کارگردان
نویسنده : Charles Chaplin
بازیگران : Charles Chaplin, Edna Purviance, Jackie Coogan
پسربچه (۱۹۲۰) نخستین فیلمی است که چارلی مستقلا در مقام فیلمنامه نویس و کارگردان و با سرمایه شخصی خود ساخته است. این فیلم که شکل اپیزودیک دارد، از نظر درام و مضامین انسانی، نسبت به آثار قبلی چارلی از حالت جدی و عمیق تری برخوردار است و در حقیقت نخستین فیلمی است که کمدی را با درام درآمیخته است. پسربچه چه از نظر ارزش های کمیک و چه از نظر مضامین عاطفی و انسانی، به یک فیلم مبنا در سلسله آثار چاپلین تبدیل شد. این فیلم بی شک یک اثر اتوبیوگرافیک است که زندگی طبقه فقیر و پایین محلات لندن را نشان می دهد. در این فیلم چاپلین با آن تیپ مشهور در ظاهری کاملا دلقکی نمایان می شودکه از حالت های سنت بازیگری چاپلین در سیرک مایه می گیرد و بعدها به منزله یکی از عناصر مشخصه شخصیت چارلی به ثبت می رسد. در پسربچه سیمای چارلی همان مرد آواره و خانه به دوش در کنار المثنی کوچکی از خود، جکی کوگان شش ساله تصویر می شود که او را در نوزادی از سر راه بر می دارد و بزرگ می کند. زندگی پست و سخت این دو در متن چشم اندازهایی از محلات کثیف و فقیر نشین لندن می گذرد و این فضایی است که چاپلین از بدو تولد (۱۸۸۹) زندگی سخت خود را از انجا آغاز کرد. و با آوارگی و ولگردی در کوچه، خیابان و یتیم خانه، کودکی خود را پشت یر گذاشت.
به همین سبب، شخصیت مرد ضعیف و گرسنه خانه به دوش که معروف ترین شخصیت سینمایی تاریخ هنر فیلم است، بیان دقیقی از شخصیت خود چارلز اسپنسر چاپلین است و میان آنچه از شخصیت سینمایی ولگرد و انسان دوست او روی پرده سینما به نمایش در آمده و شخصیت واقعی خود او تفاوتی وجود ندارد.
محرومیت و دربه دری هایی که چاپلین در زمان کودکی متحمل شد، باعث شد که او از همان ابتدا نسبت به طبقه پایین اجتماع، همدردی و تاثر نشان دهد که این امر به بسیاری از فیلم هایش به خصوص آثار صامت او در سالهای ۱۹۲۰ نگرشی دیکنزی بخشید
چارلی چاپلینخنده های سمپاتیکی که حرکات و اعمال چارلی در تماشاگران تنگدست برمی انگیخت، در حقیقت خنده هایی بود که یکایک تماشاگران به وسیله آن با یکدیگر و با خود چارلی اظهار همدردی می کردند. خنده هایی که در پشت آن تاثری عمیق نهفته بود، و این همه مقبولیت و محبوبیت عام تنها بر جهان فکری انسان دوستانه چاپلین استوار بود که به خوبی توانست شرایط مردم و فشار مداومی را که بر طبقه کم درآمد وارد می آمد، در فیلم های خود تصویر کند. پسربچه علاوه بر مضمون اجتماعی، به خوبی آغاز کار چاپلین را در هنر میم و بازی درخشان کمیک در اوایل دهه ۱۹۲۰ نشان می دهد.
منبع: گروه آپارات فیلم
——————————
نگاهی به داستان کامل فیلم «پسربچه»
اما از شانس بد,ماشین توسط دو نفر دزدیده شد و آنها در وسط راه متوجه گریه بچه شدند و او را در کنار خیابان رها کردند و رفتند.سپس چاپلین را در حال قدم زدن می بینیم که ناگهان متوجه حضور بچه در کنار خیابان می شود.او را بغل می کند و سعی می کند او را به یک زن بدهد اما زن بچه را قبول نمی کند.به ناچار بچه را به خانه اش می برد و از او نگهداری می کند. در یک لحظه متوجه کاغذی در جیب بچه می شود.سپس ما مادر آن بچه را می بینیم که از کارش پشیمان شده و به سراغ ماشین می رود اما وقتی متوجه ماجرا می شود غش می کند.
بعد فیلم ما را به پنج سال بعد می برد زمانی که پسربچه ۵ ساله شده است.
توجه : متن پایین رو برای دوستانی که فیلم رو ندیدند توصیه نمی کنم.
در صحنه بعدی فیلم نشان داده می شود که مادر آن پسر بچه به یک سوپر استارسینما و یک فرد ثروتمند تبدیل شده است و آن زن به محله فقیر نشین رفته و به بچه های فقیر اسباب بازی می دهد و این اتفاق دقیقا جلوی خانه چاپلین و بچه اش می افتد. در این بین پسر بچه به جلوی درب می رود و روی پله می نشیند و آن زن یک عروسک و یک توپ به او می دهد.
بعد از خوردن صبحانه پسر بچه جلوی درب می نشیند و مشغول بازی با عروسک و توپش می شود که در یک لحظه یک پسر می آید و عروسک های پسر بچه را می دزدد و فرار می کند اما پسر بچه او را می گیرد و با هم دعوا می کنند و پسر بچه برنده می شود بعد چاپلین با برادر آن پسر دعوا می کند. اما چاپلین با حرکات جالب و جاخالی های زیبا از ضربات او جان سالم به در می برد و موفق می شود او را بزند.
در این لحظه آن زن به خانه چاپلین می رود و در آنجا دکتر را می بیند و از دکتر سوال می کند و دکتر در جواب آن کاغذ را به او نشان می دهد و آن زن همه چیز را متوجه می شود و پیش پلیس می روند و برای پیدا کردن آن بچه جایزه در نظر می گیرند.
در این هنگام چاپلین و پسر بچه به یک مسافر خانه می روند و وقتی آن دو کنار هم خوابیدند صاحب مسافر خانه در روزنامه متوجه جایزه شد و شبانه بچه را به اداره پلیس برد و چاپلین بعد از ۵ دقیقه دوری بچه از خواب بیدار می شود و وقتی بچه را در کنار خود نمی بیند بسیار ناراحت می شود و تا صبح در خیابان ها دنبال بچه می گردد اما موفق به پیدا کردن بچه نمی شود و جلوی درخانه خودش می نشیند و از خستگی خوابش می برد.در این هنگام آن زن وارد اداره پلیس می شود و از دیدن بچه خوشحال می شود اما بچه هیچ عکس العملی نشان نمی دهد و حتی یک لبخند هم نمی زند.
چاپلین آنقدر آن بچه را دوست دارد که در خواب آن بچه را می بیند و او را بغل می کند ولی بوسیله پلیس از خواب بیدار می شود و پلیس او را به خانه آن زن می برد و وقتی درب باز می شود ابتدا آن زن درب را باز می کند اما پسر بچه به سرعت به سمت چاپلین می رود و او را غرق بوسه می کند و هر سه داخل خانه می روند.
منبع: آسان فیلم