داگویل: نابودی جامعه توسط جامعه (نقد و بررسی فیلم داگویل)

داگویل محصول سال ۲۰۰۳ است که توسط لارس فون تریر ساخته شده است. محتوای فیلم داگویل استعاره ای از شرایط کلی انسان و نقد آن است. فیلمبردار دانمارکی لارس فون تریر از فیلم Dogma به سراغ فیلم Dogville رفته است. این اثر کارگردان، یک تمثیل سیاسی سه ساعته است که باعث بحث و جدال در سطح جهان شده است.

صحنه های فیلم عبارتند از یک سناریو از برتولت برشت، درج موسیقی متن فیلم که تنها چند لحظه روایت را برجسته می کند، یک کارکرد نمایشی از چراغ ها و خطوط، تقریباً یک انتزاع زمانی و جغرافیایی و امضای منحصر به فرد کارگردان، است.

داگویل بخشی از یک سه گانه (ایالات متحده، سرزمین فرصت ها) به همراه مندرلی و وینگستون است که هدف آن نقد جامعه بورژوازی کوچک و سرمایه داری آمریکا است که (به لطف انتزاع منظره آن) به محکومیت کل جهان اتفاقی تبدیل می شود. از این منظر، نیکول کیدمن با چهره ای مانند فرشته، موهای بلوند و چشمان نافذ و روشن به صورت نمادین بره قربانی سرمایه داری می شود. کیدمن نقش گریس را بازی می کند. زنی که پناهگاه بعضی از افراد گانگستر در داگویل، دهکده کوچک واقع در کوه های راکی را ​​پیدا می کند.

جمعیت داگویل فقط شامل ۱۵ بزرگسال، چهار فرزند و یک سگ است، تام نویسنده جوانی است که با گریس وارد رابطه خواهد شد.

این یک جهان بسته است، جایی که هرکسی وظیفه دقیقی برای ادامه دادن جامعه دارد. فون تریر تصمیم دارد شهر را به طور مصنوعی بازسازی کند و آن را به عنوان صحنه ای از یک تئاتر نشان می دهد که یک استعاره واقعی از کل جامعه است.

داگویل در یک صحنه با خطوط گچی بر روی زمین که نمایانگر شهر است و تنها مبلمان ابتدایی دارد نشان داده می شود. این فیلم بر روی تحریک استقلال، حریم خصوصی، کم نظری و سوء ظن ساکنان یک شهر متمرکز شده است. و اینکه چگونه آنها ابتدا توسط زنان جوان متفکر و زیبا، اما نیازمند که خود را صرف کمک از طریق بچه داری و باغبانی می کنند، جذب می شوند.

شهروندان این شهر ادعای توانایی پذیرش، شادی و احترام به دیگران را نشان می دهند. اما هنگامی که اطلاعات بیشتری در مورد رابطه گریس با دنیای خارج کسب می کنند و به او نیاز پیدا می کنند به وحشی گری و آسیب زدن روی می آورند. در این فیلم زن جوانی است که وقتی به او بدی می شود، می بخشد و می گذرد چرا که بخشش برای او با ارزش است.

حرکات دوربین در داگویل کم است. چرا که کارگردان می خواهد که ما از دید یک دانای کل نظاره گر ماجرا باشیم. انتظار می رود در این سناریو بسیار واضح و روشن از فیلمبرداری با چند حرکت دوربین قدردانی کنیم. فیلم برداری به صورت دستی موجب می شود ما احساس کنیم که در صحنه حضور داریم و شاهد واقعیت ماجرا هستیم.

توصیف آنچه رخ خواهد داد

با این وجود، همان طور که گفتیم این فیلم کاملا از نمایشنامه برشت تاثیر گرفته است. او نه تنها در سناریو حضور دارد، بلکه بیشتر در تقسیم فیلم در نه فصل و یک پیش نویس است که همگی با توصیف آنچه در این قسمت رخ خواهد داد معرفی شده است. به این ترتیب کارگردان اجازه نمی دهد تماشاگر با احساسات خود درگیر شود و با این احساس عاشقانه به تماشای فیلم بنشیند.

توصیف آنچه به زودی اتفاق خواهد افتاد، موجب می شود عقل و اندیشه احساسات را به دست گیرند و تماشاگر بتواند درباره آنچه می بیند به صورت انتقادی تفکر کند.

هر فصل داستان خاص خود را دارد و با فرض یک ارزش فکری جهانی، روایت خطی بر اساس رابطه علت و معلولی پیش می رود. در طول سه ساعت مدت زمان داگویل، لارس فون تریر واقعاً تماشاگر را به چالش می کشد.: او اثر غافلگیرانه ای ارائه نمی دهد. در نتیجه شناسایی ساده شخصیت های اصلی را برای مخاطب امکان پذیر نمی کند.

داگویل: نابودی جامعه توسط جامعه (نقد و بررسی فیلم داگویل)

کیدمن با استعداد، با خونسردی واکنش نشان می دهد. او در مقابل ظلم کاری نمی کند. چرا که باور دارد حقیقت جامعه این است. افراد جامعه قدرت تغییر ندارند و از گرفتاری داگویل رنج می برند. در ابتدا، جامعه تمایلی به قبول یک عنصر خارجی ندارد، اما آن ها در نهایت شرایط پیشنهادی توسط تام را می پذیرند.

در هفته بعد گریس به ساکنان شهر کمک می کند. در پایان آن شهروندان رأی می دهند و تصمیم می گیرند که آیا به او اجازه ماندن بدهند یا خیر. گریس با اشتیاق به همه کمک می کند.

همه به آرامی، با کار های او متقاعد می شوند، حتی چاک (که در گذشته از یک شهر بزرگ به داگویل منتقل شده بود، و فردی که خود را در گریس می دید). بنابراین، با معرفی مطلوبی از زن در جامعه این شهر به گریس رأی می دهد و در طی این صحنه ها اعلام عشق بین گریس و تام احساس می شود. با این وجود، آرامش بی نظیر جامعه از طریق اعلامیه های پلیس مختل می شود که اعلام می کند گریس ناپدید شده است، و او را دزدیده اند.

استفاده ابزاری از غریبه

در اینجا، در دیدگاه انتقادی فون تریر، غریبه به منبع خوبی تبدیل می شود تا زمانی که از آن سوء استفاده نشود. احساسات و ترس تنها بهانه های ریاکاری در تلاش برای توجیه سودگرایی بورژوازی هستند. دفاع از قلمرو، لهجه ای که به ریشه های افراد تعلق دارد، ترغیب افراد یک ملت به داشتن چیزی مشترک، تنها ابزاری برای تحقق منافع شخصی خود هستند.

با این وجود، غریبه ای که به ملت تعلق ندارد، فایده اجتماعی خود را تنها به واسطه اینکه یک وسیله است دارد.

در سرمایه داری، افراد حضور دیگران در اطراف خود را نمی بینند. بلکه فقط کالاهایی را که می توانند (باید) مورد استفاده قرار گیرند را حس می کنند.

داگویل: نابودی جامعه توسط جامعه (نقد و بررسی فیلم داگویل)

سوء استفاده جنسی از نقش زن

اما گریس نه تنها غریبه است، بلکه زن نیز هست و این عنصری است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. کیدمن به دلیل زیبایی خود مورد احترام است. او مورد سو استفاده قرار می گیرد. دورادور دوستش دارند، اما مورد سوء استفاده قرار می گیرد. به این معنا که یک صحنه نمایانگر تجاوز به گریس توسط چاک است.

این صحنه در خانه اتفاق می افتد و به همین دلیل پشت درهای بسته اما از آنجا که دیوارهای خانه ها در صحنه تصور شده توسط کارگردان فقط از خطوط ترسیم شده روی زمین تشکیل شده است، تماشاگر واقعیت ناامید کننده تجاوز را مشاهده می کند که در جلوی چشم همه ساکنان داگویل اتفاق می افتد، اما آنها چیزی نمی بینند و هشدار نمی دهند.

این قطعاً یک استعاره قوی و قدرتمند از نگرش جامعه در مقابل خشونت های صورت گرفته بر نقش زن است. این مشکل واضح و آشکار است و توسط همه افراد شهر دیده می شود، اما هیچ کس برای تغییر این وضعیت اقدامی نمی کند و چیزی نمی گوید.

گریس سپس به عنوان یک شی، یک برده واقعی جامعه داگویل، تا پایان فیلم یا تا زمان ورود گانگسترها (همان چیزی که شخص قهرمان در فصل اول فیلم از آن فرار کرده است) باقی می ماند.

فرصت هایی برای تغییر

در اینجا ما پیچیدگی پلاتو قدرتمندی را داریم: رئیس گانگسترها در واقع پدر گریس است. در صحنه ای که در اتومبیل با او صحبت می کند، رئیس گانگستر ها دختر خود را به خاطر استکبار خود سرزنش می کند.

توجیه اعمال شیطانی دیگران در هر لحظه، فقط خودرایی است، زیرا او فکر می کند که سایر انسانها قادر به رعایت موازین عالی اخلاقی که به خود تحمیل می کنند نیستند.

گریس در ابتدا نمی خواهد به زندگی گذشته خود بازگردد، اما بعد به داگویل (استعاره جامعه) نگاه می کند و متوجه خود خواهی خودش می شود. او متوجه می شود که جامعه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. او متوجه می شود که جامعه همیشه فرصت هایی برای پس گرفتن خودش داشته و خواهد داشت. فرصت هایی که به هرحال به طور غم انگیزی هدر می روند.

و پس از آن، صحنه ی نمایش کوچک و نمادین در آتش است. جهان در آتش است و خرده بورژوازی با آن از بین می رود. این سقوط کامل سرمایه داری است.

در پایان کار فون تریر به قتل عام ناراحت کننده و تمثیلی ساکنین داگویل ختم می شود.

قدرت جامعه را قتل عام می کند، اما در حقیقت این خود جامعه بود که باعث قتل عام خود شد.

قایق زندگی  با انتخاب دکتر یاوریان به عنوان مربی خود:

قایق بادبانی زندگی خود را در تلاطم امواج روزگار با لذت و اطمینان تا ساحل آرامش مطلوب به پیش برانید.

پست قبلینوشته بعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 3 = 4