marriage

ازدواج

در مورد ازدواج در کارگاه ارتباط زن و مرد صحبت می کنم…

در ابتدای این کارگاه کمی زن و مرد رو می شناسیم

بعد در مورد اینکه چرا این دو به هم گرایش دارند صحبت می کنیم

و بعد در مورد اینکه برای چه همدیگه رو می خوان و به ازدواج با هم فکر می کنند مطالبی عنوان می شه

 

 

یکی از مواردی که مطرح می شه موضوع دلایل خواستن هست که در نوشته ارسالی به آشپزخانه و اتاق خواب اشاره نشده

یعنی ممکنه فرد فقط به خاطر برآوردن نیاز جنسی ازدواج کنه

پس در ابتدا همونطور که نوشتم لازم هست خودمون رو بشناسیم و بعد نیازهامون رو بشناسیم که شامل نیاز جسمی و نیاز ذهنی هست… و بعد ببینیم که برای چه نیازی می خواهیم ارتباط برقرار کنیم… بعد برسیم به اینکه ارتباط کافی هست و یا برای برآوردن برخی نیازها ازدواج لازم هست…

 

> سوال: سلام روزتون بخیر و شادی. میشه مقاله ای هم در مورد اینکه اصلا چرا باید ازدواج کرد و ذهنیت و دلیل درست از ازدواج چیه نشر بدین?

سوالی که ساوین پرسیده در مورد ضرورت ازدواج هست

وضعیت کشور ما خاص هست و لازم هست که این موضوع در این محیط بررسی بشه

دختر و پسر در مدارس از هم جدا نگهداشته می شند

به غیر از خانواده هایی که ارتباطات زیاد دارند و دخترها و پسرها با هم بزرگ می شند بقیه با مشکلاتی مواجه هستند…

 

حتی دختر و پسر ها در این خانواده های با ارتباطات بالا هم مشکل دارند به این دلیل که در جامعه و مدرسه به اونها ارتباط با جنس مخالف یک تابو تعریف می شه و این موضوع جنس مخالف رو در ذهن کودک خیلی بزرگ جلوه گر می کنه…

 

> نرگس نوشته: برای من هم همینطور بوده شناخت درستی از آقایون ندارم

بله موضوع مهمی هست و لازم هست که در گروه های امن یا کارگاه ها و یا مشاوره بیشتر آشنا بشید

یعنی با این کاری که اینها می کنند نتیجه عکس می گیرند … یعنی جداسازی دختر و پسر با هدف دور نگه داشتنشون از هم هست اما اونها رو بیشتر به هم جذاب می کنه در حالی که شناختی هم از هم پیدا نمی کنند

هر چه دورتر باشند شناخت کمتر و کنجکاوی بیشتر می شه

بعد که وارد جامعه می شند خصوصیات جنس مقابل رو نمی شناسند و در ارتباطات به مشکل برمی خورند

بنابراین مقوله ازدواج هم در ایران یک مقوله خاص ایران هست… خاص و عجیب

در مورد دلایل افراد برای ازدواج در مطالبی که ارسال شده بود اشاره شده بود

در مورد معایب و محاسن ازدواج هم همینطور

امروزه در ایران هم همه اون دلایل برای ازدواج مشاهده می شن… هر کسی به خاطر یکی از اون دلایل ازدواج می کنه

اشاره ای هم به شناخت خود شده بود که نکته بسیار مهمی هست و من هم در آخرین شب به اون اشاره کردم که هرچه خودت رو ارتقا بدی فردی ارتقا یافته رو پیدا خواهی کرد…

پس پروسه شناخت خود در هر مرحله ای می تونه به ما کمک کنه تا انتخاب بهتری داشته باشیم

اگر دو نفر به یک استقلال شخصیتی دست پیدا کنند می توانند یک زندگی مشترک را بنا کنند

اگر دو نفر به استقلال دست پیدا نکرده باشند و بخواهند یکی از نقص های خود را با طرف مقابل جبران کنند به مشکل برمی خوردند

 

حال سوال مطرح می شه که اگر فردی ، یک فرد مستقل هست چه نیازی به ارتباط با دیگری داره؟

بارها شنیدیم که دو شرکت بزرگ با هم ادغام شدند

چرا ادغام می شند؟

برای سود بیشتر …

 

حالا دو نفر مستقل چرا با هم ارتباط می گیرند؟ … برای انرژی بیشتر

و این انرژی دو برابر نمی شه بلکه ۱۰ برابر می شه

 

به این دلیل که این دو جنس مقابل با هم انرژی رو به چرخش در میارند…انرژی ها رو فقط با هم جمع نمی کنند

برگردم به مسایل روز

 

امروزه در ایران ارتباطات مختلفی رو شاهد هستیم…

 

دوستی اجتماعی

دوستی نزدیک

دوستی با رابطه جنسی

ازدواج سفید

ازدواج رسمی

سه شنبه شب که نظرات شخصی شما رو هم تا اون موقع خواهیم داشت ادامه می دیم

 

 

به این دلیل که این دو جنس مقابل با هم انرژی رو به چرخش در میارند…انرژی ها رو فقط با هم جمع نمی کنند

 

نرگس نوشته : تاحالا از این دید بهش نگاه نکرده بودم به نظرم نقطه عطفی میتونه باشه برای تصمیم گیری هامون

 

پس تا سه شنبه شب

شبتون خوش و در آرامش خواب های خوب

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

marriage

ازدواج

آیا همه انسانها باید ازدواج کنند؟
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم، دیپلممان را می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز آن کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد خیلی دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه “بله” را سر سفره عقد بگویند مکث طولانی تری دارند. در جوامع غربی تحقیقات گزارش می کند که از سال ۲۰۰۱، تعداد کسانی که ازدواج می کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال ۱۹۷۰، ۷۲ درصد از جمعیت متاهل بودند ولی این رقم امروز به ۵۰ درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می شود افراد قبل از ازدواج بیشتر و عمیقتر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این روزگاری که هیچ چیز دائمی و بادوام به نظر نمی رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟

بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می کنند خود فزندان طلاق هستند. این مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاومتر می کند. از ۸۲ درصد از زوج های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا میکند، فقط نیمی آن را به ۱۰ سال می رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج ها کمتر و کمتر می شود. تعداد بالای شکست های ازدواج باعث می شود مردم بیشتر به مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.

اکثر مردم می فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول همه رابطه ها همه چیز خوب است. سکس خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده تر می کند. زندگی کردن در خانه های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی ها معمولاً کمتر است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می خورد، چیزهایی مثل بچه، مشکلات مالی و قضاوت های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر افراد می توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی رسد. سالیان سال است که به مردها و زن ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می دهند. سکس بین دو طرف محو می شود، زن خانه مدام غرغر می کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می شود که جز دستور دادن و خوردن کار دیگری در خانه نمی کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می گویند، سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند.

بعد از گذشت یک زمان مشخص می فهمید که قدم بعدی در رابطه تان این است که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می کنند. اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می شود. تعداد کمی از افراد از قبل پیشبینی می کردند که به چنین نقطه ای برسند. بعد از اینکه آنچه که باید گفته شود، گفته می شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می نشینند و تلویزیون تماشا می کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می دهند و زندگیشان کاملاً یکنواخت می شود. این مسئله باعث می شود متوجه شوید که خیلی چیزها درمورد همسرتان هست که دوست ندارید و آزارتان می دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر ازدواج کرده اید و باید با آن کنار بیایید.

یک روی سکه می گوید چون نمی توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می گیرد. اگر بتوانید هر مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده اید. حتی اگر ۱۰ سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت درمورد موقعیت های واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می کنید. و ناگهان می بینید که با او ازدواج کرده اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار به نظر می رسد. خیلی وقت ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچ کس نبود که بهش جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت کنید و هیچ کس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را چطور می گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می کرد؟ آیا احساس کمال می کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که ازدواج کرده بودند حسادت نمی کردید؟ آیا فکر نمی کردید که ازدواج یک مسئله خیلی مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟

“عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم نگاه می کردند و این به یک معجره تبدیل می شود…” – امی بلوم

ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می کند که کمی آرامتر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه های تشکیل خانواده بدون حرف مردم است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که میدانید چندان در جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده اید، می توانید خیلی راحت خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید مالی هم در بر دارد و حتی بانک ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می توانید برای آینده تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه ریزی کنید. البته این کارها را می توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک روز بالاخره باید ازدواج کنید.

با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از استقلالتان با ازدواج از بین می رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود. خیلی وقت ها ازدواج کردن مثل این می ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج می بینید که دوباه با احساسات یک نفر دیگر محدود شده اید. البته ازدواج مثل زندان نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از ازدواج ایجاد می شود. صادقانه بگوییم، چند بار می توانید با یک نفر خاص قبل از اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج ها عشق و نوازش های حین رابطه جنسی را زیاد جدی نمی گیرند و همه شور و احساس در سکسشان از بین می رود. اگر با خود فکر می کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید چون بالاخره این اتفاق می افتد.

