ایجاد روابط موثر

ایجاد روابط موثر یعنی بالا بردن کیفیت رابطه، امری مهم در زندگی شخصی و اجتماعی محسوب می شود.

از طریق ادب و نزاکت و تواضع، مهربانی و توجه، صداقت، احساس تعهد و خوش قول بودن می توانیم پشتوانه عاطفی معتبری برای روابط خود ایجاد کنیم . از شش راه می توان کیفیت هر رابطه ای را اعتبار و تعالی بخشید.

این شش طریق عبارتند از :

۱- مهربانیهای ساده کوچک: تشکر و قدردانی و احوالپرسی و تحسین و نزاکت و ادب.

۲- صداقت: به همین سادگی، کافی است انسان صادقی باشید.

۳- تصریح و تشریح توقعات: یا مدیریت انتظارات.

۴- وفاداری: فرض کنید همکار هستیم و داریم درباره سرپرست خود حرف می زنیم و من پشت سر او بد گویی می کنم. آیا این فکر برایتان پیش نخواهد آمد که در غیاب شما نیز همین کار را خواهم کرد؟ کسانی که نسبت به غایبان وفادارند، به حاضران نیز وفادار خواهند بود.

۵- تمامیت وجود: یعنی حس تعهد نسبت به اصول، انطباق اندیشه و گفتار، با قصد و عمل و توجه مدام به استحکام منش خویش و در نظر گرفتن همه جنبه های روابط خود.

۶- صمیمانه پوزش بطلبید: هرگاه یکی از پنج مورد بالا را رعایت نکردید، بیاموزید به اشتباه خود اقرار و عذرخواهی کنید.

 

از کتاب هفت عادت مردمان مؤثر نوشته استفان کاوی

 

با شرکت در کارگاه ” معماری رابطه” دکتر یاوریان روابط خوب ایجاد کنید و روابط موجود خود را بهبود ببخشید.چ

ویدیوی دوره مقدماتی کارگاه ” معماری رابطه” را تهیه کنید

آشنایی دختر و پسر در فضای مجازی و حضوری

 

پیشنهاد آشنایی دختر و پسر در دنیای مجازی مجاز است اما …

 

شما می توانید برای ایجاد روابط خوب یا بهبود روابط خود از دکتر یاوریان مشاوره بگیرید.

تهران – گاندی جنوبی – نبش شهاب(یازدهم) – پلاک ۳۳ – واحد ۱ – کلینیک آرامش
شماره تماس: ۸۸۸۵۷۲۶۳-۰۲۱

 

این مطلب را نیز بخوانید: دوستی اجتماعی

 

برای آشنایی با روش دکتر یاوریان می توانید این ویدیو را تهیه کنید.

 

 

سینا یاوریان

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

دعوای زن و شوهر

بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر

کش دادن مـسئله
رفتار سـرد داشـتن
جدا کردن جای خواب
ناامید شـدن از رابطـه
مـرور جمله‌های همسـر

“چـند اصـل مـهم، در دعـواهای زناشـویی”

۱⃣ حق نداریم به خانواده‌های هم توهین کنیم.

۲⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است.

۳⃣ هیچ‌کسی حق ندارد جای خودش را عوض کند.

۴⃣ هر کسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش کادو بخرد.

۵⃣ حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه را مطرح کنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌کنیم.

۶⃣ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند.

۷⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ “مثلا عبارت تو همیشه” ممنوع است چون این کار دعوا را به اوج می‌رساند.

۸⃣ باید به هم فرصت دهیم که هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موکول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.

آمیزش جنسی

آمیزش جنسی

 

درود بر همراهان عزیز

یک شنبه شب در مورد کلیشه هایی که در مورد علایق و وظایف وجود داره براتون صحبت کردم

رسیدم به روش هایی که در مورد آمیزش وجود داره و نوشتم که در سکس لازم هست که هر دو طرف فعال باشند…

می خوام براتون بنویسم که برای لذت بیشتر و تجربه ارگاسم دو روش وجود داره…

در ابتدا این رو بنویسم که برخلاف اونچه که بیشتر خانم ها و آقایون فکر می کنند، آقایون ارگاسم رو تجربه نمی کنند…

خانم های بسیاری ارگاسم رو تجربه نمی کنند و خانمی بعد از ۷ سال و با وجود یک دختر ، ارگاسم رو تجربه نکرده بود… اما خانم ها فکر می کنند که آقایون همیشه ارگاسم رو تجربه می کنند… خود آقایون هم اینطور فکر می کنند

اما در واقع آقایون گول خوردند

وقتی آقایون به انزال می رسند معنیش این نیست که به ارگاسم هم رسیدند

اگر آقایون به ارگاسم برسند متوجه خواهند شد که خانم ها در ارگاسم چه تجربه ای دارند به طوری که علم امروز اشاره می کنه که خانم ها تا ۱۰ برابر بیشتر از آقایون از سکس لذت می برند.

همانطور که اشاره کردم آقایون و خانم ها از دو روش می تونند به ارگاسم برسند

قبل از هر دو روش معاشقه ملایم ضروری هست…

در کارگاه ها معاشقه ملایم هم توضیح داده می شه…

روش اول بعد از معاشقه فعال بودن دو طرف هست

خاطرمون باشه در معاشقه هم هر دو باید فعال باشند

پس در روش اول هر دو حرکت می کنند کارهای خاصی انجام میدن و همدیگر رو به اوج همراهی می کنند.

در روش دوم هر دو بی حرکت هستند…

همانطور که حرکات روش اول هم به آموزش یا تجربه نیاز دارند… روش دوم هم به آموزش و تجربه نیاز داره…

 

برای روش دوم لازم هست که تمرینات چرخش انرژی به صورت انفرادی انجام بشه و در اینکار تبحر حاصل بشه که در کتاب سلامت تن و روان توضیح نوشتم که آماده چاپ هست..

بعد که تبحر در این چرخش انرژی به صورت انفرادی ایجاد شد این چرخش انرژی را بعد از دخول در پوزیشنی خاص دو نفری بدون حرکت فیزیکی انجام می دن…

این چرخش انرژی لذتی رو در هر دو بدن ایجاد می کنه که با هیچ روش دیگه ای قابل تولید نیست…

اگر سوالی هست در خدمتم…

برگردم به اول صحبتمون و نشست رو خاتمه بدم

پس روش های بسیاری وجود داره که ما حتا به گوشمون نخورده…

پس کلیشه هایی وجود دارند که آنقدر برای ما عادی شدند که فکر نمی کنیم شاید اشتباه باشند…

پس برای ارتقا خود تلاش کنیم .. دانش و تجربه خودمون را افزایش بدیم…

شاد و آگاه باشیم در هوشیاری

شبتون خوش در آرامش

 

سینا یاوریان سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

ازدواج و ارتقا

ارتقا و ازدواج

درود بر همراهان عزیز

دو شب قبل در مورد ازدواج صحبت کردیم و رسیدیم به اینکه در این مورد هم همچون مسایل دیگه ی زندگی نیاز به اتقا وجود داره

ساوین عزیز پرسید که چطوری به ارتقا برسیم…

سوال خوبیه و شاید اولش بهتر باشه که ببینیم ارتقا چی هست؟

 

ارتقا فردی یعنی اینکه شخص از جنبه های مختلفی ارتقا پیدا کنه… از جنبه فهم و درک، از جنبه آداب معاشرت، از جنبه ظاهری ، از جنبه نگرشی و جنبه های مختلف دیگه مثل اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و علمی…

سال ۸۳ یکی از اعضای گروه نیک اندیشان که دختر خانمی ۲۲ ساله بود به من گفت سینا چرا پسرهای در پیت میان سراغ من؟

جلسه اول که این موضوع رو در جمع مطرح کرد چیزی نگفتم و فقط نگاهش کرد و در چهره ام تعجب رو نشون دادم

جلسه دوم هم همین موضوع رو مطرح کرد… یادآوری کنم که جلسات گروه نیک اندیشان هفتگی و دوشنبه ها ساعت ۶ تا ۸ هست…

جلسه سوم که جلسه تموم شده بود و در حال رفتن بودیم در خیابان باز این سوال رو مطرح کرد و گفت سینا نظرت رو می خوام…

بهش گفتم مطمئنی که نظر من رو می خوای؟

گفت بله… می خوام بهم بگی چرا…

کمی با لحن تردید آمیز بهش گفتم به خودت نگاه کردی؟

یک لحظه ایستاد و گفت یعنی من در پیتم؟

گفتم منظورم این نبود ولی همه کمی ارتقا لازم داریم…

استفاده از واژه درپیت خود نشان از ذهنیت شخص و نمونه ای از واژه های کاربردی ایشون هست…

 

واژه هایی که استفاده می کنیم در ذهن ما تاثیر میزارن و ذهنیت ما هم در ادای واژه های ما تاثیر میزارن…NLP

و ما افرادی رو جذب می کنیم که در سطح همون واژه ها هستند…

افرادی بالاتر از اون سطح رو جذب نمی کنیم .. واضح هست که افرادی با سطح فکر بالاتر با ما همراه نخواهند شد

پس تنها راهش اینه که سطح خودمون رو ارتقا بدیم

در مورد روش ادا کردن واژه ها هم .. در مورد ظاهر هم براشون گفتم و ایشون بعد از چهار سال که ملاقاتش کردم بسیار فرق کرده بود…

گاهی خود زمان و تجربه ما رو کمی ارتقا می ده اما ارتقا تعمدی و با تلاش، به ما کمک می کنند که پله های بیشتری رو سریع تر طی کنیم

برای ارتقا فقط تحصیلات کافی نیست… ما گاهی اساتید دانشگاهی رو می بینیم که بسیار بد صحبت می کنند

علوم فیزیک یا شیمی یا ریاضی یا مهندسی باعث ارتقا فرهنگی نمی شند فقط در همون رشته ما رو ارتقا می دند…

منظور از ارتقا فردی ، یادگیری مهارت های زندگی هست که به علوم رفتاری و روانشناسی و اجتماعی مربوط می شند…

مهارت های ارتباطی یکی از مهارت های زندگی هست

گاهی ما افرادی رو می بینیم که در مهارت های ارتباطی خبره هستند اما صحبت هایی که ارائه می کنند خالی از فهم و درک و بدور از علم هست

پس ارتقا شناخت خود در مورد مسایل انسانی هم یکی از مهارت های زندگی هست

دانستن اینکه چه چیزی برای خانم ها مهمه یکی از مهارت های شناختی است در حالی که ما بیشتر شایعات رو در این مورد می شنویم و باور می کنیم و بر طبق گذشته گاهی می گیم زن است دیگر!!!! با عذرخواهی از خانم ها

و همینطور شناخت آقایان برای خانم ها لازمه که نگن مردها اینطورین دیگه!!! با عذرخواهی از آقایان

یک مشکلی که در درک بین خانم ها و آقایان هست ، اینکه خانم ها خیلی حساس و ریزبین و نکته سنج ند و آقایان بیشتر کلی نگرند و این یکی از عوامل مشکل زاست… مثل زمانیکه خانمی به خودش میرسه و تغییراتی در خودش ایجاد میکنه تا به چشم همسرش بیاد ولی همسر متوجه نمیشه.

 

این یک نمونه بود… نمونه دیگه ای در موردآقایان بگیم که خانم ها لازمه بدونن

آقایان چندان مایل نیستند در مورد مشکلات کاریشون صحبت کنند

 

مهارت های جزئی زیادی وجود دارند که لازم بوده به ما در مدارس آموزش بدند و حال که چنین نشده ما خودمون با مطالعه و شرکت در کارگاه ها باید اونها رو یاد بگیریم…

 

یکی از مواردی که در جلسات گروه نیک اندیشان تمرین می کنیم گوش سپردن هست و قطع نکردن صحبت طرف مقابل… برای تمرین ابن موضوع وسایلی لازم هست

 

 

اول لازمه که شناسایی انجام بشه که چرا ما صحبت طرف مقابل رو قطع می کنیم

در اکثر موارد دلیلش این هست که می ترسیم حرفمون یادمون بره

 

پس برای پیشگیری یک دفترچه کوچک پیشنهاد می شه که همواره موقع صحبت و در جلسات همراهمون باشه

تا نکات رو که می شنویم یادداشت کنیم و نکاتی رو هم که می خواهیم بگیم با یک واژه یا یک جمله یادداشت کنیم که یادمون نره

این یک روش برای کسب یک مهارت هست

لازمه که هر مهارتی به همین صورت بررسی و کسب بشه

 

 

شب خوب و خوشی داشته باشید

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

marriage

ازدواج ۲

درود بر همراهان عزیز

یکشنبه شب در مورد اینکه لازم هست برای ازدواج چه آمادگی وجود داشته باشه کمی صحبت کردیم….

اینکه اول لازم هست کمی خودمان را بشناسیم

بعد کمی جنس مقابل را بشناسیم

نیازهای خودمون رو به طور انفرادی بشناسیم

نیازهای جنس مقابل رو به طور انفرادی بشناسیم

چه نیازهایی رو با ازدواج می خواهیم برای خودمان بهتر برآورده کنیم

چه نیازهایی از جنس مقابل را با ازدواج می توانیم برآورده کنیم

بدون شناخت و فقط به صرف این جمله مرسوم که ..باید ازدواج کرد.. ازدواج ناموفق خواهد بود..

همه هم خوب می دانیم که فقط طلاق نشانه ناموفق بودن ازدواج نیست…

ازدواج ؛ یک ارتباط تنگاتنگ بین یک زوج از دو جنس است که این ارتباط شامل ارتباط عاطفی و جنسی هم می شود…

بنابراین اگر این ارتباط بین دو نفر مناسب نباشد هرچند که زیر یک سقف زندگی کنند آن ازدواج موفق نبوده است

چند درصد ازدواج ها موفق بوده است؟ پنجاه درصد؟

پس همونطور که از قدیم گفتند ازدواج مثل یک هندوانه سربسته هست؟

 

 

چقدر در جامعه امکان آشنایی دو جنس با هم فراهم هست…

گزارش هایی مشاهده کردیم که در چین خانواده ها به همراه دختر و پسر خود در میدان شهر حاضر می شوند تا دختر ها و پسرها برای ازدواج با هم آشنا شوند.

دوستی می گفت در روستای آنها در نزدیکی نطنز نیز چنین مراسمی بوده و در روزی خاص دخترها و پسرها را به بالای تپه می فرستادند تا آنجا با هم آشنا شوند

قدیمی ها برای ایجاد این آشنایی ها برنامه ریزی کرده بودند به این دلیل که به ضرورت این برنامه پی برده بودند

شب گذشته مطرح کردم که جدایی این دو جنس از کودکی چه طبعاتی دارد و در بزرگسالی نیز محیط هایی برای آشنایی این دو فراهم نیست و باید به طور تصادفی منتظر باشند تا یار آینده خود را ملاقات کنند.

پس با این بی برنامگی ها آمار ازدواج پایین می آید

با این بی برنامگی ها آمار طلاق بالا می رود چون دو جنس همدیگر را نمی شناسند…

و با این بی برنامگی ها اکثر ازدواج ها ناموفق هستند

 

لازم است فرد صبور باشد و آنچیزی را که به او باید می آموختند خودش بیاموزد و ارتباطاتی داشته باشد تا به شناخت خود و طرف مقابل دست یابد تا هنگام ازدواج روابط درستی شکل گیرد

و به همین دلیل سن ازدواج بالا رفته است

در گذشته خاله و دایی و عمه و عمو مسایل بسیاری را به فرد آموزش می دادند … امروزه در این دنیای ماشینی هیچ فرصتی برای اینگونه ارتباطات و آموزش ها وجود ندارد و این رسالت به عهده مدارس گذاشته شده است که از پس آن برنمی آید

admin

پس همونطور که نوشتم فرد لازم است به ارتقا خود اهمیت بسیاری قایل شود تا هم ارتباط خوبی برقرار کند و هم انتخاب خوبی انجام دهد

 

به دو مقوله ارتباط و انتخاب اشاره کردم

در جامعه ما ارتباطات مناسبی مشاهده نمی شود.. ریا بیداد می کند و ضروری به نظر می رسد

بنابراین نه ما خودمان هستیم نه می توانیم اعتماد کنیم که طرف مقابل همان خودش است

حال در این گیر و دار ما می خواهیم که ارتباط درست را بیاموزیم

یک کارگاهی طراحی کردم با عنوان” انتقاد، ارتباط، مذاکره

که می تونه برای برقراری ارتباط صحیح به ما کمک کنه

گاهی لازم می شه که در زندگی مشترک مشکلی رو مطرح کنیم

و بر سر موضوعی مذاکره کنیم

برم سراغ انتخاب

معیارهای ما برای انتخاب همسر چه چیزهایی می تونه باشه؟

تحصیلات

مادیات

چهره و اندام

فرهنگ و سطح طبقه اجتماعی

آیا سطح خود ما در همان سطحی هست که می خواهیم طرف ما باشد

 

اگر نیست باید یه تکونی بخوریم و خودمون رو به اون سطح برسونیم

همونطور که نوشتم همه اینها نیاز به شناخت خود و دیگری داره

سوالی هست؟

بعضی ها می بینن سخته بی خیال می شن ؛-)

سقراط میگه در هر دو صورت پشیمانیست… چه ازدواج بکنیم چه ازدواج نکنیم…

منظورش اینه که در هر کدام مزایایی هست که با انتخاب یکی ، مزایای دیگری رو از دست می دیم و پشیمون می شیم…

 

پس تلاشمون رو بکنیم برای ارتقا خودمون و در این مسیر اگر ازدواج میسر شد چه بهتر ، اگر نشد چیزی از دست ندادیم کلی دانش و تجربه و فرهیختگی کسب کردیم برای زندگی بهتر…

 

 

نرگس: چجوری میتونیم به ارتقا فردی برسیم؟

ارتقا فردی همون کاری هست که در گروه نیک اندیشان و کارگاه ها به دنبالش هستیم…

 

تا شب دیگر و نشستی دیگر خوش و خرم باشید

 

شاداب باشید… شب خوش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

marriage

ازدواج

در مورد ازدواج در کارگاه ارتباط زن و مرد صحبت می کنم…

در ابتدای این کارگاه کمی زن و مرد رو می شناسیم

بعد در مورد اینکه چرا این دو به هم گرایش دارند صحبت می کنیم

و بعد در مورد اینکه برای چه همدیگه رو می خوان و به ازدواج با هم فکر می کنند مطالبی عنوان می شه

 

 

یکی از مواردی که مطرح می شه موضوع دلایل خواستن هست که در نوشته ارسالی به آشپزخانه و اتاق خواب اشاره نشده

یعنی ممکنه فرد فقط به خاطر برآوردن نیاز جنسی ازدواج کنه

پس در ابتدا همونطور که نوشتم لازم هست خودمون رو بشناسیم و بعد نیازهامون رو بشناسیم که شامل نیاز جسمی و نیاز ذهنی هست… و بعد ببینیم که برای چه نیازی می خواهیم ارتباط برقرار کنیم… بعد برسیم به اینکه ارتباط کافی هست و یا برای برآوردن برخی نیازها ازدواج لازم هست…

 

> سوال: سلام روزتون بخیر و شادی. میشه مقاله ای هم در مورد اینکه اصلا چرا باید ازدواج کرد و ذهنیت و دلیل درست از ازدواج چیه نشر بدین?

سوالی که ساوین پرسیده در مورد ضرورت ازدواج هست

وضعیت کشور ما خاص هست و لازم هست که این موضوع در این محیط بررسی بشه

دختر و پسر در مدارس از هم جدا نگهداشته می شند

به غیر از خانواده هایی که ارتباطات زیاد دارند و دخترها و پسرها با هم بزرگ می شند بقیه با مشکلاتی مواجه هستند…

 

حتی دختر و پسر ها در این خانواده های با ارتباطات بالا هم مشکل دارند به این دلیل که در جامعه و مدرسه به اونها ارتباط با جنس مخالف یک تابو تعریف می شه و این موضوع جنس مخالف رو در ذهن کودک خیلی بزرگ جلوه گر می کنه…

 

> نرگس نوشته: برای من هم همینطور بوده شناخت درستی از آقایون ندارم

بله موضوع مهمی هست و لازم هست که در گروه های امن یا کارگاه ها و یا مشاوره بیشتر آشنا بشید

یعنی با این کاری که اینها می کنند نتیجه عکس می گیرند … یعنی جداسازی دختر و پسر با هدف دور نگه داشتنشون از هم هست اما اونها رو بیشتر به هم جذاب می کنه در حالی که شناختی هم از هم پیدا نمی کنند

هر چه دورتر باشند شناخت کمتر و کنجکاوی بیشتر می شه

بعد که وارد جامعه می شند خصوصیات جنس مقابل رو نمی شناسند و در ارتباطات به مشکل برمی خورند

بنابراین مقوله ازدواج هم در ایران یک مقوله خاص ایران هست… خاص و عجیب

در مورد دلایل افراد برای ازدواج در مطالبی که ارسال شده بود اشاره شده بود

در مورد معایب و محاسن ازدواج هم همینطور

امروزه در ایران هم همه اون دلایل برای ازدواج مشاهده می شن… هر کسی به خاطر یکی از اون دلایل ازدواج می کنه

اشاره ای هم به شناخت خود شده بود که نکته بسیار مهمی هست و من هم در آخرین شب به اون اشاره کردم که هرچه خودت رو ارتقا بدی فردی ارتقا یافته رو پیدا خواهی کرد…

پس پروسه شناخت خود در هر مرحله ای می تونه به ما کمک کنه تا انتخاب بهتری داشته باشیم

اگر دو نفر به یک استقلال شخصیتی دست پیدا کنند می توانند یک زندگی مشترک را بنا کنند

اگر دو نفر به استقلال دست پیدا نکرده باشند و بخواهند یکی از نقص های خود را با طرف مقابل جبران کنند به مشکل برمی خوردند

 

حال سوال مطرح می شه که اگر فردی ، یک فرد مستقل هست چه نیازی به ارتباط با دیگری داره؟

بارها شنیدیم که دو شرکت بزرگ با هم ادغام شدند

چرا ادغام می شند؟

برای سود بیشتر …

 

حالا دو نفر مستقل چرا با هم ارتباط می گیرند؟ … برای انرژی بیشتر

و این انرژی دو برابر نمی شه بلکه ۱۰ برابر می شه

 

به این دلیل که این دو جنس مقابل با هم انرژی رو به چرخش در میارند…انرژی ها رو فقط با هم جمع نمی کنند

برگردم به مسایل روز

 

امروزه در ایران ارتباطات مختلفی رو شاهد هستیم…

 

دوستی اجتماعی

دوستی نزدیک

دوستی با رابطه جنسی

ازدواج سفید

ازدواج رسمی

سه شنبه شب که نظرات شخصی شما رو هم تا اون موقع خواهیم داشت ادامه می دیم

 

 

به این دلیل که این دو جنس مقابل با هم انرژی رو به چرخش در میارند…انرژی ها رو فقط با هم جمع نمی کنند

 

نرگس نوشته : تاحالا از این دید بهش نگاه نکرده بودم به نظرم نقطه عطفی میتونه باشه برای تصمیم گیری هامون

 

پس تا سه شنبه شب

شبتون خوش و در آرامش خواب های خوب

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

marriage

ازدواج

آیا همه انسانها باید ازدواج کنند؟
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم، دیپلممان را می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز آن کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد خیلی دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه “بله” را سر سفره عقد بگویند مکث طولانی تری دارند. در جوامع غربی تحقیقات گزارش می کند که از سال ۲۰۰۱، تعداد کسانی که ازدواج می کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال ۱۹۷۰، ۷۲ درصد از جمعیت متاهل بودند ولی این رقم امروز به ۵۰ درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می شود افراد قبل از ازدواج بیشتر و عمیقتر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این روزگاری که هیچ چیز دائمی و بادوام به نظر نمی رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟

بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می کنند خود فزندان طلاق هستند. این مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاومتر می کند. از ۸۲ درصد از زوج های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا میکند، فقط نیمی آن را به ۱۰ سال می رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج ها کمتر و کمتر می شود. تعداد بالای شکست های ازدواج باعث می شود مردم بیشتر به مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.

اکثر مردم می فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول همه رابطه ها همه چیز خوب است. سکس خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده تر می کند. زندگی کردن در خانه های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی ها معمولاً کمتر است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می خورد، چیزهایی مثل بچه، مشکلات مالی و قضاوت های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر افراد می توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی رسد. سالیان سال است که به مردها و زن ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می دهند. سکس بین دو طرف محو می شود، زن خانه مدام غرغر می کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می شود که جز دستور دادن و خوردن کار دیگری در خانه نمی کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می گویند، سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند.

بعد از گذشت یک زمان مشخص می فهمید که قدم بعدی در رابطه تان این است که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می کنند. اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می شود. تعداد کمی از افراد از قبل پیشبینی می کردند که به چنین نقطه ای برسند. بعد از اینکه آنچه که باید گفته شود، گفته می شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می نشینند و تلویزیون تماشا می کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می دهند و زندگیشان کاملاً یکنواخت می شود. این مسئله باعث می شود متوجه شوید که خیلی چیزها درمورد همسرتان هست که دوست ندارید و آزارتان می دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر ازدواج کرده اید و باید با آن کنار بیایید.

یک روی سکه می گوید چون نمی توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می گیرد. اگر بتوانید هر مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده اید. حتی اگر ۱۰ سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت درمورد موقعیت های واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می کنید. و ناگهان می بینید که با او ازدواج کرده اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار به نظر می رسد. خیلی وقت ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچ کس نبود که بهش جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت کنید و هیچ کس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را چطور می گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می کرد؟ آیا احساس کمال می کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که ازدواج کرده بودند حسادت نمی کردید؟ آیا فکر نمی کردید که ازدواج یک مسئله خیلی مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟

“عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم نگاه می کردند و این به یک معجره تبدیل می شود…” – امی بلوم

ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می کند که کمی آرامتر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه های تشکیل خانواده بدون حرف مردم است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که میدانید چندان در جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده اید، می توانید خیلی راحت خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید مالی هم در بر دارد و حتی بانک ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می توانید برای آینده تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه ریزی کنید. البته این کارها را می توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک روز بالاخره باید ازدواج کنید.

با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از استقلالتان با ازدواج از بین می رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود. خیلی وقت ها ازدواج کردن مثل این می ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج می بینید که دوباه با احساسات یک نفر دیگر محدود شده اید. البته ازدواج مثل زندان نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از ازدواج ایجاد می شود. صادقانه بگوییم، چند بار می توانید با یک نفر خاص قبل از اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج ها عشق و نوازش های حین رابطه جنسی را زیاد جدی نمی گیرند و همه شور و احساس در سکسشان از بین می رود. اگر با خود فکر می کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید چون بالاخره این اتفاق می افتد.

بچه ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت تر هم می شود. دو نفر الان باید درمورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با هم توافق کنند. بچه ها در خیلی چیزها دخالت می کنند. بله درست است که بچه نعمت است و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می کند. بچه ها همچنین آن چیزهایی که درمورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج ها باید ۵ سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم گیری کنند.

“عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می شود.” –آمبروز بیرث

آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها جذابیت خود را از دست داده است و رسانه ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده اند. پاسخ به این سوال خیلی ساده است…اگر فکر می کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید. اما اگر فکر می کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید. هر فرد متاهلی که به شما می گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی دهد، کاملاً اشتباه می گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض میکند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می کند به همان اندازه تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.

داستان های پریان که در زمان کودکی برایمان می گویند فقط داستان اند. داستان واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می برد. برای ازدواج باید بخش خیلی بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته های شخصیمان را مدتی متوقف کنیم. خیلی ها بعد از مدتی می فهمند آنچه که اول کار می خواستند خیلی با آن چیزی که آخر کار می خواهند فرق می کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت ها زن و شوهر های خوشبخت می گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می پردازیم. خیلی وقت ها تا زمانیکه مجبور می شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه پیجیدگی های خودمان را نمی شناسیم.

اگر چند وقت است که سردرگمید که باید ازدواج یکنید یا نه، توصیه می کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می دهد که شما هنوز در این مورد تردید دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید.

ازدواجهایی که ریسک بالاتری دارند

بر اساس مشاوره های صورت گرفته ، ازدواجهایی که با شکست روبرو بوده یا در مرحله آشنایی بهم خورده اند وجوه مشترک زیادی با یکدیگر داشته اند که بر اساس دسته بندی به ۸ دسته طبقه بندی می شوند ، لذا شایسته است افرادی که جهت آشنایی و ازدواج جزء این دسته بندی ها هستند محتاط تر عمل کنند

دسته_اول :
ازدواج هایی که قبل از ۲۵ سالگی آقایان و قبل از ۲۳ سالگی خانم ها صورت پذیرفته :

با توجه به عدم ثبات معیار های انتخاب همسر ، عدم شناخت فردی و شرایط پیرامون ، عدم استقلال فکری ، مالی و ضعف تصمیم گیری ، انتخابهای احساسی و عدم شناخت کافی از جنس مخالف ، این دسته از ازدواج ها یکی از پر ریسک ترین نوع ازدواج ها به شمار میرود و افرادی که در این رده سنی تصمیم به ازدواج و طی مراحل آشنایی دارند لازم است آموزشهای لازم را جهت ارتباط و شناخت صحیح کسب نمایند وبا مشاور و راهنمایی خانواده ها نسبت به آن اقدام نمایند .

دسته_دوم :
ازدواج به علت نیاز جنسی

اگر چه بخش اعظم دلیل ازدواج مردان میتواند به منظور تامین غریزه جنسی آنها باشد و این حق عرفی و شرعی آنهاست ، اما نیاز جنسی نباید تنها دلیل ازدواج باشد چرا که پس ازتامین شدن آن فشارحاصل از شرایط پیرامون زندگی و مسئولیت پذیری و عدم برنامه ریزی میتوانند باعث شکست در ازدواج شود

دسته_سوم :
ازدواج تحمیلی

ازدواجهایی که به طرفین از سوی خانواده یا بر اساس رسم و رسومات تحمیل می شود و بعضا ازدواجهای فامیلی میباشند که علاوه بر اینکه درصد شکست در ایندسته از ازدواجها زیاد است ، میتواند باعث گسترش خیانت های جنسی و عاطفی زوجین نسبت به یکدیگر شود همچنین باعث سرخوردگی و ضعف در استقلال فکری و تصمیم گیری افراد شود

دسته_چهارم :
ازدواج هایی که بواسطه ظاهر و موقعیت اجتماعی طرفین صورت میپذیرد

اگر چه انسان مجذوب زیبائی ها می شود و نمیتواند به ظواهر بی اهمیت باشد اما از آنجایی که ظاهر در ابعاد مختلف در گذر زمان عادی می شود این مطلب از کانال تنظیم خانواده است،و پس از سایر خصوصیات که اکثرا باطنی هستند نمود میکند لذا با توجه به تجارب مشاورین توصیه می شود زیبایی ظاهری در کنار سایر خصوصیات فردی و شخصیتی افراد ملاک انتخاب همسر باشد نه تنها دلیل انتخاب

دسته_پنجم :
ازدواجهایی که در آن زن نسبت به مرد برتری دارد

مسئله این نیست که خانم ظرفیت برتری نسبت به آقایان ندارند بلکه یکی از دلایل درونی خانم ها جهت ازدواج نیاز به یک تکیه گاه قوی است پس در ازدواج شایسته است مرد در چند عامل برتری داشته باشد

– سن ( بیشتر بودن سن مرد نسبت به زن )
– وضعیت اقتصادی و وجه اجتماعی ( بالا بودن جایگاه شغلی مرد و درامد وی )
– قد ( شایسته است مرد از زن بلندتر باشد )

دسته_ششم :
ازدواج های راه دور

شناخت صحیح یکی از ارکان اصلی جهت انتخاب شایسته همسر است و در شناختهایی که دو طرف نسبت به یکدیگر در فاصله مکانی دوری قرار گرفته اند بخش اعظم ارتباط بوسیله اینترنت ، تلفن و یا پیامک صورت میگیرد که این سطح از شناخت نمیتواند قابل اکتفا جهت اتخاذ مهمترین تصمیم زندگی افراد باشد ، همانطور که در مشاوره های صورت گرفته این مسئله نمود کرده است لذا حتی المقدور حتی با توجه به شرایط سختی دوری راه در صورتی که دوطرف میل به شناخت و ازدواج دارند لازم است این ارتباط حتما با اطلاع خانواده ها همرا ه باشد و شرایط به گونه ای باشد که دو طرف بعد از هر ۱۰ دفعه مکالمه تلفنی یک دیدار حضوری داشته باشند

دسته_هفتم :
ازدواج هایی که دو خانواده دارای دو فرهنگ مختلف هستند

خانواده مهترین نقش در تربیت فرد بازی میکند ، اختلافات خانوادگی زمانی بیشتر می شود که دو خانواده آداب و رسوم و فرهنگ مختلفی داشته باشند معمولا این اختلافات شامل : اختلاف بر سر مهریه – اختلاف بر سر مراسم – اختلاف در زمینه دخالت های خانوادگی – اختلاف سلیقه لذا فشار روحی و استرس زیادتری بر طرفین وارد می شود ، حتی المقدور شایسته است وصال با خانواده ای هم فرهنگ صورت پذیرد

دسته_هشتم :
ازدواجهای اینترنتی

ازدواجهای اینترنتی پدیده ای که روبه افزایش است ومتاسفانه باعث افزایش آمار طلاق شده است ، شناخت اینترنتی نمیتواند به هیچ وجه شناختی صحیح باشد و بواسطه تایپ و درج کلمات به سطح مناسبی از شناخت نسبت به فرد مقابل دست یافت از اینرودرصد ریسک در ازدواج های اینترنتی بسیار بسیار بالا میباشد .

 

دلایل اشتباه برای ازدواج :
( اهداف ناصحیح )

::به خاطر شیفتگی و شور و شیدایی
::به خاطر تشکیل خانواده
::به خاطر رفع تنهایی
::به خاطر دارایی و اقتصاد
::به خاطر قیافه و زیبایی
::به خاطر مستقل شدن از والدین
::به خاطر داشتن فرزند
::به خاطرالتیام رابطه شکست خورده
::به خاطر فشار خانواده یا اجتماع
::به خاطر کمبود اعتماد به نفس
::به خاطر رهایی از تضاد و درگیری با والدین

این موارد دلایل صحیح ازدواج نیستند مثلا، حداکثر شیفتگی عشق دو سال دوام دارد؛ پس نمی تواند علت باشد و یا اگر به همسرتان بگویید تنها علت ازدواج من به خاطر فرزند است یا پول است احساس بدی پیدا می کند.

پس علت ازدواج چیست:

دلایل صحیح برای ازدواج:
( اهداف صحیح )

::همراهی و هم صحبتی
::ابراز محبت و عشق و صمیمیت
::داشتن شریک حمایت کننده
::داشتن شریک جنسی و والد شدن

همه این موارد در کنار همدیگر؛ ما را به هدف اصلی ازدواج یعنی “آرامش” می رسانند و به تنهایی کافی نیستند.

ازدواج به خاطر آرامش یافتن است.

اما آرامش به چه چیزی وابسته است؛ به همه کارهایی که زوجین برای هم انجام می دهند تا باعث آرامش خود و همسرشان شود.
اگر فکر شما رساندن همسرتان به آرامش باشد خیلی مشکلات و اختلافات ناچیز می شود.

 

‌ ازدواج مانع از زوال عقل می شود:

بررسی های انجام گرفته توسط محققان دانشگاه لاف‌برو نشان می‌دهد ازدواج یا داشتن دوست های صمیمی می‌تواند از افراد در برابر زوال عقلی محافظت کند.

براساس گزارش اکسپرس، در تحقیق دانشگاهی که در آن ۶۶۷۷ فرد بالغ برای هفت سال تحت نظر گرفته شده‌بودند، محققان دریافتند کیفیت حلقه ارتباطاتی یک فرد بسیار مهم‌تر از ابعاد کلی آن است.
ه گفته انجمن آلزایمر نتایج این تحقیقی برای کمک به بیماران برای حفظ ارتباطات معنی‌دارشان از اهمیت بالایی برخوردار است. هیچ‌یک از داوطلبانی که در این تحقیقات طولانی مدت حضور داشتند به زوال عقلی مبتلا نبودند اما ۲۲۰ نفر در طول این هفت سال به این بیماری مبتلا شدند.

 

“ما با پدر و مادرهایمان ازدواج میکنیم”

چرا و چگونه است که ما هنگام انتخاب شریک زندگی جذب کسی می‌شویم که دارای خصوصیات منفی (مانند طرد کنندگی یا خشم و پرخاشگری ) مادر یا پدر می‌باشد؟؟؟
برای فهم این مطلب ابتدا باید مقدمه ای را بیان کنیم:

مغز ما دو قسمت است:”مغز کهنه” و “مغز نو”
“مغز کهنه” که “ضمیر ناخودآگاه ” انسان در آن جای دارد و مسئول حفاظت از وجود ما برای دفع خطر و حفظ ایمنی و کسب لذت است
“مغزنو”:که همان قشر خاکستری یا کورتکس میباشد که دارای چهار لُب میباشد و جایگاه عملکرد شناختی ما میباشد و تفکر ،کلام ،تصمیم سازی و کلیه ی اعمال مربوط به “خودآگاه” را انجام میدهد.

مغز کهنه(=ضمیر ناخودآگاه ما که جایگاه تمام ابعاد وجودی واپس زده ،و سایه ها و قالبهای شخصیتی و کهن الگوهای ما میباشد) از منطق زمان خطی پیروی نمیکند،او در زمان طفولیت ما،در گذشته های دور ولی در واقع در یک زمان “حال جاودان” زندگی میکند .

او فقط بدنبال کسب امنیت و حفظ بقا و تمامیت خویش است،او بدنبال جلب حمایت بدون شرط ِ پدر و مادر خویش است و بدترین احساس او ،”حس ِ طرد شدگی” از جانب والدینش است و “مغز نو” معادل هوشیار و “ایگو” ما میباشد که قوه ی مجریه ی وجود ماست.

-باید بدانیم که آن بخش از مغز ما که دست به انتخاب همسر میزند، مغز منطقی و منضبط ما که همان “مغز نو” (=خودآگاه) می باشد، نیســــــــــــــــــت!!!

بلکه مغز کوته بین و کهنه(ناخودآگاه) ماست که در زمان گذشته متوقف مانده است، او خاطرات دردناکی از “زخم ها” و “جراحات” دوران کودکی دارد که در لحظاتی از جانب مادر(یا پدر) خویش مورد طرد، بی مهری یا خشم واقع گردید و تحقیر شده است.لذا وقتی او در بزرگسالی و هنگام انتخاب همسر کسی را میبیند که دارای همان خصوصیات مثبت و “بخصوص” منفی !!!! ِ والد خویش میباشدبی اختیار جذب او و عاشق او میشود.
چرا؟؟
-چون “مغز کهنه” با “بازآفرینی” دوران طفولیت و شرایطی که در آن بزرگ شده، قصد دارد آن شرایط را “اصلاح کند” و اینبار در فضایی (به ظاهر) امن همه ی توقعات ِ توجه و حمایت بی اندازه ی خود را از فردی که “جانشین” پدر و مادرش شده است طلب کند و همه ی ناکامی ها و سرخوردگیهای نخستین خود را حل و فصل کند. و همچنین با بدست آوردن آن سری از صفاتی که در وجود خود نمیابد (چون آنها را انکار و سرکوب کرده است و آنها را در وجود نامزد یا همسر فعلی خویش با انجام عملکرد ِ فرافکنی،میبیند) احساس کند که به تمامیت و کمال رسیده است و به آرامش برسد…
و البته که این توهمی بیش نیست و بعد از ازدواج رسمی و تعهد به زندگی مشترک و روبرویی با واقعیت انسانی شخص مقابل که هیچگاه نمیتواند آن حس محبت “بدون شرطی “که مادر و پدرش به او میدادند را از او بدست اورد، مجبور میگردد فرافکنیهای خو درا “پس بگیرد” و دوباره احساس تنهایی کند و بدینگونه است که شعله عشق رومانتیکش ذره ذره به خاموشی میگراید.

“دکتر هندریکس”

 

در همین زمینه طرحواره درمانی می تواند به ما کمک کند که طرحواره های خود را بشناسیم و متوجه باشیم که این طرحواره ها چگونه ما را در انتخاب همسر و دوست ، انتخاب سبک فرزندپروری  و انتخاب نوع رفتار با دوستان و همکاران هدایت می کنند.

ازطریق مشاوره با دکتر یاوریان انتخاب های بهتری داشته باشیم

 

social friend

دوستی اجتماعی با وجود همسر_ ۲

درود بر همراهان عزیز

 

دوستان پیگیر موضوع دوستی اجتماعی بودند، در ادامه چنین نوشتم:

درود بر لیلای عزیز که همچنان پیگیر مساله دوستی اجتماعی هست

هیچوقت تعریف های افراد از یک موضوع به طور کامل بر هم منطبق نمی شه

دوستی اجتماعی یعنی دوستی که به حریم خصوصی همدیگر وارد نمی شوند

یعنی دو نفر هم جنس یا غیر هم جنس با هم دوست هستند در یک محدوده خاص

این دوستی ممکنه در محل کار یا در گروه ها و اجتماعات دیگر یا در تورهای مختلف یا کوهنوردی اتفاق بیافته

حریم تعیین شده اون در حد دوستی هست که وارد دوستی عاطفی یا جنسی نشه…

وقتی شخصی همسری داره و خودش سعی داره که وفادار باشه اگر این حریم رو خوب بشناسه می تونه که به اعتقاد وفاداری خودش در پیش خودش عمل کنه

رابطه جنسی به طور مشخص با یک دوست غیر از همسر برای همه تعریف شده و نکوهیده هست

همه حد و اون باز هم ممکنه که برای برخی هنوز روشن نباشه

شاید لمس دست هنگام صحبت را برخی جزو رابطه جنسی ندانند

اما در واقع رابطه جنسی از لمس دست در حین صحبت و بوسه تا هرگونه که تصویر ذهنی شما اجازه می ده می باشد

پس یکی از حریم های دوستی اجتماعی برای دو جنس مقابل از همان ابتدا تعیین می شود که از کوچکترین لمس خودداری شود…

 

توجه شود که دست دادن لحظه ای برای شروع و پایان ملاقات و دیدار ، یک لمس جنسی نیست.

از طرف دیگر به رابطه عاطفی اشاره کردم که کمتر از رابطه جنسی مورد توجه قرار می گیرد اما در واقع بسیار مهم تر از آن می تواند باشد…

رابطه عاطفی هنگامی اتفاق می افتد که فرد نسبت به دوست اجتماعی غیر هم جنس یا هم جنس خود احساسی عاطفی در درون خود حس می کند

البته این احساس معمولا در مورد هم جنس اشکالی ندارد اما در مورد غیرهمجنس به گونه ای رقیبی در درون برای همسر تلقی می شود

در درون شخص اگر کمی از این احساسات نسبت به دوست اجتماعی اتفاق بیافتد بهتر است که شخص هوشیار باشد و آن دوستی اجتماعی را ادامه ندهد چرا که این احساس بزرگتر خواهد شد و ممکن است که مشکلات بزرگ تری را به دنبال بیاورد…

رابطه عاطفی و رابطه جنسی همان رابطه در حریم خصوصی هست که مختص همسر خواهد ماند و اگر در دوستی دیگری به گرفته شود دیگر آن را دوستی اجتماعی نمی توان نامید.

خانم آزاده توضیحات خوبی دادند که من نخواسته بودم تا این حد موضوع را باز کنم

ولی حالا که موضوع به این حد باز شد می نویسم که بسیاری از افراد فقط رابطه جنسی با فردی غیر از همسر را خیانت می دانند

در حالی که رابطه عاطفی با غیر از همسر نیز خیانت بزرگتری است که آشکار نیست و در درون فرد اتفاق می افتد

مواظب همدیگه باشیم و اگر همدیگر را دوست داریم مواظب رابطه مون باشیم و اگر دوست نداریم آشکارا بیان کنیم و همدیگر رو گول نزنیم

در مواظبت از رابطه بنویسم که مهم نیست که طرف مقابل ما می دونه که ما چکار می کنیم یا نه

 

همین که اول بدونیم کدوم کار درست هست و بعد به اون عمل کنیم حتی اگه طرف مقابلمون در جریان کار ما نیست، داریم از رابطه مون مواظبت می کنیم

 

قرار نیست که طرف مقابل ما بدونه بعد ما عمل کنیم و اگر ندونست و در جریان نبود خیالمون راحت باشه که خبر نداره و اذیت نمی شه پس ما می تونیم غیر از اون عمل کنیم

 

مطمئن باشید که موضوع لو می ره و رابطه آسیب می بینه حتی اگر طرف مقابل شما به روتون نیاره دیگه رابطه رابطه قبلی نخواهد بود مگر اینکه بتونید دلش رو دوباره به دست بیارید و بهش اعتماد دوباره بدید

 

ما باید از درون پاک باشیم و ارتباط عاطفی خاصی رو با طرفمون احساس کنیم نه در ظاهر و اونجاست که رابطه واقعی و قوی شکل می گیره .. این موضوع به خود ما مربوطه نه حریم هایی که اون تعریف کرده…

این آخری رو نوشتم که کمی هم سطح بندی رو نشون بدیم

یعنی در سطح و طبقات مختلفی از رابطه انتظارات متفاوت و دریافتی های متفاوت خواهیم داشت

اگر فقط خودمون رو موظف بدونیم که به خواسته ها و حریم هایی که طرفمون تعریف کرده عمل کنیم یک نوع رابطه ایجاد خواهد شد

 

و هنگامی که از درون یک کاری رو انجام بدیم که آموختیم و درست می دونیم ، رابطه به گونه ای دیگه خواهد بود… عمیق و عاطفی…

 

حالا که تا اینجا اومدیم بر رشد و ارتقا فردی تاکید کنم

 

ما هرچه خودمون رو ارتقا بدیم همه چیزمون بهتر خواهد بود… روابطمون… احساساتمون.. اندیشه هامون..

پس منتظر نشیم که دیگران برای ما حریم تعریف کنند

 

خودمون رو ارتقا بدیم که رابطه های زیبایی بسازیم

خیلی ها همه چیز رو به عهده طرف مقابل میزارن حتا به ارگاسم رسیدن خودشون رو

در کارگاه های مختلف شرکت کنید و ببینید که چه راهکارهایی می تونه وجود داشته باشه که رابطه رو حتی یک تنه زیبا کنید…

و البته با رشد فردی، توانایی انتخاب های بهتری برای رابطه نیز خواهیم داشت

فردی رو جذب خودمون خواهیم کرد که از درون سالم و در مسیر ارتقا هست

 

امشب خیلی نکات ظریف و اسرار رو لو دادم با دقت مطالعه کنید

 

شاداب و سلامت باشیم

شاد و آگاه باشیم در هوشیاری

شبتون خوش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

لیلا کلی تشکر  کرد و نگار چنین نوشت:

 

این جمله عالیه اقای یاوریان؛

> در مواظبت از رابطه بنویسم که مهم نیست که طرف مقابل ما می دونه که ما چکار می کنیم یا نه