stress

استرس مورد نیاز

ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آبهای اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارند. بنابراین برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند.

ماهی گیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان برای بازگشت زمان بیشتری لازم بود. اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را نمی پسندیدند.
برای حل این مسئله، شرکت های ماهی گیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند. آنها ماهی ها را گرفته و روی دریا منجمد می کردند. فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.
اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند.
بنابراین شرکتهای ماهیگیری مخزنهایی را در قایقها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق، اما زنده بودند.
متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهیها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.
پس شرکتهای ماهیگیری باید این مسئله را بگونه ای حل می کردند.
آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید، چه پیشنهادی می دادید؟
رون هوبارد در اوایل سالهای ۱۹۵۰دریافت:
” بشر تنها در مواجهه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند ”

برای نگه داشتن ماهی تازه شرکتهای ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایقها استفاده می کنند اما حالا آنها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند.
کوسه چندتائی از ماهی ها را می خورد اما بیشتر ماهیها با وضعیتی بسیار سرزنده به مقصد می رسند، زیرا برای فرار از کوسه تلاش می کنند.
منافع و مزیتهای رقابت:
شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالشها پیروز شوید، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
گاهی وقتها کوسه ها برای پیشرفت و توسعه لازمند.

توصیه :
به جای دوری کردن از مشکلات به میان آنها شیرجه بزنید. از بازی لذت ببرید.
اگر مشکلات و تلاشهایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید، ضعف شما را خسته می کند، به جای آن مشکل را تشخیص دهید.

“اگر به اهدافتان دست یافتید، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید”

 

emotions

شناخت هیجان های اصلی

درود بر همرهان عزیز

 

اگر خاطرتون باشه از تئوری انتخاب ماشین رفتار با چهار چرخ احساسات، فیزیولوژی، فکر و عمل رو براتون توشتم…

هر رفتاری در تئوری انتخاب آقای دکتر گلسر از چهار جز تشکیل شده که معادل چهار چرخ ماشین در نظر گرفته شدند..

دو چرخ عقب فیزیولوژی و احساس و دو چرخ جلو فکر و عمل هستند…

در کارگاه مدیریت هیجان ها یعنی ارتقا هوش هیجانی هم مطرح می شه که ما احساسمون رو نمی تونیم تغییر بدیم اما فکر مون رو می تونیم تغییر بدیم…

چرخ های جلوی ماشین رو می شه با فرمون ماشین به جهات مختلفی هدایت کرد… فکر و عملمون رو می تونیم به همین ترتیب جهت بدیم

به طور مثال با دویدن در جا که یک عمل هست می تونیم ضربان قلبمون رو افزایش بدیم یا حتا با تمرکز که فکر هست می شه ضربان قلب رو کاهش یا افزایش داد که همان فیزیولوژی بدن هست…

 

پس با جهت دادن به عمل و فکرمون، فیزیولوژی که یکی از چرخ های عقب در ماشین تئوری انتخاب هست به دنبال چرخ های جلو تغییر می کنه

چرخ های جلو ماشین به هر سمتی که جهت داده بشند چرخ های عقب هم پیرو اونها خواهند بود

حال اگر فکرمون که یکی از چرخ های جلو هست از غم به شادی جهت بدیم احساسمون هم از غم به شادی تغییر می کنه…یا اگر خودمون بخواهیم که به موسیقی غمگین گوش بدیم و فکرمون رو غم انگیز کنیم احساس غم در پی خواهد اومد

حال که می دونیم چطوری از طریق جهت دادن به عمل و فکرمون احساسمون رو تغییر بدیم اگر احساس ها رو بشناسیم و بدونیم که چه چیزهایی می تونند اونها رو فراخوانی کنند هرگاه که لازم شد می تونیم احساساتمون رو تحت کنترل داشته باشیم

هیجان ها یا احساس های اصلی ما ترس، غم، شادی، خشم و شرم هستند

درک و شناسایی هیجان های خودمان و دیگران برایمان سه ارمغان اصلی به همراه دارند

۱ هیجانها در مورد قضاوتهایمان به ما اطلاعات می دهند

۲ به ما می گویند چگونه رفتاری در پیش بگیریم

۳ سودهای جانبی بسیاری دارند از جمله جنبه های غیرقابل رویت (احساسات) افراد دیگر را برای تعامل بهتر به ما می نمایانند

توضیح در مورد شماره ۱ اینه که هیجانی که در ما رخ داده مثل ترس این اطلاعت رو به ما می ده که ما به طور مثال ریسمان سیاه و سفید رو به مار تشبیه کردیم و ترسیدیم…

توضیح در مورد شماره ۲ اینکه حال که متوجه شدیم ترسیدیم چه رفتاری باید در پیش بگیریم درسته، آیا باید هنگام ترسیدن فرار کرد؟ این ممکنه به طور اتوماتیک انجام بشه یا با فکر کردن

 

توضیح در مورد شماره ۳ این هست که ما می تونیم از طریق حالات چهره ، صدا ، حالت بدن و حرکات فیزیکی دیگه ی یک نفر تا حدودی به هیجان فرد مقابل پی ببریم و با اون همدلی و همراهی کنیم یا واکنش دیگه ای از خودمون بروز بدیم..

 

هوش هیجانی می تونم بگم یک مهارت بسیار مهم یا شاید بشه گفت مهم ترین مهارت در زندگی می تونه تلقی بشه…

امروزه هوش هیجانی در جامعه شناخته شده و کارگاه های بسیاری در این مورد تشکیل می شه

 

عنوان کارگاه من در این زمینه “مدیریت هیجان” خواهد بود که به زودی تاریخ برگزاری دوره جدید رو اعلام می کنم

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش و لذت

 

 سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

needs-value

امتیاز نیازها

درود بر همراهان عزیز

 

در خصوص بقا، قدرت، عشق و احساس تعلق و تفریح از پنج نیاز اساسی از نظر آقای دکتر گلسر صحبت کردیم…

از پنج نیاز ، آزادی باقی مونده که مثالی داشته باشیم…

به طور مثال بعد از ازدواج برخی از طرفین باز هم می خوان آزادی قبل از ازدواج رو داشته باشند

 

 

به طور مثال می خواد با دوستاش بره گردش در حالی که همسرش می خواد با هم برند بیرون

برخی محدودیت ها، آزادی رو تحت تاثیر قرار می دن…

در مورد عشق و احساس تعلق هم بیشتر بنویسم

انسان نیاز داره که عشق دریافت کنه و عشق ارایه کنه…

برخی با ارایه عشق بیشتر ارضا می شن و برخی با دریافت اون

در ضمن وقتی که از طرف کسی پذیرفته می شند نیاز به احساس تعلق برآورده می شه

پس نیاز عشق و احساس تعلق به طور کامل وقتی برآورده می شه که طرف دومی وجود داشته باشه و شخص نمی تونه به تنهایی اون رو برآورده کنه

در حالی که فرد می تونه بقا و تفریح رو به تنهایی برآورده کنه

حال آقای دکتر گلسر برآوردن این پنج نیاز اساسی رو برای تحلیل رفتار زوجین به کار می گیره…

 

همونطور که شب قبل اشاره کردم به هر نیاز خودتون از ۱ تا ۵ امتیاز بدید

یکی ممکنه امتیاز ۵ به بقا بده و امتیاز ۴ به عشق و امتیاز ۲ به آزادی و ….

در خصوص بقا و عشق و تفریح هر چه امتیاز دو طرف به هم نزدیک باشند اون دو نفر می تونند که بهتر با هم کنار بیان

 

در خصوص قدرت فرق می کنه اگه هر دو به قدرت امتیاز بالا بدند ممکنه که به مشکل برخورد بکنند

در خصوص آزادی …اگر هر دو آزادی بالا لازم داشته باشند هر دو می تونند که با دوستانشون جداگانه به سفر برند و بعد دوباره به هم برگردند و سفر دو نفره هم داشته باشند…

پس فقط نزدیک بودن امتیازها کافی نیستند بلکه لازم هست که به نیازها به خوبی آشنا باشیم و راه حل هایی بدیم که نیاز هر دو طرف رو برآورده کنه…

روانشناسی یک علم خلاقانه هست… اینطور نیست که راه حل ها وجود داشته باشند و وقتی مراجع مراجعه کرد و مشکلش رو گفت راه حل رو از جیبمون دربیاریم و به ایشون ارایه کنیم…

انسان ها منحصر به فرد هستند و حتا برای مشکلات مشابه هم نمی شه راه حل مشابه ارایه داد و لازم هست که راه حل ها مختص اون فرد ابداع بشند البته اگر پیشتر ابداعی وجود نداشته باشه… و این ابداع رو مشاور به تنهایی انجام نمی ده از خلاقیت خود مراجع هم استفاده می کنه…

 

برخی روانشناس ها اصرار دارند که در همه زمینه ها اظهار نظر کنند و مراجع را به یک همکار دیگر که در آن موضوع خاص تبحر داره ارجاع نمی دن…

یا گاهی اوقات خود مراجع تلاش نمی کنه و همچنین مراجعه رو به حد کافی ادامه نمی ده…

در ضمن اینکه برخی از سبک ها در برخی زمینه ها پاسخگو نیستند و مراجع نمی دونه و به مشاور اعتماد می کنه ولی نتیجه نمی گیره

 

از همکاران سراغ دارم که در زمینه درمان اعتیاد تبحر داره، بنابراین مراجعین در این زمینه رو به ایشون ارجاع می دم و همکاران دیگه رو شناسایی کردم…

به طور مثال یکی از دوستان رو برای مشاوره خانواده به یکی از همکاران ارجاع دادم

خواهر زاده این دوستمون نیاز به مشاوره تحصیلی داشته بنابراین این دوستمون خواهرزاده اش رو هم پیش همان همکار ما برده…بعد که مطلع شدم به ایشون گفتم اگر به من می گفتی همکار دیگه ای رو برای خواهرزاده شما بهتون معرفی می کردم…

بنابراین با یک مشاور و مشاوره ناامید نشید و به یکی دیگه مراجعه کنید تا به نتیجه برسید

در ضمن اینکه ، حمید عزیز مشاور قرار نیست که حق رو به یک طرف بده …. قرار هست راه حلی با هم پیدا کنید که هر دو طرف راضی باشند…

 

کتاب “ازدواج بدون شکست” نوشته آقای گلسر رو چند بار بخونید و سعی کنید که اون رو در زندگیتون پیاده کنید و البته نمی شه یک شبه متحول شد… به مرور در زندگیتون کاربردش رو پیدا می کنید…

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش و لذت

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

man woman

سرمایه گذاری در رابطه

وقتی یک زن سخت تلاش می کند که عاشق خوبی باشد، تمام خلاء های زندگی را به تنهایی پر می کند و به مرد “فرصت” پر کردن این خلاءها را نمی دهد و آنقدر گرم این کار می شود که فرصت نمی کند ببیند آیا به او نیز عشق ورزیده می شود یا نه…

مثال:
تصور کنید که زن و مردی در قایق پارویی هستند، زن در جلوی قایق نشسته و مرد در قسمت عقب.
هر دو یک جفت پارو دارند،قایق به خوبی و زیبایی حرکت می کند و زن فرض می کند که هردو در حال پارو زدن هستند.

حال لحظه ای فرا می رسد که زن احساس خستگی می کند و تصمیم می گیرد کمی استراحت کند،ناگهان قایق می ایستد و زن برمی گردد و می بیند.
مرد تمام مدت نشسته بوده و کاری نمی کرده و یا خواب بوده و تمام مدت زن به تنهایی پارو می زده و مرد فقط یک مسافر بوده است یا شاید هم برگردد و ببیند هیچ کس داخل قایق نیست .

وقتی زن به تنهایی برای رابطه تلاش می کند، انزجار زیادی در وجود او انباشته می شود.
هنگامی که زن با پر کردن جاهای خالی رابطه ای را شروع می کند، “در ابتدای رابطه” خوشحال است چون این رفتار منجر می شود که مرد عشق و توجه زیادی به او داشته باشد (به طور موقت) و تصور می کند تلاشش ارزش دارد.
ولی در نهایت وقتی متوجه می شود تمام بار احساسی رابطه به دوش اوست، از مرد خود متنفر می شود.

درواقع زن مرد را به کم کاری “عادت” می دهد و بعد از مدتی احساس می کند از او حمایت نمی شود.

زن به همسر خود “فرصت کافی” نمی دهد که مرد هم جاهای خالی را پر کند.

مردها هنگامی احساس خوبی نسبت به خودشان دارند که مسئولیت کاری به عهده ی آنهاست و یا موقعی که خودشان کاری را شروع می کنند.

بنابراین هنگامی که این فرصت به آنها داده نمی شود؛ احساس می کنند از مذکر بودنشان دور مانده اند و احساس انزجار می کنند.

وقتی همیشه زن در رابطه جاهای خالی را پر کند،طرف مقابل از اینکه عشق ورزیدن را بیاموزد محروم می شود.

در یک رابطه ی سالم مشارکت و سرمایه گذاری احساسی هردو طرف باید وجود داشته
باشد.

 

need

پنج نیاز اساسی

 

در ادامه مطالب از تئوری انتخاب، امشب می خوام در خصوص پنج نیاز اصلی از نظر آقای دکتر گلسر بنویسم…

 

اگر یادتون مونده باشه نوشتم که از نظر دکتر گلسر ، همه رفتارهای انسان برای برآورده کردن پنج نیاز اساسی بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت و تفریح انجام می شند…

بقا ، نیاز اصلی هست که امروزه اکثر افراد در روی کره زمین از داشتن خورد و خوراک و سرپناه بهره مند هستند و زنده می مانند…

 

اما این نیاز اصلی سبب تلاش بیشتر انسان برای سلامت بیشتر می شه و پس انداز کردن، یکی از روش های تداوم دادن به کیفیت بقا هست…

پس کیفیت برآورده شدن این نیازها هم یک موضوع قابل بررسی هست…

پس کسانی که بیشتر به خودشون می رسند و یا بیشتر پس انداز می کنند و با احتیاط خرج می کنند به بقای خودشون بیشتر اهمیت می دن…

که این افراد کمتر ریسک می کنند

 

پس کسانی که ریسک پذیری بالایی دارند امتیاز کمتر به این نیاز می دهند… از ۱ تا ۵ به این نیاز در خودتون امتیاز بدید…

حال در مورد مراسم بنویسم … مراسم رفتارهایی در انسان هستند که برای برآورده کردن چند نیاز اساسی کاربرد دارند…

آقای دکتر گلسر، یادگیری رو جزو تفریح دسته بندی کرده

بنفشه نوشته:

سلام و شب بخیر واگر اهل پس انداز نباشم و ترجیح بدم از زندگی لذت بیشتری ببرم تا اینکه منتظر اینده نامعلوم باشم سهل انگاری در زندگی است؟

 

ادامه:  … با یک مورد نمی شه نتیجه گرفت… ممکنه آنقدر از داشتن در آینده مطمئن هستید که نگران خرج کردن نیستید… خودتون بهتر می دونید… چندین فاکتور رو در نظر بگیرید و از یک تا پنج به نیاز بقا در خودتون امتیاز بدید

 

بنفشه عزیز! این امتیاز مختص شماست و هیچ کس هم نمی تونه به شما خرده بگیره که چرا اینطوری هستید… این خصوصیت شماست که تا جایی که می تونید در برآورده کردن اون تلاش میکنید…

یادگیری از طریق بازی ها در کودکی که تفریح هستند اتفاق می افتند و اکنون در کشورهای پیشرفته به این طبیعت انسان واقف شدند و در مدارس از طریق تفریح ، آموزش رو دنبال می کنند…

 

مراسم هم تفریحات مختلفی را در خود داره که در حال حاضر بیشتر شما با بیشتر این تفریحات آشنا هستین… در ضمن اینکه یادگیری های مختلفی نیز در خود دارن…. به درست و یا غلط بودن مراسم خاص و آنچیزی که یادگیری می شود کاری ندارم…

در ضمن اینکه مراسم ، نیاز به احساس تعلق را نیز برآورده می کند

 

انسان تمایل دارد که در یک گروه پذیرفته شود و در آن گروه با به عهده گرفتن مسوولیت… نیاز به قدرت را نیز برآورده کند…

 

هنگامی که در یک گروه پذیرفته می شود احساس خوبی دارد و نیاز به احساس تعلق خود برآورده می شود

هنگامی که مسوولیتی در گروه به عهده می گیرد یا مناسک گروه را به جا می آورد احترام جلب می کند و هنگامی که مورد احترام قرار می گیرد ، نیاز به قدرت او برآورده می شود

فرد هنگامی که مورد احترام قرار می گیرد احساس قدرت می کند…

چند نیاز اساسی از نظر آقای دکتر گلسر رو با چند مثال بررسی کردیم… بقیه این مطلب رو شب آینده ادامه خواهم داد…

 

 

 

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

شب خوش و در آرامش و لذت

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

تعیین کردن هدف

مشخص کردن هدف…

 

در مورد مطلب قبلی که در مورد بخشش بود، بنفشه نوشته> با احترام به همه ی دوستان و استادان عزیز ولی به نظر من خیلی ایده آل هست…

 

بله بنفشه عزیز… انجام کار خوب آسان نیست…

 

با اینکه این مطلبی که عنوان شد یعنی بخشیدن و رها کردن یا پذیرفتن و صحبت بر سر مسایل مورد اختلاف، مشکل هست اما قابل اجراست….

انجام دادن همه کارهای درست مشکل هست…

به همین خاطر هست که ما مشکلات زیادی داریم چون افراد جامعه ما اغلب ترجیح میدن راه آسون رو که اغلب اشتباه هست انتخاب کنند…

در مورد رابطه زن و مرد و ازدواج در ایران هم این موضوع آشکار هست…

اغلب دخترها و پسرها در انتخاب طرف مقابل خودشون راه آسون رو انتخاب می کنند

یا برای تشکیل زندگی مشترک هم راه آسون رو انتخاب می کنند…

اغلب نمی خوان مسوولیت بخش خودشون رو در زندگی مشترک بپذیرند بنابراین شخصی رو انتخاب می کنند که مسوولیت بخش اونها رو هم به عهده بگیره…

چرا آمار ازدواج داره پایین میاد و آمار طلاق داره میره بالا… دلیلش اغلب همین هست…

یکی که بخواد همه مسوولیت زندگی رو بپذیره لابد یه شیله پیله ای داره و شخصی هم که دنبال همچین آدمی هست مشخصه که شیله پیله داره…پس دو تا آدم شیله پیله دار با هم ازدواج می کنند و دو ماه نشده زندگی همدیگه رو از هم می پاشند….

و عبرت هم نمی گیرند… تقصیر رو میندازند گردن طرف مقابل و همون رویه قبلی رو برای پیدا کردن شخص دیگه پی می گیرن…

همونطور که شب گذشته در مورد بخشش مطرح کردم در این مورد هم هدف مهمه…

 

در همه مسایل ، تعیین کردن هدف مهمترین بخش و با اولویت ترین هست…

بعد که هدف مشخص شد…راه های رسیدن به اون مورد بررسی قرار می گیره و چند گزینه برای تحلیل و برنامه ریزی انتخاب می شند و وقتی که برنامه ریزی برای یکیشون امکانپذیر تشخیص داده شده اون پیگیری می شه…

در مورد ازدواج هم…هدف ازدواج مهمه…اینکه شخص برای چی می خواد ازدواج کنه؟

برای رختخواب …برای آشپزخانه… برای پز دادن در جمع… به خاطر اینکه یک سنت هست و باید انجام بشه…

شما هم دلایلی که مردم امروزه در جامعه ما به اون دلیل ازدواج می کنند رو برامون بنویسید..

 

برای مهاجرت هم دلیل دیگر امروزی هست … در اختیار داشتن پول طرف مقابل یا پدر طرف مقابل…

چند نفر به خاطر این ازدواج می کنند که شریکشون رو پیدا کردند و می خوان با او بودن رو رسمی و دایمی کنند؟

 

می خوان از اون بچه داشته باشند و از با او بودن بیشتر لذت ببرند؟

 

هدف ازدواجمون رو بررسی کنیم… و اگر ازدواج رو نه به خاطر با او بودن بلکه به خاطر امکاناتی که از طریق اون به دست میاریم انجام می دیم، راه آسون رو انتخاب کردیم….

 

پس در هر مساله ای راه درست، مشکل ترین راه هست…

شاداب و سلامت باشیم در هوشیاری و آگاهی

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

forgiveness

بخشش

درود بر همراهان عزیز

 

 

در گروه تلگرام من ، دوستان این جمله رو ارسال کرده بودند : نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند

نظر همراهان رو پرسیدم و بیشتر همراهان در گفت و گوش شرکت کردند.

بعد من این جمله رو ارسال کردم و نظر دوستان رو پرسیدم: انسانهای ضعیف انتقام می گیرند… انسانهای قوی می بخشند.. انسان های باهوش نادیده می گیرند.

 

شب ساعت ۱۰ چنین نوشتم:

 

سپاس از همراهان که در این گفت و گوش همدیگر رو همراهی کردند…

 

اگر نوشته های دوستان رو جمع بندی کنم به این می رسیم که در مورد خانواده نزدیک یعنی پدر و مادر و خواهر برادر موضوع متفاوت هست…

 

 

پس در مورد دوستی ها و همسری ها صحبت می کنیم

 

 

دوستان مطرح کردند که بعد از چندبار بخشیدن دیگر نباید بخشید…

چند نکته وجود دارد

نکته اول اینکه هدف چیست

آیا می خواهیم که فرد مقابل تنبیه شود؟

آیا می خواهیم که فرد مقابل یاد بگیرد؟

 

آیا می خواهیم که از چنگال یک رابطه خودمان را رها کنیم؟

 

خانم آقایی که کارشناس ارشد روانشناسی هستند نوشت:

هدف، آرامش خودمان باشد…

 

ادامه دادم:

در جمله ارایه شده نوشته شده نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند…. این جمله هدفش رو هم تعیین کرده!!

من نوشتم کیا موافقند و اکثر دوستان به کلمه نبخش دقت کردند اما هدف از نبخشیدن رو مد نظر نداشتند…

این جمله را تحلیل کنیم بعد برسیم به اهداف دیگر…

اگر بخواهیم که فردی یاد بگیرد قرارمان این شد که براساس تئوری انتخاب از هفت عادت کنترل بیرونی دست برداریم و به هفت عادت کنترل درونی رو بیاوریم…

دوستان از صحبت شب پنج شنبه اگر یادشان هست مرا همراهی کنند…

من عادات کنترل بیرونی را می نویسم و شما عادات کنترل درونی را الان برایمان بنویسید…

عادات کنترل بیرونی عبارتند؛ عیب جویی کردن، شکایت کردن، غرولند کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، تنبیه کردن، تطمیع کردن

از طریق تئوری انتخاب ما می آموزیم که برای یادگیری ببخشیم و …

منتظر هفت عادت کنترل درونی هستم….

حال اگر هدفمان رها شدن از رابطه به دلیل این است که نتیجه ای نمی گیریم…

 

همانطور که خانم آقایی اشاره کردند لازم است هدف را بر روی آرامش خود قرار دهیم…

و خانم آقایی ادامه دادند:

با پذیرش طرف مقابل می شه و صحبت کردن از عادات کنترل درونی مشکل حل می شه

 

و گوش سپردن و اعتماد

 

من ادامه دادم:

 

حال برخی می گویند نمی بخشیم اما رها می کنیم… یعنی بی تفاوتی نشان می دهیم…

روش دیگر این است که ببخشیم و رها کنیم

بگوییم شما را بخشیده ام اما رابطه ما نتیجه ای ندارد و بهتر است که با هم ارتباطی نداشته باشیم

با بخشیدن می توانیم به آرامش برسیم وگرنه اگر نبخشیم درگیر آن خواهیم ماند…

پس اگر هدف ؛ کار بر روی دیگری باشد لازم است ببخشیم و با عادات کنترل درونی کار را پیش ببریم و اگر هدف؛ کار بر روی خود است باز هم راه حل بخشیدن است….

ممنون از خانم آقایی که مشارکت کردند

 

خانم آقایی نوشت:

در خصوص عبارت پذیرفتن یعنی طرف مقابل رو به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم یعنی پیشینه فرد چی هست؟ خودمون رو جای اون بگذاریم ببینیم فردی با شرایط طرف مقابل چرا این برخورد رو انجام می ده و با اون همدلی کنیم

 

ادامه دادم:

الان اگر من بخوام گله کنم که چرا دوستان هفت عادت کنترل درونی را ننوشتند از کنترل بیرونی استفاده کرده ام… بنابراین خودم هفت عادت کنترل درونی را می نویسم…. گوش سپردن، احترام گزاردن، تشویق کردن، حمایت کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همانگونه که هست، اعتماد کردن، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف…

 

 

و در پاسخ به نوشته خانم آقایی نوشتم: بله به نکته خوبی اشاره کردید…من هم نوشته بودم قدرت تحلیل ما به چه اندازه هست؟ آیا به اشتباهات خود دقت کرده و واقف بوده ایم؟ شاید او چندین بار ما را بدون اینکه ما بدانیم بخشیده باشد ….

قضاوت سخت است پس با بخشیدن از قضاوت نیز دوری می کنیم…

 

و البته پذیرفتن و صحبت کردن بر سر مسایل، بسیار سنجیده تر است از بخشیدن و رها کردن…

من خودم سعیم این هست که بیشتر با عادات کنترل درونی آشنا بشم…. آقای گلسر روانشناسی نوینی به ما ارایه داده است….

سپاس از همراهی همگی سروران من…

خوشحال شدم و از دوستان می خوام که هرگاه که لازم دیدند در مورد مسایل مختلف نظرات خودشون رو برامون بنویسند…

که نوشتن دوستان سبب باز شدن باب گفت و گوش خواهد شد…

شاداب و سلامت باشید

آرزوی خواب خوش برایتان دارم

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

تئوری انتخاب

انتخاب رفتار

درود بر همراهان عزیز

 

از لطفی که به من و نوشته هام دارید ممنونم..برخی از دوستان در همینجا و برخی در تلگرام اظهار محبت می کنند…

 

امشب در مورد بخش های مختلف تئوری انتخاب براتون می نویسم

شب های دیگری هم در این مورد نوشتم اما همه بخش های این تئوری رو به طور خلاصه اینجا جمع می کنم…

در مورد این تئوری در اکثر کارگاه هام نکاتی رو بیان می کنم….

 

آقای دکتر گلسر معتقد هست که هر رفتاری که از ما سر می زنه به انتخاب خودمون هست بنابر این اسم نظریه اش رو نظریه انتخاب گذاشته…

در بخشی از این تئوری بیان می شه که هر رفتاری که از ما سر می زنه در راستای برآورده کردن ۵ نیاز اساسی و ژنتیکی ماست…

 

آقای گلسر در ابتدا معتقد بوده که ۳ نیاز اساسی و ژنتیکی داریم ولی بعد متوجه ۵ نیاز شده که معتقد هست این ۵ نیاز در ژن انسان ها وجود داره….

 

بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت ، تفریح

ترتیب اونها اهمیت اونها رو نشون نمی ده ولی به طور مثال اول بقا تامین می شه تا بتونه به عشق بپردازه…

در ضمن اینکه بقا و تفریح می تونند به تنهایی برآورده بشند اما بقیه برای برآورده شدن نیاز به نفر دیگر داره…

اینها همه توضیحات مفصل داره که من امشب خلاصه وار بخش های مختلف تئوری رو می نویسم…

 

در بخش دیگری از این نظریه، آقای گلسر بیان می کنه که هر رفتار ما یک کل هست که از چهار جز تشکیل شده… فکر، عمل ، احساس، فیزیولوژی بدن

 

ایشون این چهار جز رو که یک رفتار رو می سازند چهار چرخ یک اتومبیل در نظر گرفته

 

که چرخ های جلو، فکر و عمل و چرخ های عقب احساس و فیزیولوژی هستند…

 

 

 

دو چرخ جلو در مقایسه با دو چرخ عقب در اتومبیل چه خاصیتی دارند؟

اینجا نکته خاصی وجود داره که در کارگاه هوش هیجانی بسیار تاکید می شه…

دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند

و چرخ های عقب تابع چرخ های جلو خواهند بود

آقای دکتر گلسر با این تعبیر تاکید می کنه که با می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….

 

در مبحث هوش هیجانی هم به این موضوع اشاره می شه که ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم

 

سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!

 

پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….

به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…

 

امتحان کردین؟

در بخش دیگری از تئوری انتخاب آقای گلسر از دنیای مطلوب شخص صحبت می کنه…

اگر ما از چیزی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوب خودمون قرار می دیم و اگر بدمون بیاد او رو در دنیای مطلوب خودمون راه نمی دیم

به طور مثال اگه از زیتون یا پرسپولیس خوشمون بیاد یا از شخص خاصی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوبمون قرار می دیم…

 

هنگامی که این موضوع رو پیشتر توضیح می دادم به فیلم inside out اشاره کردم…

در اون فیلم پنج احساس اساسی ما یعنی شادی، غم، انزجار، خشم، ترس نشون داده می شند و دنیای مطلوب نیز به تصویر کشیده شده

هر کدوم از این احساس ها دلیل وجود خودشون و توضیحات خودشون رو دارند که سر فرصت بهشون می پردازیم….

می رسیم به بخش بعدی از تئوری انتخاب که آقای گلسر روشی رو به ما پیشنهاد می کنه که ما با اجرای اون می تونیم وارد دنیای مطلوب یک نفر بشیم….

پیشنهاد ایشون جایگزین کردن روانشناسی کنترل بیرونی با روانشناسی کنترل درونی هست…

یعنی به جای ۷ عادت کنترل بیرونی یعنی عیب جویی کردن، سرزنش کردن، غرولند کردن، شکایت کردن، تنبیه کردن، تهدید کردن، باج دادن

از ۷ عادت کنترل درونی یعنی گوش سپردن، تشویق کردن، حمایت کردن، احترام گزاردن، اعتماد کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همان گونه که هست، صحبت کردن همیشگی در خصوص موارد مورد اختلاف

استفاده کنیم

 

چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی

آقای گلسر معتقده که ما نمی تونیم کسی رو کنترل کنیم مگر خودمون رو و کسی هم نمی تونه ما رو کنترل کنه بغیر از خودمون

پس با هفت عادت اول سعی داریم طرف مقابل رو کنترل کنیم که میشه کنترل بیرونی اما با هفت عادت دوم خودمون رو کنترل می کنیم و رابطه رو می سازیم….

 

شب های دیگه فرصت شد برای هر کدوم از این بخش ها بیشتر توضیح می نویسم… سوالاتتون رو مطرح کنید…

شبتون خوش ، خواب خوبی داشته باشید

 

سینا یاوریان

 سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

پدیده ارتباط توهمی و استراتژی تفکیک ذهنی

چگونه مغزمان ما را فریب می دهد؟ یا بهتر است بگوییم چگونه دیگران مغز ما را فریب می دهند؟
تبلیغات تلویزیونی را نگاه می کنید. تبلیغ مایع دستشویی، ماکارونی، تن ماهی و یا یک اپلیکیشن موبایل است. خانواده ای را نشان می دهد یک پسر و یک دختر به همراه پدر و مادر. حالا به مختصات دقت کنید: تمام اعضای خانواده پنج ویژگی دارند: زیبا، خوش اندام، خوش پوش، خندان و با انرژی. خانه ای که در تبلیغ نشان می دهند روشن، زیبا، با طراحی مدرن و بزرگ. این ها هیچ ربطی به کیفیت و ارزندگی محصول ندارد. اما ذهن ما فریب می خورد. یک ارتباط بی مورد بین خوشحالی، خوش تیپی و خوش پوشی اعضای خانواده خیالی با کیفیت تن ماهی یا اپلیکیشن موبایل به ذهن ما تزریق می شود. همزمانی و هم مکانی این مولفه ها (خانه بزرگ و شیک و خانواده زیبا و آرمانی) با نشان دادن مایع دستشویی یا ماکارونی باعث می شود که یک «ارتباط توهمی» شکل بگیرد.

چرا؟ مغز ما ماشین ارتباط دهنده است. دوست دارد اشیا، موضوعات و … را به هم ربط دهد و از آن داستان و روایت بسازد. بگذارید مثال دیگری بزنم:
به یک سایت خرید لباس مراجعه می کنید. لباسی را می بینید که یک مدل یا مانکن پوشیده است. لبخند، زیبایی، اندام برازنده مدل، باعث می شود که شما خرید کنید. اما آیا می دانید چه چیزی را دارید می خرید؟ مطمئنا شما لباس را نمی خرید بلکه دارید یک حس خوب خوش پوشی و برازندگی را می خرید. لباس را با پیک تحویل می گیرد. آن را می پوشید روبروی آیینه می روید و آن جاست که می فهمید. لباس آن قدرها که فکر می کردید زیبا نبود. به همین خاطر است که لباس هایی که بر تن یک مدل پوشانده می شود فروش بیشتری دارند تا لباس هایی که صرفا به تنهایی نشان داده می شوند. جالب اینجاست که ما بارها و بارها فریب می خوریم.

تجویز راهبردی:
اگر این توهم ارتباطی فقط در حد خرید لباس باشد، اشکالی ندارد. اما مشکل آنجا پیدا می شود که یک خانواده تمام پول خود را در یک موسسه مالی سپرده گذاری می کند به خاطر ارتباط توهمی شیک بودن شعب یا برخورد مناسب رییس شعبه یا شیک بودن کاتالوگ ها یا عظمت ساختمان موسسه! یا یک شرکت نیمی از منابع خود را بر روی یک پروژه سرمایه گذاری می کند به خاطر آبی بودن چشم پیشنهاددهندگان (کنایه از خارجی بودن) و به خاطر حرفه ای بودن اسلایدهای پاورپوینت و گزارشهای مربوطه. بارها در جلسات دیده ام که تعامل و ارایه حرفه ای، گزارش هایی که به صورت رنگی با کیفیت چاپ شده اند جایگزین کیفیت خود تصمیم (مثلا سرمایه گذاری در یک پروژه) شده اند. این توهم ارتباطی بسیار خطرناک است. سرنوشت یک خانواده، یک سازمان و یا یک کشور ممکن است به خاطر همین مساله به خطر بیفتد. چه می توان کرد؟
تنها راه چاره اش ورزش تفکیک ذهنی است. به عضلات برجسته ورزشکاران نگاه کنید. آن ها روز اول که اینگونه نبودند. با ورزش عضلات تقویت می شوند. ذهن نیز ورزش هایی دارد. تکرار و تمرین یک موضوع برای یک مدت خاص می تواند یک عضله ذهنی را در شما تقویت کند. برای مقابله با توهم ارتباطی باید با تفکیک ذهنی، ذهن خود ورزش داد و ورزیده کرد. چگونه؟

تا مدتی وقتی می خواهیم در مورد پدیده ها/پیشنهادها/گزینه ها تصمیم گیری کنیم یک سوال کوتاه را از خود بپرسیم: خود آن پدیده/پیشنهاد/گزینه ها فارغ از چیزهایی که به آن چسبیده اند چقدر می ارزد؟ اگر همین پیشنهاد را فرد دیگری به شیوه ای دیگری معرفی می کرد من انتخابش می کردم. بگذارید چند مثال بزنم:
۱-اگر همین پیشنهاد سرمایه گذاری یا سپرده گذاری را یک جوان ۲۰ ساله با شلوار خانگی معرفی می کرد بازهم آن را می پذیرفتم.
۲-اگر همین ماکارونی را یک فرد زشت و غمگین معرفی می کرد، باز هم می خریدم؟
۳-دست تان را روی صورت و سر مانکن بگذارید تا لبخندش را نبینید، باز هم آن لباس زیباست؟
نکته طلایی اینجاست در تفکیک ذهنی سعی می کنیم، اموری را که جزو اصلی پدیده/پیشنهاد/گزینه نیست را حذف کنیم تا آنچه باقی می ماند را به درستی ارزیابی کنیم. با تفکیک ذهنی، ارتباط توهمی را می شکنیم و هوشمندتر می شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

woman self respect

احترام زن

امشب سومین شب است که راجع به احترام و بخصوص احترام زن و مرد صحبت می کنیم

امشب اختصاصی در مورد احترام زن صحبت کنیم شبی دیگر در خصوص احترام مرد

لیلای عزیز البته من هم به تفکر مردان اشاره کردم اما نمی شه آمار دقیق از احترام متقابل زن و مرد در ایران ارائه کرد