بچه ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت تر هم می شود. دو نفر الان باید درمورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با هم توافق کنند. بچه ها در خیلی چیزها دخالت می کنند. بله درست است که بچه نعمت است و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می کند. بچه ها همچنین آن چیزهایی که درمورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج ها باید ۵ سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم گیری کنند.

“عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می شود.” –آمبروز بیرث

آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها جذابیت خود را از دست داده است و رسانه ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده اند. پاسخ به این سوال خیلی ساده است…اگر فکر می کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید. اما اگر فکر می کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید. هر فرد متاهلی که به شما می گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی دهد، کاملاً اشتباه می گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض میکند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می کند به همان اندازه تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.

داستان های پریان که در زمان کودکی برایمان می گویند فقط داستان اند. داستان واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می برد. برای ازدواج باید بخش خیلی بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته های شخصیمان را مدتی متوقف کنیم. خیلی ها بعد از مدتی می فهمند آنچه که اول کار می خواستند خیلی با آن چیزی که آخر کار می خواهند فرق می کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت ها زن و شوهر های خوشبخت می گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می پردازیم. خیلی وقت ها تا زمانیکه مجبور می شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه پیجیدگی های خودمان را نمی شناسیم.

اگر چند وقت است که سردرگمید که باید ازدواج یکنید یا نه، توصیه می کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می دهد که شما هنوز در این مورد تردید دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید.

ازدواجهایی که ریسک بالاتری دارند

بر اساس مشاوره های صورت گرفته ، ازدواجهایی که با شکست روبرو بوده یا در مرحله آشنایی بهم خورده اند وجوه مشترک زیادی با یکدیگر داشته اند که بر اساس دسته بندی به ۸ دسته طبقه بندی می شوند ، لذا شایسته است افرادی که جهت آشنایی و ازدواج جزء این دسته بندی ها هستند محتاط تر عمل کنند

دسته_اول :
ازدواج هایی که قبل از ۲۵ سالگی آقایان و قبل از ۲۳ سالگی خانم ها صورت پذیرفته :

با توجه به عدم ثبات معیار های انتخاب همسر ، عدم شناخت فردی و شرایط پیرامون ، عدم استقلال فکری ، مالی و ضعف تصمیم گیری ، انتخابهای احساسی و عدم شناخت کافی از جنس مخالف ، این دسته از ازدواج ها یکی از پر ریسک ترین نوع ازدواج ها به شمار میرود و افرادی که در این رده سنی تصمیم به ازدواج و طی مراحل آشنایی دارند لازم است آموزشهای لازم را جهت ارتباط و شناخت صحیح کسب نمایند وبا مشاور و راهنمایی خانواده ها نسبت به آن اقدام نمایند .

دسته_دوم :
ازدواج به علت نیاز جنسی

اگر چه بخش اعظم دلیل ازدواج مردان میتواند به منظور تامین غریزه جنسی آنها باشد و این حق عرفی و شرعی آنهاست ، اما نیاز جنسی نباید تنها دلیل ازدواج باشد چرا که پس ازتامین شدن آن فشارحاصل از شرایط پیرامون زندگی و مسئولیت پذیری و عدم برنامه ریزی میتوانند باعث شکست در ازدواج شود

دسته_سوم :
ازدواج تحمیلی

ازدواجهایی که به طرفین از سوی خانواده یا بر اساس رسم و رسومات تحمیل می شود و بعضا ازدواجهای فامیلی میباشند که علاوه بر اینکه درصد شکست در ایندسته از ازدواجها زیاد است ، میتواند باعث گسترش خیانت های جنسی و عاطفی زوجین نسبت به یکدیگر شود همچنین باعث سرخوردگی و ضعف در استقلال فکری و تصمیم گیری افراد شود

دسته_چهارم :
ازدواج هایی که بواسطه ظاهر و موقعیت اجتماعی طرفین صورت میپذیرد

اگر چه انسان مجذوب زیبائی ها می شود و نمیتواند به ظواهر بی اهمیت باشد اما از آنجایی که ظاهر در ابعاد مختلف در گذر زمان عادی می شود این مطلب از کانال تنظیم خانواده است،و پس از سایر خصوصیات که اکثرا باطنی هستند نمود میکند لذا با توجه به تجارب مشاورین توصیه می شود زیبایی ظاهری در کنار سایر خصوصیات فردی و شخصیتی افراد ملاک انتخاب همسر باشد نه تنها دلیل انتخاب

دسته_پنجم :
ازدواجهایی که در آن زن نسبت به مرد برتری دارد

مسئله این نیست که خانم ظرفیت برتری نسبت به آقایان ندارند بلکه یکی از دلایل درونی خانم ها جهت ازدواج نیاز به یک تکیه گاه قوی است پس در ازدواج شایسته است مرد در چند عامل برتری داشته باشد

– سن ( بیشتر بودن سن مرد نسبت به زن )
– وضعیت اقتصادی و وجه اجتماعی ( بالا بودن جایگاه شغلی مرد و درامد وی )
– قد ( شایسته است مرد از زن بلندتر باشد )

دسته_ششم :
ازدواج های راه دور

شناخت صحیح یکی از ارکان اصلی جهت انتخاب شایسته همسر است و در شناختهایی که دو طرف نسبت به یکدیگر در فاصله مکانی دوری قرار گرفته اند بخش اعظم ارتباط بوسیله اینترنت ، تلفن و یا پیامک صورت میگیرد که این سطح از شناخت نمیتواند قابل اکتفا جهت اتخاذ مهمترین تصمیم زندگی افراد باشد ، همانطور که در مشاوره های صورت گرفته این مسئله نمود کرده است لذا حتی المقدور حتی با توجه به شرایط سختی دوری راه در صورتی که دوطرف میل به شناخت و ازدواج دارند لازم است این ارتباط حتما با اطلاع خانواده ها همرا ه باشد و شرایط به گونه ای باشد که دو طرف بعد از هر ۱۰ دفعه مکالمه تلفنی یک دیدار حضوری داشته باشند

دسته_هفتم :
ازدواج هایی که دو خانواده دارای دو فرهنگ مختلف هستند

خانواده مهترین نقش در تربیت فرد بازی میکند ، اختلافات خانوادگی زمانی بیشتر می شود که دو خانواده آداب و رسوم و فرهنگ مختلفی داشته باشند معمولا این اختلافات شامل : اختلاف بر سر مهریه – اختلاف بر سر مراسم – اختلاف در زمینه دخالت های خانوادگی – اختلاف سلیقه لذا فشار روحی و استرس زیادتری بر طرفین وارد می شود ، حتی المقدور شایسته است وصال با خانواده ای هم فرهنگ صورت پذیرد

دسته_هشتم :
ازدواجهای اینترنتی

ازدواجهای اینترنتی پدیده ای که روبه افزایش است ومتاسفانه باعث افزایش آمار طلاق شده است ، شناخت اینترنتی نمیتواند به هیچ وجه شناختی صحیح باشد و بواسطه تایپ و درج کلمات به سطح مناسبی از شناخت نسبت به فرد مقابل دست یافت از اینرودرصد ریسک در ازدواج های اینترنتی بسیار بسیار بالا میباشد .

 

دلایل اشتباه برای ازدواج :
( اهداف ناصحیح )

::به خاطر شیفتگی و شور و شیدایی
::به خاطر تشکیل خانواده
::به خاطر رفع تنهایی
::به خاطر دارایی و اقتصاد
::به خاطر قیافه و زیبایی
::به خاطر مستقل شدن از والدین
::به خاطر داشتن فرزند
::به خاطرالتیام رابطه شکست خورده
::به خاطر فشار خانواده یا اجتماع
::به خاطر کمبود اعتماد به نفس
::به خاطر رهایی از تضاد و درگیری با والدین

این موارد دلایل صحیح ازدواج نیستند مثلا، حداکثر شیفتگی عشق دو سال دوام دارد؛ پس نمی تواند علت باشد و یا اگر به همسرتان بگویید تنها علت ازدواج من به خاطر فرزند است یا پول است احساس بدی پیدا می کند.

پس علت ازدواج چیست:

دلایل صحیح برای ازدواج:
( اهداف صحیح )

::همراهی و هم صحبتی
::ابراز محبت و عشق و صمیمیت
::داشتن شریک حمایت کننده
::داشتن شریک جنسی و والد شدن

همه این موارد در کنار همدیگر؛ ما را به هدف اصلی ازدواج یعنی “آرامش” می رسانند و به تنهایی کافی نیستند.

ازدواج به خاطر آرامش یافتن است.

اما آرامش به چه چیزی وابسته است؛ به همه کارهایی که زوجین برای هم انجام می دهند تا باعث آرامش خود و همسرشان شود.
اگر فکر شما رساندن همسرتان به آرامش باشد خیلی مشکلات و اختلافات ناچیز می شود.

 

‌ ازدواج مانع از زوال عقل می شود:

بررسی های انجام گرفته توسط محققان دانشگاه لاف‌برو نشان می‌دهد ازدواج یا داشتن دوست های صمیمی می‌تواند از افراد در برابر زوال عقلی محافظت کند.

براساس گزارش اکسپرس، در تحقیق دانشگاهی که در آن ۶۶۷۷ فرد بالغ برای هفت سال تحت نظر گرفته شده‌بودند، محققان دریافتند کیفیت حلقه ارتباطاتی یک فرد بسیار مهم‌تر از ابعاد کلی آن است.
ه گفته انجمن آلزایمر نتایج این تحقیقی برای کمک به بیماران برای حفظ ارتباطات معنی‌دارشان از اهمیت بالایی برخوردار است. هیچ‌یک از داوطلبانی که در این تحقیقات طولانی مدت حضور داشتند به زوال عقلی مبتلا نبودند اما ۲۲۰ نفر در طول این هفت سال به این بیماری مبتلا شدند.

 

“ما با پدر و مادرهایمان ازدواج میکنیم”

چرا و چگونه است که ما هنگام انتخاب شریک زندگی جذب کسی می‌شویم که دارای خصوصیات منفی (مانند طرد کنندگی یا خشم و پرخاشگری ) مادر یا پدر می‌باشد؟؟؟
برای فهم این مطلب ابتدا باید مقدمه ای را بیان کنیم:

مغز ما دو قسمت است:”مغز کهنه” و “مغز نو”
“مغز کهنه” که “ضمیر ناخودآگاه ” انسان در آن جای دارد و مسئول حفاظت از وجود ما برای دفع خطر و حفظ ایمنی و کسب لذت است
“مغزنو”:که همان قشر خاکستری یا کورتکس میباشد که دارای چهار لُب میباشد و جایگاه عملکرد شناختی ما میباشد و تفکر ،کلام ،تصمیم سازی و کلیه ی اعمال مربوط به “خودآگاه” را انجام میدهد.

مغز کهنه(=ضمیر ناخودآگاه ما که جایگاه تمام ابعاد وجودی واپس زده ،و سایه ها و قالبهای شخصیتی و کهن الگوهای ما میباشد) از منطق زمان خطی پیروی نمیکند،او در زمان طفولیت ما،در گذشته های دور ولی در واقع در یک زمان “حال جاودان” زندگی میکند .

او فقط بدنبال کسب امنیت و حفظ بقا و تمامیت خویش است،او بدنبال جلب حمایت بدون شرط ِ پدر و مادر خویش است و بدترین احساس او ،”حس ِ طرد شدگی” از جانب والدینش است و “مغز نو” معادل هوشیار و “ایگو” ما میباشد که قوه ی مجریه ی وجود ماست.

-باید بدانیم که آن بخش از مغز ما که دست به انتخاب همسر میزند، مغز منطقی و منضبط ما که همان “مغز نو” (=خودآگاه) می باشد، نیســــــــــــــــــت!!!

بلکه مغز کوته بین و کهنه(ناخودآگاه) ماست که در زمان گذشته متوقف مانده است، او خاطرات دردناکی از “زخم ها” و “جراحات” دوران کودکی دارد که در لحظاتی از جانب مادر(یا پدر) خویش مورد طرد، بی مهری یا خشم واقع گردید و تحقیر شده است.لذا وقتی او در بزرگسالی و هنگام انتخاب همسر کسی را میبیند که دارای همان خصوصیات مثبت و “بخصوص” منفی !!!! ِ والد خویش میباشدبی اختیار جذب او و عاشق او میشود.
چرا؟؟
-چون “مغز کهنه” با “بازآفرینی” دوران طفولیت و شرایطی که در آن بزرگ شده، قصد دارد آن شرایط را “اصلاح کند” و اینبار در فضایی (به ظاهر) امن همه ی توقعات ِ توجه و حمایت بی اندازه ی خود را از فردی که “جانشین” پدر و مادرش شده است طلب کند و همه ی ناکامی ها و سرخوردگیهای نخستین خود را حل و فصل کند. و همچنین با بدست آوردن آن سری از صفاتی که در وجود خود نمیابد (چون آنها را انکار و سرکوب کرده است و آنها را در وجود نامزد یا همسر فعلی خویش با انجام عملکرد ِ فرافکنی،میبیند) احساس کند که به تمامیت و کمال رسیده است و به آرامش برسد…
و البته که این توهمی بیش نیست و بعد از ازدواج رسمی و تعهد به زندگی مشترک و روبرویی با واقعیت انسانی شخص مقابل که هیچگاه نمیتواند آن حس محبت “بدون شرطی “که مادر و پدرش به او میدادند را از او بدست اورد، مجبور میگردد فرافکنیهای خو درا “پس بگیرد” و دوباره احساس تنهایی کند و بدینگونه است که شعله عشق رومانتیکش ذره ذره به خاموشی میگراید.

“دکتر هندریکس”

 

در همین زمینه طرحواره درمانی می تواند به ما کمک کند که طرحواره های خود را بشناسیم و متوجه باشیم که این طرحواره ها چگونه ما را در انتخاب همسر و دوست ، انتخاب سبک فرزندپروری  و انتخاب نوع رفتار با دوستان و همکاران هدایت می کنند.

ازطریق مشاوره با دکتر یاوریان انتخاب های بهتری داشته باشیم

 

social friend

دوستی اجتماعی با وجود همسر_ ۲

درود بر همراهان عزیز

 

دوستان پیگیر موضوع دوستی اجتماعی بودند، در ادامه چنین نوشتم:

درود بر لیلای عزیز که همچنان پیگیر مساله دوستی اجتماعی هست

هیچوقت تعریف های افراد از یک موضوع به طور کامل بر هم منطبق نمی شه

دوستی اجتماعی یعنی دوستی که به حریم خصوصی همدیگر وارد نمی شوند

یعنی دو نفر هم جنس یا غیر هم جنس با هم دوست هستند در یک محدوده خاص

این دوستی ممکنه در محل کار یا در گروه ها و اجتماعات دیگر یا در تورهای مختلف یا کوهنوردی اتفاق بیافته

حریم تعیین شده اون در حد دوستی هست که وارد دوستی عاطفی یا جنسی نشه…

وقتی شخصی همسری داره و خودش سعی داره که وفادار باشه اگر این حریم رو خوب بشناسه می تونه که به اعتقاد وفاداری خودش در پیش خودش عمل کنه

رابطه جنسی به طور مشخص با یک دوست غیر از همسر برای همه تعریف شده و نکوهیده هست

همه حد و اون باز هم ممکنه که برای برخی هنوز روشن نباشه

شاید لمس دست هنگام صحبت را برخی جزو رابطه جنسی ندانند

اما در واقع رابطه جنسی از لمس دست در حین صحبت و بوسه تا هرگونه که تصویر ذهنی شما اجازه می ده می باشد

پس یکی از حریم های دوستی اجتماعی برای دو جنس مقابل از همان ابتدا تعیین می شود که از کوچکترین لمس خودداری شود…

 

توجه شود که دست دادن لحظه ای برای شروع و پایان ملاقات و دیدار ، یک لمس جنسی نیست.

از طرف دیگر به رابطه عاطفی اشاره کردم که کمتر از رابطه جنسی مورد توجه قرار می گیرد اما در واقع بسیار مهم تر از آن می تواند باشد…

رابطه عاطفی هنگامی اتفاق می افتد که فرد نسبت به دوست اجتماعی غیر هم جنس یا هم جنس خود احساسی عاطفی در درون خود حس می کند

البته این احساس معمولا در مورد هم جنس اشکالی ندارد اما در مورد غیرهمجنس به گونه ای رقیبی در درون برای همسر تلقی می شود

در درون شخص اگر کمی از این احساسات نسبت به دوست اجتماعی اتفاق بیافتد بهتر است که شخص هوشیار باشد و آن دوستی اجتماعی را ادامه ندهد چرا که این احساس بزرگتر خواهد شد و ممکن است که مشکلات بزرگ تری را به دنبال بیاورد…

رابطه عاطفی و رابطه جنسی همان رابطه در حریم خصوصی هست که مختص همسر خواهد ماند و اگر در دوستی دیگری به گرفته شود دیگر آن را دوستی اجتماعی نمی توان نامید.

خانم آزاده توضیحات خوبی دادند که من نخواسته بودم تا این حد موضوع را باز کنم

ولی حالا که موضوع به این حد باز شد می نویسم که بسیاری از افراد فقط رابطه جنسی با فردی غیر از همسر را خیانت می دانند

در حالی که رابطه عاطفی با غیر از همسر نیز خیانت بزرگتری است که آشکار نیست و در درون فرد اتفاق می افتد

مواظب همدیگه باشیم و اگر همدیگر را دوست داریم مواظب رابطه مون باشیم و اگر دوست نداریم آشکارا بیان کنیم و همدیگر رو گول نزنیم

در مواظبت از رابطه بنویسم که مهم نیست که طرف مقابل ما می دونه که ما چکار می کنیم یا نه

 

همین که اول بدونیم کدوم کار درست هست و بعد به اون عمل کنیم حتی اگه طرف مقابلمون در جریان کار ما نیست، داریم از رابطه مون مواظبت می کنیم

 

قرار نیست که طرف مقابل ما بدونه بعد ما عمل کنیم و اگر ندونست و در جریان نبود خیالمون راحت باشه که خبر نداره و اذیت نمی شه پس ما می تونیم غیر از اون عمل کنیم

 

مطمئن باشید که موضوع لو می ره و رابطه آسیب می بینه حتی اگر طرف مقابل شما به روتون نیاره دیگه رابطه رابطه قبلی نخواهد بود مگر اینکه بتونید دلش رو دوباره به دست بیارید و بهش اعتماد دوباره بدید

 

ما باید از درون پاک باشیم و ارتباط عاطفی خاصی رو با طرفمون احساس کنیم نه در ظاهر و اونجاست که رابطه واقعی و قوی شکل می گیره .. این موضوع به خود ما مربوطه نه حریم هایی که اون تعریف کرده…

این آخری رو نوشتم که کمی هم سطح بندی رو نشون بدیم

یعنی در سطح و طبقات مختلفی از رابطه انتظارات متفاوت و دریافتی های متفاوت خواهیم داشت

اگر فقط خودمون رو موظف بدونیم که به خواسته ها و حریم هایی که طرفمون تعریف کرده عمل کنیم یک نوع رابطه ایجاد خواهد شد

 

و هنگامی که از درون یک کاری رو انجام بدیم که آموختیم و درست می دونیم ، رابطه به گونه ای دیگه خواهد بود… عمیق و عاطفی…

 

حالا که تا اینجا اومدیم بر رشد و ارتقا فردی تاکید کنم

 

ما هرچه خودمون رو ارتقا بدیم همه چیزمون بهتر خواهد بود… روابطمون… احساساتمون.. اندیشه هامون..

پس منتظر نشیم که دیگران برای ما حریم تعریف کنند

 

خودمون رو ارتقا بدیم که رابطه های زیبایی بسازیم

خیلی ها همه چیز رو به عهده طرف مقابل میزارن حتا به ارگاسم رسیدن خودشون رو

در کارگاه های مختلف شرکت کنید و ببینید که چه راهکارهایی می تونه وجود داشته باشه که رابطه رو حتی یک تنه زیبا کنید…

و البته با رشد فردی، توانایی انتخاب های بهتری برای رابطه نیز خواهیم داشت

فردی رو جذب خودمون خواهیم کرد که از درون سالم و در مسیر ارتقا هست

 

امشب خیلی نکات ظریف و اسرار رو لو دادم با دقت مطالعه کنید

 

شاداب و سلامت باشیم

شاد و آگاه باشیم در هوشیاری

شبتون خوش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

لیلا کلی تشکر  کرد و نگار چنین نوشت:

 

این جمله عالیه اقای یاوریان؛

> در مواظبت از رابطه بنویسم که مهم نیست که طرف مقابل ما می دونه که ما چکار می کنیم یا نه

Social Friend

دوستی اجتماعی با وجود همسر

 

درود بر همراهان عزیز

 

برای یادآوری موضوع بنویسم که موضوع دوستی اجتماعی با جنس مخالف با وجود داشتن یار بود…

 

ما در کشوری زندگی می کنیم که فرهنگ های مختلفی در جوامع مختلف اون جاری هستند..

نوشتم که برخی ممکنه مشکلی با این موضوع نداشته باشند و این ارتباطات به دوستی خانوادگی هم منجر بشه…

 

و تاکید کردم که این موضوع پیچیده ای هست و لازم هست که با اطلاع همسر اتفاق بیافته

 

جنس خاصی رو مطرح نکردم و راه حل رو به هر دو جنس ارائه دادم

در ضمن اینکه نوشتم که ما یارمون رو با اطلاع از بینش و احساساتش انتخاب می کنیم بنابراین اگر با این احساسش مشکل داریم که مانع دوستی اجتماعی ما خواهد بود باز می تونیم که در مورد انتخابمون بیشتر فکر کنیم

بیشتر فکر می کنیم و ترجیح می دیم که این فرد خوب رو در زندگیمون داشته باشیم یا اینکه ترجیح می دیم خودمون رو با این فرد محدود نکنیم…

در حال حاضر ضرورت کلاس های و مشاوره های شناختی قبل از ازدواج بسیار احساس می شه و هستند کسانی که طلاق گرفتند و بعد از طلاق تاکید کردند که کاش این کلاس ها هنگام طلاق اجباری نبود بلکه هنگام ازدواج اجباری بود….

بنابراین اگه ما از طریق این مشاوره ها بدونیم که چه چیزهایی در زندگی مشترک ممکن هست مشکل ایجاد کنند و اونها رو بررسی کنیم کمتر در زندگی مشترک به مشکل برمی خوریم

فرقی نمی کنه که این زندگی مشترک ، ازدواج رسمی باشه یا دوستی… در هر صورت دونستن اینکه در رختخواب راجع به مشکلات اقتصادی یا مقولات دیگه صحبت کردن می تونه زندگی عاطفی و رمانتیک رو تحت تاثیر قرار بده و مشکلاتی ایجاد کنه می تونه خیلی مفید باشه

 

البته ممکنه که شناخت نسبی وجود داشته باشه و وفاداری همچنین اما انسان یک ماشین کامل نیست و می تونه در دام های ذهنی خودش یا دام هایی که براش گستردن بیافته بنابراین پیشگیری شاید بهتر باشه

 

از طرف دیگه زن عملکرد همجنس خودش رو و مرد عملکرد همجنس خودش رو بهتر می شناسه بنابراین با در میون گذاشتن مسائل، همسران می تونند همدیگر رو بهتر همراهی کنند…

در نهایت لیلا به موضوع چرایی این طرز تفکر جامعه ما اشاره کرده… چراییش به خاطر آشفتگی فرهنگی هست که در جامعه ما وجود داره و من شب قبل در مقدمه به اون تاکید کردم

در واقع با این آشفتگی می تونم بگم جامعه ما جامعه ای بدون فرهنگ هست و هر کسی سعی داره راه خودش رو به تنهایی پیدا کنه…

 

دلیلش رو هم بارها نوشتم و گفتم که به آموزش مربوط می شه که به عهده حکومت است و حکومت از کارشناسان استفاده نمی کنه و سعی داره که با فرهنگ دینی خلا رو پر کنه که نتیجه اش رو دیدیم…

بنابراین تنها راهی که می مونه اینه که افراد بعد از اینکه در سن ۲۰ سالگی به خودشون اومدند و دیدند که در خلا هستند و لازم دارند که یه تکونی بخورند و چیزی یاد بگیرند و رشد بکنند خودشون اقدام به آموزش خودشون بکنند و در گروه هایی مثل گروه نیک اندیشان برای رشد خود از دوستان دیگر همراهی بخواهند

 

Nikandishan.yavarian.com

برای جمع بندی می نویسم که هر دو جنس مواظب احساس یار خودش باشه و همواره مسائل رو با هم حل کنند

شاداب و سلامت باشید

شبتون خوش در آرامش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

بخشی از نظرات دوستان رو می نویسم:

آزاده:

اقای یاوریان موضوعی که مطرح کردید بسیار جالب و بحث برانگیز بود متاسفانه من الان فرصت کردم مطالعه کنم.واقعا توضیحاتتون عالی بود.

اعتماد بین دو طرف و حتی شناخت کامل همسر و حتی شناخت و اعتماد به دوست اجتماعی هم به نظرم معیار خوبی نیست.در مورد حریمها به نظر من حریمهایی که خودمون تعیین می کنیم مقدم هست وخیلی باید محتاط عمل کرد.به این دلیل که اکثرا، در مواقعی که با همسرمون به مشکلی برمی خوریم دنبال یک حامی هستیم که ما رو تایید کنه و بهمون ارامش بده.در این مواقع در ارتباط با دوست اجتماعی امکان داره اینقدر این شکستن حریمها به کندی و نامحسوس باشه و یا در شرایطی باشیم که برای رسیدن به ارامش به ان اهمیتی ندیم ،تا زمانی متوجه عواقب ان شویم که مشکل ساز شده باشه.

وقتی با همسرمون به مشکلی برخوردیم شاید در شرایطی نباشیم که به طور منطقی حریمهایی که از سوی او تعیین شده رو رعایت کنیم.

 

لیلا:

وقتی با همسرمون به مشکلی برخوردیم شاید در شرایطی نباشیم که به طور منطقی حریمهایی که از سوی او تعیین شده رو رعایت کنیم.

یه سوال: دوست اجتماعی رو چطور معنی میکنید؟

 

آزاده:

از نظر من می تونه یک همکار باشه یا یک همکلاسی سابق ویا افرادی در جمع های دوستانه که با مناسبتی مثلا کوه رفتن و… با انها اشنا شده باشیم.به نظر من عنوان کردم همچین موضوعی مربوط به فردیست که رابطه فراتر از یک سلام و احوال پرسی ساده هست.گاهی درد دلی ،صحبتی هم در مورد زندگی به میان می یاد.

 

لیلا:

خب من خودم اینطور معنی میکنم که دوست اجتماعی کسیست که در محیط بیرون مثلا محیط کار، دانشگاه، کلاس های آموزشی یا هنری، جلسات ، مراسمات و …. شرایط آشنایی فراهم می شود، بعضیها در همان یک جلسه لحظات خوبی رو سپری می کنند و دیگر ادامه دار نیست در محیط کاری و آموزشی هم روابط فقط در حیطه کاری و یادگیری است. نکته مهم اینجاست اگر روابط فراتر از این شود دیگر دوست اجتماعی حساب نمی شود. اجتماع یعنی در کنار دیگران، پس خصوصی نیست. اگر دو نفر دوستی اجتماعی رو تبدیل به دوستی صمیمی کنند دیگر اسمش دوستی اجتماعی نمی باشد. در دوستی اجتماعی روابط تعریف شده است حریم مشخصه، کسی نمیتونه خیلی راحت جسارت درخواست غیر معقولی از طرف مقابل مقابل داشته باشه و حالت رسمی تا حدودی حفظ میشه.

 

آزاده:

اول صحبت رو باهاتون موافقم.فرمودید حریمها مشخصه و روابط تعریف شده هست.به نظر شما اینها رو کی مشخص و تعریف کرده؟از نظر من نسبی هست و برای هر کسی تعریف خودش رو داره.به همین دلیل عرض کردم باید محتاط بود.علت اینکه گفتم این موضوع بحث برانگیز هست هم همین هست.شاید از نظر یک نفر اینکه با همکلاسیت بری ناهار میل کنی در تعریفی که از روابط با دوست اجتماعی داره اوکی باشه ولی از نظر فرد دیگه این در حد دوست صمیمی باشه.و در مورد درخواست نامعقول هم این تعریف دقیق و ثابت نیست.اینکه گفتم وقتی فرد در شرایط هیجانی مناسبی نباشه شاید مرز گذاشتن بین رفتار معقول و غیر معقول مشکل باشه.البته یادگیری مدیریت هیجانات خیلی می تونه کمک کنه.

در کل خودم مخالف این روابط نیستم ولی همچنان با تاکید بر این مساله که در رعایت حریمها محتاط باشیم.

 

لیلا:

در کل خودم مخالف این روابط نیستم ولی همچنان با تاکید بر این مساله که در رعایت حریمها محتاط باشیم.

ممنون از گفته هاتون، درست میگین. من کلی گفتم در مورد یک جامعه سالم. خب جامعه ایران همه چیزش در هم بر همه، اعتماد و احساس نقشی نداره و هر کسی فقط بفکر منافع خودشه فضیلت اخلاقی توی ایران ارزش و جایی نداره. بقول شما هر لحظه باید با احتیاط قدم برداشت وگرنه کلاهت پس معرکه است.

 

 

improve

دوم بهمن ، روز رشد و ارتقای فردی

در جهان برای هر مناسبتی یک روزی را اختصاص داده اند و آن روز را به آن نام نهاده اند تا در آن روز در مورد
آن موضوع، اطلاعاتی رد و بدل شود و برای آن کنفرانس هایی برگزار شود و برای سال دیگر در آن مورد برنامه
ریزی گردد.

به طور نمونه روز زن که در جهان ۸ مارس ثبت شده است به این منظور است که همه ساله در این روز از مبارزان
زن در جهت احقاق حقوق زن تجلیل گردد و کنفرانس هایی در جهت بررسی حقوق زنان تشکیل گردد و برنامه ریزی
ها و دستورالعمل هایی در این راستا تدوین گردد که در سال آ ینده تا روز زن سال بعد پیگیری شده و گزارش آن در
روز زن سال دیگر در همین کنفرانس ها ارائه گردند .

در این میان بهانه ای است تا در مورد روز زن نکاتی را بنویسم .
در ایران سه روز به نام روز زن از طرف جمعیت های مختلف شناخته شده است . روز تولد فاطمه دختر پیامبر
اسلام ، ۸ مارس روز جهانی زن ، و سپندارمذ روز پاسداشت زن در ایران ، سه روز شناخته شده به عنوان روز زن
هستند که در ایران از طرف بسیاری هر سه این روزها پاس داشته می شوند .

سپندارمذ ، روز پنجم از ماه اسفند هست که برای گرامیداشت زنان در ایران جشنی در این روز برگزار می شده
است. بسیاری با تبدیل و محاسبات از گاهنامه جدید و قدیم آن را به ۲۹ بهمن منتقل می کنند که به نظر من همان ۵
اسفند زیباتر است.
تفاوت روز ولنتیان – که بسیاری معتقدند همان سپندارمذ است که از ایران به اروپا منتقل شده و بعد برای آن داستانی
ساخته اند و به خود ما تحویل داده اند – با روز سپندارمذ این است که روز ولنتاین روز عشاق است و دختر و پسر
هردو به صورت متقابل، عشق خود را به هم بیان کرده و از هم قدردانی می کنند اما سپندارمذ روز زن بوده و روز
قدردانی و گرامیداشت زن از طرف مردان می باشد. البته در این سال ها که به سمت برابری حقوق زن و مرد پیش
می رویم می توانیم روز سپندارمذ را همان روز عشاق بنامیم تا هر دو طرف بتوانند از هم قدردانی کنند تا برابری
احساس گردد.

حال که به طور خلاصه فلسفه روز زن به عنوان نمونه بیان شد ، پیشنهاد من این است که مناسبتی نیز لازم است ثبت
گردد که در این روز همه انسان ها به خود بپردازند . در “روز من ” برای وجود خود جشنی بگیریم و در این روز و
در این جشن به وجود هم تبریک بگوییم و برای داشتن وجودی بهتر برنامه ریزی کنیم . می توانیم به تنهایی یا در
دورهم نشینی و جشن برای سالی که در پیش رو داریم تا “روز من” سال آینده برنامه زندگی خود را تدوین کنیم .
اهداف شخصی خود “من” را مشخص کنیم و در تدوین این اهداف از دوستانمان کمک بگیریم و برای رسیدن به آنها
برنامه ریزی کنیم.

روزی که در آن به طور نمونه کوچکی از برنامه های سال آینده ، کتاب بخوانیم ، ورزش کنیم ، از دوستان و خانواده
احوال پرسی کنیم ، به خود بپردازیم ، ذهن خود را مرور کنیم ، علایق خود را بازبینی کنیم . اهداف خود را روشن
کنیم ، نگرش های خود را بتکانیم یا برنامه ریزی کنیم که چگونه نگرش های خود را در سا لی که پیش رو داریم
بررسی و بازبینی خواهیم کرد. از دوستان بپرسیم که چه روش های تقویت ذهنی می توانند به ما معرفی کنند . دورهم
نشینی با دوستان یا با خانواده داشته باشیم و همچون نشست های هفتگی گروه نیک اندیشان با موضوع خودمان و ارتقا
خودمان با هم به گفت و شنود بپردازیم. در این نشست هدف گذاری کنیم و برای رسیدن به این اهداف از دوستانمان
همراهی بگیریم و به هم قول بدهیم که در مورد رسیدن به اهداف همدیگر پیگیری و پرس و جو خواهیم کرد .

به طور
مثال هر ماه با هم تماس خواهیم گرفت و خواهیم پرسید که آیا آن ورزش یا هنری را که برای زندگی خودت هدف
گذاری کردی پیگیری کردی؟ و با این روش در رسیدن به اهداف من ، همدیگر را همراهی خواهیم کرد . البته اگر
خود من از دیگری خواسته باشم که من را در رسیدن به اهداف من همراهی کند . یا به تنهایی به حد کافی اراده دارم یا
روش هایی می شناسم که اهداف من را خود پیگیری کنم .

پس در نهایت اینکه ، ضرورت وجود چنین روزی در زندگی ما احساس می شود . این روز می تواند هر روز باشد
همانطور که عشاق می توانند هر روز از هم قدردانی کنند . اما وجود یک روز خاص در یک سال ، سبب خواهد شد
که همه در این روز به این موضوع بپردازند و کنفرانس هایی نیز در این خصوص در جهت روش های ارتقا خود و
هدف گذاری و برنامه ریزی برگزار گردد .

 

روز دوم بهمن در اسناد قدیمی ایرانی به عنوان روز بهمن نامگذاری شده که روز بهتر شدن و به خود پرداختن است که می تواند به نام روز رشد و ارتقا فردی به صورت جهانی ثبت گردد.

بهمن از واژه اوستایی وهومن (Vohuman) به معنی “اندیشه نیک” گرفته شده است.

روز دوم از ماه بهمن ، ۲۲ ژانویه “روز جهانی من ” ، “روز رشد و ارتقا فردی” خجسته باد.

 

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

socialfriend

دوست اجتماعی همسر

موضوع گفت و گوش در خصوص دوست اجتماعی همسر خواهد بود…
دو نفر که همسر یا یار هم هستند و همدیگر را دوست دارند و بر وفاداری به هم نیز اعتقاد دارند، تا چه حدی می توانند با جنس مخالف ارتباط اجتماعی داشته باشند؟ دوستان اجتماعی از جنس مقابل بگیرند بدون اینکه خیانت به همسر محسوب شود…

 

هنگامی که دو نفر همدیگر رو به عنوان شریک عاطفی و جنسی انتخاب می کنند برای این انتخاب دلایلی دارند

 

آن دلایل ممکن است اخلاق، رفتار، گفتار، زیبایی ظاهری، منش، نگرش طرف مقابل و مسایل بسیار دیگر باشد..

و درک شدن از طرف مقابل یکی از دلایل مهم ارتباط است…

 

بنابر این با وجود شناخت از طرف مقابل توقعاتی نیز از طرف مقابل در فرد ایجاد می شود

 

هر دو طرف ، طرف مقابل را با نگرش خاصی که دارد می پذیرند..

شاید از ۵۰ جنبه در ۴۸ جنبه توافق داشته باشند و در ۲ جنبه توافق نداشته باشند اما چون در کل طرف مقابل را پذیرفته اند به خاطر احترام و حفظ نظر طرف مثابل آن دو جنبه را نیز رعایت می کنند

شاید هم نداشتن ۲ جنبه عدم توافق بر ۴۸ جنبه توافق بچربد چراکه آن ۲ جنبه اصولی از یک طرف را زیرپا مینهند و سبب شوند که ارتباط همسری شکل نگیرد که موضوع گفت و گوش ما نیست

ما در خصوص کسانی صحبت می کنیم که همدیگر را به عنوان همسر پذیرفته اند…

تا اینجا می خواستم تاکید کنم که هنگامی که طرف مقابل را پذیرفته ایم لازم است در خصوص حساسیت های او بیشتر بدانیم و اقدامی نکنیم که او را از خود برنجانیم…

شاید روش غذا خوردن که برای یکی از طرفین کمی نامناسب جلوه می کند چندان مهم نباشد اما موضوع دوست اجتماعی مسلما موضوع مهمی است…

افراد نظرات و احساس های مختلفی دارند

بسیاری از افراد نمی دانند که چرا احساس خاصی دارند در حالی که با کنکاش در گذشته فرد می توان به نظراتی که با آنها بزرگ شده پی برد و منشا این احساس ها را پیدا کرد

اما در وهله اول ما به دنبال پیدا کردن منشا احساس ها نیستیم آنها را می پذیریم و سعی می کنیم که طرف مقابل را نرنجانیم

ممکن است که افراد با رشد روز به روز تغییر کنند و احساسشان هم تغییر کند و حتی ممکن است بعد از تغییر و رشد یکی از طرفین ، دیگر نتوانند با هم ادامه بدهند یا اینکه بهتر از گذشته با هم ادامه بدهند…همه این مسایل بسته به اشخاص و شرایط است…

این مقدمات لازم بود تا برسم به اصل مطلب و نظرات مختلف در این خصوص

بیشتر دوستانی که نظر دادند اصل را بر اعتماد گذاشتند…

برخی مایلند که دوستان اجتماعی را وارد دوستی خانوادگی کنند و برخی مایل نیستند

شناخت دوست براساس تجربه و میزان توانایی ما در شناخت می تواند تحقق یابد و کاملن نسبی است… شاید فکر کنیم که ما به حد کافی توانایی شناخت افراد را داریم … اما اینگونه نباشد

بنابراین نه اعتماد و نه شناخت نمی توانند به ما معیار خوبی بدهند…

حفظ حریم ها می توانند ما را در این مسیر یاری داده و ارتباط همسری ما را حفظ کنند…

حریم به دو گونه

حریمی که همسر ما برای ما تعریف کرده و ما حتی اگر موافق نیستیم به خاطر اینکه او را نرنجانیم رعایت می کنیم…

و حریمی که ما در برخورد با دوست اجتماعی خودمان رعایت می کنیم…

حریم اول سطح ارتباط را از بیرون تعیین می کند و حریم دوم سطح درون ارتباط را تعیین می کند

شاید همسر فرد با دوست اجتماعی او مخالف نباشد اما سطح آن را تعیین کند که بیشتر از محل کار نباشد

 

یا اشخاصی باشند که خارج از محل کار نیز با تلفن و چت در ارتباط باشند و همسر ایرادی نگیرد … این حریم را همسر با احساسی که دارد و خود نیز نمی داند چرا تعیین می کند… چرایی آن مهم نیست… احساس مهم است…

حریم داخلی یعنی اینکه فرد با دوست اجتماعی خود چه مسایلی را در میان می گذارد…

 

آیا فرد در خصوص همسر خود با دوست اجتماعی صحبت می کند؟ تا چه حدی مسایل خصوصی خود را با دوست اجتماعی خود در میان می گذارد؟

در خصوص حریم اول لازم است دقت شود که هیچگاه هنگامی که با همسر خود هستیم و با هم فیلم می بینیم یا در کنار هم هستیم با تلفن یا چت با دوست اجتماعی خود چه جنس مخالف چه موافق مشغول نشویم و وقت کافی با همسر خود بگذرانیم… مسایل بسیاری هست که لازم است به دنبال فرصت مناسب برای صحبت در مورد آنها با همسر خود باشیم پس از فرصت ها استفاده کنیم و آنها را هدر ندهیم

 

نکته مرتبط با این موضوع این است که هیچگاه هیچ مسئله ای را در تختخواب مطرح نکنیم.. هیچ مسئله ای به غیر از خواب و معاشقه در رختخواب وارد نشوند مگر اینکه فرصت دیگری باقی نباشد… برای صحبت در مورد مسایل مختلف در زمان مناسب وقت صرف کنیم..

در خصوص حریم دوم لازم است که تاکید شود که با هیچ دوستی در خصوص مشکلات همسر خود صحبت نکنیم و فقط در صورت ضرورت با مشاور در میان بگذاریم ..

بنابراین داشتن دوست اجتماعی با اطلاع همسر خود و در چهاچوبی که احساس او تعیین می کند می تواند مناسب باشد

پس هنگام آشنایی با همسر خود این موضوع را در مورد او بشناسید

 

با مطرح کردن سوالی در واقع می توانیم اطلاعاتی هم در اختیار همسر خود قرار دهیم

به این صورت که “من با شخصی با این مشخصات آشنا شده ام نظرت در مورد این ارتباط چی هست؟”

هم نظر خواستیم هم اطلاعات دادیم

ارتباط خود را با صحبت همیشگی بر موارد مختلف و مورد اختلاف که گلسر در هفت عادت درونی تاکید می کنه ، زیبا حفظ کنیم…

 

 

باز هم شناختی در حد خودمان داریم و نمی دانیم که کافی هست یا نه بعد شناخت همسر را وارد قضیه می کنیم باز نمی دانیم که کافی هست یا نه…اما آنچه که تاکید کردم شناخت نبود احساس بود… اگر همسر احساس خوبی نداشت بی خیال شوید…

همسر کسی است که می خواهیم نفر اول زندگی ما باشد اگر چنین نیست رهایش کنید و اگر چنین هست مواظب احساساتش باشید که نرنجد…

 

همونطور که نوشتم بسته به آموخته های پیشین او هست که در او احساسات را تولید می کند… شاید با رشد تغییر یابند اما در حال حاضر او را به این صورت پذیرفته ایم

شاید فضای جامعه نیز چنین ایجاب می کند… شاید او چیزی می داند که نمی گوید… پدر یک دختر خانم افسر نیروی انتظامی است و این دخترخانم به من می گفت که پدرشان بسیار نگران ایشان است که دیروقت بیرون نباشد چون چیزهایی می داند که ما نمی دانیم…

شاید هم فقط احساس هست که به هرحال لازم است مواظب احساس طرف مقابل خود باشیم…

احساسش نسبت به ما نیز تعیین کننده است … احساسی که بیان کردم ترکیبی است از انواع احساس ها…

احساس نسبت به همسر که تا چه اندازه او را دوست دارد… احساس ترس از وضعیت جامعه… احساس نسبت به آن فرد مورد نظر… و در نهایت نظر شخصی که پیشتر به طور کلی در مورد داشتن دوست اجتماعی بیان داشته…

 

مواظب احساسات خود و یار خود باشیم

شبتون خوش و در آرامش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

theatre

تیاتر ماتیک قرمز

 

درود بر همراهان عزیز

جاتون خالی سه شنبه با یکی از دوستان برای دیدن تیاتر اجرا شده توسط یکی از دیگر دوستان با یک دسته گل تقدیمی رفتیم که عکسش رو همون شب براتون اینجا گذاشتم.

این تیاتر در مورد مشکلاتی که در افراد مختلف در انتخاب فرد مورد نظرشون برای زندگی مشترک با آن روبرو شدند رو به شیوه جالبی به نمایش می گذاره

من هم از موضوع تیاتر ماتیک قرمز با خبر نبودم فقط خانم سهیلا غفاری راد در مورد این تیاترشون به من اطلاع داده بود

موضوع اون موضوع بسیاری از افراد جامعه ما در انتخاب شریک زندگی بود

انتخاب همسر توسط والدین

رد همسر انتخابی فرد توسط والدین

متوجه نشدن عشق کسی که در کنار ما زندگی می کند و به دنبال یافتن عشق

و از این دست مشکلات به نمایش در آمد…

من در اینجا در مورد رفع تعارضات در رابطه همسری با کمک تئوری انتخاب کمی صحبت کردم اما در مورد انتخاب همسر و یا موانع موجود بر سر این انتخاب صحبتی نکرده بودیم…

 

فرهنگ جامعه ما بسیار آسیب دیده هست و تنها راه برون رفت از این مشکل ؛ ارتقا فرد توسط خودش هست

اگه هر شخصی برای ارتقا و رشد خودش مصمم باشه راهش رو پیدا می کنه و بعد از ارتق می تونه که با موانع بهتر برخورد کنه…

راه های رشد و ارتقا فردی فراوان هستن که برخی از اونها رو می شه موازی با هم انجام داد به طور مثال کتاب خوندن می تونه همراه هر راهکار دیگه ای باشه

مشاوره رفتن

 

شرکت در کارگاه ها

 

شرکت در نشست های گروهی مثل نشست ها و برنامه های گروه نیک اندیشان
Nikandishan.yavarian.com

بسیاری از ما فکر می کنیم که مشکلی نداریم و نیازی به ارتقا و بهبود خودمون نمی بینیم

اما مشکلات در ما وقتی آشکار می شند که با مشکلات و موانعی بیرونی مواجه می شیم و نمی تونیم از پسشون بربیاییم و خودمون رو قربانی فرهنگ جامعه می دونیم…

در حالی که فرهنگ جامعه رو افراد می سازند و ما یکی از اون افراد هستیم…

شاید راه هایی برای عبور از موانع وجود داشته باشند که ما نمی دونیم

چه خوبه که قبل از اینکه با مشکلات و موانع روبرو بشیم ارتقا خودمون رو شروع کنیم

اگر هم شروع نکرده بودیم… بعد از اینکه با مانع مواجه شدیم به دنبال راهکار، شروع به ارتقا خودمون کنیم تا در بروز موانع در آینده از پسشون بربیاییم…

بیشتر مشکلات و موانع در درون خودمون هستند

وقتی که مانعی در بیرون جلوی ما قرار می گیره این ما هستیم که پاسخ به اون مانع رو انتخاب می کنیم

ممکنه بسیاری بگن که گزینه ای برای انتخاب وجود نداره فقط همون یک پاسخ وجود داره که من می دونم

 

اما اگر خودمون رو ارتقا داده باشیم یا مشاوره بگیریم همونطور که اشاره کردم ممکنه راه های دیگه ای هم وجود داشته باشند که ما نمی دونیم..

در تیاتر ماتیک قرمز دختر خانمی بود که پدرش که خیلی هم دوستش داشت دوست پسرش رو فراری داده بود و اون رو به عقد یکی دیگه درآورد

آیا ایشون راهکار دیگه ای نداشت؟

از این اتفاقات در جامعه ما زیاد می افتند

 

اما نمونه هایی رو هم سراغ دارم که مقاومت کردند و به این ازدواج اجباری تن ندادند

چطور تونستند مقاومت کنند

فقط به اتکای نفسشون

البته شاید شرایطی مثل فقر سبب پذیرش باشند اما در شرایط عادی این شما هستید که با ارتقا خودتون می تونید تصمیم های بهتری بگیرید

بعد از عوامل بیرونی می رسیم به عواملی که لازم هست در انتخاب طرف مقابل مد نظر قرار بدیم

که در تئوری انتخاب اشاره کردم

۵ نیاز اساسی همدیگه رو بررسی می کنیم تا ببینیم چقدر برآورده کردن این ۵ نیاز به هم نزدیک هستند

در آخرین شب راجع به همین موضوع صحبت کردم نوشتم که به هر نیاز از ۱ تا ۵ امتیاز می دیم

نیاز بقا رو توضیح دادم

نیاز به تفریح یکی از نیازهای اساسی ما هست

آقای گلسر ، یادگیری رو هم در بخش نیاز به تفریح دسته بندی کرده

اگر یکی از طرفین نیاز به یادگیری بالایی داشته باشه مثل یادگیری از موضوعات و اتفاقات و یادگیری از طریق کتاب و دیگری نیاز به یادگیری رو ضروری ندونه امتیاز این دو به این نیاز متفاوت خواهد بود…

 

بازی یکی از تفریحات هست اگر یکی بازی رو دوست داشته باشه و دیگری بازی رو وقت تلف کردن بدونه…

اگر همراهان عزیز مشارکت می کردند و در این مورد مسائل و موارد خودشون رو به عنوان نمونه ذکر می کردند می تونستیم اونها رو تحلیل کنیم هم برای خودشون و هم برای همراهان مفید واقع می شد

در تئوری دکتر گلسر تماشای تلویزیون هم تفریح محسوب می شه، کتاب خوندن هم که یادگیری داره تفریح محسوب می شه

اما فرقشون رو از طریق تئوری آقای سلیگمن براتون گفتم

خرسندی چه موقع سراغ ما میاد ؟ این رو در کارگاه رضایت از زندگی جا دادن

خرسندی وقتی سراغمون میا که کارهایی رو انجام می دیم که اثری در زندگی ما به جا میزارند

تماشای تلویزیون در بیشتر مواقع فقط گذران وقت هست اما یادگیری از طریق کتاب اثر ماندگاری در ما میزاره و خرسندی و رضایت از خود در پی داره

این موضوع رو با تئوری آقای سلیگمن با جدا کردن لذت و خرسندی بیان کردم

لذت از خوردن بستنی برای همان لحظه لذت بخش هست اما انجام یک کار خلاقانه یک خرسندی طولانی مدت در ما ایجاد می کنه

برگردم به نیاز تفریح از تئوری انتخاب آقای گلسر

پس همانطور که از طریق تئوری آقای سلیگمن بیان کردم تفریح هم انواع داره و لازم هست که روشن نوشته بشه و جداگانه امتیاز داده بشه تا اگر امتیازات بیشتری از دو طرف رابطه به هم نزدیک بود بتونیم بگیم که در مورد نیاز به تفریح امتیاز نزدیک به هم داریم

اگر سوالی بود مطرح کنید سر فرصت پاسخ می نویسم…

شاداب و سلامت باشیم

شاد و آگاه در هوشیاری

شبتون به آرامش و لذت

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

earthquake

متن پیام سینا یاوریان برای بعد از زلزله

در حادثه زلزله کرمانشاهان مردم ایران بسیار خوب عمل کردند و من به نوبه خودم می خواهم که سپاس خودم را به این مردم غیرتمند اعلام کنم.
کمک‌ها به حدی بود که نیازهای اساسی مردم منطقه را پوشش داد و حال نوبت مسوولین هست که بازسازی رو قبل از آغاز سرما شروع کنند،‌ چراکه در توان مردم نیست که بتوانند برای همه آسیب‌دیدگان کانکس و خانه تدارک ببینند.

مردم حساس، احساسی و هیجانی ما در هیچ حادثه مشابهی کم نگذاشته‌اند و تا جایی که اطلاع پیدا کرده‌اند و در توانشان بوده اقدام کرده‌اند. جا داره که این حرکت‌ها و هیجان‌ها رو حفظ کنیم تا خاموش نشوند و بعد از اینکه مشکلات حادثه پیش آمده تا حدودی رفع شد این هیجان‌ها رو سوق بدیم به سوی فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی. برای روشن شدن بیشتر موضوع مثالی می‌نویسم.

اگر یک روز از خواب بیدار بشویم و ببینیم که ۲۰ کیلو چربی و چاقی با شکمی به جلو برآمده پیدا کردیم به طور شدید ناراحت می‌شویم و افسردگی می‌گیریم. اما اگر به مرور در طول یک سال، شکم ما جلو بیاید و همان ۲۰ کیلو اضاقه وزن را نسبت به سال گذشته داشته باشیم‌، چندان متوجه وخامت اوضاع نمی‌شویم. زلزله کرمانشاه مثل همان از خواب بیدار شدن با ۲۰ کیلو وزن اضافه است.

اما وضعیت جامعه ما بسیار وخیم است. وضعیت زنانی که ناچار به تن فروشی هستند، بچه های کار یا خیابانی، افرادی که به دلیل نبود آموزش فرهنگ در خشونت ها و رانندگی ها آسیب می بینند و مسائل بسیار از این دست در جامعه ما بیداد می‌کند. در حال حاضر ما در جامعه چنین وضعی پیدا کرده‌ایم که صدها کیلو وزن اضافه را در جامعه به مرور تجربه کرده‌ایم و به خاطر اینکه به آن عادت کرده‌ایم واکنش شدیدی نسبت به آن نشان نمی‌دهیم.

من از دوستانی که همت کردند و در حادثه تلخ کرمانشاهان پا پیش گذاشتند ،‌ مردم را بسیج کردند و کمک‌ها را جمع‌آوری کردند خواهش می‌کنم که این هیجان‌هایی را که در دل مردم روشن شده، آگاهانه حفظ کنند و روشن نگهدارند و بعد از برگشت به شهرهای خودشان آن شعله‌های احساسی را به آگاهی سوق داده و برای تشکیل تشکل‌های مردم‌نهاد اقدام کنند و در جهت ارتقا فرهنگ و رفاه جامعه همه روزه تلاش کنند و صحنه را ترک نکنند. مردم ما در امر خیریه، فعالان خوبی هستند، امید که در کنار آن در مقوله آموزش فرهنگی نیز فعال شوند و با این کار هم در جامعه همواره سودمند باشند و هم بر کار مسولان نظارت داشته باشند.

سینا یاوریان
سخنران،‌ مدرس و مشاور روانشناسی

تعیین کردن هدف

مشخص کردن هدف…

 

در مورد مطلب قبلی که در مورد بخشش بود، بنفشه نوشته> با احترام به همه ی دوستان و استادان عزیز ولی به نظر من خیلی ایده آل هست…

 

بله بنفشه عزیز… انجام کار خوب آسان نیست…

 

با اینکه این مطلبی که عنوان شد یعنی بخشیدن و رها کردن یا پذیرفتن و صحبت بر سر مسایل مورد اختلاف، مشکل هست اما قابل اجراست….

انجام دادن همه کارهای درست مشکل هست…

به همین خاطر هست که ما مشکلات زیادی داریم چون افراد جامعه ما اغلب ترجیح میدن راه آسون رو که اغلب اشتباه هست انتخاب کنند…

در مورد رابطه زن و مرد و ازدواج در ایران هم این موضوع آشکار هست…

اغلب دخترها و پسرها در انتخاب طرف مقابل خودشون راه آسون رو انتخاب می کنند

یا برای تشکیل زندگی مشترک هم راه آسون رو انتخاب می کنند…

اغلب نمی خوان مسوولیت بخش خودشون رو در زندگی مشترک بپذیرند بنابراین شخصی رو انتخاب می کنند که مسوولیت بخش اونها رو هم به عهده بگیره…

چرا آمار ازدواج داره پایین میاد و آمار طلاق داره میره بالا… دلیلش اغلب همین هست…

یکی که بخواد همه مسوولیت زندگی رو بپذیره لابد یه شیله پیله ای داره و شخصی هم که دنبال همچین آدمی هست مشخصه که شیله پیله داره…پس دو تا آدم شیله پیله دار با هم ازدواج می کنند و دو ماه نشده زندگی همدیگه رو از هم می پاشند….

و عبرت هم نمی گیرند… تقصیر رو میندازند گردن طرف مقابل و همون رویه قبلی رو برای پیدا کردن شخص دیگه پی می گیرن…

همونطور که شب گذشته در مورد بخشش مطرح کردم در این مورد هم هدف مهمه…

 

در همه مسایل ، تعیین کردن هدف مهمترین بخش و با اولویت ترین هست…

بعد که هدف مشخص شد…راه های رسیدن به اون مورد بررسی قرار می گیره و چند گزینه برای تحلیل و برنامه ریزی انتخاب می شند و وقتی که برنامه ریزی برای یکیشون امکانپذیر تشخیص داده شده اون پیگیری می شه…

در مورد ازدواج هم…هدف ازدواج مهمه…اینکه شخص برای چی می خواد ازدواج کنه؟

برای رختخواب …برای آشپزخانه… برای پز دادن در جمع… به خاطر اینکه یک سنت هست و باید انجام بشه…

شما هم دلایلی که مردم امروزه در جامعه ما به اون دلیل ازدواج می کنند رو برامون بنویسید..

 

برای مهاجرت هم دلیل دیگر امروزی هست … در اختیار داشتن پول طرف مقابل یا پدر طرف مقابل…

چند نفر به خاطر این ازدواج می کنند که شریکشون رو پیدا کردند و می خوان با او بودن رو رسمی و دایمی کنند؟

 

می خوان از اون بچه داشته باشند و از با او بودن بیشتر لذت ببرند؟

 

هدف ازدواجمون رو بررسی کنیم… و اگر ازدواج رو نه به خاطر با او بودن بلکه به خاطر امکاناتی که از طریق اون به دست میاریم انجام می دیم، راه آسون رو انتخاب کردیم….

 

پس در هر مساله ای راه درست، مشکل ترین راه هست…

شاداب و سلامت باشیم در هوشیاری و آگاهی

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

forgiveness

بخشش

درود بر همراهان عزیز

 

 

در گروه تلگرام من ، دوستان این جمله رو ارسال کرده بودند : نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند

نظر همراهان رو پرسیدم و بیشتر همراهان در گفت و گوش شرکت کردند.

بعد من این جمله رو ارسال کردم و نظر دوستان رو پرسیدم: انسانهای ضعیف انتقام می گیرند… انسانهای قوی می بخشند.. انسان های باهوش نادیده می گیرند.

 

شب ساعت ۱۰ چنین نوشتم:

 

سپاس از همراهان که در این گفت و گوش همدیگر رو همراهی کردند…

 

اگر نوشته های دوستان رو جمع بندی کنم به این می رسیم که در مورد خانواده نزدیک یعنی پدر و مادر و خواهر برادر موضوع متفاوت هست…

 

 

پس در مورد دوستی ها و همسری ها صحبت می کنیم

 

 

دوستان مطرح کردند که بعد از چندبار بخشیدن دیگر نباید بخشید…

چند نکته وجود دارد

نکته اول اینکه هدف چیست

آیا می خواهیم که فرد مقابل تنبیه شود؟

آیا می خواهیم که فرد مقابل یاد بگیرد؟

 

آیا می خواهیم که از چنگال یک رابطه خودمان را رها کنیم؟

 

خانم آقایی که کارشناس ارشد روانشناسی هستند نوشت:

هدف، آرامش خودمان باشد…

 

ادامه دادم:

در جمله ارایه شده نوشته شده نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند…. این جمله هدفش رو هم تعیین کرده!!

من نوشتم کیا موافقند و اکثر دوستان به کلمه نبخش دقت کردند اما هدف از نبخشیدن رو مد نظر نداشتند…

این جمله را تحلیل کنیم بعد برسیم به اهداف دیگر…

اگر بخواهیم که فردی یاد بگیرد قرارمان این شد که براساس تئوری انتخاب از هفت عادت کنترل بیرونی دست برداریم و به هفت عادت کنترل درونی رو بیاوریم…

دوستان از صحبت شب پنج شنبه اگر یادشان هست مرا همراهی کنند…

من عادات کنترل بیرونی را می نویسم و شما عادات کنترل درونی را الان برایمان بنویسید…

عادات کنترل بیرونی عبارتند؛ عیب جویی کردن، شکایت کردن، غرولند کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، تنبیه کردن، تطمیع کردن

از طریق تئوری انتخاب ما می آموزیم که برای یادگیری ببخشیم و …

منتظر هفت عادت کنترل درونی هستم….

حال اگر هدفمان رها شدن از رابطه به دلیل این است که نتیجه ای نمی گیریم…

 

همانطور که خانم آقایی اشاره کردند لازم است هدف را بر روی آرامش خود قرار دهیم…

و خانم آقایی ادامه دادند:

با پذیرش طرف مقابل می شه و صحبت کردن از عادات کنترل درونی مشکل حل می شه

 

و گوش سپردن و اعتماد

 

من ادامه دادم:

 

حال برخی می گویند نمی بخشیم اما رها می کنیم… یعنی بی تفاوتی نشان می دهیم…

روش دیگر این است که ببخشیم و رها کنیم

بگوییم شما را بخشیده ام اما رابطه ما نتیجه ای ندارد و بهتر است که با هم ارتباطی نداشته باشیم

با بخشیدن می توانیم به آرامش برسیم وگرنه اگر نبخشیم درگیر آن خواهیم ماند…

پس اگر هدف ؛ کار بر روی دیگری باشد لازم است ببخشیم و با عادات کنترل درونی کار را پیش ببریم و اگر هدف؛ کار بر روی خود است باز هم راه حل بخشیدن است….

ممنون از خانم آقایی که مشارکت کردند

 

خانم آقایی نوشت:

در خصوص عبارت پذیرفتن یعنی طرف مقابل رو به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم یعنی پیشینه فرد چی هست؟ خودمون رو جای اون بگذاریم ببینیم فردی با شرایط طرف مقابل چرا این برخورد رو انجام می ده و با اون همدلی کنیم

 

ادامه دادم:

الان اگر من بخوام گله کنم که چرا دوستان هفت عادت کنترل درونی را ننوشتند از کنترل بیرونی استفاده کرده ام… بنابراین خودم هفت عادت کنترل درونی را می نویسم…. گوش سپردن، احترام گزاردن، تشویق کردن، حمایت کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همانگونه که هست، اعتماد کردن، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف…

 

 

و در پاسخ به نوشته خانم آقایی نوشتم: بله به نکته خوبی اشاره کردید…من هم نوشته بودم قدرت تحلیل ما به چه اندازه هست؟ آیا به اشتباهات خود دقت کرده و واقف بوده ایم؟ شاید او چندین بار ما را بدون اینکه ما بدانیم بخشیده باشد ….

قضاوت سخت است پس با بخشیدن از قضاوت نیز دوری می کنیم…

 

و البته پذیرفتن و صحبت کردن بر سر مسایل، بسیار سنجیده تر است از بخشیدن و رها کردن…

من خودم سعیم این هست که بیشتر با عادات کنترل درونی آشنا بشم…. آقای گلسر روانشناسی نوینی به ما ارایه داده است….

سپاس از همراهی همگی سروران من…

خوشحال شدم و از دوستان می خوام که هرگاه که لازم دیدند در مورد مسایل مختلف نظرات خودشون رو برامون بنویسند…

که نوشتن دوستان سبب باز شدن باب گفت و گوش خواهد شد…

شاداب و سلامت باشید

آرزوی خواب خوش برایتان دارم

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی