کنترل خشم (۸ گام برای از بین بردن عصبانیت)

با افزایش مشغله های زندگی، میزان برخوردهای انسان در طول روز با دیگران افزایش می یابد. اینکه چگونه این روابط را مدیریت کرد، هنری است که شاید عده ای از آن غافل باشند. در طول این روابط احساسات ما نقش تعیین کننده ای بر روی روابط و کیفیت زندگی مان دارد دارد. احساساتی چون شاد بودن، غمگین شدن، عصبانیت و … . شاید بسیاری از حالات ما صدمه چندانی به روابط ما وارد نکند، اما وقتی که ما عصبی می شویم و خشم خود را بروز می دهیم آنگاه این روابط دیگر معمولی نخواهند بود. به راستی خشم چیست و راه های کنترل خشم کدام اند؟ چه زمانی ما خشمگین می شویم؟ عوامل خشم چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات با ادامه این مقاله همراه باشید.

تعریف خشم

بسیاری از روان شناسان خشم را بدین گونه معنا کرده اند:

خشم احساسی غریزی و طبیعی در انسان است که در هر فرد به علتی بروز می کند.

هر واقعه یا وضعیتی که انسان نتواند در آن موفقیت کسب نماید و در آن ناکام بماند موجب بروز خشم در فرد خواهد شد. ولی به این نکته باید توجه کرد که میزان بروز خشم در هر فرد متفاوت است. برخی از عواملی که موجب بروز خشم می شود را می توان عامل جسمی دانست.

به عنوان مثال دونده ای که برای رسیدن به قهرمانی در مسیر مسابقه دچار خستگی مفرط می شود و به هدف خود نمی رسد، خشمگین خواهد شد. یا در مثالی دیگر بسیاری از افراد بعد از سوانح دچار نقص عضو و یا قطع عضو می شوند که این امر علاوه بر ناراحتی موجب عصبانیت آنها می شود. در برخی موارد عوامل دیگری موجب بروز خشم می شوند. نوع رفتار های دیگران با فرد که برخی از این نوع رفتارها شامل تحقیر کردن، مسخره کردن و … می شود. حتی فریب خوردن توسط دیگری می تواند موجب بروز خشم در فرد شود.

اینکه ما چرا خشمگین می شویم یا به عبارت دیگر چه عواملی موجب خشم ما می شود، به ما بسیار کمک خواهد کرد تا از آن عوامل دوری کنیم و در صورت موجهه با آنها راه حل مناسبی اتخاذ نماییم. خشم یک ابزار برای دفاع از خود در مقابله با موانع می باشد. خشم علاوه بر عوامل ذکر شده در بالا ممکن است فقط بر اثر ذهنیت یا افکار ما بروز کند. بدین معنی که در دنیای واقعی اتفاقی نیفتاده ولی فرد در ذهن خود شروع به تحلیل و تفسیر می کند و باعث بروز خشم در خود می شود.

برای اینکه خشم خود را بدرستی بشناسیم باید بدانیم در طول زندگی روزانه علاوه بر عوامل ذکر شده، چه کسانی موجب خشم ما می شوند.

تحقیقات نشان داده اند که معمولاً اشخاصی که با انسان رابطه نزدیک تر و صمیمی تری دارند، بیشتر خشم انسان را برمی انگیزند.

این امر به این علت صورت می گیرد که ارتباط فرد با این اشخاص بسیار زیاد است. همچنین از همدیگر توقعات زیادی دارند و با کوچک ترین مسئله و حرف از دست هم خشمگین می شوند.

در برخی موارد خشم را به پرخاشگری تعبیر می کنند که این کار صحیح نیست. با توجه به تعریف ارائه شده، خشم یک حالت فردی است که در زمان ناکامی بروز می کند. حال آنکه پرخاشگری در مرحله دیگری است و زمانی که فرد کنترل خشم خود را از دست می دهد با رفتار های خود موجب آسیب رساندن به دیگران می شود. نکته ای که باید در نظر داشت این است که الزاماً تمامی خشم ها به پرخاشگری منجر نمی شوند.

۸ گام کنترل خشم

باید به این باور رسید که ما نمی توانیم بر رفتار دیگران کنترل داشته باشیم. پس کار صحیح آن است که ما بیاموزیم در مقابل رفتار دیگران چه واکنش مناسبی را ارائه دهیم. ما آموختیم که در مواجهه با غم و شادی چه رفتاری را از خود نشان دهیم. اما بسیاری از افراد هنوز یاد نگرفته اند زمانی که عصبی می شوند چه کنند و کنترل خشم خود را به دست گیرند.

بنا بر اعتقاد روان شناسان کنترل خشم به شکل صحیح، نه تنها موجب سرخوردگی فرد نمی شود، بلکه به انسان انرژی می دهد تا بتواند به اهداف خود نزدیک تر شود. این را باید دانست که کنترل خشم و بروز آن به شکل متعادل موجب شجاعت فرد می شود تا بتواند با قاطعیت نظرات خود را به دیگران ابراز کند. اما اگر همین خشم به طور افسار گسیخته بروز داده شود، نه نتنها مشکلی حل نخواهد شد، بلکه آثار مخربی بر جای خواهد گذاشت. یکی از مهم ترین این اثرها ایجاد اختلال در ارتباط با دیگران است.

اینکه انتظار داشته باشیم از ابتدا مهارت های کنترل خشم را به درستی انجام دهیم بسیار اشتباه است.

کنترل خشم در طول زمان و با یادگیری بیشتر و تمرین حاصل می شود، پس اگر در مواردی موفق به انجام این کار نشدید دلسرد نشوید.

راهکارهایی وجود دارند که به شما در موقع بروز خشم کمک می کند تا کنترل آن را بدست گیرید.

کنترل خشم (8 گام برای از بین بردن عصبانیت)

۱- قبل از به زبان آوردن کلمات قدری فکر کنید

زمانی که فرد خشمگین می شود، به راحتی کلماتی را به کار می برد که بعد فروکش کردن خشم پشیمان می شود. یکی از را های کنترل خشم آن این است که در مواقع خشم قبل از به زبان آورن الفاظ قدری مکث کرده و فکر کنید. درست است فک کردن به شکل صحیح در این مواقع مشکل است، ولی باید تمام تلاش خود را انجام دهید. این کار به طرف مقابل هم این فرصت را می دهد که در کلام خود کمی تأمل نماید.

۲- زمانی که به آرامش نسبی رسیدید، خشم خود را بروز دهید

همانگونه که گفتیم خشم اگر به طور متعادل بروز داده شود، قاطعیت نظرات شما را به مخاطب القا می کند. یکی از راه حل های کنترل خشم قدری صبوری تا رسیدن به آرامش نسبی است. وقتی آرام تر هستید می توانید مواضع خود را روشن و شفاف، به شکلی که مخاطبتان ناراحت نشود به او بگویید. اینگونه دیگر در نظر دیگران شما فردی هجومی نخواهید بود.

۳- محل را ترک و استراحت کنید

یکی از بهترین راه ها برای کنترل خشم ترک کردن محلی است که شما در آن خشمگین شده اید. این کار باعث فروکش کردن سریع خشم می شود. در این زمان دیگر مخاطبی وجود ندارد که موجب خشم شما شود. این موقعیت را غنیمت شمرده و کمی استراحت کنید و بعد آرام شدن دوباره به محل بازگردید که به مخاطب خود بی احترامی هم نکرده باشید.

کنترل خشم (8 گام برای از بین بردن عصبانیت)

۴- کینه افراد را به دل نگیرید

در فرهنگ ما بخشش جایگاه بسیار والایی دارد و اینکه شما چقدر انسان بخشنده ای هستید، در معرفی شخصیت خود به دیگران موفق تر عمل کرده اید. باور داشته باشید در برخی موارد کنترل خشم میسر نخواهد بود، مگر با بخشیدن دیگران. می دانیم که رفتار دیگران تحت کنترل ما نیست و ممکن است آنها با گفتار و رفتار خود در حق شما ناعدالتی کرده و شما را اذیت کرده باشند. این عوامل موجب بروز خشم خواهند شد. ولی بهتر آن است که توقع خود را از دیگران پایین آورید و آنها را ببخشید تا اندکی از شر احساسات منفی و خشم خلاص شوید.

۵- شوخ طبعی دشمن خشم است

تحقیقات نشان داده شوخی و خنده در مواقع خشم به شما کمک شایانی می کند. هرگاه خشمگین شدید بهتر است برای مواجهه با عواملی که موجب خشمتان شده شوخی کنید و کنترل خشم خود را به دست گیرید. این کار باعث می شود این عوامل نزد شما کوچک شمرده شوند و از میزان خشم شما بکاهد. البته مراقب باشید در مواجهه با دیگران خنده و شوخی شما موجب تحقیر یا تمسخر دیگران نشود و اوضاع بدتر نشود.

۶- به دنبال راه حل گره گشا باشید

شما خشمگین شده اید و در هر صورت می خواهید خشم خود را بروز دهید. کمی صبر کنید. به جای اینکه خود و دیگران را اذیت و سرزنش کنید، به دنبال این باشید که آیا می توانید مشکل را حل کنید یا خیر؟ در بسیاری از موارد می توانید با کنترل خشم خود و اندکی تأمل راه حلی مناسب بیابید. اینجا است که به راحتی از مشکل عبور کردید و به آرامش دست می یابید.

کنترل خشم (8 گام برای از بین بردن عصبانیت)

۷- من و تو را درست به کار گیرید

در بسیاری از بحث های دوطرفه که فرد در آن خشمگین می شود، می توان با به کار بردن کلمات درست، هم از خشم خود و هم از خشم مخاطب تان بکاهید. یکی از بهترین راهکارها برای کنترل خشم در این مواقع استفاده از ضمیر من می باشد. به طور مثال شما از همسر خود برای کمک نکردن در کارهای خانه خشمگین هستید. حال این دوجمله را ببینید.

  • تو هیچ زمانی در کارهای منزل کمک نمی کنی.
  • من از اینکه در جمع کردن میز شمام کمک نکردی و رفتی ناراحت شدم.

واضح است که جمله اول بار منفی زیادی دارد و بسیار مبهم است. ولی جمله دوم نه تنها بار منفی ندارد، بلکه شما توانستید حس خود را به درستی منتقل نمایید. این تکنیک کنترل خشم را حتماً بیاموزید. زیرا برای شما کاربرهای زیادی خواهد داشت.

۸- تمرین های آرامش بخش را بیاموزید

خیلی از افراد در زمان خشم آموخته اند که اعصاب آنها به چه کارهایی به به آرامش می رسد. این کار بسیار راحت است. فقط کافی است برخی از این تمرین ها را یاد بگیرید. برای کنترل خشم بهتر است تمرینات تنفس عمیق را انجام دهید. به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید. به جای بیان خشم خود شروع به نوشتن آن کنید. مجموع این کارها به شما کمک می کند که در مواقع خشم رفتار مناسب تری از خود نشان دهید.

کلام پایانی

خشم یکی از احساساتی است که درون همه انسان ها وجود دارد. هرچند در این مقاله راهکارهایی درباره کنترل خشم و عصبانیت گفته شد. اما این نکته هم باید مورد توجه قرار بگیرد که خشم به خودی خود چیز بدی نیست. انسان برای دفاع از خود و دیگران نیاز دارد که گاهی خشمگین بشود. اما نحوه بروز خشم و کنترل آن مهم است. باید بتوانید خشم تان را در چهارچوبی کنترل کنید که نه به خودتان و نه دیگران آسیبی بزنید.

عادت های افراد موفق چگونه است؟

۱۰+۱ عادت برای موفقیت در زندگی (عادت های افراد موفق)

رفتارهای هر کسی در طول روز، بستگی زیادی به عادت های او در زندگی دارد. هر چیزی که به آن فکر می کنید، انجام می دهید یا به زبان می آورید حاصل عادت هایی است که در طول سال ها در عمق ذهن و جان تان نهادینه و تکرار شده است. این عادت ها شامل رفتارهای خوب و بدی می شوند که می توانند موجب پیشرفت و یا مانع پیشرفت شما در زندگی باشند. اما سوال اینجاست که با پیروی از عادت های افراد موفق می توان به موفقیت در زندگی شخصی رسید یا نه؟

قطعا جایگزین کردن یا از بین بردن عادت های بد با عادت های خوب، کار راحت و ساده ای نیست. این کار به علاقه، پشتکار و تعهد و اشتیاق نیاز دارد تا بتوان تمام انرژی و وقت را برای پالایش و پرورش عادت های خوب و هدایت به سمت موفقیت به کار برد.

عادت های افراد موفق ، ابزار هایی بوده که آنها را به اهدافشان نزدیک تر کرده و رویاهایشان را محقق کرده است. در ادامه این مقاله به لیستی از این عادات اشاره می شود. البته ناگفته نماند که مسئله از بین بردن عادت های بد، مقوله ای جداگانه است که در این مقال فرصت آن نیست.

عادت های افراد موفق چگونه است؟

البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که عادت های انسان خود در چندین زمینه مورد بررسی قرار می گیرند، از عادت های تندرستی گرفته تا عادت های روابط با دیگران، کاری و مالی و … . شاید این جمله را بسیار شنیده باشیم که «عقل سالم در بدن سالم است» . قطعاً برخی از عادت های افراد موفق مربوط به حوزه سلامتی آنها می باشد.

۱- سحر خیز بودن

یکی از عادت های افراد موفق که سرلوحه کار خود قرار داده اند سحر خیزی است، آنها دارای روحیه ای شادتر و سرزنده تری نسبت به سایرین هستند و این خود موجب افزایش اعتماد به نفس آنان نیز شده است.

شاید بتوان گفت که سحرخیزی پایه زندگی سالم است. اگر فرد سحر خیزی نیستید، تغییراتی را در زندگی روزانه تان ایجاد کنید تا بتوانید هر روز زودتر از روز قبل از خواب بیدار شوید و رفته رفته ساعت بیداری تان را به زمان مطلوب برسانید. در این صورت زمان بیشتری را برای داشتن آمادگی برای فراهم کردن مقدمات کارهایی خواهید داشت که در طول روز باید آنها را انجام دهید و یا کارهایی که اغلب فرصت انجام آنها را نداشته اید.

صبح ها ذهن و فکر شما از دقت و تمرکز بسیار بالایی برخوردار است و می توانید برای امور روزمره خود برنامه ریزی بهتری داشته باشید.

۲- تغذیه مناسب

شاید در نظر بسیاری از مردم، تغذیه نقش چندانی در موفقیت شان ندارد. ولی امروزه ثابت شده که یکی از عادت های افراد موفق توجه زیاد به نوع تغذیه و رفتارهای غذایی شان است. اگر شما خود را با عادات غذایی سالم پرورش دهید، می توانید به فردی پرانرژی، متمرکز و باانگیزه تبدیل شوید.

یکی از برترین کارآفرینان جهان به نام تیم فریس طی تحقیقاتی به تأثیر حیاتی و مهم مواد غذایی در زندگی انسان پرداخته است. او در طی انجام این تحقیق با افراد موفق زیادی در دنیا به گفت و گو پرداخت. در کتابی که او به چاپ رسانده بسیاری از افراد موفق در جهان، عادات غذایی خود را در موفقیت شان مؤثر بیان کرده اند.

۳- مراقبت های جسمی

از دیگر عادت های افراد موفق می توان به مراقبت های جسمی اشاره کرد. افراد موفق برای جسم و روح خود ارزش بسیار زیادی قائل هستند. این مورد شامل کارهایی مانند مسواک زدن تا چکاپ دوره ای است. در برخی از موارد نیز این افراد با رفتن به کلاس هایی مانند یوگا، آرامش بیشتری را برای خود به ارمغان می آورند.

جدای از بررسی عادت های افراد موفق در زندگی و امورات شخصی ، این افراد عادات پسندیده ای نیز در تعاملات کاری و روابط اجتماعی برای خود دارند. آنها می دانند که این عادات شخصیت آنان را در اذهان دیگران می سازد. به همین جهت با رعایت برخی عادت ها، هم به خود و هم به دیگران احترام ویژه ای می گذارند.

عادت های افراد موفق چگونه است؟

۴- ورزش کردن

یکی از عادت های افراد موفق ورزش کردن است. ورزش، بخصوص در هنگام صبح موجب تقویت بهره وری و بالابردن سطح انرژی بدن می شود. افرادی که ورزش را به جای تنبلی برگزیده اند، دارای روحیه بسیار بالایی هستند. افراد موفق هیچ گاه برای ورزش کردن بهانه جویی نمی کنند، حتی اگر مشغله کاری فراوان داشته باشند، شما هم اگر می خواهید یک قدمت به موفقیت نزدیک تر شوید، زمانی را برای ورزش کردن اختصاص دهید.

۵- دروغ نگفتن

افراد بسیار موفق مطمئن هستند که درستی و صداقت در درازمدت بهترین نتیجه راخواهد داشت. هرچند که زمان هایی این صداقت برایشان دردناک خواهد بود. آنان عقیده دارند صداقت آثار بسیار مثبتی در پی دارد که دروغ گویی نخواهد داشت.

یک مطالعه در نوتردام نشان داده افرادی که اغلب دروغ می‌گویند نسبت به همکاران صادق تر خود مشکلات روحی و روانی بیشتری را تجربه می‌کنند. قطعاً دیگران زمانی که صذاقت فرد را ببینند به او اعتماد می کنند. این اعتماد سازنده و پایه بسیاری از پیشرفت های آینده خواهد بود.

۶- احترام گذاشتن

عده ای را در نظر بگیرید که در یک جامعه رفتار سایرین و عمکلردشان را از نقطه نظر مثبت می بینند. آنها سعی می کنند با ارائه پیشنهاد دوستانه و محترمانه آنان را برای هرچه بهتر شدن کمک کنند. اما در مقابل عده ای دیگر را که با انتقادهای مدام و بی اساس منجر به سرکوبی و سرشکستگی دیگران می شوند.

اگر می خواهید جزء دسته اول باشید، باید بدانید که یکی از عادت های افراد موفق احترام گذاشتن و ارزش دادن به کارها و نظرات دیگران است. اگر اینگونه باشید در نظر دیگران شما شخصیتی قابل اتکا و معتمدی جلوه خواهید کرد.

۷- خوب گوش دادن

باور کنید، شنونده ای که با علاقه و توجه به سخنان دیگران گوش می دهد، بسیار دوست داشتنی است.  این نوع گوش دادن باعث می شود که بین طرفین مهر و محبت به  وجود آید. ممکن است از خود بپرسید که این امر چگونه ممکن است؟

وقتی به طرف مقابل احترام می گذاریم و به دقت و با تمرکز به او گوش دهیم، سخنان او را خوب می شنویم و بهتر آنها را درک می کنیم. درنتیجه طرف مقابل سر ذوق آمده و تمایل پیدا می کند که گفت وگو را ادامه دهد. توجه داشته باشید که بزرگان ما هم همیشه گفته اند که:

مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.

۸- مدیریت زمان

با ارزش ترین دارایی تمام انسان ها زمان است. یکی دیگر از عادت های افراد موفق استفاده مفید و حداکثری از زمان است. افراد موفق خوب می دانند هر چه بهتر از زمان خود بهره ببرند به پاداش های بزرگ تر دست خواهند یافت.

۹- ایمان و اعتقاد داشتن

یکی از روابط مهم و شاید مهم ترین آنها رابطه انسان با خالق خود است. انسان هایی که با معبود خود راز و نیاز می کنند و احوالات خود را به او می سپارند با اعتماد به نفس خاصی به انجام امور خود می پردازند. زیرا می دانند که در همه حال قدرتی بی مثال آنان را حمایت می کند. از این رو است که رابطه معنوی یکی از عادت های افراد موفق بوده و از آن به نحو احسن برای تعالی خود استفاده می نمایند.

۱۰- هدف گذاری و برنامه ریزی

بسیاری افراد برای زندگی شخصی، تحصیلی و شغلی خود اهدافی را تعیین می کنند. اما بسیاری دیگر نیز به هدف گذاری اعتقادی ندارند. البته بدانید که صرف هدف گذاری موجب موفقیت نخواهد شد، بلکه این تلاش و پشتکار است که انسان را به اهدافش می رساند. یکی از عادت های افراد موفق دست یابی به شخصیتی پرتلاش برای رسیدن به هدف است. در این راه افراد موفق برای دست یابی به اهداف خود نیاز به برنامه ریزی دقیق دارند.

امروزه نقش برنامه ریزی در موفقیت انسان ها امری بدیهی و انکار ناشدنی است. با بررسی زندگی انسان های موفق به این نکته پی خواهید برد که یکی از کلیدهای موفقیت آنها برنامه ریزی برای حال و آینده شان بوده است. افراد موفق با در نظر گرفتن تمامی شرایط و با منطق و چشمی باز برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند.

۱۱- بودجه بندی در سرمایه

نگرانی بسیاری از مردم این است که آیا تا آخر ماه می توانند از پس مخارج خود برآیند یا خیر؟ شاید در پاسخ به این سؤال پای بسیاری از مشکلات اقتصادی به میان آید، اما یکی از عادت های افراد موفق علاج این این مشکل با مدیریت صحیحی دخل و خرج خود و خانواده آنها است. بدین گونه که برای سرمایه خود و نحوه مصرف آن برنامه ریزی دقیقی دارند و هیچ گاه امور مالی خود را به اما و اگرها نمی سپارند.

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

کاربرد تئوری انتخاب در زندگی چگونه است؟

به طور کلی تئوری انتخاب بیانگر این است که تمام موجودات زنده چرا و چطور رفتار می کنند. اصل تئوری انتخاب این است که تمام انسان ها به دلیل وجود پنج نیاز ژنتیک ترغیب و تشویق می شوند که این پنج نیاز شامل زندگی کردن،  قدرت، آزادی، تفریح، عشق و علاقه برانگیخته می شوند. تئوری انتخاب این را بیان می کند: اگر رفتارهای تاثیر گذار و مسئولانه ایی انتخاب کنیم یعنی به این نتیجه برسیم که از خود این را بخواهیم که هم نیاز های خود را به نحو احسن برآورده کنیم و هم از رسیدن دیگران به نیازهای خود جلوگیری نکنیم. با زندگی بر اساس این اصل، شاد و کامیاب خواهیم بود و همیشه زندگی را به صورت دلخواه خود پیش خواهیم برد. اینجا به زیبایی کاربرد تئوری انتخاب پی می بریم.

تئوری انتخاب می گوید: همه انسان ها خودشان رفتارهای خود را انتخاب می کنند و تمام فشارهای بیرونی سرانجام محکوم به شکست می باشند. این تئوری به این اصل معتقد است که تمامی رفتارها حتی افسردگی و خشم همه محصول انتخاب غیر مستقیم و مستقیم خود انسان می باشد. اگرچه بعد از اتفاق افتادن وقایع ناگوار بیرونی باشد.

در تئوری انتخاب فرد به جای اینکه اطرافیان را تحت سیطره خود در آورد تا بتواند بر رفتار های آنها تاثیر بگذارد، همواره از خود می پرسد که رفتاری که هم اکنون انجام می دهم آیا من را به این شخص نزدیک می کند یا دور؟

اگر نزدیک می کند این کار را انجام می دهم. ولی اگر من را از او دور می سازد هرگز نباید انجامش دهم.

یک اصل مهم دیگر در کاربرد تئوری انتخاب داریم و آن این است: من فقط می توانم خودم را کنترل کنم. من فقط کنترل رفتار خودم را دارم و نه رفتار دیگران.

من فقط می توانم به دیگران اطلاعات بدهم نه اینکه زندگی, احساس و رفتارشان را تحت کنترل بگیرم. تئوری انتخاب به این باور است کنترل کردن دیگران هم به شخص کنترل کننده آسیب می زند و هم به شخص کنترل شونده و این یک رنج دو طرفه می باشد که درسراسر تاریخ بشریت مستمر بوده و اکنون باید به آن پایان داد.

چه هنگام می توان خود را هم راستای تئوری انتخاب دید؟

در صورتی می توانی به تئوری انتخاب نزدیک شد که در روابط خود با اطرافیان دست از کنترل کردن و مجبور ساختن آنها بردارید. احساس مالکیت به آنها را کنار بگذارید و تلاش کنید که در روابط خود حمایت کننده، شنوا، مهربان، اطلاعات دهنده و مذاکره کننده شوید. می توان گفت تئوری انتخاب روح دموکراسی را زنده نگه می دارد.

کاربرد تئوری انتخاب در زندگی

باور تئوری انتخاب چیست؟

تئوری انتخاب بر این باور است که تمام رفتار هایمان و می توان گفت حتی احساساتمان مثل خشم، ناراحتی و افسردگی همه ی این ها را به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم خودمان انتخاب می کنیم.

دلیل ناخشنودی ما انسان ها چیست؟

تئوری انتخاب سعی کرده است به این سوال مهم پاسخ دهد. ریشه تمام ناخشنودی و نا رضایتی های انسان در روابطی است که به مشکل خورده یا آسیب است.

حالا یک سوال پیش می آید چرا این همه اتفاق ناخوشایند برای ما انسان ها اتفاق می افتد به طور مثال زندگی که با عشق و علاقه شروع می شود. چرا سرد می شوند و در نهایت منجر به جدایی می شود؟

یا حتی چرا بین دو دوست جدایی می افتد؟

و چرا بین والدین و فرزندان مشکل ایجاد می شود؟

تئوری انتخاب سر منشأ تمام این اتفاقات ناگوار را این می داند که ما انسان ها می خواهیم هم دیگر را کنترل کنیم و تحت فرمان خود درآوردیم.

کاربرد تئوری انتخاب یکی از زیباترین اصول زندگی است که به همه انسان ها کمک می کند تا زیباتر زندگی کنیم و تئوری انتخاب پایه و اساس صلح را گسترش می دهد بسیاری از نزاع ها و حتی جنگ های بزرگ به خاطر عدم اعتقاد به کاربرد تئوری انتخاب بوده است.

بیاید زیباتر زندگی کنیم و در تلاش باشیم اطرافیانمان از زندگی با ما لذت ببرند.

تئوری انتخاب اعتقاد دارد ما هرچیزی که بروز می دهیم یک رفتار است.

  • عصبانی شدن یک رفتار است.
  • ناهار خوردن یک رفتار است.
  • ناراحت شدن یک رفتار است.
  • نگران شدن یک رفتار است.

و حتی هذیان های یک بیمار روانی هم یک رفتار است و همه ی این رفتار ها از درون ما بر می خیزد.

تئوری انتخاب یک تئوری جامع بر اساس روانشناسی کنترل درونی انسان است که اعتقاد دارد گذشته هر انسان تأثیر زیادی بر زندگی کنونی او دارد. تئوری انتخاب در یک تعریف عامیانه و ساده نشان می دهد که یک انسان برای رسیدن به آن چه می خواهد باید چطور رفتار کند.

تئوری انتخاب می گوید درمان بسیاری از نا ملایمتی ها و مشکلات انسان ها در اصلاح کردن رفتار و انتخاب انسان ها نهفته است و نه در استفاده کردن از دارو های شیمیایی. نظریه انتخاب در زمینه ی وجود انسان تا اندازه ای با مکتب اصالت وجود هم نظر می باشند، به طوری که انسان را مسئول تمام رفتار و کارهای خویش می داند و انسان را قربانی محیط نمی دانند.

تئوری انتخاب می گوید ما هویت و اصالتمان را به ارث می بریم

تقریبا تمام رفتار های مهم و اساسی ما از جنس انتخاب می باشد حتی غم و ناراحتی هم یک رفتار انتخابی می باشد. رفتار هایی که اگر چه نا آگاهانه می باشند اما بر اساس تحلیل منافع انتخاب می شوند. به همین علت ناراحتی کردن در مقایسه با اصطلاح ناراحت بودن دقیق تر می باشد.

کاربرد تئوری انتخاب در زندگی

کاربرد تئوری انتخاب در چیست؟

آموختن نظریه انتخاب به این دلیل ارزشمند است که به وسیله آن می توانیم به نوعی مهندسی رفتار برسیم. مشکلات با افراد پیرامونمان و فرزندانمان از وقتی شروع می شود که تلاش می کنیم آنها را تحت سیطره خود بگیریم و آنها را کنترل کنیم.

یک انسان آزاد و رها کسی است که نه اجازه می دهد کسی او را مجبور به انجام کاری کند و نه خود،کسی را مجبور به انجام کاری می کند. از همه مهم تر خود را مجبور به انجام روش و رفتاری نمی کند که از آن لذت نمی برد.

تاثیر کاربرد تئوری انتخاب بر تربیت فرزندان

تئوری انتخاب اعتقادش بر این است فرزندان ما برای رسیدن به موفقیت در درس و زندگی نیاز به انضباط دارند و نه مجازات. متاسفانه در بسیاری از مدارس و خانواده ها هنوز مجازات به جای انضباط فرزندانمان را هدایت می کند. انضباط یعنی اجازه انتخاب کردن را به فرزندانمان بدهیم و در انتخاب درست کمکش کنیم. و به او بیاموزیم تا انتهای راه به انتخاب اگاهانه خود متعهد باشد. نوجوان با آگاهی از عشق و علاقه والدین به او به آرامش کامل می رسد نه از انتقاد, تهدید و سرزنش.

اگر همه انسان ها تئوری انتخاب را قبول داشته باشند

اگر همه انسان کاربرد تئوری انتخاب را قبول داشته باشند مسلما جامعه ای بهتر و به طبع پرعشق تر را شاهد خواهیم بود. وقتی تحمیل کردن عقاید به اطرافیان خود نباشد یا حداقل کم باشد، روابط دوستانه بیشتر می شود. چه رابطه دو دوست، چه روابط زناشویی و چه روابط والدین با فرزندان.

 

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

چگونه می توانیم به هدف در زندگی مان دست پیدا کنیم؟

چگونه می توانیم به هدف در زندگی مان دست پیدا کنیم؟

داشتن هدف در زندگی از بخش های مهم و ضروری برای ادامه یک زندگی سالم است. منظور از زندگی سالم، زندگی توأم با شور و اشتیاق می باشد. بدون این اشتیاق، رکود و یک نواختی بر زندگی شخصی حاکم می شود و فرد دچار تضعیف روحیه برای زندگی کردن خواهد شد.

داشتن هدف در زندگی با کلمه اشتیاق و میل به زندگی تداعی می شود. این جمله بیانگر این است که افراد هدفمند، اشتیاق بیشتری برای زندگی دارند. همین موضوع روحیه آن ها را قوی تر و شکست ناپذیرتر خواهد کرد. کاملاً روشن است که انسان هایی که انگیزه بیشتری در زندگی دارند، به همان نسبت هدفمندتر هستند. این هدف از اشتیاق فراوان آن ها نتیجه می شود. زمانی که بر هدفی اصرار می ورزید، زمان را به نفع خود متوقف خواهید کرد.

هدف در زندگی به وجود آورنده اشتیاق به زندگی است

افرادی که بدون هدف در زندگی هستند، دچار سردرگمی می شوند. آن ها احساس می کنند چیزی را در زندگی شان گم کرده اند. این افراد رغبت انجام بسیاری را از کارها را نخواهند داشت و زندگی بعد از مدتی برای آن ها به یک وقت گذرانی اجباری تبدیل می گردد. منظور از هدف در زندگی، نگاه همه جانبه به بخش های مختلف زندگی فردی است.

افرادی که دارای هدف در زندگی نیستند، تعریف دقیقی نیز از آن ندارند. برای روشن شدن این موضوع بهتر است با یک سوال شروع کنیم. پاسخ به این پرسش که شما چه اندازه در زندگی دچار ناامیدی و حس از دست دادن می شوید؟ بروز این عواطف رابطه تنگاتنگی با عدم وجود هدف در زندگی دارد. افرادی که صاحب زندگی هدفمند نیستند، نمی توانند رغبت لازم برای کار، فعالیت و… را داشته باشند به همین خاطر نیز بیشتر دچار یأس و ناامیدی می شوند.

نشانه های یک زندگی هدفمند

افراد هدفمند در زندگی از شرایط روحی، علایق، استعداد و ظرفیت های خود شناخت کامل تری نسبت به سایرین دارند. در نتیجه می دانند دقیقاً کجای زندگی شخصی قرار گرفته اند و برای رو به رو شدن با هدف خود چند گام فاصله دارند.

چگونه می توانیم به هدف در زندگی مان دست پیدا کنیم؟

موقعیت شغلی یکی از مهم ترین جوانب زندگی است که باید به درستی انتخاب شود. بیشتر افرادی که به کار خود علاقه ای ندارند، نه تنها موفقیت چندانی را برای کارفرمایان خود به وجود نمی آورند، بلکه به نوبه خود می توانند صدمه زننده نیز باشند. این افراد سعی دارند یک زندگی هدفمند داشته باشند. لذا جویای کار می شوند اما در نهایت این شغل مورد توجه آن ها نیست و به شدت از آن خسته می شوند و به آن احساس رضایت درونی به آن ها به دست نمی دهد.

برای شناخت هدف در زندگی این فرد بهتر است چند قدم به عقب برگردید و ببینید فرد مورد نظر به چه کارهایی علاقه داشته و اکنون در چه حیطه ای فعالیت می کند. مدیران سرشناس و کارآمد که به دنبال کارمندان هدفمند هستند، حتماً در مورد رغبت و تمایل افراد جویای کار تحقیق می کنند و هدف آن ها از انجام این فعالیت را جویا می شوند.

قطعاً فرد بی هدف در زندگی، نمی تواند شرایط مطلوبی برای دیگری به وجود آورد.

چگونه زندگی هدفمند داشته باشیم؟

هدف در زندگی به مثابه یک قطب نما برای تعیین مسیر است. پس بدون این قطب نما، گمراهی عادی خواهد بود. اگر این هدف مندی وجود نداشته باشد، فرد از ادامه حرکت باز می ماند و به احساس ناامیدی و پوچی دچار می شود. در این وضعیت، تمایل فرد برای برقراری ارتباط با دنیای بیرون متزلزل می شود و منزوی می گردد.

جهت در زندگی انسان، از همان روزهای نخستین آشکار می شود. در واقع هر انسانی با هدفی متفاوت و منحصر به فرد متولد می گردد. برای بسیاری از افراد این غایت مندی با کشف استعدادها و پرورش مهارت ها روشن و واضح می شود.

با این توصیف می توان گفت که جهت در زندگی، با شناخت اشتیاق های فردی مشخص می گردد. کودکانی که در نقاشی استعداد قابل توجهی دارند، ناخواسته به هنر نقاشی مشتاق می شوند. برای شناسایی هدف در زندگی با این پرسش شروع کنید. «هدف شما در زندگی چیست؟» به این سوال پاسخ روشن و واضح دهید. این پاسخ لیستی از علاقه مندی و اشتیاق های شما را پیش روی تان می گذارد.

برای پیدا کردن جهت در زندگی، کارهایی که دوست دارید،انجام دهید

برای موفق شدن و پیدا کردن هدف در زندگی، از کارهایی شروع کنید که به آن علاقه مند و البته در آن به قدر کافی توانا هستید. در ادامه به ویژگی هایی که بیشتر از آن ها لذت می برید، توجه کنید. به عنوان مثال عشق و شادی می توانند به قدر کافی سبب انگیزه در زندگی شوند. حالا باید راه های رسیدن به آن ها را جست و جو کنید.

زندگی هدفمند

بیانیه زندگی هدفمند را خلق کنید

در ادامه برای پیدا کردن هدف در زندگی، برای چند ثانیه دنیایی را تصور کنید که مطابق میل شماست و در آن به هر چه که می خواستید، رسیده اید. با ابن شگرد می توانید به ایده لازم برای هدف در زندگی دست یابید.

به ندای قلب خود گوش کنید

اجازه دهید قلب تان راهنمای شما باشید. به این ندا اعتماد کنید. در این صورت هدف در زندگی شخصی و مسیر مستقیم دستیابی به آن را پیدا خواهید کرد.

شفاف سازی هدف در زندگی

در این مرحله باید تصویر روشنی از هدف در زندگی خود به دست آورده باشید. ذهن خود را بر روی این اهداف متمرکز کنید. اگر کاری انجام می دهید و از آن احساس رضایت دارید، مطمئن باشید گامی صحیح در راستای هدف خود برداشته اید، اما اگر حس شادی از انجام کار ندارید، قطعاً در مسیر اشتباه حرکت کرده اید.

هدف در زندگی را با قدرت به جهان ارائه کنید. در این صورت ارائه جهان هستی را نیز مشاهده می کنید. بر روی هدف در زندگی تمرکز کنید. به عنوان مثال درباره مکان زندگی، شغل مورد نظر و هر آن چه که شما را راضی و شاد می کند، فکر کنید و احساس دریافت آن را در خود به وجود آورید. با فرستادن این محرک های قدرتمند به ضمیر ناخودآگاه در مسیر دستیابی به زندگی هدفمند قرار خواهید گرفت.

برای داشتن زندگی هدفمند به افکار خود جهت دهید.

برای زندگی هدفمند، تست اشتیاق کریس و جانت اتوود (Chris and Janet Attwood) را مورد توجه قرار دهید. در این تست، جملات انگیزشی را با اراده و اختیار پر کنید. به عنوان مثال «زندگی من ایده آل است وقتی که …» زندگی من ایده آل است وقتی که به دیگران کمک می کنم. زندگی من ایده آل است وقتی با گروه های بزرگ صحبت می کنم. ۱۵ بار این جمله را به میل خود تکمیل و در آخر ۵ جمله برتر آن را انتخاب نمایید. زمانی که این جملات در مقایسه با یکدیگر قرار می گیرند، متوجه اولویت بندی آن ها در ذهن خود خواهید شد. بنابراین اشتیاق و هدف در زندگی پیدا خواهید کرد. اگر جمله دوم در ذهن شما مهم تر از جمله سوم و چهارم است، بهتر است آن را با تمام جملات محک بزنید. آن گاه متوجه می شوید این اهداف در ذهن شما چگونه ترتیب و اولویتی دارند. وقتی که تفسیر روشنی از احساسات خود داشته باشید، در این صورت می توانید برنامه های زندگی را عملی کنید و رویاهایتان را تحقق ببخشید.

هدف زندگی

حس شادی خود را بیابید

یکی از ترفندهای فوق العاده برای رسیدن به هدف در زندگی این است که لیست کاملی از مواقعی که بسیار شاد بوده اید، تهیه و آن را بررسی نمایید. با وجود این لیست متوجه می شوید بیشترین احساس شادی را چه زمانی احساس کرده اید.

قطعاً این تمرین برای تشخیص هدف در زندگی بسیار کارساز و نجات بخش است. به عنوان مثال فردی در سه جمله از سه وضعیت بسیار خوشحال کننده صحبت می کند. معمولاً در بین این سه وضعیت، نقاط مشترک زیادی وجود دارد. بنابراین این احساس شادی، حامل پیامی برای تعیین هدف در زندگی است. یعنی مهم ترین موضوعی که سبب شادی و اشتیاق در زندگی می گردد، شناسایی خواهد شد. این حس می تواند عشق ورزی، تجربه ثروت، خوش شانسی، آزادی و … باشد.

هماهنگ سازی افکار و فعالیت ها با هدف در زندگی

در این حالت احتمالاً تفسیر روشنی از زندگی هدفمند دارید. بنابراین باید فعالیت و کارهای روزمره خود را متناسب با این هدف، هماهنگ و در راستای آن حرکت کنید. افکار منفی باید نادید گرفته شوند و ترس ها را کنار بزنید. در این مرحله بیشترین فوکوس شما بر روی جملات مثبت و انگیزشی است.

دستیابی به زندگی هدفمند با جملات مثبت و انگیزشی

در مرحله آخر، وقت آن رسیده به هدف برگزیده در زندگی تکیه کنید و با آن پیش روید. عکس العمل های اطرافیان را نسبت به هدف پیش رو مشاهده می کنید. این موضوع نشان دهنده رشد شما در زندگی شخصی است. برای دستیابی به هدف در زندگی همواره ذهن خود را به چالش بکشید.

 

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

خوشبختی

خوشبختی چیست؟ چگونه می توان به خوشبختی دست یافت؟

بی تردید همه ی ما دوست داریم در زندگی خود فردی خوشحال و خوشبخت باشیم؛ اما معنا و مفهوم خوشبختی از منظر روانشناسی و علمی چیست؟ در این مقاله قصد داریم با پرداختن به موضوعاتی نظیر مفهوم خوشبختی از نظر روانشناسی و راه های رسیدن به خوشبختی، شما عزیزان را در راه رسیدن به یک زندگی ایده آل و سرشار از شادی و خوشحالی یاری کنیم. امیدواریم که خواندن آن مفید و مثمر ثمر واقع شود.

توجه داشته باشید که علاوه بر اندازه گیری میزان خوشبختی، بیان کردن یک معنا و مفهوم برای آن نیز کاری دشوار است. شما بدون یافتن یک معادل برای خوشبختی نمی توانید مفهوم آن را دریابید. البته می دانیم که همه انسان ها تعریف مشترکی از آن ندارند و هر کسی مطابق با احساسات درونی خود، تصویری از زندگی ایده آلش را در ذهن خود می پروراند و برای رسیدن به آن در تلاش است.

نکته جالب اینجا است که در اکثر دایره المعارف ها و مجموعه لغات نیز خوشبختی به صورت احساس خوشحالی کردن معنا شده است؛ اما این احساس خوشحالی را چگونه می توان توصیف کرد؟

معنا و مفهوم خوشبختی از نظر روانشناسی

درک مفهوم خوشحالی از راه تجربه کردن، آزمودن و اگر صریح تر و دقیق تر بگوییم علمی و روانشناسی است. در سال های اخیر توجه شاخه روانشناسی به طور چشمگیری به احساس خوشحالی و خوشبختی معطوف گشته است؛ زیرا پر واضح است که همه افراد دوست دارند خوشحال باشند. در این روزهای پر مشغله و پر استرس دنیای مدرن، مردم به شادی و انرژی مثبت بیشتری نیاز دارند.

خوشبختی چیست؟ چگونه می توان به خوشبختی دست یافت؟

تمایل شدید انسان به تغییر طبیعت، تاثیرات بسزایی بر مغز و روان انسان ها گذاشته است. اگر بخواهیم واضح و روراست بگوییم، سازگاری با دنیای مدرن و دیجیتالی، اتفاقی است که باید طی صدها هزار سال و به مرور برای مغز در حال رشد و تکامل آدمی می افتاد، نه در طول چند دهه و با سرعتی باور نکردنی، از این رو زمانی که مغز انسان با تکنولوژی و دیجیتال ارتباط میگیرد، بسیار به آن وابسته شده و اعتیاد پیدا می کند. این وابستگی شدید می تواند تاثیرات مخربی چون استرس و اضطراب، افسردگی، انزوا و گوشه گیری را به همراه داشته باشد و دلیلی بر به وجود آمدن احساس عدم خوشبختی در هر فردی باشد.

از قرون گذشته و از عصر ارسطو دو بُعد متفاوت برای خوشحالی در نظر گرفته شده است، یکی هدونیا به مفهوم لذت و دیگری اودایمونیا به مفهوم زندگی خوب. جالب است که در علم روانشناسی معاصر، حس خوشحالی و خوشبختی را تنها لذت در نظر میگیرند اما روانشناسان موفق و مثبتی نظیر دکتر مارتین سلیگمان، عنصری متمایز را به توصیف خوشحالی افزوده و آن را تعهد نامیده اند. تعهد در حقیقت به همان مفهوم زندگی خوب اشاره دارد و در آن تنها خود فرد نیست که صرفا لذت برایش بیانگر مفهوم خوشبختی باشد. خانواده، کار، اطرافیان و سرگرمی همگی با هم در تعادل هستند و با مشارکت همه ی این عوامل است که حس خوشحالی و خوشبختی تداوم می یابد.

خوشبختی برای همه

با در نظر گرفتن این سه جنبه یعنی لذت، زندگی خوب و تعهد، روانشناسان یک اصطلاح علمی با عنوان احساس ذهنی بهزیستی (SWF) ساخته اند که این اصطلاح به مفهوم ارزیابی و درک ذهنی و علمی هر فرد از زندگی خودش می باشد. لذا SWF ترکیبی از حس رضایت از زندگی و احساس خوشبختی است. تحقیقات انجام شده بر روی زندگی افراد در اقصی نقاط دنیا نشان می دهد که تنها ۵۰ درصد از حس خوشحالی ما را ژن هایمان تعیین می کنند و ۴۰ درصد به دست فعالیت های شخصی و روزانه و ۱۰ درصد آن ناشی از اتفاقات و پیامدها است. پس شما کاملا مختارید که ۴۰ درصد از آن را خودتان انتخاب کرده و احساس خوشحالی را در زندگی روزمره ی خود حاکم کنید.

راه های رسیدن به خوشبختی

همه انسان ها به طور ذاتی دوست دارند فرد خوشبختی باشند و برای رسیدن به آن راه و روش های مختلفی را امتحان و تجربه می کنند. در این بخش از مقاله از سایت یاوریان می‌خواهیم چند راه آسان برای رسیدن به خوشبختی را معرفی کنیم و امیدواریم توانسته باشیم گام کوچکی در راستای دستیابی به سعادت و کامیابی در زندگی شما سروران گرامی برداشته باشیم.

برای رسیدن به خوشبختی در گام اول لازم است که به ارزش هایتان پایبند باشید و به آن ها بها دهید. هر چه را که منصفانه می پندارید، هر چه را که وجدانتان درستی آن را الهام می کند و نهایتا هر آنچه که به آن معتقد هستید، در واقع ارزش های شما به حساب می آیند. هر چقدر به خودتان و ارزش هایتان افتخار کنید و پایبند باشید، در نهایت احساس بهتری نسبت به زندگیتان خواهید داشت.

همواره سعی کنید با افرادی معاشرت نمایید که لبخند بر لب هایتان می آورند. روانشناسان بر این باورند زمانی که کنار کسانی هستید که خوشحال و پر انرژی هستند، شما نیز از همیشه خوشحال تر و سرحال تر خواهید بود. پس به کسانی بچسبید که شادند و دارای انرژی مثبت هستند و این شادی، انرژی و حال خوب را به شما نیز منتقل می کنند. توصیه می کنیم در زندگی زیاد پر توقع و زیاده خواه نباشید. خوب به زندگی خود نگاه کنید، می بینید که دلایل زیادی برای خوشحالی و احساس خوشبختی کردن دارید.

وقتی چیزهای خوبی برایتان اتفاق می افتند، هر چقدر هم که کوچک باشند، با آغوش باز پذیرای آن‌ها باشید و با دید مثبتی به زندگی بنگرید. کارهایی که دوست دارید را انجام دهید، البته شاید نشود هر روز اسب سواری کنید یا هر ماه مسافرت بروید، اما زمانی که کارهای مورد علاقه تان را هر از چند گاهی انجام دهید، حس خوشبختی بیشتری به شما دست خواهد داد.

همگی تا حدود زیادی با قانون جذب آشنا هستیم، قانون جذب به ما می گوید که همیشه بهترین ها را تصور کنید. از فکر کردن به هر آنچه که از ته دل می خواهید نهراسید و خودتان را مالک واقعی آن تصور کنید. برخی از افراد از این کار اجتناب می کنند، به این دلیل که نمی خواهند در صورت شکست و نرسیدن به خواسته ی شان دچار سرخوردگی و ناامیدی شوند؛ اما حقیقت این است که رویا پردازی و تصور رسیدن به چیزی که می خواهید، اولین قدم در رسیدن به آن است.

همیشه در زندگی خود هدفی داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

افرادی که اعتقاد دارند به خوشبختی بشریت کمک می کنند و هدفی در زندگیشان دارند همواره احساس بهتری نسبت به خود دارند. فراموش نکنید که شما تنها فردی هستید که می داند چه چیزی حس خوشحالی و خوشبختی را در وجودتان پدید می آورد. شاید اعضای خانواده و دوستان نزدیک و صمیمی تان فکر کنند شما در کاری مهارت دارید، اما انجام آن در عمل کمکی به شما نکرده و حس و حال خوبی به شما منتقل نکند. باهوش باشید و کار هر روزتان را همان روز انجام دهید و از ایجاد استرس و نگرانی های بیخودی در زندگیتان بکاهید. دیگران را مسئول انجام کارهای خود ندانید یا به اصطلاح به خودتان فشار بیاورید نه به دیگران. وقتی که این موضوع را درک کنید که در قبال تک تک کارها و وظایف تان تنها خودتان مسئول هستید، در آن صورت است که به هر جایگاهی که دوست دارید خواهید رسید.

خوشبختی چیست؟ چگونه می توان به خوشبختی دست یافت؟

به یاد داشته باشید که تغییر می تواند همیشه تجربه خوبی باشد. حتی اگر احساس خوشایندی ندارد، باز هم تغییر چیزی است که شما را برای هر تجربه ای آماده می کند و به اصطلاح سرد و گرم روزگار را می چشاند. دیگر از ناملایمات زندگی نمی هراسید و با خونسردی و حفظ آرامش به فکر راهکاری برای حل آنها می افتید.

از دلخوشی های ساده و کوچک زندگیتان لذت ببرید. سلامتی، خانواده ی خوب، کسانی که شما را دوست دارند، خاطرات ارزشمندی که دارید، شب های پرستاره و آرام بخش، همگی رشته های پیوند ما و جهان هستی می باشند. آن ها نعمت ها و موهبت های بزرگی هستند که خداوند مهربان بی وقفه و بی چشم داشت بر ما ارزانی داشته است که ما باید شکرگزار و قدردان این نعمت ها باشیم.

فراموش نکنید که اولین گام برای رسیدن و دست یافتن به چیزهای بزرگتر و بیشتر، درک این حقیقت است که چه چیزی برای شما و زندگیتان بهتر است،

خوشبختی و حس رضایتمندی دست یافتنی و امکان پذیر است، تنها گاهی اوقات کمی دور از دسترس ماست و فقط باید با صبر و آرامش به دنبال آن برویم و بدون شک خداوند و کائنات نیز ما را در مسیر رسیدن به این خوشبختی همراهی و یاری خواهند نمود.

احساس خوشبختی

سخن آخر اینکه هیچ انسانی نیست که آرزوی قلبی اش سعادت و خوشبختی خود و خانواده اش نباشد. هیچ کس هم نمی تواند به گذشته برگردد و سرنوشتش را جور دیگری رقم بزند، اما همه می توانیم از همین لحظه شروع کنیم و پایانی خوش و متفاوت برای خود و عزیزانمان رقم بزنیم. خوشبختی و خوشحالی قیمت ندارد و با پول خریدنی نیست. عشق، خنده، خوشحالی و زندگی کردن مجانی هستند. راه رسیدن به خوشبختی شاید همینجا بیخ گوشمان است و ما از آن غافل گشته ایم. فقط کافی است که آن را بیابیم و شکرگزار تک تک نعمت هایی که خداوند به ما عطا نموده است باشیم.

 

با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.

آشنایی دختر و پسر در فضای مجازی و حضوری

 

پیشنهاد آشنایی دختر و پسر در دنیای مجازی مجاز است اما …

 

شما می توانید برای ایجاد روابط خوب یا بهبود روابط خود از دکتر یاوریان مشاوره بگیرید.

تهران – گاندی جنوبی – نبش شهاب(یازدهم) – پلاک ۳۳ – واحد ۱ – کلینیک آرامش
شماره تماس: ۸۸۸۵۷۲۶۳-۰۲۱

 

این مطلب را نیز بخوانید: دوستی اجتماعی

 

برای آشنایی با روش دکتر یاوریان می توانید این ویدیو را تهیه کنید.

 

 

سینا یاوریان

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

well being

بهزیستی

وقتی از آستانه ی پنجاه سالگیم گذشت.
فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!

هر چه برایم ارزش بود کم ارزش شد.
حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، با اهمیت‌تر از شادی نیست.
حالا میفهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم نیستند.

حالا میفهمم استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون کنکور و استخدام، ترس نتیجه، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره ی تنهایی، نگرانی از غربت، غصه های عصر جمعه، اول مهر، ۱۴ فروردین، بیکاری و.. هرگز نه ماندگار بودند
نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند.

حالا میفهمم یک کبد سالم چندبرابر لیسانسم ارزشمند است.
کلیه هایم از تمامی کارهایم، دیسک کمرم از متراژ خانه، تراکم استخوانم از غروب های جمعه، روحم از تمام نگرانیهایم، زمانم از همه ی ناشناخته‌های آینده های نیامده ام،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم،
امیدم از همه ی یاس هایم با ارزش تر بودند.

حالا میفهمم چقدر موهایم قیمتی بودند…
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغل های دنیا را دارد.

یقین دارم آدم هایی که به معنی تمام قدر لحظه های بودنشان را میفهمند با غبار غم و تردید و غصه و ترس و چه شودها زندگی شان را حرام نکردند.
در حال، ماندند و ذهن شان را خالی، حسشان را چون ابر در حرکت، روحشان را با آموزه های درست و حقیقی تزیین و اندیشه هایشان را آزاد و تخیل شان را سرشار میکنند.

به معنی حقیقی کلمه زنده اند،
زندگی میکنند و به معنی واقعی کلمه در آرامش میمیرند:
سرخوش، همچون فصلی از زندگی،
جزیی از زندگی و در مسیر زندگی…

 

the-reality-slap

سیلی واقعیت

کتابسیلی واقعیتاز راس هریس

سیلی واقعیت درباره وقتی است که زندگی با سیلی به‌صورت آدم می‌زند، او را به کناری پرت می‌کند و زندگی‌اش را بالا و پایین می‌کند. با این حساب سیلی واقعیت کتابی مفید برای هرکسی است که در زندگی‌اش حادثه تنش‌زای بزرگی اتفاق افتاده. این کتاب به‌طور اختصاصی درباره سوگ و فقدان است. درباره نحوه مقابله با مرگ محبوب، ورشکستگی، طلاق، بیماری صعب‌العلاج، تصادف جدی، معلولیت و حوادثی نظیر این‌ها. چگونه با این اتفاقات کنار می‌آیید؟

برای مقابله موفق چهار اصل اساسی را باید رعایت کرد.

اصل اول:

با خودتان به مهربانی رفتار کنید. آیا می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ حفره بسیار بزرگی بین آنچه می‌خواهم و آنچه دارم وجود دارد؛ و درد بسیار زیادی می‌کشم. با این اوصاف می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ بسیاری از ما نمی‌دانیم چطور این کار را بکنیم؛ به دارو یا الکل یا غذا پناه می‌بریم یا به خودمان زخم می‌زنیم یا از زندگی کنار می‌کشیم. واضح است که این راه مهربانی با خود نیست. پس بایستی شیوه‌های ساده‌ای وجود داشته باشد که از طریق آن‌ها سپری برای مقابله پیدا کرد.

اصل دوم:

لنگر بیندازید. همه این هیجانات و احساسات دردناک یک طوفان هیجانی به راه می‌اندازند. من اگر در میانه طوفان به دریانوردی خود ادامه بدهم کاری از دستم برنخواهد آمد و پس چطور می‌توانم لنگر بیندازم؟ من از توجه آگاهی استفاده می‌کنم تا در لحظه اکنون جای بگیرم و به افکار و احساسات دردناکم اجازه بدهم تا بدون آنکه مرا بدزدند از ذهنم آمدوشد بکنند.

اصل سوم:

ارزش‌های زندگی‌تان را بشناسید. من برای چه می‌خواهم به زندگی ادامه بدهم؟ من در مواجهه با این چالش، در مواجهه با این فقدان، در مواجهه با این بحران می‌خواهم چگونه باشم؟ من ناچار از نامیدی نیستم. همچنان می‌توانم به خاطر چیزی به زندگی ادامه بدهم. حتی در میان این طوفان بلا، حتی در غم از دست دادن محبوبم هنوز می‌توانم دلیلی برای روی پا ایستادن و ادامه دادن پیدا کنم. من می‌توانم دست از زندگی بکشم یا دلیلی پیدا کنم که به زندگی‌ام معنا ببخشد. پس این اصل به ارزش‌های زندگی و اقدام متعهدانه می‌پردازد.

اصل چهارم:

یافتن گنج است. حتی در زمان رنج و درد چیزهایی وجود دارد که آن‌ها را گرامی بداریم و قدردانشان باشیم. مثلاً وقتی سالگرد مرگ محبوب خود را می‌گیریم درد بسیاری می‌کشیم اما در همان حال افرادی وجود دارند که با ما به مهربانی و با عشق رفتار می‌کنند. آیا نمی‌توانیم قدردان این لحظات باشیم؟

این اصل چهارم تنها وقتی قابل‌اجرا است که به سه اصل قبلی عمل کرده باشیم. خطرناک است که افراد در وهله اول به دنبال یافتن گنج باشند. این‌طور افراد می‌گویند: خوب از پشت هر ابری نور خورشید را می‌توان دید یا هر آنچه مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد؛ اما اگر این جملات اولین حرف‌هایی باشد که به فردی دردمند می‌زنید آن‌ها این‌طور فکر می‌کنند که شما اصلاً نمی‌فهمید چه بر سر آن‌ها می‌گذرد. من در این کتاب درباره فرزند خودم زیاد حرف می‌زنم؛ اینکه چطور مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد و این اتفاق چقدر دردناک بود. وقتی این اتفاق افتاد یکی از دوستان بسیار نزدیکم به من گفت: خدا کودکان خاص را به والدین خاص می‌دهد. من از این حرف خیلی عصبانی شدم! چرا؟ چون او اصلاً به من گوش نمی‌کرد. او درد مرا تائید نمی‌کرد. در این حرف هیچ حسی از شفقت و مهربانی وجود نداشت. یک حرف کلیشه‌ای بود. این فرد از روی بدخواهی آن حرف را به من نزد. او می‌خواست حال من بهتر بشود؛ اما چون این حرف اولین چیزی بود که به من زدند حس کردم که انگار او حال مرا اصلاً نمی‌فهمد. پس یافتن گنج آخرین اقدام است. ما نباید تظاهر کنیم که درد و رنجی وجود ندارد.

success

موفقیت ها و شکست ها

 

درود بر همراهان عزیز

 

امشب می خوام داستانی از زندگی خودم براتون بنویسم…

شما هم اگر مایل بودید از خودتون و نظراتتون بنویسید

این داستان رو ۱۵ سال پیش در وبلاگم نوشتم…

دوم راهنمایی که بودم معلم ادبیات مون مرد خوبی بود و معلم هنرمون هم بود و سعی داشت تو هر زمینه ای به ما یاد بده….

اسمش یادم نیست ولی تا حدودی چهره اش یادمه…

یکبار ایشون بعد از درس یک تکلیفی به ما داد

گفت یک جدول و لیستی درست کنید در ستون اول مصدر فعل و در ستون دوم بن ماضی و در ستون سوم بن مضارع بنویسید و بیارید

از اونجاییکه من اهل مطالعه و تحقیق در هر زمینه ای که فکرش رو بکنید بودم از همون روز شروع کردم جدولم رو تهیه کردن

به هر کی می رسیدم ازش یک فعل می پرسیدم و بن مضارع و ماضی…

تا اینکه برای هفته بعد ۲۰۰ فعل جمع کردم در دو برگ خط دار امتحانی که بزرگ تر از برگ A4 بود اگه یادتون باشه…

معلم که اومد تکلیف ها رو خواست…یکی ۱۶ تا نوشته بود یکی ۱۹ تا و یکی هم از روی جدول من و بقیه یه جدول درست کرد و ۸ تا نوشت و برد و ۲۰ گرفت…

منم که فکر می کردم ۲۰۰ تا نوشتم با سری افراشته رفتم و برگه ها گذاشتم رو میز آقای معلم..

ایشون خیلی دقیق بود و سریع یع نظری به برگه ها انداخت و یه دونه غلط پیدا کرد

بن ماضی فعل دیدن می شه دید

بن مضارع دیدن چی می شه…

اون موقع یادم نیست چی نوشته بودم ولی غلط بود و شدم ۱۹… اعتراض کردم که من ۲۰۰ تا جمع کردم ولی فایده ای نداشت

و با ناراحتی عاطفی اومدم نشستم…

سرافراشته رفته بودم و سرافکنده برگشتم…

اون معلم رو خیلی دوست دارم و یادم نمی ره که برامون زحمت می کشید و گچ می خورد….

ولی از این داستان چه نتیجه ای می گیرید….

وارد نتیجه گیری اجتماعیش نمی شم…

ولی برای نتیجه گیری روانی یه داستان دیکه براتون تعریف می کنم…

پای بچه فیل رو در باغ وحش به تنه یک ستون چوبی می بندند….

بچه فیل بینوا هرچه تلاش می کنه نمی تونی راه بره و بعد از مدتی طولانی ناامید می شه….

بچه فیل با این بند به پا بزرگ می شه و همچنان ناامید از فرار هست

وقتی که بزرگ می شه و حتا می تونه یک ساختمون رو ویران کنه… پاش رو به یک چوب نازک که می بندند دیکه تکون نمی خوره

فکر می کنه نمی تونه اون رو تکونش بده…

دکتر سلیگمن اسم این موضوع رو گذاشته ” درماندگی آموخته شده”

جالبه که دکتر سلیگمن این موضوع رو مطرح کرده و بعد در مقابل اون یک کتاب داره با عنوان خوش بینی آموخته شده که با همکاری یکی از دوستان در حال ترجمه اون هستیم….

چندبار از این دست اتفاق ها براتون افتاده و مانع شده که دفعات بعد تلاش کنید‌‌…

من کسی نبودم که کوتاه بیام و از تلاش هام دست برنداشتم…

ولی خیلی ها از تلاش دست می کشند …

می گن هرچی هم تلاش بکنی دیده نمی شه .. داستان من هم یه نمونه اون… ولی…

اگه یادتون باشه نوشتم خشنودی یک مساله درونی هست

 

با وجود اینکه از نمره ۱۹ خیلی ناراحت شده بودم ولی همچنان از خودم خشنود بودم و حال می کردم که ۲۰۰ فعل جمع کردم

من خودم در موارد زیادی دچار درماندگی آموخته شده شدم اما از تلاش برای رفع اونها دست بر نداشتم….

به نظر من بی معنی بود که یکی بتونه و من نتونم و بی خیالش بشم…

شما هم از داستان هاتون از خوشی ها و ناخوشی هاتون برامون بنویسید…. از تلاش ها از موفقیت ها از شکست ها و دوباره برخاستن ها….

شاداب و سلامت باشیم

 

شبتون خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی: