Emotion

آگاهی و هیجان

انتخابات تموم شد و چه خوبه که همین شور رو نگهداریم و اون رو در جهت ارتقا خودمون استفاده کنیم…
چهارشنبه گذشته با پیک موتوری که برای من ناهار میاره صحبت از رای دادن شد،
گفت مگه روحانی در این چهار سال چه کرده، این همه بیکار… تورم
براش از اشتغال و کارخانه و اقتصاد گفتم ، قبول نکرد
بهش گفتم ویدیوی خاتمی رو دیدی؟
گفت نه
با تعجب گفت مگه خاتمی حمایت کرده؟
ویدیو رو نشونش دادم ، گفت رای می دم
اولش نمی خواست تو انتخابات شرکت کنه
هرچه برای ایشان از علم اقتصاد و آگاهی گفتم اثر نکرد

اما وقتی احساساتش رو تحریک کردم، چون خاتمی رو دوست داشت بلافاصله هم رای شد

ده سال پیش مطلبی با عنوان آگاهی و هیجان در وبلاگم نوشتم
چند درصد تصمیم هایی که می گیریم از روی آگاهی هست؟
هیجان ها نقش بسیار مهمی در زندگی ما ایفا می کنند
در بسیاری موارد افراد مختلف می توانند با تهییج ما به اهداف خودشون برسند…
اگر آگاهی ما به حد مطلوبی نباشد.
در مطلب آگاهی و هیجان مثال کمک به گدا را مطرح کرده ام
در خیابان دیدن پسر بچه ای که در سرما ایستاده ما را تهییج می کند که به او کمک کنیم
اما در موارد کمی پیش می آید که وقتی از ما برای مشارکت در سازمانی برای ساماندهی بچه های کار کمک طلب می شود مشارکت می کنیم
البته شاید این مثال مناسبی نباشد چراکه بیشتر مردم در مورد مسایل خیریه به هر روشی تهییج می شوند
اما تا چه میزان در NGOهای اجتماعی و فرهنگی مشارکت می کنیم که آگاهانه و نه براساس هیجان هست
چند درصد از روی آگاهی رای دادیم و چند درصد از روی هیجان؟
کدام بهتر است؟ آگاهی یا هیجان؟
البته در کار خیر شاید، انگیختن هیجان لازم به نظر برسد
اما حتا بعد از هیجان زده شدن هم چه بهتر است که از روی آگاهی تصمیم نهایی گرفته شود
اینجا دو فاکتور مطرح است؛ آگاهی و هیجان
یعنی به همان نسبتی که لازم است هیجان مدیریت گردد
به همان نسبت نیز نیاز به بالا بردن آکاهی وجود دارد
یعنی ما اگر هیجان خود را مدیریت کنیم اما دانش کافی و آگاهی کافی برای تحلیل مسئله نداشته باشیم، به ناچار راه انفعال را پیش خواهیم گرفت…
همونطور که نوشتم لازم هست که توجه کنیم که دو فاکتور رو همزمان داریم، اینطور نیست که یکی را داشته باشیم و کافی باشد که جایگزین دیگری کنیم..

بنابراین در حین اینکه سطح آگاهی خودمون رو بالا می بریم، روش های مدیریت هیجان ها رو هم می آموزیم که خود این هم جزوی از آگاهی هست…

به هر صورت هر کسی در هر برهه ای بر اساس دانش و آگاهی خود و هیجانات خود تصمیم می گیره
به همین خاطر اول صحبتم نوشتم که این شور رو نگهداریم و این انرژی رو مسیر بدیم در جهت رشد و ارتقا خودمون و مشارکت در مسایل اجتماعی و فرهنگی و هیچگاه اجازه ندیم که این شور ، خاموش بشه…
پس ما در کارگاه هوش هیجانی ، روش های مدیریت هیجان ها رو می آموزیم و در کارگاه های دیگر دانش های دیگری رو که منجر به بالا رفتن سطح آگاهیمون می شند رو دریافت خواهیم کرد
در واقع همه این کارگاه ها به سطح آگاهی ما کمک می کنند امشب ، هوش هیجانی رو از اونها جدا کرده و بررسی کردیم.
شاداب و سلامت باشید
group

نتیجه کارگاه های من

با یکی از همراهان گروه تلگرامم داشتیم راجع به کارگاه های من و یک مربی دیگه صحبت می کردیم،

افتخار دارم بنویسم که صحبت های ایشون سبب شد که یاد “جری مگوایر” با بازی “تام کروز” بیافتم…در سایتم چند تا فیلم معرفی کردم که یکیش این فیلم هست…

اگه این فیلم رو دیدین، احتمالن آخرای فیلم، صحنه بعد از بردن بازی رو که مدیر برنامه و بازیکن همدیگر رو در آغوش می گیرند به خاطر دارین… بازیکن حریف از مدیر برنامه اش می پرسه ما چرا اینطوری نیستیم؟!…

اگه ندیدید پیشنهاد می کنم این فیلم و این صحنه رو ببینید…

با حسرت به ما نگاه خواهند کرد و خواهند پرسید؛ چرا ما اونطوری نیستیم؟…

با شرکت در کارگاه ها ، عضو باشگاه نشست های گروه نیک اندیشان خواهید شد و بعد از پایان دوره، هر هفته یکبار به طور رایگان دور هم جمع خواهیم شد و تجربیاتمون رو به اشتراک خواهیم گذاشت و تا رسیدن به هدف نهایی همدیگر رو همراهی خواهیم کرد….

شاداب باشید

improve

در خصوص هدف من از برگزاری کارگاه ها

پیشتر در مورد اینکه هدف من چیست کمی توضیح نوشته بودم
هدف من همواره ارتقا و رشد خودم بوده و در همین راستا کمک به رشد دیگران
نمی دونم چند نفر از دوستان با هرم مازلو آشنایی دارند
اسم فروید رو فکر می کنم اکثر دوستان شنیده باشند امازاسم دکتر مازلو رو کمتر
فروید با کسانی کار می کرد که بیماری داشتند
مازلو در مورد کسانی تحقیق کرد که به خود شکوفایی رسیده بودند
پیشتر هم نوشته بودم که سه دسته بندی از انسان ها از نظر روانی در روانشناسی وجود داره
ناهنجار، بهنجار ، سالم
ناهنجار در محدوده زیر صفر و منفی هست
بهنجار در محدوده صفر هست
سالم در محدوده بالای صفر قرار داره
فروید بیشتر روی افراد ناهنجار کار کرد و موفق هم بود و بیشتر اونها رو تا حد هنجار و حتا سالم کمک کرد
مازلو بیشتر روی افراد سالم تحقیق کرد و روی این موضوع بررسی بیشتری داشت که چطور یک فرد بهنجار می تواند به خودشکوفایی دست یابد
من در کار روانشناسی تمرکز هدفم بر روی بهنجار به سالم هست
هدف و انگیزه من این هست که در مسیری که برای ارتقا و رشد خودم گام برمی دارم به همراهان بیشتری کمک کنم که در این مسیر گام بردارند…
دکتر مازلو به مانند بسیاری دیگر معتقده که انسان برای به دست آوردن نیازهایش تلاش می کنه و در این مسیر ، مراتبی را طی می کنه و نیازهای او تغییر می کنن
اگر انسان نیازهای اولیه خود، یعنی خوردن و پوشیدن را تامین کند فرصت میابد که به تامین نیازهای دیگر خود بپردازد
سپس به دنبال این است که تامین معیشت را تداوم بخشد یعنی شغلی داشته باشد که خورد و پوشش به طور مداوم تامین گردند
و بعد از این مرحله می تواند به تشکیل خانواده فکر کند
اگر دقت کنید تشکیل خانواده در پله دوم اما صمیمیت جنسی در پله سوم آمده است! تشکیل خانواده در انسان هایی که در مرتبه دوم قرار دارند برخلاف انسان هایی که در مرتبه سوم قرار دارند به منظور ایجاد صمیمیت و سپس در پله چهارم رسیدن به عشق نیست، دلایل تشکیل خانواده برای آنها (پله دومی ها) برآورده کردن نیاز جنسی به طور مداوم، عمل به عرف جامعه و مواردی از این دست است…
این موضوع را در کارگاه ارتباط زن و مرد بیشتر باز می کنم…
در پله چهارم رسیدن به عزت نفس و احترام متقابل نیاز انسانی والاتر است که از مرحله ابتدایی انسانی گذر کرده است.
و در نهایت در پله پنجم به خلاقیت و خوشکوفایی دست میابد
هدف من کار بر روی پله های سوم تا پنجم و همراهی برای طی کردن این مسیر است.
شب همراهان به خوشی و آرامش و لذت
Etiquette

آداب معاشرت

آداب خطاب قرار دادن

هنگامی که می خواهیم دوستی یا همکاری را خطاب قرار دهیم یا او را صدا کنیم لازم است که به نکاتی توجه کنیم.

در کشورهای خارج از ایران معمول است که همدیگر را با احترام با اسم کوچک معرفی می کنند یا خطاب قرار می دهند مگر اینکه دیدار بسیار رسمی باشد. حتا رئیس نیز در شرکت های خارجی با لحنی محترمانه با اسم کوچک خطاب قرار داده می شود.

در ایران در محل کار معمول هست که با اسم فامیل به همراه پیشوند آقا یا خانم همدیگر را خطاب قرار می دهند و هرچه مقام شخص مقابل ، بالاتر باشد با احترام بیشتر و با پیشوندهای بیشتری همچون آقای مهندس ، مخاطب قرار می گیرد.

با اسم فامیل ، پیشوند هایی مثل آقا یا آقای مهندس یا خانم یا سرکارخانم یا خانم مهندس و در زبان انگلیسی Mr.   ،   Mrs.  ، Miss  ،  Dr.   ،Ms.       به کار می روند که خطاب قرار دادن را هرچه رسمی تر می کنند.

در ایران استفاده از اسم کوچک نشان دهنده وجود صمیمیت است. در کشورهای خارج از ایران خطاب قرار دادن فرد مقابل با اسم کوچک نشان احترام یا صمیمیت نیست بلکه لحن یا پسوند ها یا پیشوند هایی که قبل یا بعد اسم کوچک به کار می رود نشان دهنده صمیمی بودن یا رسمی بودن است.

به طور مثال پسوند های جان ، عزیز در ایران و پیشوند های Dear   ، Honey   در زبان انگلیسی که با اسم کوچک همراه می شوند نشان دهنده صمیمیت هستند.

نکته مهم این است که هیچگاه نباید اسم فامیل را بدون پیشوند آقا یا خانم به کار برد. درست برعکس ،  اسم کوچک را نباید با پیشوندها یا پسوند هایی مثل آقا یا خانم به کار برد.

مثال؛

آقای حسینی

آقای مهندس حسینی

جناب آقای مهندس حسینی

آقای دکتر حسینی

خانم هراتی

خانم مهندس هراتی

سرکار خانم مهندس هراتی

خانم دکتر هراتی

حامد

حامد جان

حامد عزیز

 

آداب دست دادن

هنگامی که دو نفر به هم می رسند اولین کانتکت یعنی برخورد، در چشمان دو طرف اتفاق می افتد و بعد، این دو به هم به نسبت فرهنگ خود خوش آمد می گویند با خطاب قرار دادن اسم او یا با گفتن درود یا واژه ای از این دست…

سپس با هم دست می دهند یا همدیگر را در بغل می گیرند یا روبوسی می کنند…

این رفتارها به نسبت فرهنگ ها انجام می گیرد و دانستن فرهنگ طرف مقابل به ما در ایجاد ارتباط مناسب کمک می کند…

اگر در مورد فرهنگ طرف مقابل چندان اطلاعی نداشته باشیم می توانیم از آدابی که به صورت بین المللی پذیرفته شده استفاده کنیم تا تنش ها در حداقل باشند…

در آداب معاشرت ، ثبت شده که فرد کوچکتر از نظر سنی و یا مقامی بهتر است که منتظر بماند تا فردی با سن بیشتر یا مقام بالاتر دست دراز کند و دست او را بفشارد…

همچنین ثبت شده است که در هنگام دست دادن یک خانم و یک آقا، خانم ها در هر سن و مقامی نسبت به آقایان در دراز کردن دست برای دست دادن در تقدم هستند مگر اینکه فاصله نسبی سنی و مقامی آن دو بسیار زیاد باشد مثل فاصله یک آقای استاد مسن با یک خانم جوان دانشجو که در این صورت تقدم با آقای استاد هست…

تقدم به این معناست که اگر فرد با مقام بالاتر یا خانم تمایل به دست دادن نداشتند این جایگاه و مزیت را دارند که از دراز کردن دست اجتناب کنند و دست ندهند…

آداب معاشرت در واقع یک قرارداد هست که برای پیشگیری از استرس و تنش طراحی شده تا افراد در ارتباطات خود با اطلاع از آن بتوانند به راحتی عمل کنند و از ابهام که عامل اصلی استرس هست دور بمانند….

 

۱-  وقتی وارد جمعی می شوید لازم نیست باهمه دست بدهید. بهتر است با آرامش  بایستید واحوال پرسی کنید ( بخصوص وقتی دیگران نشسته باشند یا مشغول انجام کاری باشند.)

۲- با افرادی که صمیمی نیستید ، دست دادن نباید خیلی سرد و نه خیلی محکم باشد.

۳-  وقتی کسی دست خویش را برای احوال پرسی پیش می آورد وی را معطل نگذارید.

۴-  با نوک انگشتان دست ندهید.

۵-   هنگام دست دادن دستکش خویش را در بیاورید.

۶-  با دست خیس برای دست دادن پیش قدم نشوید. ( ساعد خود رابرای دست دادن پیش نیاورید)

۷-  زود تر از فرد بزرگ تر یا مقام بالاتر ،  دست خود را پیش نبرید (دست دادن از بزرگ تر یا مقام بالاتر است.)

۸-  هنگام احوال پرسی و دست دادن ، بهتر است ارتباط چشمی نیز برقرار کنید. (به جای اینکه به زمین یا جای دیگر نگاه کنید)

۹-  هنگام دست دادن کلید یا چیز دیگری در دست نداشته باشید.

۱۰- به منظور احترام بیشتر ، بهتر است از ماشین پیاده شوید وسپس دست دهید واحوال پرسی کنید.

۱۱-  برای دست دادن ، از فاصله ی دور دست خود را دراز نکنید.

۱۲- وقتی بخواهید به چند نفر دست بدهید ، با همه ی آنها ارتباط چشمی نیز برقرار کنید. (نه اینکه با نفر اوّل صحبت کنید وبا بقیه دست بدهید.)

۱۳-  هنگامی که طرف مقابل چیزی در دست گرفته است یا مشغول انجام کاری با دست است ، جهت دست دادن با او پیش قدم نشوید.

سلام و احوال پرسی

۱-      در سلام کردن پیش قدم باشید؛ (بویژه افراد کوچک تر به بزرگ تر.)

۲-      شایسته است وقتی سواره هستید ، شما بر پیاده سلام کنید.

۳-      شایسته است وقتی بر جمعی وارد می شوید ؛ برای سلام کردن پیشقدم شوید.

۴-      وقتی در کنار جمع ایستاده اید ، باصدای بلند با کسی که دور از شما قرار دارد، احوال پرسی نکنید. می توانید با حرکاتی همچون دست بالا بردن و سر تکان دادن (بدون فریاد زدن) احوال پرسی کنید.

۵-      مؤدبانه تر آن است که احوال پرسی شما باعث حواس پرتی یا ایجاد زحمت برای دیگران نشود.

۶-      در مکان های عمومی وقتی دوست شما از روبه رو می آید، لازم نیست احوال پرسی خود را از فاصله ی دور شروع کنید.

۷-      کلمات احوال پرسی باید محترمانه و با فعل جمع به کار رود.

۸-      بهتر است هنگام احوال پرسی لبخند بر لب داشته باشید.

۹-      اگر دیگران در جمع به احترام در مقابل شخصی برخاستند؛ شما نیز برخیزید هر چند اورا نمی شناسید.

۱۰-  اگر به احترام در مقابل کسی برخاستید( هنگام ورود یا خروج) صبرکنید تا آن فرد بنشیند یا خارج شود، سپس بنشینید.

۱۱-  وقتی کسی عجله دارد ، بهتر است با وی دست ندهید واحوال پرسی را طولانی نکنید.

۱۲-  اگر کسی به احترام در مقابل شما برخاست ؛ حتماً وی را به نشستن و راحت بودن دعوت کنید، نه اینکه حرکت محترمانه ی وی رافراموش کنید و به دنبال احوال پرسی با بقیه یا کار دیگری بروید.

۱۳-  اگر از پلّه ها بالارفته یا دویده اید؛ صبرکنید نفستان عادی شود ، بعد وارد شوید واحوال پرسی کنید.

۱۴-  هنگام احوال پرسی چیزی نخورید.

۱۵-  هنگامی که برای رسیدن به مقصد باید از چندین در بگذرید؛ لازم نیست پشت تمام درها بایستید و به دوستان تعارف کنید. ( یک بار تعارف پشت در اوّل کافی است.)

۱۶-  اگر بزرگتر وارد جمع شد ، به احترام برخیزید،هرچند لحظاتی قبل با وی در محیطی دیگر احوال پرسی کرده باشید.

روبوسی

مطمئن شوید که طرف مقابل شما مایل به روبوسی است.
با صورت خیس یا عرق کرده،  برای روبوسی با دیگران پیشقدم نشوید.
در حضور دیگران(در مکان های رسمی و عمومی), روبوسی به تعداد کم شایسته تر است.(همچنین با افرادی که صمیمی نیستید).
از روبوسی خیلی تند و سریع خودداری کنید.
برای روبوسی بهتر است فرد کوچکتر صبر کند تا بزرگ تر پیش قدم شود.
روبوسی با صدای بلند شایسته نیست.
بچه های خردسال دیگران(غیر خویشاوند) را نبوسید.(ممکن است والدینشان ناراحت شوند).
در مراسم عزا یا تشییع جنازه یا مواقعی که جمع ناراحت هستند، روبوسی همراه با خوش حالی نباشد(شرایط را درک کنید).
هنگامی که سرماخورده اید، شایسته نیست برای روبوسی با دیگران پیش قدم شوید.

ملاقات و معرفی

قبل از حضور در مکان های رسمی یا ملاقات مهم با دیگران، از این موارد استفاده نکنید: سیگار ، سیر ، پیاز ، ادکلن های تند ، لباس های اطو کشیده بودار و غیره که بوی آن باعث آزار دیگران می شود (هرچند که ممکن است تحمل کنند و چیزی نگویند).
در هنگام معرفی ، شایسته است افراد پایین تر را(از لحاظ سنی یا شغلی) به افراد بالاتر معرفی کنید.
در ملاقات رسمی با دوستان ، در صورت لزوم  ، همراهان خویش را معرفی کنید.
هنگام معرفی افراد به یکدیگر ، اسامی را واضح و شمرده بیان کنید.
هنگام معرفی یک فرد به دیگران بیش از حد از وی تعریف و تمجید نکنید.
وقتی به طور اتفاقی به یک دوست یا آشنای قدیمی می رسید و قصد احوال پرسی دارید ، ابتدا خود را معرفی کنید. اگر لازم شد مکان و زمان یا موضوع دوستی یا اشنایی را نیز بیان کنید.(شاید طرف مقابل اسم یا فامیل شما را فراموش کرده باشد).
هنگامی که با جمعی ملاقات می کنید ، بهتر است ، ابتدا با بزرگ تر احوال پرسی کنید سپس با بقیه (مثلاً ابتدا با پدر خانواده سپس با فرزندان).
هنگام ملاقات با کسانی که لازم است شما را بشناسند ،  پیشاپیش خود را با نام خانوادگی معرفی کنید (در صورت لزوم اسم کوچک یا سمت خود را نیز ذکر کنید).
هنگامی که شما را معرفی می کنند و نشسته اید ، بهتر است بلند شوید یا نیم خیز شوید و به جلو خم شوید.

به عنوان گوینده(قسمت اول)

از جویدن آدامس یا خوردن چیزی ، در هنگام صحبت کردن با دیگران خودداری کنید.
هنگامی که بی صبرانه منتظرید تا گوینده صحبتش تمام شود و شما اظهار نظر کنید ، یک لحظه از خود بپرسید “آیا گفتن این نظر ارزشی داد یا نه؟” در صورتی که گفتن آن را مناسب تشخیص دادید اظهار نظر کنید.
در جمع بدون اجازه صحبت کسی را قطع نکنید.
با استفاده از کلمات مودبانه ، احترام را نسبت به افراد مسن نشان دهید.
با مخاطب خود به طریقی صحبت نکنید که خود را خیلی دانا و وی را خیلی ضعیف نشان دهید.(هیچ کس را ضعیف تصور نکنید).
هنگام گفتگو ، تن صدای خود را به طور یکنواخت خیلی بالا یا خیلی پایین نگه ندارید(چون باعث خستگی یا بی حوصلگی شنونده می شود).
در جمع تنها شما گوینده نباشید.(از شنونده بودن دیگران سو استفاده نکنید).
در حد فهم خود صحبت کنید(می توانید از شغل فرد، یا شرایطی که فرد تجربه ی ان را دارد مثالی بزنید تا منظور خود را بهتر برسانید).
در حضور افراد غریبه ، بهتر است با نزدیکان و دوستان خود نیز رسمی یا محترمانه تر برخورد کنید.(موقعیت شناس باشید).
هنگام گفت و گوی غیر تخصصی ، حتی الامکان از کلمه ی تخصصی و خارجی استفاده نکنید.
شایسته نیست در مکالمات تکیه کلام داشته باشید(از دوستان یا نزدیکان بخواهید تا اگر تکیه کلام خاصی دارید ، شما را آگاه سازند)
شایسته است همیشه مخاطب رسمی یا بزرگ تر از خود را با ضمیر شما و فعل جمع مورد خطاب قرار دهید.(از ضمیر تو و ضمیر منفرد استفاده نکنید).
قبل از شوخی کردن باید فکر کنید که آیا این شوخی در نهایت باعث تقویت دوستی می شود یا نه،  اگر تاثیر منفی دارد خویشتن داری نموده و آن را مطرح نکنید.
وقتی درباره ی یک انسان یا گروهی از انسان ها نظر می دهید یا قضاوت می کنید، از کلی گویی بپرهیزید و از کلمات همیشه، حتماً….، اصلاً…. ، همه ی …، استفاده نکنید. به جای آن ها می توانید از کلمات معمولاً ، به احتمال زیاد،  اکثراً ،  بعضی از افراد…، استفاده کنید (مثلا “همه مردم این شهر بی عاطفه هستند” یک کلی گویی و قضاوت نادرست است).
با فردی که رابطه رسمی دارید ، درباره ی مسایل خصوصی وی از قبیل میزان حقوق و درآمد ، مسایل خانوادگی ، نمرات تحصیلی ، قیمت لباس هایی پوشیده ، جزییات بیماری و … سوال نکنید.

به عنوان گوینده(قسمت دوم)

در حین گفت و گو به طرف مقابل لقب بد ندهید.(یا اسم وی را کم نکنید).
خواسته های خود را با حالت دستوری بیان نکنید.(حالت سوالی مناسب تر است).
هنگامی که از کاری انتقاد می کنید یا اتفاق خنده داری را نقل می کنید، شایسته است حفظ آبرو کنید و اسم کسی را نبرید.(این خویشتن داری باعث افزایش اعتبار خواهد شد).
مشکلات شخصی خویش را با کسی در میان بگذارید که بتواند واقعاً به شما کمک کند.(با هر کسی مشورت نکنید. ظرفیت طرف مقابل را در نظر داشته باشید)
شایسته و لازم نیست هر آن چه را که فکر می کنید واقعیت است به طرف مقابل بگویید. مکان ، زمان و شرایط جسمی، روحی و شخصیتی فرد را در نظر بگیرید.(رک گویی همیشه هنر نیست ، گاهی مواقع نادانی محسوب می شود).
اهداف و تصمیمات آینده ی خود را با هر کسی در میان نگذارید. (شاید موفق نشدید).
سعی نکنید به هر قیمتی شده نظر شخصی خود را تحمیل کنید یا آن را به صورت صد در صد درست بدانید.(به خود بگویید:شاید نظر من کاملاَ درست نباشد).
همیشه قبل از شروع به صحبت با دیگران از نداشتنِ بوی بد دهان مطمئن شوید، چون مانع برقراری ارتباط صحیح می شود.(به خصوص در اوایل صبح).

به عنوان مخاطب

هنگامی که کسی در حال صحبت کردن است، و در این هنگام موضوعی به ذهن شما می رسد ، شایسته نیست در همان لحظه صحبت وی را قطع کنید و صحبت خود را خیلی مهم تر بدانید.(کمی صبور باشید).
وقتی کسی در حال نقل قول است ، شایسته نیست صحبت وی را کم ارزش جلوه دهید.(نگویید ما از قبل می دانستیم).
وقتی کسی موضوعی جدی را با شما در میان می گذارد یا با شما درد ِ دل می گوید، واقعا شنونده باشید.(صبور باشید ، سکوت کنید ، ارتباط چشمی برقرار کنید، سر تکان دهید و بعضی از جملات خود را به شکل سوالی مطرح کنید، سعی کنید احساسات وی را درک کنید. صحبت هایش را جدی بگیرید).
وقتی کسی با شما سخن می گوید، حتی الامکان با بغل دستی خود صحبت نکنید.
وقتی کسی عصبانی است، بهتر است وی را نصیحت یا سرزنش نکنید. (چون کم تر ممکن است در آن زمان نتیجه ای بگیرید).
وقتی کسی با شما درد ِ دل می کند ، بیشتر شنونده باشید.(سریعاً در دام نصیحت کردن نیفتید).
اگر در حضور شما صحبتی مطرح می شود که به شما هیچ ربطی ندارد یا جنبه خصوصی دارد بهتر است آن جا را ترک کنید، یا خود را به کاری دیگر مشغول کنید.
وقتی کسی از شما انتقادی می کند، سریعاً مقابل وی موضع گیری نکنید(چون می تواند به نفع شما باشد تا ایرادات خود را بشناسید و آن ها را برطرف کنید).
فقط با منطق به موضوع نگاه نکنید (به احساسات طرف مقابل نیز فکر کنید).
جهت درک احساسات طرف مقابل ، بهتر است خود را به جای وی تصور کنید.
وقتی کسی شما را به جای شخص دیگر اشتباه می گیرد،  محترمانه وی را متوجه اشتباهش نمایید.
همیشه ظرفیت گوش کردن نظرات مخالف را نیز داشته باشید.
هنگامی که کسی در حال سخنرانی است ، شاسیته نیست مکرر به ساعتتان نگاه کنید.
وقتی کسی با شما درد ِ دل می کند و چیز تعجب بر انگیزی می گوید ، شما عادی برخورد کنید.(ظرفیت بالای شنیدن خود را نشان دهید).

Motivation

داستانی برای هدف و انگیره

یک داستان واقعی تعریف کنم شاید انگیزه پیدا کردید

قبل از انقلاب که خوانندگان خانم در تلویزیون برنامه داشتند، یک نفر از روستا از یکی از خواننده های خانم در تلویزیون خوشش می آید

این یک نفر تصمیم می گیرد که از روستایشان بیاید تهران و یک شب با این خانم خواننده باشد

ایشان از روستایشان یک آشنایی در تهران داشته اند از طریق این آشنا می توانند ارتباطاتی پیدا کنند و به آن خانم خواننده پیغام بفرستند

پاسخ خانم خواننده مشخص است، نه

بعد از اصرار و پیغام، خانم خواننده پیغام می فرستد قبول است و ۷ هزار تومان طلب می کند

این روستایی زاده ۱۰۰ تومان در جیب نداشته

تصمیمش را می گیرد بر می گردد روستا و بر روی زمین های سیب زمینی کار می کند

بعد از ۶ ماه ۷ هزار تومان را جمع می کند و به تهران می رود

حدس شما برای ادامه داستان چیست؟

شخصیت این فرد را بررسی کنیم، هدف و انگیزه فرد را بررسی کنیم

بسیاری از افراد گاهی هنگامی که با این موضوع روبرو می شوند افسردگی می گیرند

یک نفر چند سال پیش در یکی از شهرهای ایران با تماشای دختری در سریال کره ای خودکشی کرد

اما شخصیت داستان ما تصمیمی می گیرد

بعد که پای تصمیم او مشکلی نهاده می شود عقب نشینی نمی کند و تلاش خود را صدچندان می کند

هفت هزار تومان اون موقع هفت میلیون تومان الان است. در شش ماه این پول را جمع می کند. اگر انگیزه و هدف نداشت تا آخر عمرش هم چنین پولی نمی توانست پس انداز کند همانطور که هم شهری هایش نتوانستند

اول اینکه این شخص یک شخصیت خاص دارد که اگر بخواهیم چنین عمل کنیم باید چنین شخصیتی در خود بسازیم

دوم انگیزه است، اگر هدفی داشتیم به چه میزان انگیزه باید در ما باشد تا به خود تکانی بدهیم

نوع هدف می تواند در ما انگیزه ایجاد کند یا گاهی خود هدف ، انگیزه ایجاد نمی کند اما ضرورت ایجاب می کند که به یک هدف برسیم پس باید خود را انگیزه مند کنیم

منتظر نتیجه داستان هستید؟

اون شخص در مسیر تهران به زحماتی که برای به دست آوردن این پول کشیده بود فکر می کرد

وقتی رسید تهران ، با خود گفت با ۱۰۰ تومان با هر خانم دیگری که بخواهم می توانم باشم و این پول را به او نخواهم داد

برگشت روستا و یک گاو خرید و بعد صاحب یک گاوداری شد ….

یک کار آفرین همت دارد و عقل هم دارد

همت یعنی به خود تکان دادن در راستای هدف و عقل انتخاب مسیر درست را نشان می دهد

حال شما برای ما بنویسید که هدف و انگیزه او چه بود و آیا هدف و انگیزه درستی انتخاب کرده بود و چطور شد که هدف و انگیزه اش تغییر کرد…؟

aim

در مورد هدف و آرزو از کارگاه انگیزه و هدف

ما ممکن هست که خیلی چیزها بخواهیم که آرزو هستند اما برای به دست آوردن آن مواردی از آرزوهایمان که برنامه ریزی و تلاش می کنیم هدف ما هستند

پس همونطور که اکثرمون می دونیم، فقط آرزو کردن چیزی ما را به آن نخواهد رساند

برای رسیدن به چیزی لازم هست که با شدت بیشتری آن را آرزو کنیم، به دست آوردن آن را جزو یکی از اهداف خود قرار دهیم و برای به دست آوردن آن برنامه ریزی کنیم

می توان گفت اولین مرحله ای که آرزو را با هدف متمایز می کند میزان انگیزه فرد برای به دست آوردن آن هست

بسیاری از افراد بارها می گویند که فلان چیز را به شدت خواهانند اما هیچ گامی در جهت به دست آوردن آن نمی کنند چرا؟ همانطور که نوشتم انگیزه به دست آوردن آن و تبدیل آن به یک هدف مهم ترین موضوع در این مرحله هست

در کارگاه انگیزه و هدف در مورد تبدیل آرزوها به اهداف صحبت می شه

چه چیزهایی می تونند در ما انگیزه ایجاد کنند؟ چه انگیزه هایی می تونند در ما انگیزش ایجاد کنند تا آرزوهامون رو دنبال کنیم؟ موضوع دیگری هم که مطرح هست اینه که چگونه در خود انگیزه رو افزایش بدیم تا به حدی برسه که عاملی بشه تا هدف تعریف کنیم .

بعد از اینکه هدف تعریف کردیم هم همچنان سطح انگیزه رو باید بالا نگه داریم تا بتونیم برنامه ریزی کنیم، و همینطور انگیزه رو باید بالا نگهداریم تا

در مسیر تلاش برای رسیدن به اون هدف کم نیاریم، در مسیر نه تنها انگیزه نباید افت کنه بلکه باید بیشتر و بیشترش هم بکنیم چون که در مسیر مشکلات بسیاری پیش میاد که به احتمال زیاد انیگیزه بسیار بیشتری لازم داره تا استقامت کنیم و جا نزنیم

به همین خاطر هست که من این کارگاه رو طراحی کردم چون مورد بسیار مهمی در زندگی هست که شاید بسیاری از افراد حتا متوجه اهمیت اون نباشند

یک ویدیو در کانال در مورد انگیزه ارسال کردم، انگیزه بیرونی و انگیزه درونی رو در اون توضیح دادم

برای هدف گذاری ما بیشتر به انگیزه درونی نیاز داریم تا انگیزه بیرونی

البته برای بسیاری از مردم ، چشم هم چشمی یک انگیزه بیرونی باشد که بسیار انگیزشی باشد و به مرور درونی شده باشد

اما در چشم همچشمی آسیب روانی و در نتیجه آسیب جسمی وجود دارد

پس مبحث دیگر در اینجا اینه که در تعریف اهداف خود و انگیزه مند کردن خود لازم است به سلامت خودمان اولویت بدهیم

باز در این مورد ویدیوهایی رو ارسال خواهم کرد اما خودتون رو برای کارگاه ها آماده کنید، به زودی شرایط کارگاه ها رو اعلام می کنم

شاداب و سلامت باشید

Mysticism

در خصوص عرفان

از ابتدای زمانی که انسان شروع به اندیشیدن کرده، (نمی دانیم چه زمانی اما از طریق واژه ها نه تنها با نزدیکان خود ارتباط برقرار می کرده، بلکه واژه ها وسیله اندیشه او نیز بوده اند.) در مورد اینکه از کجا آمده و برای چه کاری در این دنیاست اندیشیده

اندیشه کردن در مورد وجود ، همان سعی در عرفان یا شناخت هست .

در مورد وجود خود و وجود هرآنچه در کائنات است، که در کارگاه ” ساختار کائنات” به آن می پردازیم .

مساله وجود خالق نیز یکی از موارد اندیشه ای موجود ناطق( اندیشنده) هست .

چرا ناطق به معنی اندیشنده؟ چونکه نطق به توسط واژه هاست و اندیشه نیز به توسط واژه هاست، قبل از نطق شما نیاز به اندیشه داری، پس انسان ناطق یعنی انسان اندیشنده

عرفان در اعصار و تمدن ها، تا کنون رشد بسیاری داشته و بسیاری از شناخت های انسان در گذشته ، امروزه به دور ریخته شده یا تصحیح شده اند

از آنجاییکه همه اندیشنده نبوده اند و چنانچه یونگ تحقیق کرده و متوجه شده که فقط کسانی که می اندیشیده اند همچون رییس قبیله و جادوگر قبیله ، خواب و رویا می دیده اند، بنابراین بسیاری از مسائل را با همه مردم در میان نمی گذاشتند و علوم را به شاگردان منتقل می کردند

پس علوم عرفان در گذشته از مراد به مرید منتقل می شد و به صورت امروزی فراگیر نبود

امروزه نیز عرفان مراتبی دارد و با طی کردن پله های شناخت شما می توانید پله های بالاتر را از اساتید دریافت کنید

دریافت به معنی گرفتن اطلاعات و درک آنها، چون ممکن است اکنون نیز در معرض آن اطلاعات قرار دارید اما آنها را درک نمی کنید .

شاداب و سربلند باشید

workshop

در خصوص تفاوت کارگاه و کلاس

 در خصوص تفاوت کارگاه و کلاس بیشتر دوستان مطلع هستند

در کلاس دانش به صورت آموزش منتقل می شه

در کارگاه بعد از آموزش ، تعامل دو طرفه ، توفان فکری و تمرین برخی از آموخته های عملی انجام می گیرند .

در کارگاه ها از آنجاییکه کار عملی هم داریم به تجربه بارها شاهد بوده ام که آن چیزی که بیان داشته ام و دانشجوها اعلام کرده اند که متوجه شده اند اما در عمل کارهایی انجام داده اند که بسیار عجیب بوده یا گاهی خنده دار

خاطرتون باشه که اینجا بسیاری از مطالب کارگاه ها ارائه نمی شند و ممکن هست که به طور ناقص مطالبی رو بیاموزید و فکر کنید که همین کامل هست

که بزرگی گفته ناقص دانستن بسیار خطرناک تر از ندانستن هست .

نمی دونم کارتون تنسی و تاکسیدور به یادتون هست، ماجرای این کارتون رو من همیشه در مثال هام استفاده می کنم

خواهش دارم از دوستانی که تمایل داشتند که مراقبه بیاموزند، به زبان خودشون آموخته هاشون رو از جلسه قبل اینجا بنویسند، یکجور مثل کارگاه عمل کنیم .

همونطور که نوشتم در کارگاه ها زمان بیشتری برای مقدمه و تئوری هم صرف می شه ، به این دلیل که هر کار عملی یک سری مقدمات تئوری نیاز داره. در بسیاری از موارد دوستان در کارگاه احساس می کنند که چندان چیزی یاد نگرفتند چون فقط در اون جلسه یک سری موارد مقدماتی مطرح شده. شناخت در مورد شناخت پله اول هست اگر مستقیم بریم سراغ موارد عملی فایده ای نخواهید برد .

شاداب باشید

Meditation

در مورد مراقبه

در مورد مراقبه ، سه دسته روش وجود دارد

–           Relaxetion آرمش

–          Concentration تمرکز یا توجه

–          Meditation  مراقبه

مهارت هایی برای هر کدام وجود داره

راحت دراز کشیدن مقدمه ای برای آرمش هست، توضیح مهارت های آرمش مفصل هست بذاریمش برای کارگاه

یکی از مثال هایی که برای مهارت تمرکز می تونم بگم نشستن و نگاه کردن به تابلو زیبا هست

در این حالت توجه ما به تابلو هست و اجازه نمی دیم که فکر و اندیشه دیگه ای توجه ما رو به خودش جلب کنه و تمرکز ما رو از تابلو بگیره

اگر افکاری اومدند بهشون توجه نمی کنیم و خودشون می رند

توجه به یک شمع روشن هم یکی از روش هاست

از اونجاییکه شعله شمع نوسان و حرکت هایی داره به همین خاطر توجه رو بیشتر به خودش جلب می کنه و توجه کمتر منحرف می شه

در ضمن اینکه حرکت شعله به صورت آرامی صورت می گیری و مثل یک هیپنوتیزم ذهن رو آرام می کنه و فرکانس مغز رو به موج آلفا می بره

در این حالت هست که بدن فرصت پیدا می کنه از استرس یا تنیدگی رها بشه و خودش رو ترمیم کنه .

اما مراقبه یا مدیتیشن مرحله بعدی هست و اون یعنی سکوت ذهن

در مراقبه به چیزی نگاه نمی کنیم و با چشمان بسته یا باز بدون تفکر خاصی در سکوت غوطه ور می شویم

اولین تمرین مراقبه می تواند با نگاه کردن به یک دیوار سفید باشد

اندیشه ها اجازه نمی یابند که ادامه یابند، با اندیشه ها مبارزه نمی کنیم، فقط اگر اندیشه ای به ذهن خطور کرد به آن توجه نمی کنیم و آن را در ذهن مرور نمی کنیم و آن را ادامه نمی دهیم

مدت مراقبه می تواند از ۵ دقیقه تا نیم ساعت باشد بستگی به علاقه ، کشش ، لذت بردن و نتیجه گرفتن شما دارد. شاید ۲۰دقیقه کافی باشد اما با ۵ دقیقه هم می توان شروع کرد، چندان سخت نیست .

با این تمرینات که به طور منظم در ساعتی مشخص از شبانه روز انجام می گیرند بدن سلامت خود را حفظ خواهد کرد و ذهن نیز در مسیر خودشکوفایی یاری خواهد شد

البته برای خودشکوفایی فقط مراقبه کافی نیست و مطالعه ضروریست که شما در حال انجام آن هستید

عرفان یعنی شناخت و شناخت مراتبی دارد که روش های به دست آوردن شناخت باید از زوایای مختلف صورت گیرد وگرنه با شناخت یک بعد و یک روش ، فرد یک بعدی خواهد شد و به خودشکوفایی دست نمی یابد

شاداب و سلامت باشید

psychology

در مورد روانشناسی و روانپزشکی

دوستی در مورد روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی توضیحاتی خواستند .

شاید بیشتر دوستان واقف باشند که روانشناسی رشته ای هست که از دیپلم در سه مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا ادامه پیدا می کنه،

روانپزشکی رشته تخصصی هست که پزشکان عمومی بعد از فارغ التحصیل شدن می توانند ادامه تحصیل بدهند

روانشناسی چند شاخه داره؛ عمومی، تربیتی، بالینی ، کودکان استثنایی، راهنمایی و مشاوره ، شخصیت …

روانپزشکان به طور معمول به بدن به عنوان یک سیستم فیزیولوژیکی نگاه می کنند و عمده درمان رو از طریق دارو پی می گیرند.

روانشناسان بعد از تشخیص مشکل ، با روش های مختلفی که اشاره خواهم کرد با گفت و گوش مشکل رو به سمت حل شدن هدایت می کنند

چرا ننوشتم مشکل رو حل می کنند بلکه نوشتم به سمت حل شدن هدایت می کنند؟

مشکل فرد رو خود فرد حل می کنه، مشاور روانشناس فقط این روند رو هدایت می کنه .

بسیاری اوقات روانپزشک داروهایی رو تجویز می کنه و مراجع رو به یک روانشناس هم ارجاع می ده، مراجع در حین اینکه با داروها تحت درمان هست از روانشناس هم کمک می گیره و در مسیر درمان به مرور با مراجعه دوباره به روانپزشک داروها رو کاهش می ده تا در نهایت با روانشناسی درمان می شه.

می شه گفت که با داروها درمانی صورت نمی گیره و اگه مراجع به روانشناس مراجعه نکنه شاید لازم باشه تا آخر عمرش داروهای مختلفی مصرف کنه.

داروها لازم هستند تا مراجع بتونه به زندگی روزمره اش برسه اما درمانی معمولن در پی ندارن.

حال بپردازم به روش های مختلف مشاوره ، مشاور روانشناسی به سلیقه خودش یک یا چند نظریه رو انتخاب می کنه و بر اساس اون نظریه مشاوره می ده، از جمله روانکاوی، واقعیت درمانی، معنادرمانی،  ACT و متدهای مختلف دیگه.

روانکاوی که دوستان اسم بردن روش فروید بوده که هنوز هم انجام می شه اما تغییرات بسیاری در اون روش داده شده.

در کل به درمان با روانشناسی ، روان درمانی گفته می شه.

گاهی بین عموم ، روانکاوی با روان درمانی یکی گرفته می شه که درست نیست.

در شاخه های روانشناسی که بیان کردم، رشته عمومی و بالینی رو نام بردم.

دوستانی که رشته بالینی رو انتخاب می کنند و تحصیل می کنند می تونند داروهایی رو هم مثل روانپزشکان به مراجع تجویز کنند.

روانشناسان بالینی با مراجعینی سر و کار دارند که به ناهنجاری یا به نوعی می توان گفت به بیماری روانی دچار شده اند.

من خودم رشته عمومی را انتخاب کردم که با افراد عادی سر و کار داشته باشم که به مشاور برای رشد و تغییر خود نیاز دارند و ناهنجاری روانی ندارند.

اگر تشخیص دهم که مراجع من ناهنجاری روانی دارد ایشان را به یک متخصص بالینی ارجاع می دهم که بعد از درمان اگر مایل به رشد و ارتقا خود بود در خدمت ایشان باشم.

در روانشناسی افراد به سه دسته تقسیم می شوند؛ افراد سالم، افراد بهنجار، افراد نابهنجار

افراد نابهنجار، مشکل یا بیماری روانی دارند که روش های بالینی برای درمان نیاز دارند.

افراد بهنجار مردم عادی هستند که به زندگی روزمره خود می پردازند.

افراد سالم کسانی هستند که همواره در راه بهتر بودن از دیروز خود تلاش می کنند و در مسیر خودشکوفایی قرار دارند.

نوشتم که بهتر شدن از دیروز خود، به این دلیل که اگر فرد، خود را با دیگری مقایسه کند نه دیروز خود، به نوعی گرفتار کمال گرایی شده است که مخرب است. همواره نسبت به دیروز خود بهتر و بهتر شود .

حال در مسیری که من انتخاب کرده ام افراد را در جهت رشد و تغییر و ارتقا خودشان همراهی خواهم کرد. در این همراهی نیاز است که هدف گذاری مشخص گردد، انگیزه مندی انجام گیرد و مسائل بسیار دیگر .

یک موضوع مهم این است که روانشناسی در روش من هدف نیست بلکه وسیله است ، همچون وسیله های دیگری برای رشد و خودشکوفایی.

شاید بسیاری از مطالب من در مسیر رشد و تغییر و ارتقا در حیطه روانشناسی باشد و بسیاری هم حیطه روانشناسی نباشد اما همه در راستای خودشکوفایی خواهد بود