کارگاه روانشناسی محلی برای تمرین مهارت های زندگی

کارگاه روانشناسی محلی برای تمرین مهارت های زندگی

کارگاه روانشناسی نوعی آموزشگاه است که هر کس در زندگی تجربه کند قطعا ضرر نکرده است. خصوصا اگر مدرسین، اساتید برجسته ای باشند که دارای اطلاعات زیادی در زمینه روانشناسی موضوع کارگاه، باشند. مشاوره زوجین ، افزایش هوش هیجانی ، موفقیت در زندگی ، افزایش اعتماد به نفس و سایر موضوعاتی که برای بهتر کردن زندگی و و روابط بهتر به کار همه می آید، از جمله موضوعات برگزاری کارگاه روانشناسی هستند.

در ادامه این مقاله برای شما چند مورد دانستنی های روانشناسی که در کارگاه های روانشناسی تدریس می شود را مطرح می کنیم. شاید شما با خواندن نکات مطرح شده در این مقاله تصمیم بگیرید در اسرع وقت در یک کارگاه روانشناسی به صورت حضوری و یا آنلاین ثبت نام کنید. خیلی وقتها مسائلی در گوشه و کنار زندگی و یا ذهنمان می مانند و کم کم به معضل تبدیل می شوند. اگر به موقع برای شناخت و حل کردنشانن اقدام کنیم، قطعا تغییرات مثبتی را حس خواهیم کرد.

خودشناسی

یکی از مهمترین مسائلی که در کارگاه روانشناسی تدرس می شود، خودشناسی است. خودشناسی آنقدر مهم است که در روایات اسلامی آن را سرچشمه خداشناسی دانسته اند.

یک ضرب المثل آفریقایی می گوید: کسی که دشمن درونی نداشته باشد، دشمنان بیرونی اش نمی توانند به او آسیبی برسانند. بر همین اساس در کارگاه روانشناسی از خودشناسی به عنوان شاهکلید رشد فردی و موفقیت یاد می شود. انسان با خودشناسی مسیر موفقیت را هموارتر طی می کند و می تواند بر مسائل و مشکلات زندگی بهتر غلبه پیدا کند.

افزایش اعتماد به نفس

کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودن یکی از مشکلات رایجی است که بسیاری از ما آن را تجربه کرده ایم و یا حتی هنوز درگیر آن هستیم. در کارگاه روانشناسی افزایش اعتماد به نفس تکنیک های افزایش اعتماد به نفس و کاهش استرس به شرکت کنندگان یاد داده می شود. برخی از این تکنیک ها چنان ساده هستند که باورتان نمی شود با انجام درست آن ها می توانید اعتماد به نفس تان را افزایش دهید و مثلا دیگر نگران صحبت کردن در جمع نباشید. بنابراین شما هم اگر این مشکل را دارید پیشنهاد می کنیم در صورت امکان به یک کارگاه روانشناسی مرتبط با افزایش اعتماد به نفس و خودباوری شرکت کنید.

خانواده سالم

خانواده به عنوان اولین اجتماعی که ما در آن هستیم نقش بسیار بزرگی در رشد و جهت دهی افکار و روحیات ما دارد. به همین دلیل و البته وابستگی روحی و عاطفی شدید فرد به خانواده، می توان گفت بسیاری از مسایل شخصی و اجتماعی یک فرد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به زندگی اعضای خانواده اش مرتبط می شود. حتی گاهی برای درمان موارد روان شناختی فردی، حضور و مشارکت اعضای خانواده لازم و موثر است.

در کارگاه روانشناسی خانواده راهکارهای تقویت بنیان خانواده سالم و شیوه صحیح رفتار و برخورد در خانواده مطرح و بررسی می شوند. تکنیک های روانشناختی خانواده بیان و تا حد ممکن به گفتن نظرات و همفکری بین شرکت کنندگان پرداخته می شود. داشتن خانواده سالم ارزش تلاش و یادگیری هر چه بیشتر را دارد.

کارگاه روانشناسی ازدواج موفق

ازدواج موفق

ازدواج یکی از رویدادهای مهم زندگی و می توان گفت موهبتی برای رسیدن به آرامش و رشد بیشتر است. برای تجربه یک ازدواج موفق، عوامل و فاکتورهای بسیاری وجود دارد. بعضی افراد نگرانی زیادی برای رسیدن به شناخت کافی و کارآمد پیش از ازدواج دارند. در صورتی که این مورد گاها امکان پذیر نیست و مهم تر اینکه علاوه بر شناخت پیش از ازدواج، بسیاری از مهارت ها و دانسته های بعد از ازدواج و در طول زندگی، برای رسیدن به موفقیت وجود دارند؛ که باید پیوسته بیاموزید و تمرین کنید. کارگاه روانشناسی -آموزشی ازدواج موفق، این موارد را به شما آموزش می دهد. تجربیات فردی و اجتماعی مفید هستند اما این موضوع به خاطر اهمیت بالا نیاز به آموزش دیدن از طرف مشاورین و روانشناسان دارد.

چطور با وجود تفاوتهایمان سازگار شویم؟ با مشکلات پیش رو چگونه برخورد کنیم؟ از جمله مسائلی هستند که در یک کارگاه روانشناسی ازدواج خوب، بررسی خواهند شد.

انتخاب اهداف

داشتن هدف در زندگی، ما را در رسیدن به موفقیت یاری می کند. اگر ندانیم به کجا می رویم قطعا وقت و انرژی زیادی را از دست خواهیم داد. با بررسی توانایی، استعداد و البته علاقه مندی ها می توانیم اهداف مشخص و قابل دسترسی برای خودمان انتخاب کنیم و برای تلاشهایمان جهت دهی داشته باشیم. انتخاب هدف، پایبندی به آن، حفظ و تقویت انگیزه ها و بسیاری از موارد دیگر درباره این موضوع، نیازمند آموزش و بررسی کارشناسی هستند. اهداف باید حقیقی و اماکن پذیر باشند. شما باید میزان واقعی توانمندی هایتان را بشناسید. اهداف بزرگ را به قسمتهای کوچک تقسیم کنید تا امیدواری بیشتری داشته باشید. استفاده از کارگاه روانشناسی اهداف، با بررسی گزاره های بالا و ارائه راهکارهای مفید شما را در انتخاب بهتر اهداف یاری خواهد کرد.

کارگاه روانشناسی نشاط و شادکامی

گاهی اوقات فشار کاری بالا، مشکلات اقتصادی یا اجتماعی و همچنین دچار روزمرگی شدن، باعث می شود احساس نشاط نداشته باشیم. در بعضی افراد نیز بدون دلیل مشخص احساس ناراحتی و عدم شادکامی پیش می آید. این مساله ممکن است جنبه های دیگر زندگی را نیز تحت تاثیر بگذارد.

بررسی روانشناختی این موضوع به ما می گوید که در شرایط سخت، نداشتن نشاط و شادی نه تنها چیزی را حل نمی کند، بلکه کار را برای خودمان مشکل تر خواهد کرد. حفظ شادی یک مهارت است. باید بتوانیم به آن دست پیدا کنیم تا حل مسائل دیگر نیز آسان تر بشود. کارگاه روانشناسی مرتبط با این موضوع راهکار خوبیست تا یاد بگیریم عوامل از دست رفتن نشاط را بیابیم و بر آن غلبه پیدا کنیم. با ایجاد تغییرات و هیجانات مثبت و کوچک مانع از روزمرگی شویم. استعداد های پنهان خود را بیابیم و یا با کمک به دیگران و احساس مفید بودن، نشاط بیشتری به زندگی مان ببخشیم.

کارگاه روانشناسی موفقیت

موفقیت ممکن است برای هر کسی تعبیر متفاوتی داشته باشد و اینطور نیست که الزاما درآمد بالا یا جایگاه رفیع اجتماعی را موفقیت بدانیم. موفقیت در ورزش، تحصیل، کسب و کار مفید یا رسیدن به هر هدف از پیش تعیین شده، نوعی موفقیت است. اما چطور تا انتهای مسیر برویم و در برخورد با موانع متوقف نشویم؟ چطور انگیزه هایمان را از دست ندهیم؟ آیا می توانیم توانمندی هایمان را افزایش بدهیم؟

این مساله اهمیت بالایی دارد و برای رسیدن به پاسخ درست باید تلاش کرد. می توان گفت در بسیاری از موارد تفکر و تجربه فردی کافی نیست. گاهی اوقات احتیاط بیش از حد، نگرانی اطرافیان و عدم ریسک پذیری ما را از اقدام باز می دارند.

شرکت در کارگاه روانشناسی موفقیت و استفاده از راهکارهای ارائه شده کمک بسیار خوبیست. اگر انتخاب درستی داشته باشیم، پس باید خودمان را رشد دهیم و برای تغییر آماده شویم.

marriage

ازدواج

آیا همه انسانها باید ازدواج کنند؟
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم، دیپلممان را می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز آن کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد خیلی دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه “بله” را سر سفره عقد بگویند مکث طولانی تری دارند. در جوامع غربی تحقیقات گزارش می کند که از سال ۲۰۰۱، تعداد کسانی که ازدواج می کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال ۱۹۷۰، ۷۲ درصد از جمعیت متاهل بودند ولی این رقم امروز به ۵۰ درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می شود افراد قبل از ازدواج بیشتر و عمیقتر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این روزگاری که هیچ چیز دائمی و بادوام به نظر نمی رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟

بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می کنند خود فزندان طلاق هستند. این مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاومتر می کند. از ۸۲ درصد از زوج های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا میکند، فقط نیمی آن را به ۱۰ سال می رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج ها کمتر و کمتر می شود. تعداد بالای شکست های ازدواج باعث می شود مردم بیشتر به مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.

اکثر مردم می فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول همه رابطه ها همه چیز خوب است. سکس خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده تر می کند. زندگی کردن در خانه های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی ها معمولاً کمتر است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می خورد، چیزهایی مثل بچه، مشکلات مالی و قضاوت های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر افراد می توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی رسد. سالیان سال است که به مردها و زن ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می دهند. سکس بین دو طرف محو می شود، زن خانه مدام غرغر می کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می شود که جز دستور دادن و خوردن کار دیگری در خانه نمی کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می گویند، سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند.

بعد از گذشت یک زمان مشخص می فهمید که قدم بعدی در رابطه تان این است که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می کنند. اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می شود. تعداد کمی از افراد از قبل پیشبینی می کردند که به چنین نقطه ای برسند. بعد از اینکه آنچه که باید گفته شود، گفته می شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می نشینند و تلویزیون تماشا می کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می دهند و زندگیشان کاملاً یکنواخت می شود. این مسئله باعث می شود متوجه شوید که خیلی چیزها درمورد همسرتان هست که دوست ندارید و آزارتان می دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر ازدواج کرده اید و باید با آن کنار بیایید.

یک روی سکه می گوید چون نمی توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می گیرد. اگر بتوانید هر مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده اید. حتی اگر ۱۰ سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت درمورد موقعیت های واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می کنید. و ناگهان می بینید که با او ازدواج کرده اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار به نظر می رسد. خیلی وقت ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچ کس نبود که بهش جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت کنید و هیچ کس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را چطور می گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می کرد؟ آیا احساس کمال می کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که ازدواج کرده بودند حسادت نمی کردید؟ آیا فکر نمی کردید که ازدواج یک مسئله خیلی مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟

“عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم نگاه می کردند و این به یک معجره تبدیل می شود…” – امی بلوم

ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می کند که کمی آرامتر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه های تشکیل خانواده بدون حرف مردم است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که میدانید چندان در جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده اید، می توانید خیلی راحت خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید مالی هم در بر دارد و حتی بانک ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می توانید برای آینده تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه ریزی کنید. البته این کارها را می توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک روز بالاخره باید ازدواج کنید.

با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از استقلالتان با ازدواج از بین می رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود. خیلی وقت ها ازدواج کردن مثل این می ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج می بینید که دوباه با احساسات یک نفر دیگر محدود شده اید. البته ازدواج مثل زندان نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از ازدواج ایجاد می شود. صادقانه بگوییم، چند بار می توانید با یک نفر خاص قبل از اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج ها عشق و نوازش های حین رابطه جنسی را زیاد جدی نمی گیرند و همه شور و احساس در سکسشان از بین می رود. اگر با خود فکر می کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید چون بالاخره این اتفاق می افتد.

بچه ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت تر هم می شود. دو نفر الان باید درمورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با هم توافق کنند. بچه ها در خیلی چیزها دخالت می کنند. بله درست است که بچه نعمت است و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می کند. بچه ها همچنین آن چیزهایی که درمورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج ها باید ۵ سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم گیری کنند.

“عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می شود.” –آمبروز بیرث

آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها جذابیت خود را از دست داده است و رسانه ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده اند. پاسخ به این سوال خیلی ساده است…اگر فکر می کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید. اما اگر فکر می کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید. هر فرد متاهلی که به شما می گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی دهد، کاملاً اشتباه می گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض میکند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می کند به همان اندازه تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.

داستان های پریان که در زمان کودکی برایمان می گویند فقط داستان اند. داستان واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می برد. برای ازدواج باید بخش خیلی بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته های شخصیمان را مدتی متوقف کنیم. خیلی ها بعد از مدتی می فهمند آنچه که اول کار می خواستند خیلی با آن چیزی که آخر کار می خواهند فرق می کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت ها زن و شوهر های خوشبخت می گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می پردازیم. خیلی وقت ها تا زمانیکه مجبور می شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه پیجیدگی های خودمان را نمی شناسیم.

اگر چند وقت است که سردرگمید که باید ازدواج یکنید یا نه، توصیه می کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می دهد که شما هنوز در این مورد تردید دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید.

ازدواجهایی که ریسک بالاتری دارند

بر اساس مشاوره های صورت گرفته ، ازدواجهایی که با شکست روبرو بوده یا در مرحله آشنایی بهم خورده اند وجوه مشترک زیادی با یکدیگر داشته اند که بر اساس دسته بندی به ۸ دسته طبقه بندی می شوند ، لذا شایسته است افرادی که جهت آشنایی و ازدواج جزء این دسته بندی ها هستند محتاط تر عمل کنند

دسته_اول :
ازدواج هایی که قبل از ۲۵ سالگی آقایان و قبل از ۲۳ سالگی خانم ها صورت پذیرفته :

با توجه به عدم ثبات معیار های انتخاب همسر ، عدم شناخت فردی و شرایط پیرامون ، عدم استقلال فکری ، مالی و ضعف تصمیم گیری ، انتخابهای احساسی و عدم شناخت کافی از جنس مخالف ، این دسته از ازدواج ها یکی از پر ریسک ترین نوع ازدواج ها به شمار میرود و افرادی که در این رده سنی تصمیم به ازدواج و طی مراحل آشنایی دارند لازم است آموزشهای لازم را جهت ارتباط و شناخت صحیح کسب نمایند وبا مشاور و راهنمایی خانواده ها نسبت به آن اقدام نمایند .

دسته_دوم :
ازدواج به علت نیاز جنسی

اگر چه بخش اعظم دلیل ازدواج مردان میتواند به منظور تامین غریزه جنسی آنها باشد و این حق عرفی و شرعی آنهاست ، اما نیاز جنسی نباید تنها دلیل ازدواج باشد چرا که پس ازتامین شدن آن فشارحاصل از شرایط پیرامون زندگی و مسئولیت پذیری و عدم برنامه ریزی میتوانند باعث شکست در ازدواج شود

دسته_سوم :
ازدواج تحمیلی

ازدواجهایی که به طرفین از سوی خانواده یا بر اساس رسم و رسومات تحمیل می شود و بعضا ازدواجهای فامیلی میباشند که علاوه بر اینکه درصد شکست در ایندسته از ازدواجها زیاد است ، میتواند باعث گسترش خیانت های جنسی و عاطفی زوجین نسبت به یکدیگر شود همچنین باعث سرخوردگی و ضعف در استقلال فکری و تصمیم گیری افراد شود

دسته_چهارم :
ازدواج هایی که بواسطه ظاهر و موقعیت اجتماعی طرفین صورت میپذیرد

اگر چه انسان مجذوب زیبائی ها می شود و نمیتواند به ظواهر بی اهمیت باشد اما از آنجایی که ظاهر در ابعاد مختلف در گذر زمان عادی می شود این مطلب از کانال تنظیم خانواده است،و پس از سایر خصوصیات که اکثرا باطنی هستند نمود میکند لذا با توجه به تجارب مشاورین توصیه می شود زیبایی ظاهری در کنار سایر خصوصیات فردی و شخصیتی افراد ملاک انتخاب همسر باشد نه تنها دلیل انتخاب

دسته_پنجم :
ازدواجهایی که در آن زن نسبت به مرد برتری دارد

مسئله این نیست که خانم ظرفیت برتری نسبت به آقایان ندارند بلکه یکی از دلایل درونی خانم ها جهت ازدواج نیاز به یک تکیه گاه قوی است پس در ازدواج شایسته است مرد در چند عامل برتری داشته باشد

– سن ( بیشتر بودن سن مرد نسبت به زن )
– وضعیت اقتصادی و وجه اجتماعی ( بالا بودن جایگاه شغلی مرد و درامد وی )
– قد ( شایسته است مرد از زن بلندتر باشد )

دسته_ششم :
ازدواج های راه دور

شناخت صحیح یکی از ارکان اصلی جهت انتخاب شایسته همسر است و در شناختهایی که دو طرف نسبت به یکدیگر در فاصله مکانی دوری قرار گرفته اند بخش اعظم ارتباط بوسیله اینترنت ، تلفن و یا پیامک صورت میگیرد که این سطح از شناخت نمیتواند قابل اکتفا جهت اتخاذ مهمترین تصمیم زندگی افراد باشد ، همانطور که در مشاوره های صورت گرفته این مسئله نمود کرده است لذا حتی المقدور حتی با توجه به شرایط سختی دوری راه در صورتی که دوطرف میل به شناخت و ازدواج دارند لازم است این ارتباط حتما با اطلاع خانواده ها همرا ه باشد و شرایط به گونه ای باشد که دو طرف بعد از هر ۱۰ دفعه مکالمه تلفنی یک دیدار حضوری داشته باشند

دسته_هفتم :
ازدواج هایی که دو خانواده دارای دو فرهنگ مختلف هستند

خانواده مهترین نقش در تربیت فرد بازی میکند ، اختلافات خانوادگی زمانی بیشتر می شود که دو خانواده آداب و رسوم و فرهنگ مختلفی داشته باشند معمولا این اختلافات شامل : اختلاف بر سر مهریه – اختلاف بر سر مراسم – اختلاف در زمینه دخالت های خانوادگی – اختلاف سلیقه لذا فشار روحی و استرس زیادتری بر طرفین وارد می شود ، حتی المقدور شایسته است وصال با خانواده ای هم فرهنگ صورت پذیرد

دسته_هشتم :
ازدواجهای اینترنتی

ازدواجهای اینترنتی پدیده ای که روبه افزایش است ومتاسفانه باعث افزایش آمار طلاق شده است ، شناخت اینترنتی نمیتواند به هیچ وجه شناختی صحیح باشد و بواسطه تایپ و درج کلمات به سطح مناسبی از شناخت نسبت به فرد مقابل دست یافت از اینرودرصد ریسک در ازدواج های اینترنتی بسیار بسیار بالا میباشد .

 

دلایل اشتباه برای ازدواج :
( اهداف ناصحیح )

::به خاطر شیفتگی و شور و شیدایی
::به خاطر تشکیل خانواده
::به خاطر رفع تنهایی
::به خاطر دارایی و اقتصاد
::به خاطر قیافه و زیبایی
::به خاطر مستقل شدن از والدین
::به خاطر داشتن فرزند
::به خاطرالتیام رابطه شکست خورده
::به خاطر فشار خانواده یا اجتماع
::به خاطر کمبود اعتماد به نفس
::به خاطر رهایی از تضاد و درگیری با والدین

این موارد دلایل صحیح ازدواج نیستند مثلا، حداکثر شیفتگی عشق دو سال دوام دارد؛ پس نمی تواند علت باشد و یا اگر به همسرتان بگویید تنها علت ازدواج من به خاطر فرزند است یا پول است احساس بدی پیدا می کند.

پس علت ازدواج چیست:

دلایل صحیح برای ازدواج:
( اهداف صحیح )

::همراهی و هم صحبتی
::ابراز محبت و عشق و صمیمیت
::داشتن شریک حمایت کننده
::داشتن شریک جنسی و والد شدن

همه این موارد در کنار همدیگر؛ ما را به هدف اصلی ازدواج یعنی “آرامش” می رسانند و به تنهایی کافی نیستند.

ازدواج به خاطر آرامش یافتن است.

اما آرامش به چه چیزی وابسته است؛ به همه کارهایی که زوجین برای هم انجام می دهند تا باعث آرامش خود و همسرشان شود.
اگر فکر شما رساندن همسرتان به آرامش باشد خیلی مشکلات و اختلافات ناچیز می شود.

 

‌ ازدواج مانع از زوال عقل می شود:

بررسی های انجام گرفته توسط محققان دانشگاه لاف‌برو نشان می‌دهد ازدواج یا داشتن دوست های صمیمی می‌تواند از افراد در برابر زوال عقلی محافظت کند.

براساس گزارش اکسپرس، در تحقیق دانشگاهی که در آن ۶۶۷۷ فرد بالغ برای هفت سال تحت نظر گرفته شده‌بودند، محققان دریافتند کیفیت حلقه ارتباطاتی یک فرد بسیار مهم‌تر از ابعاد کلی آن است.
ه گفته انجمن آلزایمر نتایج این تحقیقی برای کمک به بیماران برای حفظ ارتباطات معنی‌دارشان از اهمیت بالایی برخوردار است. هیچ‌یک از داوطلبانی که در این تحقیقات طولانی مدت حضور داشتند به زوال عقلی مبتلا نبودند اما ۲۲۰ نفر در طول این هفت سال به این بیماری مبتلا شدند.

 

“ما با پدر و مادرهایمان ازدواج میکنیم”

چرا و چگونه است که ما هنگام انتخاب شریک زندگی جذب کسی می‌شویم که دارای خصوصیات منفی (مانند طرد کنندگی یا خشم و پرخاشگری ) مادر یا پدر می‌باشد؟؟؟
برای فهم این مطلب ابتدا باید مقدمه ای را بیان کنیم:

مغز ما دو قسمت است:”مغز کهنه” و “مغز نو”
“مغز کهنه” که “ضمیر ناخودآگاه ” انسان در آن جای دارد و مسئول حفاظت از وجود ما برای دفع خطر و حفظ ایمنی و کسب لذت است
“مغزنو”:که همان قشر خاکستری یا کورتکس میباشد که دارای چهار لُب میباشد و جایگاه عملکرد شناختی ما میباشد و تفکر ،کلام ،تصمیم سازی و کلیه ی اعمال مربوط به “خودآگاه” را انجام میدهد.

مغز کهنه(=ضمیر ناخودآگاه ما که جایگاه تمام ابعاد وجودی واپس زده ،و سایه ها و قالبهای شخصیتی و کهن الگوهای ما میباشد) از منطق زمان خطی پیروی نمیکند،او در زمان طفولیت ما،در گذشته های دور ولی در واقع در یک زمان “حال جاودان” زندگی میکند .

او فقط بدنبال کسب امنیت و حفظ بقا و تمامیت خویش است،او بدنبال جلب حمایت بدون شرط ِ پدر و مادر خویش است و بدترین احساس او ،”حس ِ طرد شدگی” از جانب والدینش است و “مغز نو” معادل هوشیار و “ایگو” ما میباشد که قوه ی مجریه ی وجود ماست.

-باید بدانیم که آن بخش از مغز ما که دست به انتخاب همسر میزند، مغز منطقی و منضبط ما که همان “مغز نو” (=خودآگاه) می باشد، نیســــــــــــــــــت!!!

بلکه مغز کوته بین و کهنه(ناخودآگاه) ماست که در زمان گذشته متوقف مانده است، او خاطرات دردناکی از “زخم ها” و “جراحات” دوران کودکی دارد که در لحظاتی از جانب مادر(یا پدر) خویش مورد طرد، بی مهری یا خشم واقع گردید و تحقیر شده است.لذا وقتی او در بزرگسالی و هنگام انتخاب همسر کسی را میبیند که دارای همان خصوصیات مثبت و “بخصوص” منفی !!!! ِ والد خویش میباشدبی اختیار جذب او و عاشق او میشود.
چرا؟؟
-چون “مغز کهنه” با “بازآفرینی” دوران طفولیت و شرایطی که در آن بزرگ شده، قصد دارد آن شرایط را “اصلاح کند” و اینبار در فضایی (به ظاهر) امن همه ی توقعات ِ توجه و حمایت بی اندازه ی خود را از فردی که “جانشین” پدر و مادرش شده است طلب کند و همه ی ناکامی ها و سرخوردگیهای نخستین خود را حل و فصل کند. و همچنین با بدست آوردن آن سری از صفاتی که در وجود خود نمیابد (چون آنها را انکار و سرکوب کرده است و آنها را در وجود نامزد یا همسر فعلی خویش با انجام عملکرد ِ فرافکنی،میبیند) احساس کند که به تمامیت و کمال رسیده است و به آرامش برسد…
و البته که این توهمی بیش نیست و بعد از ازدواج رسمی و تعهد به زندگی مشترک و روبرویی با واقعیت انسانی شخص مقابل که هیچگاه نمیتواند آن حس محبت “بدون شرطی “که مادر و پدرش به او میدادند را از او بدست اورد، مجبور میگردد فرافکنیهای خو درا “پس بگیرد” و دوباره احساس تنهایی کند و بدینگونه است که شعله عشق رومانتیکش ذره ذره به خاموشی میگراید.

“دکتر هندریکس”

 

در همین زمینه طرحواره درمانی می تواند به ما کمک کند که طرحواره های خود را بشناسیم و متوجه باشیم که این طرحواره ها چگونه ما را در انتخاب همسر و دوست ، انتخاب سبک فرزندپروری  و انتخاب نوع رفتار با دوستان و همکاران هدایت می کنند.

ازطریق مشاوره با دکتر یاوریان انتخاب های بهتری داشته باشیم

 

Ali-sahebi

در خصوص آشنایی با تئوری انتخاب

علی صاحبی معتقد است همه ی ما می توانیم ناخدای کشتی خود باشیم. دکتر صاحبی با ارائه ی مثال هایی از زندگی شخصی خود، به ما نشان می دهد که چطور می توانیم اختیار تصمیم های خود را به دست گیریم و تبعات این تصمیم ها را کنترل کنیم. او به ما می گوید چطور می توانیم تصمیم های موثرتری در زندگی مان بگیریم و تبدیل به کسی شویم که می خواهیم. این سخنرانی در اردیبهشت ماه ۹۴ در تدکس TEDX کیش انجام شده است.

 در این ویدئو دکتر علی صاحبی آشنایی خود با تئوری انتخاب دکتر ویلیام گلسر را توضیح می دهد

responsibility

اختیار ، انتخاب و مسوولیت پذیری

در پایان این کارگاه به انتخاب هایی که در اختیار شما قرار دارد واقف شده و از طریق این آگاهی، مسوولیت پذیری شما در زندگی افزایش یافته و سبک زندگی شما متحول خواهد شد.

    • تعریف اختیار
    • تعریف انتخاب
    • تعریف مسوولیت پذیری
    • ضرورت مسوولیت پذیری
    • معنای زندگی دکتر ویکتور فرانکل
    • تئوری انتخاب دکتر گلسر
Choose-Your-Path

نظریه انتخاب آقای دکتر گلسر

می خوام براتون در مورد نظریه انتخاب آقای دکتر گلسر بگم

از میانه نظریه توضیح رو شروع می کنم به خاطر اینکه بیشتر جذبتون می کنه

بخش های مختلف این مطلب در اکثر کارگاه های من هست؛ هوش هیجانی، ارتباط و انتقاد، رابطه زن و مرد، اختیار، انتخاب و مسوولیت پذیری

در ارتباطاتمون گاهی پیش میاد که می گیم دست من نیست

آقای گلسر می گه انتخاب همواره با ماست برای همین اسم نظریه اش رو گذاشته انتخاب

یکی از مقوله هایی که مطرح می کنه دنیای مطلوب فرد هست

اگر چیزی یا شخصی در دنیای مطلوب فرد قرار بگیره فرد اون رو پیگیری خواهد کرد در غیر اینصورت از اون دوری خواهد کرد

به طور مثال اگر زیتون در دنیای مطلوب کسی باشه همواره وقتی از رودبار یا منجیل رد می شه حتمن زیتون می چشه و می خره و اگه زیتون در دنیای مطلوبش نباشه اون رو نمی خره

فیلم انیمیشنی هم بر اساس همین مقوله ساخته شده با نام  Inside out

اگه یکی (نفر اول) در دنیای مطلوب یکی دیگه(نفر دوم) قرار بگیره، واکنش نفر دوم در مقابل رفتارهای نفر اول متفاوت از وقتی می شه که نفر اول در دنیای مطلوبش نبوده.

موردی که ما لازم میشه پیگیری کنیم این هست که به چه شیوه ای می تونیم در دنیای مطلوب یکی قرار بگیریم

بچه هایی که پدرشون در دنیای مطلوبشون هستند اگر پدرشون پرسپولیسی باشه اونها هم پرسپولیسی می شند

پرسپولیس هم میره توی دنیای مطلوب اونها

مقوله دیگه ای که آقای گلسر مطرح کرده در مورد جایگزین کردن زبان کنترل بیرونی با زبان کنترل درونی است که می تونه کمک کنه تا ما در دنیای مطلوب دیگری قرار بگیریم.

چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی؟

کنترل بیرونی یعنی روشی که ما می خواهیم دیگری را کنترل کنیم

کنترل درونی یعنی روشی که در آن لازم هست خودمان را کنترل کنیم که اینجا به هوش هیجانی نیاز داریم.

در ضمن اگر دقت کنیم داره به ما می گه اختیار با ماست که کدوم روش رو انتخاب کنیم و نتیجه اش رو ببینیم

زبان کنترل بیرونی از نظر آقای گلسر که دیگری رو می خواهیم کنترل کنیم و اونها مانع خواهند شد که وارد دنیای مطلوبش بشیم : انتقاد، سرزنش، شکایت، غرغر، تهدید، تنبیه، تطمیع هستند.

و زبان کنترل درونی که به ما کمک می کنه تا به دنیای مطلوب فرد مقابل وارد بشیم؛ گوش سپردن، حمایت، تشویق، احترام ، اعتماد، پذیرش، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف هستند.

آقای گلسر می گه این هفت عادت کنترل بیرونی رو با هفت عادت کنترل درونی جایگزین کنیم تا به نتایج خوبی در ارتباطاتمون دست پیدا کنیم

موضوع اولی که مطرح کردم این بود که چگونه واکنشمون رو نسبت به یک عمل خاصی انتخاب می کنیم در حالی که بسیاری اوقات می گیم دست ما نیست؟

برای زبان کنترل درونی همان هوش هیجانی رو لازم هست ارتقا بدیم

….

شاداب باشیم و همیشه در مسیر رشد

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی