون باشه بدن بهتر ریکاوری می شه… و مغز هرچه آرام تر باشه خواب های ملایم تری می بینه و آرام می مونه و یا آرام تر هم می شه…

 

حال اگر فرد غذای سنگینی خورده باشه بدن ناراحت هست و این موضوع آرامش مغز رو هم به هم می زنه و هم خواب های آشفته ایجاد می شه و هم بدن به خوبی ریکاوری ( ترمیم) نمی شه…

در مورد اینکه خواب دیدن چطور ایجاد می شه نظرات مختلفی وجود داره

در گذشته بسیاری بر این اعتقاد بودند که خواب ها ارتباط ما با ارواح یا گذشتگان هستن و اعتقاداتی از این دست وجود داشته و داره…

 

دکتر یونگ در تحقیقی که در قبیله های بدوی آفریقایی انجام داد متوجه شد که فقط رییس قبیله و جادوگر قبیله خواب می بینند و بقیه نمی دانند خواب دیدن چیست

و از این موضوع می توان نتیجه گرفت که کسانی که فکر می کنند خواب می بینند… رییس قبیله و جادوگر قبیله به فکر رفع مشکلات قبیله بوده اند و تنها کسانی بوده اند که فکر می کرده اند…

 

مغز پر از داده های مختلف خودآگاه و ناخودآگاه هست که دکتر یونگ مساله ناخودآگاه جمعی را هم به این موضوع افزوده است

در حین خواب مغز از این داده ها بسته به حال و هوای ما در آن لحظه ، داستان ها ساخته و به ما نمایش می دهد

 

این داستان ها ترکیبی از داده های خودآگاه و ناخودآگاه و نیمه آگاه و خودآگاه جمعی هستند و به همین خاطر با تعبیر آنها کلیدهایی از شخصیت و تفکر فرد قابل شناسایی می شود….

در زمینه تعبیر خواب از طریق روانشناسی ، آقایان دکتر فروید و دکتر یونگ بسیار تحقیق کرده و کتاب نیز نوشته اند…

اما برای درک تحلیل های این دو استاد لازم است نظریه های آنها را نیز مطالعه کرده باشیم…

چرا که به طور مثال پیشتر در مورد طرحواره ها صحبت کردم که اگر طرحواره های فرد را بشناسیم بهتر می توانیم خواب های فرد را تحلیل کنیم یا با تحلیل خواب های فرد به طرحواره های ذهنی او دست یابیم…

اگر سوالی هست در خدمتم..

گاهی ما خواب هایی می بینیم که بعد ها به وقوع می پیوندند… شاید ما می توانیم وقایع را در این کائنات تولید کنیم…

 

شاداب و سلامت باشید

شبتان خوش و در آرامش

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

listening

گوش دادن فعال

 

درود بر شما همراهان عزیز

 

نوشته قبل در خصوص رشد و تغییر از طریق تحلیل رفتار متقابل در ادامه نوشته های پیشین نوشتم…

این دوست ناشناس فعال ما که هنوز خودش رو معرفی نکرده در مورد شنیدن فعال پرسید:

> در مورد شنیدن فعال توضیح بدید

در پاسخ:

>پیشنهاد می کنم قبل از خواندن ادامه این نوشته، مطلب گفت و گوش رو مطالعه بفرمایید.

شما از یک جاهایی شنیدید شنیدن فعال و همین ترجمه های غلط یا صحبت ها و معلومات غلطی که در جامعه رواج داره البته که شما رو به اشتباه میندازه و خیلی از انگیزه ها رو از بین می بره…. مواظب باشید و تنها راهش افزایش معلومات عمومی هست…

شنیدن فعال معنا نداره… شنیدن تصادفی هست… گوش دادن فعال معنا داره

دوستمون نوشته:

>تو کتاب خوندم و از دکترم هم پرسیدم

ادامه پاسخ:

>همانطور که نوشتم شنیدن نمی تواند فعال باشد

به طور مثال وقتی مادر شما ، شما را صدا می کند ، شما می شنوید و پاسخ می دهید بله؟!

اگر شنیدن بخواهد فعال باشد یعنی شما باید کل روز را آماده و گوش به زنگ صدا کردن مادرتان باشید تا هر گاه ایشان شما را صدا کردند پاسخ بدهید….

صدایی می آید و شما آن را می شنوید

اما اگر تصمیم گرفتید که به آن گوش بدهید آنگاه دیگر شنیدن نیست ، گوش دادن است…

مصطلح شده که کسانی که به مکالمه دیگران گوش می دهند می گویند شنود … و این سبب شده که برخی فکر کنند شنود به معنی با دقت گوش دادن است

شنود برای کسانی به کار می روند که استخدام شده اند تا به مکالمه ها گوش دهند و بدون اینکه کار به مفهوم آن داشته باشند آن را یادداشت کرده و گزارش دهند

اگر کسی بخواهد که بفهمد طرف مقابل او چه می گوید لازم است که گوش فرا دهد و فقط به شنیدن اکتفا نکند

پس ما دو فعل شنیدن و گوش دادن داریم که معنای هرکدام خاص خودش است و فعل گوش دادن فعالانه و فعل شنیدن منفعلانه است

بنابراین گوش دادن خودش فعالانه است و دیگر نیازی نیست که بگوییم گوش دادن فعال …

یا اگر برخی می خواهند همچنان بر اشتباه خود در معنی شنیدن پافشاری کنند می توانیم بگوییم شنیدن فعال همان گوش دادن است

گوش دادن به صورت فعالانه یعنی با تمرکز گوش سپردن به صحبت طرف مقابل و نشان دادن حرکاتی در چهره به طرف مقابل که من در حال گوش دادن به سخنان شما هستم

 

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش و در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

metacognition

ِاسناد

درود بر شما همراهان

 

دوست ناشناسمون پرسیدند:

>وقتی درگیر تصورات غلط ذهنی باشیم باید چیکار کنیم

من پرسیدم:

>منظورتان را از تصورات غلط ذهنی با مثال بیان کنید

ایشون پاسخ نوشتند:

>مثلا من به دوستم زنگ میزنم اون جواب نمیده بعد با خودم فکر میکنم

 

>دوست عزیز این موضوع که مطرح کردید در روانشناسی اِسناد با کسره الف نامیده شده

اسناد با فتحه الف به معنی سندها هست و اسناد با کسره الف به معنی نسبت دادن یا استناد کردن هست…

ما در مورد اینکه دیگران چگونه هستند و چگونه می اندیشند نظری داریم که ممکن هست درست یا اشتباه باشه…

در مورد تحلیل رفتار متقابل صحبت کردیم و مورد اسناد رو هم می توان با این روش تحلیل کرده و بهتر عمل کرد

به طور مثال همراه ناشناسمون مثالی نوشته به این صورت که وقتی دوستی تلفن ایشون رو پاسخ نمی ده ایشون فکر می کنه که دوستش به عمد جواب نداده

با نظریه تحلیل رفتار متقابل می تونیم بپرسیم که در ذهن من کدام بخش از من هست که داره می گه دوستم به عمد پاسخ نداده…

خوب اینطور فکر رو ممکنه کودک بگه یا ممکنه والد بگه..

کودک درون ما میگه اون من رو دوست نداشته که پاسخ نداده…

یا ممکنه والد درون ما بگه من می دونم اون خیلی افاده ای هست…

 

> خوب اینطور فکر رو ممکنه کودک بگه یا ممکنه والد بگه..

 

به هر حال همونطور که گفتیم در هر زمینه ای لازم هست بالغ ذهنمون رو فعال کنیم تا بالغانه موضوع رو تحلیل کنیم…

دوباره دوستمون نوشتن:

> موضوع مهم این هست که تو این موقعیت واقعیت دیده نمیشه

در پاسخ نوشتم:

>بله اسناد همین هست که شما از واقعیت اطلاع ندارید و فکر خودتون رو به موضوع اسناد می دید

 

> به هر حال همونطور که گفتیم در هر ضمینه ای لازم هست بالغ ذهنمون ر

موضوع اسناد رو من در کارگاه های ‘هوش هیجانی‘ ‘ ارتباط انتقاد مذاکره‘ و ‘ ارتباط زن و مرد’ کامل توضیح می دم…

دوستمون نوشته:

> خوب چی میشه که بالغ فعال نمیشه

در پاسخ:

>بالغ همیشه می تونه فعال بشه اگر فرد اشراف کافی به این سه بخش داشته باشه و اطلاعات خوب برای تحلیل داشته باشه

پس حجم دانش همونطور که در مورد رفع استرس مطرح کرده بودم اینجا هم به کمک میاد

اول باید بتونید تشخیص بدید که والد داره صحبت میکنه یا کودک یا بالغ

خوب این تمرین لازم داره

دوره تحلیل رفتار متقابل مثل بقیه کارکاه ها هشت جلسه دو ساعته هست

با نوشتن دو مثال در اینجا شما فقط اسمشون رو می شنوید و مهارت تحلیل اونها رو نمی تونید در اینجا به دست بیارید

 

شاداب و سلامت باشید

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

group

تحلیل رفتار متقابل – ۴

درود بر همراهان عزیز

در نوشته قبل از والد و بالغ و کودک نوشتم

کودک در همان اوایل کودکی شروع می کند به تفسیر اعمال والدین و اطرافیان و محیط بیرونی…

این تفسیرها از خود و اطرافیان بسته به محیط و رفتار والدین ممکن است به چهار صورت در ذهن کودک نقش ببندد

من خوب نیستم و دیگران هم خوب نیستند

من خوب نیستم، دیگران خوب هستند

من خوب هستم، دیگران خوب نیستند

من خوب هستم ، دیگران خوب هستند

وضعیت آخر اسم کتابی است که آقای تامس هریس نوشته

در واقع وضعیت آخر یکی تفسیر من خوب هستم و دیگران هم خوب هستند هدف نهایی این کتاب است

۱۶ سال بعد آقای هریس با همکاری همسرش کتابی با عنوان ماندن در وضعیت آخر را نوشته اند

رسیدن به وضعیت آخر یک پروسه دارد و ماندن در آن وضعیت و حفظ آن یک روند دیگر است…

حال تقسیم تفکر بر سه شکل والد و بالغ و کودک به ما چه کمکی برای رسیدن به وضعیت آخر می کند

با شناخت کودک درون که همچنان تفکر کودکی ما را به همراه دارد می تونیم از بسیاری مسایل رهایی یابیم

به طور مثال کودک به قضاوت اطرافیان وابسته است

و همچنان کودک درون ما همان تفکر را تا بزرگسالی با خود به یدک می کشد

ما اگر بدانیم که ترس از قضاوت دیگران از بخش کودک درون ما ناشی می شود با به رو آوردن بخش بالغ درون خود این ترس پس رانده می شود…

پس یکی از کاربردهای این سه بخش این است که از خود بپرسیم در حال حاضر کدام بخش است که در ذهن من فعال است و بر رفتار من تاثیر می گذارد…

همانطور که در مقوله هوش هیجانی شناخت هیجان ها اولین گام است در مقوله تحلیل رفتار متقابل هم شناخت این سه بخش از تفسیر ذهنی یعنی کودک بالغ و والد گام اول در تحلیل رفتار هست

در نوشته قبل اتفاقی رو از کتاب بازی ها نقل کردم

آقای اریک برن در کتاب بازی ها رفتارهایی که افراد از طریق این سه بخش انجام می دهند را نوشته و می توان از این طریق این بخش ها رو بیشتر شناخت

در این کتاب در مورد مراسم و مناسک هم نوشته که مردم به جا می آورند

امشب دو مورد از بازی ها رو اینجا می نویسم

اریک برن اسم یکی از بازی ها رو بازی تی شرت گذاشته

یک دختر خانمی تی شرتی پوشیده که پشت آن نوشته دنبالم بیا و در خیابان در حال عبور است

البته در کشور ما به دلیل وجود حجاب شما تی شرت را مانتو تصور کنید

آقا پسری به این نوشته توجه کرده و به دنبال دختر خانم می رود ، و وقتی با دختر خانم مصاحبت را آغاز می کند می بیند جلوی تی شرت نوشته برو گم شو…

این یک بازی است که تحلیل رفتاری خاص خود را دارد…

بازی دیگری که افراد در دور همی انجام می دهند…

یکی از افراد در مورد مشکل خود می گوید و نوبتی در مورد مشکل خود صحبت می کنند و نوبتی می گویند که این که چیزی نیست مشکل من خیلی بزرگ تر از مشکل توست و شروع می کنند به تشریح مشکل خود…

دکتر اریک برن این رفتارهای عمومی افراد را بازی نامیده و اون ها رو در کتابش تحلیل می کنه…

اینا رو براتون نوشتم که در مورد رفتارها و افکار، دید دیگری رو براتون باز کرده باشم….

شبتان به خوشی و آرامش

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

Transactional Analysis

تحلیل رفتار متقابل – ۳

درود بر شما همراهان عزیز

در دو نوشته قبل در خصوص نظریه تحلیل رفتار متقابل دکتر اریک برن براتون نوشتم…

در ادامه همون دو نوشته از والد بالغ و کودک براتون بیشتر می نویسم.

کتاب تحلیل رفتار متقابل دکتر اریک برن، کتاب وضعیت آخر دکتر هریس، کتاب بازی های دکتر اریک برن می تونند بیشتر کمکتون کنند

یک داستانی رو از کتاب بازی ها براتون تعریف می کنم که بیشتر با این مقوله آشناا شده و ضرورت اون رو بیشتر درک کنید…

فروشنده دو پیراهن را به خانم مشتری روی پیشخوان عرضه می کنه

خانم قیمت ها رو می پرسه

فروشنده در حالی که به پیراهن گرون اشاره می کنه می گه این گرون هست و شما از پس اون برنمیایید و قیمت پیراهن ارزون رو بیان می کنه

خانم مشتری در ذهنش خطاب به فروشنده می گه حالا بهت نشون میدم که من می تونم اون رو بخرم ، قیمت پیراهن گرون رو می پرسه و همه پس اندازش رو بابت اون پرداخت می کنه…

هدف فروشنده هم همین بود که پیراهن گرون رو بفروشه…

در ارتباط متقابل ۹ ارتباط رو خواهیم داشت….

والد والد

والد بالغ

والد کودک

یعنی والد یکی فعال هست و کودک دیگری….

بالغ والد

بالغ بالغ

بالغ کودک

کودک والد

کودک بالغ

کودک کودک

به طور مثال اگر بالغ هر دو نفر فعال باشه به خوبی با هم صحبت می کنند و مشکلی پیش نمیاد

اگر کودک هر دو نفر همزمان فعال باشه با هم بازی و شادی می کنند و لذت می برند یا ممکنه کودکانه با هم دعوا کنند

اگر هر دو والد باشند همدیگر رو تحمل نمی کنند و دعواشون می شه…

پس بهترین وضعیت بالغ هست

در داستانی که تعریف کردم قضیه بسیار پی چیده تر هست‌…

فروشنده و مشتری در ظاهر در حال صحبت بالغ بالغ هستند

اما والد فروشنده بازی در میاره و کودک مشتری رو تحریک می کنه

کودک مشتری تحریک می شه و در حالی که در ظاهر بالغانه صحبت می کنه در ذهن خودش لجبازی یک کودک رو داره

و در نهایت کودک درون مشتری تسلیم می شه و کل پس اندازش رو خرج می کنه و در واقع بالغش از پسش بر نمیاد

این یک نمونه هست که می تونه نشون بده که ما با تشخیص به موقع هر کدوم از این بخش ها در ذهنمون می تونیم در موقعیت های خاص تصمیم های درست بگیریم.

یک نظریه دیگری به نام طرحواره در حال حاضر وجود داره و جدید هست که آقای دکتر یانگ ارائه کرده که اون هم می تونه ما رو کمک کنه که طرحواره های ذهنیمون رو بشناسیم و در مواقع مختلف برای رفتار، تصمیم بهتری بگیریم..

اگر سوالی هست در خدمتم

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی