BodyEnergy

توضیح بیشتر کارگاه “سلامت تن و روان”

:

امشب راجع به کارگاه ” سلامت تن و روان” بیشتر توضیح بنویسم
هدف این کارگاه دستیابی به روشی هست که بدن بتونه خودش رو ترمیم بکنه
لازمه اینکار در ابتدا اینه که آرامش یا ریلکسشن رو یاد بگیریم تا ذهن آرام بگیره
به این خاطر که همونطور که به طور نمونه بیان شد ، استرس مانع ترمیم بدن می شه
استرس یکی از موانع هست
استرس ذهنی باعث فشار در اعضای بدن می شه
استرس به فارسی تنیدگی ترجمه شده
مثل اینکه باعث بشه که عضله ها و اعضا در هم فشرده و تنیده بشن
در مرحله بعد در این کارگاه با امواج مغز آشنا می شیم که بتونیم بدونیم که در هنگام ریلکسشن مغز در چه موجی قرار داره و در این وضعیت بتونیم که مدیریت مناسبی روی افکار داشته باشیم
در حالت هیپنوتیزم، مغز می تونه فرمان هایی رو دریافت کنه و عضله ها رو هم در اختیار بگیره در نتیجه می تونیم که فرمان های تلقینی مثبتی به مغز ارسال کنیم و سالم تر و شاداب تر بشیم
در مرحله بعد ، با مراکز انرژی در بدن آشنا می شیم و یاد می گیریم که چطور بر روی این مراکز تمرکز کنیم تا بتونیم انرزی اونها رو در تعادل نگهداریم
بعد یاد می گیریم که جریانی از انرژی رو از بین مراکز عبور بدیم و انرژی رو در بدن به جریان در بیاریم
به تعادل رسیدن مراکز انرژی بخش بزرگی از سلامت ما رو تضمین می کنه و به جریان انداختن انرژی در بدن می تونه به ما کمک کنه که در صورت بروز مشکل در بدن چطور اون مشکلات رو برطرف کنیم
اینها که می نویسم، کلی تئوری هم داره که لازم هست براتون بیان بشه تا بدونین که این مطالب تا چه حدی با شواهد علمی و عرفانی پشتیبانی می شن
با تمرکز روزانه بر مراکز انرژی و چرخش انرژی در بدن بسیاری از مسائل جسمی و روانی شما برطرف می شند
حتا احتمال داره که شما مشکلاتی داشته باشید که خودتون از اون بی اطلاع باشید، با برقراری تعادل در روان و تن ، مشکلات بسیاری برطرف می شند
به طور مثال ممکن هست که شما کمر درد داشته باشید و بعد از مراجعه بسیار به پزشکان، علت این کمردرد کشف نشده باشه و هر پزشکی نظری داده باشه، احتمال اینکه این کمردرد سایکو سوماتیک باشه هم وجود داره
بیماری سایکو سوماتیک یا بیماری روان تنی، بیماری هست که بر اثر فشارهای روانی ایجاد می شند و بروز جسمی دارند
بنابراین بسیاری از بیماری های ذهنی و جسمی شما که برخی منشا روانی و برخی منشا فیزیکی دارند با این روش ها قابل برطرف شدن هستند.
همانطور که در سرفصل این کارگاه نوشتم می شه از این روش برای کنترل نیروی جنسی هم استفاده کرد، به این صورت که وقتی فشار جنسی در درون بدن به زن یا مرد هجوم میاره ، با به چرخش درآوردن انرژی بدن می تونه که اون انرژی عظیم رو در بدن توزیع کنه و اون رو برای مصارف دیگه حفظ کنه
از همین انرژی برای ارتباط جنسی بهتر هم می شه سود جست که بعد از مهارت یافتن کافی در چرخش انرژی آموزش داده می شه
پس هدف از این کارگاه، اموزش مهارت سلامت جسمی و ذهنی هست
چرا وقتی ما می تونیم با یک راه حل ساده سردرد خودمون رو برطرف کنیم دارو مصرف کنیم و سیستم بدن خودمون رو با مصرف دارو به مرور به هم بریزیم
برای بر طرف کردن سردرد کافی هست ۳ دقیقه انرژی رو در بدن به چرخش در بیاریم
آیا ۳ دقیقه در محل کار نمی تونیم نشسته ، چشم ها رو بسته و سکوت کنیم
و در نهایت به مرحله ای برسیم که بتونیم به دیگران هم منتقل کنیم
با افزایش انرژی با افزایش تمرکز، و با کاهش استرس ما صمیم های بهتری می گیریم… پس این کارگاه می تونه ریشه برای همه کارکاه ها باشه ، چراکه سلامتی ، ریشه همه موفقیت هاست… عقل سالم در بدن سالم
هدف یوگا همونطور که از معنی لغوی اون بر میاد اتحاد تن و روان هست
یعنی بتونه ارتباطی که بین تن و روان گسسته شده رو ترمیم کنه..
تا از طریق این اتحاد سلامتی حفظ بشه
اتحاد تن و روان در روانشناسی امروز تاکید میشه و علم بررسی سایکوسوماتیک هم دلیل بر این ادعاست…
شاداب و سلامت باشید
metacognition

فراشناخت

 فراشناخت دارای دو جز است؛

۱- آگاهی از این که چه مهارت ها، راهبردها و منابعی برای انجام موثر یک تکلیف لازم است.

۲- توانایی استفاده از مکانیزم های خود تنظیمی برای اطمینان از تکمیل موفقیت آمیز تکلیف، مثل ارزشیابی کارآمدی فعالیت های گذشته، وارسی پیامدهای تلاش و رفع هرگونه مشکلی کا پیش می آید.

* #شناخت؛ توانایی حل مسئله و استفاده از راهبرد است.
* #فراشناخت؛ رشته ای از روانشناسی نوین می باشد.

Stress

در ادامه بررسی استرس

برگرفته از صفحه پرویز پرستویی

“سالها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه به سر بردم. عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد؛ یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ. سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید. ما مدتی با هم بودیم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد. تا روزی که آن سگ بیمار شد.

به دلیل نامعلومی بدن او زخم بزرگی برداشت و هر روز عود کرد تا کرم برداشت. دامپزشک، درمان او را بی اثر دانست و گفت که نگه داری او بسیار خطرناک است و باید کشته شود. صاحب سگ نتوانست این کار را بکند. از من خواست که او را از ملک بیرون کنم تا خود در بیابان بمیرد. من او را بیرون کردم. ابتدا مقاومت می کرد ولی وقتی دید مصر هستم رفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت.

هرگز او را ندیدم. تا اینکه روزی برگشت. از سوراخی مخفی وارد شده بود که راه اختصاصی او بود. بدون آن زخم وحشتناک. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمی هیچ اثری از آن زخم باقی نمانده بود. نمی دانم چه کار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود. اما فهمیده بود که چرا باید آنجا را ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود بازگشته بود.

در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ، آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند. او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از اینکه کسی متوجه حضورش بشود از آنجا می رفته. هرشب…! من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بیکرانگی قلبش، مرا در خود خرد کرد و فروریخت. او همیشه از اساتید من خواهد بود. ”

نمی دونم این داستانی که فوروارد کردم ، حقیقی هست یا نه

اما اگه بتونیم اون رو تحلیل کنیم و بپرسیم که چه چیزی تونسته کمک کنه که این سگ نجات پیدا کنه، پاسخ شما چه خواهد بود؟
چطور می تونه با استرس مرتبط باشه؟ همه این مواردی رو که گفتید درست هست
سگ متوجه شد که این بیماری سبب رانده شدنش شده پس احساس مسوولیت و حس ارزشمندی باعث شد که تصمیم بگیرد که خوب بشود، امید به برگشت به خانه او رو مصمم کرد که خوب بشود
اما
استرس که سبب بیماری های بسیاری می شود، مانع بهتر شدن بیماری ها هم می شود
سگ استرس نداشت چون نمی دانست که پزشکان بیماری او علاج ناپذیر تشخیص داده اند
به خیال خودش بیماری بود که باید صبر می کرد تا خوب شود مثل بقیه بیماری ها
اگر سگ عادی بود و احساس مسوولیت و امیدی به برگشت نداشت در بیابان تسلیم شده و بیماری او را از پا در می آورد.
اما از آنجاییکه می دانست این بیماری او را از خانه رانده منتظر ماند تا خوب شود، امید به خوب شدن هم یکی دیگر از امیدهایش بود
ابهام هم سبب استرس می شود
یعنی اگر نمی دانست که چرا از خانه رانده شده است باز دچار استرس می شد و از پا در می آمد
پس دو گونه امید داشت و دو گونه استرس نداشت، و احساس مسوولیت بالا
 ابهام هم سبب استرس می شود
مثل زمانی که فرد در تاریکی قرار دارد
ذهن انسان مانع بسیار بزرگی در بسیاری از مسائل از جمله بیماری هاست
در ضمن اینکه همان ذهن می تواند به او کمک کند
اگر ذهن باور کند که بیماری او علاج پذیر است درمان صورت می گیرد
اگر ذهن نگران باشد، مانع درمان خواهد شد
کودک به سادگی گول می خورد و والدین می توانتد از این طریق کودک را به راحتی آسوده کنند
اما بزرگسال نمی تواند خودش را گول بزند در نتیجه ذهن او مانع باور می شود و استرس به سراغش می آید
راه چاره چیست؟
  
اما بزرگسال نمی تواند خودش را گول بزند در نتیجه ذهن او مانع باور
در اینگونه موارد باید با انرژی مثبت مسئله را رها کرد گاهی أوقات زمان همه چیز را به خالت عادی بر میگرداند
آموزش های مدیریت ذهن از طریق همین باورها می تواند ما را در برابر استرس ها مصون کند
و در نهایت بسیاری از بیماری ها را از خود دور نگه داریم
شبی آرام و لذت بخش داشته باشید
workshop

کارگاه های من

☄۱- ارتباط ، انتقاد ، مذاکره
بعد از اتمام این کارگاه، از توانایی ارتباط موثر و مذاکره اصولی برخوردار خواهید شد و در هیچ مذاکره شخصی یا کاری، بازنده نخواهید بود.

☄۲- انگیزه ، هدف
در این کارگاه، شما با انگیزه مندی صحیح و هدفگذاری اصولی آشنا شده و توانایی خود را برای پیگیری اهداف خود تقویت خواهید کرد.

☄۳- هوش هیجانی
در این کارگاه ، مدیریت هیجان ها چه مثبت و چه منفی را خواهید آموخت و مدیریت بهینه رابطه، نتیجه نهایی خواهد بود.

☄۴- اختیار ، انتخاب ، مسوولیت پذیری
در پایان این کارگاه به انتخاب هایی که در اختیار شما قرار دارد واقف شده و از طریق این آگاهی، مسوولیت پذیری شما در زندگی افزایش یافته و سبک زندگی شما متحول خواهد شد.

☄۵- شناخت خود و ساختار کائنات
در این کارگاه با آگاه شدن به ساختار کائنات و به کارگیری نیروهای آن از طریق قانون جذب، آینده خود را متحول خواهید کرد.

☄۶- سلامت تن و روان
در این کارگاه، با بدن و ذهن، بیشتر آشنا شده و از طریق انواع مراقبه، مهارت در کسب و حفظ سلامتی را در خود پرورش خواهید داد.

☄۷- ارتباط زن و مرد
شناخت تفاوت های زن و مرد چه فیزیکی و چه ذهنی، یادگیری ارتباط موثر در زوجین در پایان کارگاه شما را به سمت یک زندگی بدون تنش رهنمون خواهد شد.

☄۸- شادمانی و شادکامی
شادی و خوشبختی، بسته به انتظارات فرد قابل بررسی می باشد که با روشن سازی خواسته ها و نیازها و ارائه روش هایی برای داشتن احساس شادمانی درونی ، در پایان این کارگاه خود را فردی خوشبخت احساس خواهید کرد.

هر کارگاه شامل ۸ جلسه ۲ ساعته می باشد که هفته ای یک جلسه برگزار می گردد.
هزینه ۸ جلسه دو ساعته ، ۶۴۹ هزار تومان می باشد.
عضویت همزمان در کانال و گروه ، ۲۰ درصد تخفیف خواهد داشت.
اعضای فعال در گروه ، مشمول ۵ درصد تخفیف خواهند شد.

stress

راهکارهای گذر از استرس

اگر در زندگی بتونیم از تجربیات گذشتگانمون بهره بگیریم، بسیار موفق خواهیم بود و زندگی با سبک خوبی خواهیم داشت
منظور این نیست که سبک زندگی گذشتگانمون رو در پیش بگیریم، گاهی برعکس از تجربه گذشتگان عبرت بگیریم
در گذشته بسیاری از بیماری های سنین پیری را طبیعت این سنین می دونستند اما امروزه بر همگان آشکار شده که استرس عامل اصلی بسیاری از بیماری هاست
ما می تونیم به گذشتگانمون نگاه کنیم و درس بگیریم، اونها تن و روانشون رو در این مسیر آسیب زدن و ما نباید که از این گوهر گرانبهایی که به ما ارائه می کنند به راحتی گذر کنیم…
فشار خون از عوامل بسیار شایع و آشکار استرسه
بیشتر افراد سنین بالا به این بیماری دچار شدند و در حالی که باز هم می تونند درمانش کنند تلاشی نمی کنند و جوان های ما هم در حالی که گذشتگان رو می بینند و در واقع آینده خودشون رو می بینند کمتر اقدامی می کنند
خانم قیصری موضوع مهمی رو مطرح کردند و خانم آقایی اون رو پی گرفتند
همونطور خانم آقایی و همراهان عزیز اشاره کردند هر کسی با توجه به نگرش و باورهاش در موارد خاص خود و به گونه خودش استرس رو تجربه می کنه
همه این موضوع رو داشتیم و خواهیم داشت
پس وقتی که احساس می کنیم که همه با این موضوع روبرو هستند کمی خیالمون آسوده می شه که ما فرد مشکل دار نیستیم بلکه مثل بقیه هستیم، این یکی از روش های روانشناسی شناختی و فراشناختی هست که فرد رو با مثال های مختلف متوجه این موضوع می کنه که در این زمینه او تنها نیست…
در همین راستا همدلی برای کاهش استرس بسیار مفید هست، اگر ما با کسی همدلی کنیم یا احساس کنیم که رییس یا همسر ما با ما همدل هست استرس ما کمی کاهش پیدا می کنه و می تونیم که اون کار رو با تحمل بهتر استرس پیش ببریم..
شناخت خودمون و واکنش هامون همونطور که اشاره کردند ، می تونه به ما کمک کنه که بهتر استرسمون رو تحت کنترل بگیریم…
راهکارهای ریز و درشت بسیارند که در کارگاه هوش هیجانی و کارگاه یوگای تن و روان به اونها می پردازیم و تمرین می کنیم
به همدلی اشاره کردم و در نشست قبل به هیجان و آگاهی…
اگر در گروه تلگرام ، دوستان رو به همراهی دعوت می کنم، چندین جنبه داره
یکیش همین همدلی هست که با حضور و مشارکت در این گروه می تونیم که همدیگر رو بیشتر همراهی کنیم و همدلی به دست بیاریم
و چه ارتباطی با صحبت آگاهی داشت؟
هنگامی که شما رو به موضوعی دعوت می کنم شما می تونید که اون رو آگاهانه انتخاب کنید یا بی خیالش بشید و وقتی که بهش نیاز پیدا کردید از روی ناچاری به اون پناه بیارید
کدوم یکی بهتره؟ همراهی آگاهانه و با برنامه ریزی برای ایجاد جامعه ای همدل، یا همه تنها و تماشاگر تا وقتی که ضرورت و ناچاری ایجاب کند که با هم همراه شویم؟
به دوستان بسیاری راهکارهایی رو به صورت انفرادی ارایه کردم و چه خوبه که اونها رو اینجا به اشتراک بگذارند تا به مرور با هم همدل بشوند
این هم روشی برای پیشگیری و درمان و درمان هست
اما یک روش کافی نیست، چند روش با هم می تواند که ما را سالم و سرزنده نگه دارد
روش های دیگری در کارگاه یوگای تن و روان در انتظار شماست
روش های بیشتری در کارگاه هوش هیجانی در اختیار شماست
وقتی ما می توانیم با ده دقیقه ریلکسیشن ، بسیاری از بیماری ها را از خود دور نگه دارید ، چرا به دنبال یادگیری آن نباشیم؟
و با تکنیک های بسیار دیگر از نیاز به داروها در آینده رها باشیم
در هند در معبد یا آشرامی که برای آموزش حضور داشتم، عده ای به صورت داوطلبانه کار می کردند، البته امکاناتی از جمله مسکن در اختیارشان قرار می گرفت
به این نوع کار کردن می گفتند ، work as meditation
به اونها آموزش می دادند که چگونه به کار به عنوان یک مدیتیشن نگاه کنند و چگونه کار را بدون استرس انجام دهند
البته مسلم است که کار بدون استرس در دنیای ما نمی تواند باشد مگر اینکه ما هم در آشرام کار کنیم
اما همانطور که اشاره کردم راهکارهایی برای گذر از استرس وجود دارد…
شاداب و در آرامش باشید:tulip:
Emotion

آگاهی و هیجان

انتخابات تموم شد و چه خوبه که همین شور رو نگهداریم و اون رو در جهت ارتقا خودمون استفاده کنیم…
چهارشنبه گذشته با پیک موتوری که برای من ناهار میاره صحبت از رای دادن شد،
گفت مگه روحانی در این چهار سال چه کرده، این همه بیکار… تورم
براش از اشتغال و کارخانه و اقتصاد گفتم ، قبول نکرد
بهش گفتم ویدیوی خاتمی رو دیدی؟
گفت نه
با تعجب گفت مگه خاتمی حمایت کرده؟
ویدیو رو نشونش دادم ، گفت رای می دم
اولش نمی خواست تو انتخابات شرکت کنه
هرچه برای ایشان از علم اقتصاد و آگاهی گفتم اثر نکرد

اما وقتی احساساتش رو تحریک کردم، چون خاتمی رو دوست داشت بلافاصله هم رای شد

ده سال پیش مطلبی با عنوان آگاهی و هیجان در وبلاگم نوشتم
چند درصد تصمیم هایی که می گیریم از روی آگاهی هست؟
هیجان ها نقش بسیار مهمی در زندگی ما ایفا می کنند
در بسیاری موارد افراد مختلف می توانند با تهییج ما به اهداف خودشون برسند…
اگر آگاهی ما به حد مطلوبی نباشد.
در مطلب آگاهی و هیجان مثال کمک به گدا را مطرح کرده ام
در خیابان دیدن پسر بچه ای که در سرما ایستاده ما را تهییج می کند که به او کمک کنیم
اما در موارد کمی پیش می آید که وقتی از ما برای مشارکت در سازمانی برای ساماندهی بچه های کار کمک طلب می شود مشارکت می کنیم
البته شاید این مثال مناسبی نباشد چراکه بیشتر مردم در مورد مسایل خیریه به هر روشی تهییج می شوند
اما تا چه میزان در NGOهای اجتماعی و فرهنگی مشارکت می کنیم که آگاهانه و نه براساس هیجان هست
چند درصد از روی آگاهی رای دادیم و چند درصد از روی هیجان؟
کدام بهتر است؟ آگاهی یا هیجان؟
البته در کار خیر شاید، انگیختن هیجان لازم به نظر برسد
اما حتا بعد از هیجان زده شدن هم چه بهتر است که از روی آگاهی تصمیم نهایی گرفته شود
اینجا دو فاکتور مطرح است؛ آگاهی و هیجان
یعنی به همان نسبتی که لازم است هیجان مدیریت گردد
به همان نسبت نیز نیاز به بالا بردن آکاهی وجود دارد
یعنی ما اگر هیجان خود را مدیریت کنیم اما دانش کافی و آگاهی کافی برای تحلیل مسئله نداشته باشیم، به ناچار راه انفعال را پیش خواهیم گرفت…
همونطور که نوشتم لازم هست که توجه کنیم که دو فاکتور رو همزمان داریم، اینطور نیست که یکی را داشته باشیم و کافی باشد که جایگزین دیگری کنیم..

بنابراین در حین اینکه سطح آگاهی خودمون رو بالا می بریم، روش های مدیریت هیجان ها رو هم می آموزیم که خود این هم جزوی از آگاهی هست…

به هر صورت هر کسی در هر برهه ای بر اساس دانش و آگاهی خود و هیجانات خود تصمیم می گیره
به همین خاطر اول صحبتم نوشتم که این شور رو نگهداریم و این انرژی رو مسیر بدیم در جهت رشد و ارتقا خودمون و مشارکت در مسایل اجتماعی و فرهنگی و هیچگاه اجازه ندیم که این شور ، خاموش بشه…
پس ما در کارگاه هوش هیجانی ، روش های مدیریت هیجان ها رو می آموزیم و در کارگاه های دیگر دانش های دیگری رو که منجر به بالا رفتن سطح آگاهیمون می شند رو دریافت خواهیم کرد
در واقع همه این کارگاه ها به سطح آگاهی ما کمک می کنند امشب ، هوش هیجانی رو از اونها جدا کرده و بررسی کردیم.
شاداب و سلامت باشید
group

نتیجه کارگاه های من

با یکی از همراهان گروه تلگرامم داشتیم راجع به کارگاه های من و یک مربی دیگه صحبت می کردیم،

افتخار دارم بنویسم که صحبت های ایشون سبب شد که یاد “جری مگوایر” با بازی “تام کروز” بیافتم…در سایتم چند تا فیلم معرفی کردم که یکیش این فیلم هست…

اگه این فیلم رو دیدین، احتمالن آخرای فیلم، صحنه بعد از بردن بازی رو که مدیر برنامه و بازیکن همدیگر رو در آغوش می گیرند به خاطر دارین… بازیکن حریف از مدیر برنامه اش می پرسه ما چرا اینطوری نیستیم؟!…

اگه ندیدید پیشنهاد می کنم این فیلم و این صحنه رو ببینید…

با حسرت به ما نگاه خواهند کرد و خواهند پرسید؛ چرا ما اونطوری نیستیم؟…

با شرکت در کارگاه ها ، عضو باشگاه نشست های گروه نیک اندیشان خواهید شد و بعد از پایان دوره، هر هفته یکبار به طور رایگان دور هم جمع خواهیم شد و تجربیاتمون رو به اشتراک خواهیم گذاشت و تا رسیدن به هدف نهایی همدیگر رو همراهی خواهیم کرد….

شاداب باشید

improve

در خصوص هدف من از برگزاری کارگاه ها

پیشتر در مورد اینکه هدف من چیست کمی توضیح نوشته بودم
هدف من همواره ارتقا و رشد خودم بوده و در همین راستا کمک به رشد دیگران
نمی دونم چند نفر از دوستان با هرم مازلو آشنایی دارند
اسم فروید رو فکر می کنم اکثر دوستان شنیده باشند امازاسم دکتر مازلو رو کمتر
فروید با کسانی کار می کرد که بیماری داشتند
مازلو در مورد کسانی تحقیق کرد که به خود شکوفایی رسیده بودند
پیشتر هم نوشته بودم که سه دسته بندی از انسان ها از نظر روانی در روانشناسی وجود داره
ناهنجار، بهنجار ، سالم
ناهنجار در محدوده زیر صفر و منفی هست
بهنجار در محدوده صفر هست
سالم در محدوده بالای صفر قرار داره
فروید بیشتر روی افراد ناهنجار کار کرد و موفق هم بود و بیشتر اونها رو تا حد هنجار و حتا سالم کمک کرد
مازلو بیشتر روی افراد سالم تحقیق کرد و روی این موضوع بررسی بیشتری داشت که چطور یک فرد بهنجار می تواند به خودشکوفایی دست یابد
من در کار روانشناسی تمرکز هدفم بر روی بهنجار به سالم هست
هدف و انگیزه من این هست که در مسیری که برای ارتقا و رشد خودم گام برمی دارم به همراهان بیشتری کمک کنم که در این مسیر گام بردارند…
دکتر مازلو به مانند بسیاری دیگر معتقده که انسان برای به دست آوردن نیازهایش تلاش می کنه و در این مسیر ، مراتبی را طی می کنه و نیازهای او تغییر می کنن
اگر انسان نیازهای اولیه خود، یعنی خوردن و پوشیدن را تامین کند فرصت میابد که به تامین نیازهای دیگر خود بپردازد
سپس به دنبال این است که تامین معیشت را تداوم بخشد یعنی شغلی داشته باشد که خورد و پوشش به طور مداوم تامین گردند
و بعد از این مرحله می تواند به تشکیل خانواده فکر کند
اگر دقت کنید تشکیل خانواده در پله دوم اما صمیمیت جنسی در پله سوم آمده است! تشکیل خانواده در انسان هایی که در مرتبه دوم قرار دارند برخلاف انسان هایی که در مرتبه سوم قرار دارند به منظور ایجاد صمیمیت و سپس در پله چهارم رسیدن به عشق نیست، دلایل تشکیل خانواده برای آنها (پله دومی ها) برآورده کردن نیاز جنسی به طور مداوم، عمل به عرف جامعه و مواردی از این دست است…
این موضوع را در کارگاه ارتباط زن و مرد بیشتر باز می کنم…
در پله چهارم رسیدن به عزت نفس و احترام متقابل نیاز انسانی والاتر است که از مرحله ابتدایی انسانی گذر کرده است.
و در نهایت در پله پنجم به خلاقیت و خوشکوفایی دست میابد
هدف من کار بر روی پله های سوم تا پنجم و همراهی برای طی کردن این مسیر است.
شب همراهان به خوشی و آرامش و لذت
Etiquette

آداب معاشرت

آداب خطاب قرار دادن

هنگامی که می خواهیم دوستی یا همکاری را خطاب قرار دهیم یا او را صدا کنیم لازم است که به نکاتی توجه کنیم.

در کشورهای خارج از ایران معمول است که همدیگر را با احترام با اسم کوچک معرفی می کنند یا خطاب قرار می دهند مگر اینکه دیدار بسیار رسمی باشد. حتا رئیس نیز در شرکت های خارجی با لحنی محترمانه با اسم کوچک خطاب قرار داده می شود.

در ایران در محل کار معمول هست که با اسم فامیل به همراه پیشوند آقا یا خانم همدیگر را خطاب قرار می دهند و هرچه مقام شخص مقابل ، بالاتر باشد با احترام بیشتر و با پیشوندهای بیشتری همچون آقای مهندس ، مخاطب قرار می گیرد.

با اسم فامیل ، پیشوند هایی مثل آقا یا آقای مهندس یا خانم یا سرکارخانم یا خانم مهندس و در زبان انگلیسی Mr.   ،   Mrs.  ، Miss  ،  Dr.   ،Ms.       به کار می روند که خطاب قرار دادن را هرچه رسمی تر می کنند.

در ایران استفاده از اسم کوچک نشان دهنده وجود صمیمیت است. در کشورهای خارج از ایران خطاب قرار دادن فرد مقابل با اسم کوچک نشان احترام یا صمیمیت نیست بلکه لحن یا پسوند ها یا پیشوند هایی که قبل یا بعد اسم کوچک به کار می رود نشان دهنده صمیمی بودن یا رسمی بودن است.

به طور مثال پسوند های جان ، عزیز در ایران و پیشوند های Dear   ، Honey   در زبان انگلیسی که با اسم کوچک همراه می شوند نشان دهنده صمیمیت هستند.

نکته مهم این است که هیچگاه نباید اسم فامیل را بدون پیشوند آقا یا خانم به کار برد. درست برعکس ،  اسم کوچک را نباید با پیشوندها یا پسوند هایی مثل آقا یا خانم به کار برد.

مثال؛

آقای حسینی

آقای مهندس حسینی

جناب آقای مهندس حسینی

آقای دکتر حسینی

خانم هراتی

خانم مهندس هراتی

سرکار خانم مهندس هراتی

خانم دکتر هراتی

حامد

حامد جان

حامد عزیز

 

آداب دست دادن

هنگامی که دو نفر به هم می رسند اولین کانتکت یعنی برخورد، در چشمان دو طرف اتفاق می افتد و بعد، این دو به هم به نسبت فرهنگ خود خوش آمد می گویند با خطاب قرار دادن اسم او یا با گفتن درود یا واژه ای از این دست…

سپس با هم دست می دهند یا همدیگر را در بغل می گیرند یا روبوسی می کنند…

این رفتارها به نسبت فرهنگ ها انجام می گیرد و دانستن فرهنگ طرف مقابل به ما در ایجاد ارتباط مناسب کمک می کند…

اگر در مورد فرهنگ طرف مقابل چندان اطلاعی نداشته باشیم می توانیم از آدابی که به صورت بین المللی پذیرفته شده استفاده کنیم تا تنش ها در حداقل باشند…

در آداب معاشرت ، ثبت شده که فرد کوچکتر از نظر سنی و یا مقامی بهتر است که منتظر بماند تا فردی با سن بیشتر یا مقام بالاتر دست دراز کند و دست او را بفشارد…

همچنین ثبت شده است که در هنگام دست دادن یک خانم و یک آقا، خانم ها در هر سن و مقامی نسبت به آقایان در دراز کردن دست برای دست دادن در تقدم هستند مگر اینکه فاصله نسبی سنی و مقامی آن دو بسیار زیاد باشد مثل فاصله یک آقای استاد مسن با یک خانم جوان دانشجو که در این صورت تقدم با آقای استاد هست…

تقدم به این معناست که اگر فرد با مقام بالاتر یا خانم تمایل به دست دادن نداشتند این جایگاه و مزیت را دارند که از دراز کردن دست اجتناب کنند و دست ندهند…

آداب معاشرت در واقع یک قرارداد هست که برای پیشگیری از استرس و تنش طراحی شده تا افراد در ارتباطات خود با اطلاع از آن بتوانند به راحتی عمل کنند و از ابهام که عامل اصلی استرس هست دور بمانند….

 

۱-  وقتی وارد جمعی می شوید لازم نیست باهمه دست بدهید. بهتر است با آرامش  بایستید واحوال پرسی کنید ( بخصوص وقتی دیگران نشسته باشند یا مشغول انجام کاری باشند.)

۲- با افرادی که صمیمی نیستید ، دست دادن نباید خیلی سرد و نه خیلی محکم باشد.

۳-  وقتی کسی دست خویش را برای احوال پرسی پیش می آورد وی را معطل نگذارید.

۴-  با نوک انگشتان دست ندهید.

۵-   هنگام دست دادن دستکش خویش را در بیاورید.

۶-  با دست خیس برای دست دادن پیش قدم نشوید. ( ساعد خود رابرای دست دادن پیش نیاورید)

۷-  زود تر از فرد بزرگ تر یا مقام بالاتر ،  دست خود را پیش نبرید (دست دادن از بزرگ تر یا مقام بالاتر است.)

۸-  هنگام احوال پرسی و دست دادن ، بهتر است ارتباط چشمی نیز برقرار کنید. (به جای اینکه به زمین یا جای دیگر نگاه کنید)

۹-  هنگام دست دادن کلید یا چیز دیگری در دست نداشته باشید.

۱۰- به منظور احترام بیشتر ، بهتر است از ماشین پیاده شوید وسپس دست دهید واحوال پرسی کنید.

۱۱-  برای دست دادن ، از فاصله ی دور دست خود را دراز نکنید.

۱۲- وقتی بخواهید به چند نفر دست بدهید ، با همه ی آنها ارتباط چشمی نیز برقرار کنید. (نه اینکه با نفر اوّل صحبت کنید وبا بقیه دست بدهید.)

۱۳-  هنگامی که طرف مقابل چیزی در دست گرفته است یا مشغول انجام کاری با دست است ، جهت دست دادن با او پیش قدم نشوید.

سلام و احوال پرسی

۱-      در سلام کردن پیش قدم باشید؛ (بویژه افراد کوچک تر به بزرگ تر.)

۲-      شایسته است وقتی سواره هستید ، شما بر پیاده سلام کنید.

۳-      شایسته است وقتی بر جمعی وارد می شوید ؛ برای سلام کردن پیشقدم شوید.

۴-      وقتی در کنار جمع ایستاده اید ، باصدای بلند با کسی که دور از شما قرار دارد، احوال پرسی نکنید. می توانید با حرکاتی همچون دست بالا بردن و سر تکان دادن (بدون فریاد زدن) احوال پرسی کنید.

۵-      مؤدبانه تر آن است که احوال پرسی شما باعث حواس پرتی یا ایجاد زحمت برای دیگران نشود.

۶-      در مکان های عمومی وقتی دوست شما از روبه رو می آید، لازم نیست احوال پرسی خود را از فاصله ی دور شروع کنید.

۷-      کلمات احوال پرسی باید محترمانه و با فعل جمع به کار رود.

۸-      بهتر است هنگام احوال پرسی لبخند بر لب داشته باشید.

۹-      اگر دیگران در جمع به احترام در مقابل شخصی برخاستند؛ شما نیز برخیزید هر چند اورا نمی شناسید.

۱۰-  اگر به احترام در مقابل کسی برخاستید( هنگام ورود یا خروج) صبرکنید تا آن فرد بنشیند یا خارج شود، سپس بنشینید.

۱۱-  وقتی کسی عجله دارد ، بهتر است با وی دست ندهید واحوال پرسی را طولانی نکنید.

۱۲-  اگر کسی به احترام در مقابل شما برخاست ؛ حتماً وی را به نشستن و راحت بودن دعوت کنید، نه اینکه حرکت محترمانه ی وی رافراموش کنید و به دنبال احوال پرسی با بقیه یا کار دیگری بروید.

۱۳-  اگر از پلّه ها بالارفته یا دویده اید؛ صبرکنید نفستان عادی شود ، بعد وارد شوید واحوال پرسی کنید.

۱۴-  هنگام احوال پرسی چیزی نخورید.

۱۵-  هنگامی که برای رسیدن به مقصد باید از چندین در بگذرید؛ لازم نیست پشت تمام درها بایستید و به دوستان تعارف کنید. ( یک بار تعارف پشت در اوّل کافی است.)

۱۶-  اگر بزرگتر وارد جمع شد ، به احترام برخیزید،هرچند لحظاتی قبل با وی در محیطی دیگر احوال پرسی کرده باشید.

روبوسی

مطمئن شوید که طرف مقابل شما مایل به روبوسی است.
با صورت خیس یا عرق کرده،  برای روبوسی با دیگران پیشقدم نشوید.
در حضور دیگران(در مکان های رسمی و عمومی), روبوسی به تعداد کم شایسته تر است.(همچنین با افرادی که صمیمی نیستید).
از روبوسی خیلی تند و سریع خودداری کنید.
برای روبوسی بهتر است فرد کوچکتر صبر کند تا بزرگ تر پیش قدم شود.
روبوسی با صدای بلند شایسته نیست.
بچه های خردسال دیگران(غیر خویشاوند) را نبوسید.(ممکن است والدینشان ناراحت شوند).
در مراسم عزا یا تشییع جنازه یا مواقعی که جمع ناراحت هستند، روبوسی همراه با خوش حالی نباشد(شرایط را درک کنید).
هنگامی که سرماخورده اید، شایسته نیست برای روبوسی با دیگران پیش قدم شوید.

ملاقات و معرفی

قبل از حضور در مکان های رسمی یا ملاقات مهم با دیگران، از این موارد استفاده نکنید: سیگار ، سیر ، پیاز ، ادکلن های تند ، لباس های اطو کشیده بودار و غیره که بوی آن باعث آزار دیگران می شود (هرچند که ممکن است تحمل کنند و چیزی نگویند).
در هنگام معرفی ، شایسته است افراد پایین تر را(از لحاظ سنی یا شغلی) به افراد بالاتر معرفی کنید.
در ملاقات رسمی با دوستان ، در صورت لزوم  ، همراهان خویش را معرفی کنید.
هنگام معرفی افراد به یکدیگر ، اسامی را واضح و شمرده بیان کنید.
هنگام معرفی یک فرد به دیگران بیش از حد از وی تعریف و تمجید نکنید.
وقتی به طور اتفاقی به یک دوست یا آشنای قدیمی می رسید و قصد احوال پرسی دارید ، ابتدا خود را معرفی کنید. اگر لازم شد مکان و زمان یا موضوع دوستی یا اشنایی را نیز بیان کنید.(شاید طرف مقابل اسم یا فامیل شما را فراموش کرده باشد).
هنگامی که با جمعی ملاقات می کنید ، بهتر است ، ابتدا با بزرگ تر احوال پرسی کنید سپس با بقیه (مثلاً ابتدا با پدر خانواده سپس با فرزندان).
هنگام ملاقات با کسانی که لازم است شما را بشناسند ،  پیشاپیش خود را با نام خانوادگی معرفی کنید (در صورت لزوم اسم کوچک یا سمت خود را نیز ذکر کنید).
هنگامی که شما را معرفی می کنند و نشسته اید ، بهتر است بلند شوید یا نیم خیز شوید و به جلو خم شوید.

به عنوان گوینده(قسمت اول)

از جویدن آدامس یا خوردن چیزی ، در هنگام صحبت کردن با دیگران خودداری کنید.
هنگامی که بی صبرانه منتظرید تا گوینده صحبتش تمام شود و شما اظهار نظر کنید ، یک لحظه از خود بپرسید “آیا گفتن این نظر ارزشی داد یا نه؟” در صورتی که گفتن آن را مناسب تشخیص دادید اظهار نظر کنید.
در جمع بدون اجازه صحبت کسی را قطع نکنید.
با استفاده از کلمات مودبانه ، احترام را نسبت به افراد مسن نشان دهید.
با مخاطب خود به طریقی صحبت نکنید که خود را خیلی دانا و وی را خیلی ضعیف نشان دهید.(هیچ کس را ضعیف تصور نکنید).
هنگام گفتگو ، تن صدای خود را به طور یکنواخت خیلی بالا یا خیلی پایین نگه ندارید(چون باعث خستگی یا بی حوصلگی شنونده می شود).
در جمع تنها شما گوینده نباشید.(از شنونده بودن دیگران سو استفاده نکنید).
در حد فهم خود صحبت کنید(می توانید از شغل فرد، یا شرایطی که فرد تجربه ی ان را دارد مثالی بزنید تا منظور خود را بهتر برسانید).
در حضور افراد غریبه ، بهتر است با نزدیکان و دوستان خود نیز رسمی یا محترمانه تر برخورد کنید.(موقعیت شناس باشید).
هنگام گفت و گوی غیر تخصصی ، حتی الامکان از کلمه ی تخصصی و خارجی استفاده نکنید.
شایسته نیست در مکالمات تکیه کلام داشته باشید(از دوستان یا نزدیکان بخواهید تا اگر تکیه کلام خاصی دارید ، شما را آگاه سازند)
شایسته است همیشه مخاطب رسمی یا بزرگ تر از خود را با ضمیر شما و فعل جمع مورد خطاب قرار دهید.(از ضمیر تو و ضمیر منفرد استفاده نکنید).
قبل از شوخی کردن باید فکر کنید که آیا این شوخی در نهایت باعث تقویت دوستی می شود یا نه،  اگر تاثیر منفی دارد خویشتن داری نموده و آن را مطرح نکنید.
وقتی درباره ی یک انسان یا گروهی از انسان ها نظر می دهید یا قضاوت می کنید، از کلی گویی بپرهیزید و از کلمات همیشه، حتماً….، اصلاً…. ، همه ی …، استفاده نکنید. به جای آن ها می توانید از کلمات معمولاً ، به احتمال زیاد،  اکثراً ،  بعضی از افراد…، استفاده کنید (مثلا “همه مردم این شهر بی عاطفه هستند” یک کلی گویی و قضاوت نادرست است).
با فردی که رابطه رسمی دارید ، درباره ی مسایل خصوصی وی از قبیل میزان حقوق و درآمد ، مسایل خانوادگی ، نمرات تحصیلی ، قیمت لباس هایی پوشیده ، جزییات بیماری و … سوال نکنید.

به عنوان گوینده(قسمت دوم)

در حین گفت و گو به طرف مقابل لقب بد ندهید.(یا اسم وی را کم نکنید).
خواسته های خود را با حالت دستوری بیان نکنید.(حالت سوالی مناسب تر است).
هنگامی که از کاری انتقاد می کنید یا اتفاق خنده داری را نقل می کنید، شایسته است حفظ آبرو کنید و اسم کسی را نبرید.(این خویشتن داری باعث افزایش اعتبار خواهد شد).
مشکلات شخصی خویش را با کسی در میان بگذارید که بتواند واقعاً به شما کمک کند.(با هر کسی مشورت نکنید. ظرفیت طرف مقابل را در نظر داشته باشید)
شایسته و لازم نیست هر آن چه را که فکر می کنید واقعیت است به طرف مقابل بگویید. مکان ، زمان و شرایط جسمی، روحی و شخصیتی فرد را در نظر بگیرید.(رک گویی همیشه هنر نیست ، گاهی مواقع نادانی محسوب می شود).
اهداف و تصمیمات آینده ی خود را با هر کسی در میان نگذارید. (شاید موفق نشدید).
سعی نکنید به هر قیمتی شده نظر شخصی خود را تحمیل کنید یا آن را به صورت صد در صد درست بدانید.(به خود بگویید:شاید نظر من کاملاَ درست نباشد).
همیشه قبل از شروع به صحبت با دیگران از نداشتنِ بوی بد دهان مطمئن شوید، چون مانع برقراری ارتباط صحیح می شود.(به خصوص در اوایل صبح).

به عنوان مخاطب

هنگامی که کسی در حال صحبت کردن است، و در این هنگام موضوعی به ذهن شما می رسد ، شایسته نیست در همان لحظه صحبت وی را قطع کنید و صحبت خود را خیلی مهم تر بدانید.(کمی صبور باشید).
وقتی کسی در حال نقل قول است ، شایسته نیست صحبت وی را کم ارزش جلوه دهید.(نگویید ما از قبل می دانستیم).
وقتی کسی موضوعی جدی را با شما در میان می گذارد یا با شما درد ِ دل می گوید، واقعا شنونده باشید.(صبور باشید ، سکوت کنید ، ارتباط چشمی برقرار کنید، سر تکان دهید و بعضی از جملات خود را به شکل سوالی مطرح کنید، سعی کنید احساسات وی را درک کنید. صحبت هایش را جدی بگیرید).
وقتی کسی با شما سخن می گوید، حتی الامکان با بغل دستی خود صحبت نکنید.
وقتی کسی عصبانی است، بهتر است وی را نصیحت یا سرزنش نکنید. (چون کم تر ممکن است در آن زمان نتیجه ای بگیرید).
وقتی کسی با شما درد ِ دل می کند ، بیشتر شنونده باشید.(سریعاً در دام نصیحت کردن نیفتید).
اگر در حضور شما صحبتی مطرح می شود که به شما هیچ ربطی ندارد یا جنبه خصوصی دارد بهتر است آن جا را ترک کنید، یا خود را به کاری دیگر مشغول کنید.
وقتی کسی از شما انتقادی می کند، سریعاً مقابل وی موضع گیری نکنید(چون می تواند به نفع شما باشد تا ایرادات خود را بشناسید و آن ها را برطرف کنید).
فقط با منطق به موضوع نگاه نکنید (به احساسات طرف مقابل نیز فکر کنید).
جهت درک احساسات طرف مقابل ، بهتر است خود را به جای وی تصور کنید.
وقتی کسی شما را به جای شخص دیگر اشتباه می گیرد،  محترمانه وی را متوجه اشتباهش نمایید.
همیشه ظرفیت گوش کردن نظرات مخالف را نیز داشته باشید.
هنگامی که کسی در حال سخنرانی است ، شاسیته نیست مکرر به ساعتتان نگاه کنید.
وقتی کسی با شما درد ِ دل می کند و چیز تعجب بر انگیزی می گوید ، شما عادی برخورد کنید.(ظرفیت بالای شنیدن خود را نشان دهید).

Motivation

داستانی برای هدف و انگیره

یک داستان واقعی تعریف کنم شاید انگیزه پیدا کردید

قبل از انقلاب که خوانندگان خانم در تلویزیون برنامه داشتند، یک نفر از روستا از یکی از خواننده های خانم در تلویزیون خوشش می آید

این یک نفر تصمیم می گیرد که از روستایشان بیاید تهران و یک شب با این خانم خواننده باشد

ایشان از روستایشان یک آشنایی در تهران داشته اند از طریق این آشنا می توانند ارتباطاتی پیدا کنند و به آن خانم خواننده پیغام بفرستند

پاسخ خانم خواننده مشخص است، نه

بعد از اصرار و پیغام، خانم خواننده پیغام می فرستد قبول است و ۷ هزار تومان طلب می کند

این روستایی زاده ۱۰۰ تومان در جیب نداشته

تصمیمش را می گیرد بر می گردد روستا و بر روی زمین های سیب زمینی کار می کند

بعد از ۶ ماه ۷ هزار تومان را جمع می کند و به تهران می رود

حدس شما برای ادامه داستان چیست؟

شخصیت این فرد را بررسی کنیم، هدف و انگیزه فرد را بررسی کنیم

بسیاری از افراد گاهی هنگامی که با این موضوع روبرو می شوند افسردگی می گیرند

یک نفر چند سال پیش در یکی از شهرهای ایران با تماشای دختری در سریال کره ای خودکشی کرد

اما شخصیت داستان ما تصمیمی می گیرد

بعد که پای تصمیم او مشکلی نهاده می شود عقب نشینی نمی کند و تلاش خود را صدچندان می کند

هفت هزار تومان اون موقع هفت میلیون تومان الان است. در شش ماه این پول را جمع می کند. اگر انگیزه و هدف نداشت تا آخر عمرش هم چنین پولی نمی توانست پس انداز کند همانطور که هم شهری هایش نتوانستند

اول اینکه این شخص یک شخصیت خاص دارد که اگر بخواهیم چنین عمل کنیم باید چنین شخصیتی در خود بسازیم

دوم انگیزه است، اگر هدفی داشتیم به چه میزان انگیزه باید در ما باشد تا به خود تکانی بدهیم

نوع هدف می تواند در ما انگیزه ایجاد کند یا گاهی خود هدف ، انگیزه ایجاد نمی کند اما ضرورت ایجاب می کند که به یک هدف برسیم پس باید خود را انگیزه مند کنیم

منتظر نتیجه داستان هستید؟

اون شخص در مسیر تهران به زحماتی که برای به دست آوردن این پول کشیده بود فکر می کرد

وقتی رسید تهران ، با خود گفت با ۱۰۰ تومان با هر خانم دیگری که بخواهم می توانم باشم و این پول را به او نخواهم داد

برگشت روستا و یک گاو خرید و بعد صاحب یک گاوداری شد ….

یک کار آفرین همت دارد و عقل هم دارد

همت یعنی به خود تکان دادن در راستای هدف و عقل انتخاب مسیر درست را نشان می دهد

حال شما برای ما بنویسید که هدف و انگیزه او چه بود و آیا هدف و انگیزه درستی انتخاب کرده بود و چطور شد که هدف و انگیزه اش تغییر کرد…؟