decision

بحران جنسی

«بحران جنسی» و ولع بیمارگونه به «لاکچری»

۱. اگر «بحران جنسی» را به داده‌های سیاسی/اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران اضافه نکنیم، «تحلیل وضع موجود» ناممکن ا‌ست.
به این معنا، ما در کنار «مارکس»، به «فروید» نیز به شدت نیاز داریم.

۲. برخی از رفتارهای جمعی جامعه ایرانی را نمی‌توان تنها براساس گزاره‌های سیاسی/اقتصادی و فرهنگی توضیح داد. از همین رو لازم است آنجا که «جامعه شناسی» از توضیح یک پدیده در می‌ماند، به سراغ «روانکاوی» رفت.

۳. جامعه‌ای که از «بحران جنسی» رنج می‌برد، قطعا از «بحران سیاسی-اقتصادی-اخلاقی» نیز رنج می‌برد.

۴. انگیزه بسیاری از «فسادهای اقتصادی» ناشی از«بحران جنسی»ست. به عبارت دیگر، اگر میل جنسی به شکل سازمانیافته سرکوب نشده بود، شاید ما شاهد این حجم از «فساد اقتصادی» برای داشتن زندگی «لاکچری» نبودیم.

۵. ولع به«لاکچری» بیش از هر چیز حکایت از «بحران جنسی» جامعه دارد. در هیچ کجای جهان برای داشتن «رابطه جنسی» نیازی به این همه طلا و ویلا و ماشین شاسی بلند و برند نیست.

۶. فردی که برای جذب جنس مخالف لابی می‌کند تا «وام میلیاردی» بگیرد و با آن «مازراتی» بخرد را نمی‌توان تنها با «اقتصاد سیاسی» توضیح داد.

۷. فردی که برای به چشم فلان هنرپیشه سینما آمدن، از منابع ملی و صندوق های عمومی اختلاس می‌کند تا «تهیه کننده سینما» شود را نمی‌توان تنها با داده‌های «اقتصاد سیاسی» درک کرد. به عبارت دیگر، کسی که میلیاردها تومان از اموال عمومی را غارت می‌کند و به عرصه سینما می‌برد که درنهایت چهارتا هنرپیشه سینما را با اسم کوچک صدا کند، تنها با رجوع به آراء «فروید» قابل تحلیل است.

۸. ستایش ضمنی بخش‌هایی از جامعه از مفسدان اقتصادی را باید در پرتو «بحران جنسی» تحلیل کرد.

۹. تغییر الگوهای نسل جوان نیز تابعی از «بحران جنسی»ست. ما با نسلی مواجه‌ایم که هر روز صبح با رویای «دن بیلزریان» بودن از خواب برمی‌خیزد، نه «چه گوآرا»شدن.

۱۰. تبدیل شدن «مازراتی» به «هدف زندگی» تنها در جامعه‌ای رخ می‌دهد که با «کمتر از مازراتی» نیازها و غرایز جنسی و عاطفی قابل برآورده شدن نیست.

۱۱. جداسازی همه‌جانبه و سرکوب سازمان یافته میل، زنان را به «ابژه جنسی» مردان تبدیل کرده و متاسفانه بسیاری از زنان این موقعیت «کالابودگی» را پذیرفته‌اند.
بخش وسیعی از آنها به میانجی این سرکوب سازمان یافته، تجربه جنسی را نه در مقام یک «نیاز بدیهی» بلکه به شکل نوعی «باخت» و «خسران» تصور می‌کنند که در ازای آن حتما باید چیزی بیش از آن تجربه را بدست آورند: پول، تصاحب عاطفی طرف رابطه، تضمین ازدواج و…

۱۲. جداسازی همه‌جانبه و سرکوب سازمان یافته میل، بخش وسیعی از مردان را به «ریاضت‌کشان و بیماران جنسی»ای تبدیل کرده که در آنِ واحد هم از زنان متنفرند و هم شیفته.
«زن ستیزی»، «تعرضات کلامی و فیزیکی»، ولع عجیب برای «بیشترداشتن» و بیشتر دیده شدن به هر قیمت و در عین حال تقدیس های اغراق شده و گل درشت و… را باید در پرتوی این سرکوب و البته آن «امتناع» تفسیر کرد.

۱۳. جداسازی همه‌جانبه و سرکوب سازمان یافته میل، برای عرصه‌های به شدت محدود اجتماع عمومی (رخدادهای فرهنگی-هنری، فستیوال ها و جشنواره ها و آیین ها و…) کارکردی ثانویه پدید آورده است.

۱۴. دارا بودن بالاترین سرانه جستجوی محتوای پورنوگرافیک در ایران، همه چیز را درباره جداسازی همه‌جانبه و سرکوب سازمان یافته میل توضیح می‌دهد.

۱۵. در جامعه‌ای که بخش زیادی از زنان خود را «کالا» می‌بینند و بخش وسیعی از مردان خود را «خریدار»، «تجربه جنسی» به یک «تجارت طبقاتی» تبدیل می‌شود. تجارتی که نیروی محرکه و موجده و مولده آن «جداسازی جنسیتی» و سرکوب سازمان یافته میل است.

۱۶. ما در کنار «حاشیه‌نشینان اقتصادی» با پدیده «حاشیه‌نشینان جنسی» نیز در جامعه رو به رو هستیم.

۱۷. حجم «دریده گویی» و «گفتار پورنوگرافیک» نشانه «ریاضت جنسی»ست؛ بدین معنا آنها که زیاد درباره «سکس» حرف می‌زنند، کمترین تجربه را در این زمینه دارند.

۱۸. «بحران جنسی» همان نقطه‌ای ست که اصولگرا و اصلاح طلب مشترکا بر سرش سکوت می‌کنند و اولی آن را به «بی بندوباری» و دومی به «آسیب اجتماعی» تقلیل می‌دهد.

۱۹. فقط به میانجی فروید است که ما می‌دانیم آنها که به شکلی اغراق شده «منزه» و «مبادی آداب» جلوه می‌کنند، حادترین تخیلات جنسی را در سر می‌پرورانند.

۲۰. هر «تحلیلگر» یا «کنشگری» که درباره «بحران جنسی» سکوت می‌کند، باید درباره همه چیز سکوت کند.

✍ نادر فتوره‌چی

روزنامه‌نگار، مترجم و نویسنده