دوستی در مورد روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی توضیحاتی خواستند .
شاید بیشتر دوستان واقف باشند که روانشناسی رشته ای هست که از دیپلم در سه مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا ادامه پیدا می کنه،
روانپزشکی رشته تخصصی هست که پزشکان عمومی بعد از فارغ التحصیل شدن می توانند ادامه تحصیل بدهند
روانشناسی چند شاخه داره؛ عمومی، تربیتی، بالینی ، کودکان استثنایی، راهنمایی و مشاوره ، شخصیت …
روانپزشکان به طور معمول به بدن به عنوان یک سیستم فیزیولوژیکی نگاه می کنند و عمده درمان رو از طریق دارو پی می گیرند.
روانشناسان بعد از تشخیص مشکل ، با روش های مختلفی که اشاره خواهم کرد با گفت و گوش مشکل رو به سمت حل شدن هدایت می کنند
چرا ننوشتم مشکل رو حل می کنند بلکه نوشتم به سمت حل شدن هدایت می کنند؟
مشکل فرد رو خود فرد حل می کنه، مشاور روانشناس فقط این روند رو هدایت می کنه .
بسیاری اوقات روانپزشک داروهایی رو تجویز می کنه و مراجع رو به یک روانشناس هم ارجاع می ده، مراجع در حین اینکه با داروها تحت درمان هست از روانشناس هم کمک می گیره و در مسیر درمان به مرور با مراجعه دوباره به روانپزشک داروها رو کاهش می ده تا در نهایت با روانشناسی درمان می شه.
می شه گفت که با داروها درمانی صورت نمی گیره و اگه مراجع به روانشناس مراجعه نکنه شاید لازم باشه تا آخر عمرش داروهای مختلفی مصرف کنه.
داروها لازم هستند تا مراجع بتونه به زندگی روزمره اش برسه اما درمانی معمولن در پی ندارن.
حال بپردازم به روش های مختلف مشاوره ، مشاور روانشناسی به سلیقه خودش یک یا چند نظریه رو انتخاب می کنه و بر اساس اون نظریه مشاوره می ده، از جمله روانکاوی، واقعیت درمانی، معنادرمانی، ACT و متدهای مختلف دیگه.
روانکاوی که دوستان اسم بردن روش فروید بوده که هنوز هم انجام می شه اما تغییرات بسیاری در اون روش داده شده.
در کل به درمان با روانشناسی ، روان درمانی گفته می شه.
گاهی بین عموم ، روانکاوی با روان درمانی یکی گرفته می شه که درست نیست.
در شاخه های روانشناسی که بیان کردم، رشته عمومی و بالینی رو نام بردم.
دوستانی که رشته بالینی رو انتخاب می کنند و تحصیل می کنند می تونند داروهایی رو هم مثل روانپزشکان به مراجع تجویز کنند.
روانشناسان بالینی با مراجعینی سر و کار دارند که به ناهنجاری یا به نوعی می توان گفت به بیماری روانی دچار شده اند.
من خودم رشته عمومی را انتخاب کردم که با افراد عادی سر و کار داشته باشم که به مشاور برای رشد و تغییر خود نیاز دارند و ناهنجاری روانی ندارند.
اگر تشخیص دهم که مراجع من ناهنجاری روانی دارد ایشان را به یک متخصص بالینی ارجاع می دهم که بعد از درمان اگر مایل به رشد و ارتقا خود بود در خدمت ایشان باشم.
در روانشناسی افراد به سه دسته تقسیم می شوند؛ افراد سالم، افراد بهنجار، افراد نابهنجار
افراد نابهنجار، مشکل یا بیماری روانی دارند که روش های بالینی برای درمان نیاز دارند.
افراد بهنجار مردم عادی هستند که به زندگی روزمره خود می پردازند.
افراد سالم کسانی هستند که همواره در راه بهتر بودن از دیروز خود تلاش می کنند و در مسیر خودشکوفایی قرار دارند.
نوشتم که بهتر شدن از دیروز خود، به این دلیل که اگر فرد، خود را با دیگری مقایسه کند نه دیروز خود، به نوعی گرفتار کمال گرایی شده است که مخرب است. همواره نسبت به دیروز خود بهتر و بهتر شود .
حال در مسیری که من انتخاب کرده ام افراد را در جهت رشد و تغییر و ارتقا خودشان همراهی خواهم کرد. در این همراهی نیاز است که هدف گذاری مشخص گردد، انگیزه مندی انجام گیرد و مسائل بسیار دیگر .
یک موضوع مهم این است که روانشناسی در روش من هدف نیست بلکه وسیله است ، همچون وسیله های دیگری برای رشد و خودشکوفایی.
شاید بسیاری از مطالب من در مسیر رشد و تغییر و ارتقا در حیطه روانشناسی باشد و بسیاری هم حیطه روانشناسی نباشد اما همه در راستای خودشکوفایی خواهد بود