چراکه طبقات و فرهنگ های متفاوتی در ایران زندگی می کنند و رفتارها و تفکرات متفاوتی دارند

یک شوخی با جمله شما بکنم؛ یعنی به نظر شما این مردان هستند که اصرار دارند مهریه بپردازند و مالکیت زن را به دست آورند؟

همانطور که نوشتم رفتارها و فرهنگ های مختلفی در جامعه وجود دارد و نمی توان نظر قطعی نوشت

من نمی توانم به تفکر اقشار مختلف جامعه جهت بدهم

من تنها می توانم نظر خود را ارتقا دهم و بیان کنم

و اگر فردی نیاز به همراهی برای ارتقا داشت در مسیر ارتقا خودم ایشان را نیز برای ارتقا خودش همراهی کنم

این نوشته ها نمی تواند جایگزین کوچینگ خصوصی باشد فقط برای آشنایی بیان می شوند تا اعلام گردد که هرگاه برای کوچینگ نیاز بود در خدمتم

لازم هست که همه ما با بخش های مختلف یک موضوع آشنا بشیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم

 

لازم هست در ابتدا زن به خودش احترام بگزارد بعد از جنس مقابل هم انتظار احترام داشته باشد…

 

همانطور که در جلسه قبل اشاره کردم اکنون زن در تلاش برای برابری با مرد است در حالی که در دوران های گذشته این موضوع چندان مورد توجه نبوده بنابراین لازم است که زن ابتدا احترام به خود را بیاموزد بعد به دنبال برابری باشد…

و همانطور که اشاره کردم موارد بسیاری به لحاظ فرهنگ های متفاوت وجود دارند که نمی توانم به همه آنها بپردازم به طور مثال خرده گرفتن به همدیگر در مورد حجاب در زنان دیده می شود…

 

و موارد بسیار دیگری که من مهریه را برای صحبت امشب برمیگزینم که در اکثر فرهنگ های موجود در ایران مشترک و مرسوم هست

بسیاری از دختران فلسفه مهریه را نمی دانند و از آن به عنوان سنت یاد می کنند…به نگرش مردان به این موضوع امشب کاری ندارم…

برخی از دختران آن را هدیه ای از طرف مرد می دانند

و برخی آن را ضمانت اجرایی عنوان می کنند

اگر از ابتدای فلسفه وجودی آن بدانیم شاید که بیشتر مایل باشیم که در خصوص احترام تامل کنیم…

قبل از اسلام در وادی عرب ها زن جایگاه خوبی نداشت و به عنوان یک وسیله تلقی می شد

 

پیامبر اسلام همانطور که به طور قطع اعلام نکرد که برده داری ممنوع است به طور قطع هم بیان نکرد که زن و مرد برابر هستند . و همچنان خرید برده و کنیز برچیده نشد…

 

اما برای اینکه کمی حق برای زنان قایل شده باشد در سوره نسا آیه ۲۸ خطاب به مردان آمده است که زنا نکنید اما اگر بهره مند شدید مهر دهید. تفاوت همسر با کنیز در این بود که هنگام خرید، پول را به صاحب کنیز می دادند و هنگام صیغه، پول را به خود زن می دادند

 

بنابراین تا آن زمان که زنان در وادی عرب ها بدون هیچگونه حقی مورد بهره برداری قرار می گرفتند از آن زمان به بعد با مهریه مورد مهر قرار گرفتند

بزرگان ایران بعد از اسلام ملاحظه کردند که بر طبق قوانین جدید حاکم شده بر ایران زنان با مهریه ای به خانه مرد می روند و مرد هرگاه که خواست مهریه را داده و زن را بیرون می اندازد و یا زنان دیگری می گیرد

در حالی که در ایران قبل از اسلام زنان جایگاهی نزدیک به مردان داشتند و از برابری با مردان چندان دور نبودند

 

بنابراین بزرگان ایرانی که توانایی تغییر قوانین حاکم را نداشتند از همان قوانین استفاده کردند و با بالا گرفتن مبلغ مهریه تا حدودی سلامت زندگی زنان را تامین کردند. و ارایه راهکارهای جدید همچنان ادامه دارد و در مجلس به تصویب می رسد تا هرچه بیشتر به برابری زن و مرد نزدیک شویم

 

پس تا اینجا می رسیم به اینکه در ایران مهریه تبدیل شد به ضمانت اجرایی در حالی که در هیچ کشور اسلامی دیگری چنین نیست و مهریه مبلغ بسیار پایینی در حد همان خرید و هدیه دارد

 

پس زن اگر بخواهد که به خود احترام قایل شود در وهله اول لازم است این موضوع را برای خود حل کند که حقوق برابر می خواهم و فروشی نیستم… البته اگر به برابری معتقدند…

در مرحله بعد اگر حقوق برابر به دست نیامد، مهریه و حربه های دیگری را به عنوان ضمانت اجرایی نه به عنوان هدیه به کار گیرد

اینها رو نوشتم فقط به این خاطر که شخص در ابتدا باید خود و خواسته هایش را بشناسد و بعد طلب خواسته بکند نه اینکه دنباله رو هر آنچه که از دیگران می شنود باشد…

 

اینجا راهکاری برای حقوق برابر در ازدواج ارایه نمی کنم فقط به فلسفه موضوع اشاره کردم تا خود راه را انتخاب کنید در ضمن اینکه موضوع ما احترام بود…

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری…

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان 

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی