درود بر شما
از مجموعه “پیشگیری آسیب های اجتماعی” در خصوص “خشم” خواهم نوشت.
خشم یک هیجان است و خشونت یکی از رفتارهای نمود یافته از خشم است. این هیجان یکی از هیجان های طبیعی بدن است که نحوه ابراز آن می تواند آن را به یک حس مخرب بدل کند. در واقع وجود همه هیجان های منفی همچون خشم و ترس برای انسان مفید بوده است. به طور مثال اگر ترس در انسان وجود نداشت ممکن بود که خود را از کوه پرت کند و هلاک شود. یا در صورت مورد حمله واقع شدن، بروز خشم در فرد سبب دفاع از خود میشود و به بقای فرد کمک میکند.
بنابراین همه هیجان ها ؛ چه مثبت و چه منفی برای بقای موجود زنده در بدن موجود وجود دارند. اما انسان متمدن نیاز دارد که در زندگی متمدنانه ، هیجان های خود را تحت کنترل داشته باشد تا به خود و دیگران آسیب وارد نکند. حتی ممکن است در یک فرد اگر هیجان خوب شادی، تحت کنترل نباشد، فرد به خود یا دیگران آسیب وارد کند. ممکن است که با گوش دادن به موسیقی شاد، در فرد هیجان شادی مضاعف پدید آید و صدای دستگاه پخش موسیقی را به اندازه ای افزایش دهد که برای همسایگان گوشخراش و آزارنده باشد. بنابراین کنترل همه هیجان ها چه مثبت، چه منفی در زندگی متمدنانه ضروری است.
برای کنترل هیجان ها نیاز هست که مهارت هایی بیاموزیم اما برای اینکه مهارت ها را بهتر به کار بگیریم لازم هست که ریشه مشکل را با دید بهتری بنگریم. و گاهی ممکن است اگر ریشه و مبدا را بشناسیم کافی باشد و آن تحت کنترل ما درآید. این موضوع در ادامه صحبت، برایتان روشنتر خواهد شد.
در ابتدا در زمینه هیجان ها و رفتارها به طور کلی در روانشناسی مینویسم. از زمانی که روانشناسی از فلسفه به عنوان یک رشته مستقل ظهور کرد روانشناسان نظریاتی مختلفی ارائه داده اند؛ از آن جمله این بوده است که بسیاری از روانشناسان بر این عقیده بوده اند که هیجان ها و رفتارهای موجود زنده از طبیعت ( Nature ) و ژنتیک ناشی میشوند و برخی دیگر بر این تاکید کرده اند که سهم تربیت (Nurture) در ایجاد هیجان ها و رفتارها بیشتر است. در عصر حاضر روانشناسان به توافق رسیده اند که سهم این دو یعنی طبیعت و تربیت به نسبت مساوی و ۵۰-۵۰ است. بنابراین تاثیرات عوامل مادرزادی در تولید رفتارها به همان نسبت است که تاثیرات عوامل تربیتی و محیطی. در خصوص هر کدام از این عوامل توضیحاتی ارائه خواهم کرد.
هنگامیکه موجودی متولد میشود، خلق و خوی او ، همراه او هستند. این خلق و خو ناشی از ژنتیک و طبیعت اوست. شنیده ایم که به طور مثال میگویند فلانی امروز خلق خوبی ندارد یا در مود خوبی نیست. اما در واقع در روانشناسی ، خلق یا مود(Mood) به خصوصیاتی اطلاق میشود که فرد عموما در مقاطع مختلف به وقایع مختلف از خود نشان میدهد. موارد متعددی در ایجاد این خلق و خو موثر هستند. ژن یکی از این عوامل است که در هر دو والدین به فرزند منتقل میشود و به نسبت قوت و ضعف این انتقال ، بر روی خلق فرد تاثیر میگذارند.
رشد غدد در زمان جنینی که میتواند براساس روحیات مادر و تغذیه او متغیر باشد یکی دیگر از عواملی طبیعی خلق و خوی فرد است. تغذیه مادر و خلق او در دوران بارداری به طور مستقیم بر ساختار بدن و خلق و خوی جنین اثرگذار است. بنابراین با بررسی عوامل ذکر شده و عوامل بسیار دیگر و تحت کنترل داشتن آنها میتوان بر روی خلق و خوی فرد در آینده تاثیر گذاشت و تا حدودی آن را تعدیل و تنظیم کرد. به طور مثال والدین میتوانند با ایجاد محیطی آرام در دوران بارداری مادر جنین را در آرامش بپرورند و خلق او را با ثبات نگهدارند. یا با رعایت تغذیه مناسب و دوری از موادی چون سیگار و الکل در دوران بارداری مادر، فرزندی سالم و تندرست با خلقی مناسب به دنیا آورند.
در خصوص تربیت نیز همچون طبیعتِ فرد ، عوامل متعددی تاثیرگذارند. از آن جمله میشود به والدین و خانواده، مدرسه ، محله و جامعه و تلویزیون و رسانه ها اشاره کرد. همه میدانیم که والدین، اولین و تاثیرگذارترین مورد در زمینه تربیت هستند. سبک فرزندپروری والدین که در افراد تحصیل کرده به انتخاب و آموزش والدین بسته است و در بقیه خانواده ها به تربیت خود والدین و خلق و خوی آنها بستگی دارد یکی از بخش های تربیتی والدین است. الگو بودن والدین و اعضای دیگر خانواده و فامیل بدون اینکه آن افراد قصدی در تربیت داشته باشند نیز یکی دیگر از بخش های تربیتی در خانواده است.
از همینجا می خواهم به موضوع خشم وارد شوم. در جوامع سنتی در خانواده ها مهرورزی در مقابل فرزندان مرسوم نیست. این موضوع را ۱۵ سال پیش مطرح کرده ام و نوشته من در شبکه های اجتماعی بارها رد و بدل شده است. به طور مثال در خانواده های سنتی ، هنگامی که پدر خانواده به همسرش می گوید” عشقم برایم یک لیوان آب می آوری” همسر ایشان با اشاره چشم و ابرو به ایشان تفهیم می کند که پیش فرزندشان او را عشقم خطاب قرار ندهد، اما در همین خانواده نزاع و دعوای همسران در مقابل فرزندان مجاز است و به همدیگر نمی گویند که در پیش فرزندمان دعوا نکنیم بعدا در این مورد صحبت کنیم. دختر یا پسر در چنین خانواده ای چگونه مهرورزی را بیاموزد در حالی که خشم و خشونت را الگو گرفته و می آموزد.
مدرسه نیز مکانی برای انباشت خشم در کودکان و نوجوانان می تواند باشد. محیط مدرسه همچون ساختار ساختمان، حیاط مدرسه، نوشته های روی دیوار حیاط، درب حیاط، رفتار سرایدار، معلم و مدیر و عوامل بسیار دیگر می تواند که در آرامش فرزندان ما تاثیرگذار باشد. رفتار معلمان در کلاس درس هم می تواند برای فرزندان الگو باشد و در رفتار آینده آنها تاثیرگذار باشد. همچنین مهارت کنترل هیجان در معلمان می تواند که حتی خشم نهفته دانش آموزان را نیز تحت کنترل دربیاورد. به همین دلیل هست که تاکید دارم که برای معلمان دوره های هوش هیجانی اجباری باشد و همه ساله این دوره ها را تکرار کنند و معلمان سطوح مختلف آن را طی کرده و درجات مختلفی دریافت کند و خود نیز بتوانند چنین دوره هایی برگزار کنند.
در اینجا لازم است که بیان کنم که هوش هیجانی ، نوعی از هوش و مهارتی در هوش هست که آموختنی است و با کسب هرچه بیشتر آن، کنترل بیشتری بر روی هیجان های خود خواهیم داشت. و یکی از بخش هایی که با افزایش هوش هیجانی افزایش می یابد توانایی همدلی است که می توان با همدلی بیشتر با فرزندان و دانش آموزان خود، خشم آن ها را کاهش داد.
موضوع دیگری که اینجا لازم است مطرح کنم این است که بسیاری از مسائل ، مسائلی کلان هستند که نیاز به برنامه ریزی و اقدام کلان مدیریتی در سطح مدیریت جامعه دارد. به طور مثال لازم است که آموزش و پرورش در همه موارد جامعه حضور داشته باشد و اظهار نظر او بسیار مورد توجه قرار گیرد. لازم است که آموزش و پرورش در همه پروژه های شهرداری حضور داشته باشد و بر ساخت و سازها اظهار نظر کند تا دانش آموزان مدارس در رفت و آمد خود مشکلی نداشته باشند که بیشتر توضیح خواهم داد.
اقتصاد نیز یکی از مسائل کلان است که مسلما اقتصاد خانواده ها و اقتصاد معلم ها در روند تربیت فرزندان ما تاثیرگذار هستند. اگر والدین و معلمین از نظر اقتصادی با مشکل مواجه باشند البته که ذهنشان درگیر خواهد بود و توان آنها برای کنترل هیجانشان پایین خواهد بود و این موضوع به دانش آموزان انتقال پیدا می کند. چراکه مشکل در برآورده کردن نیازهای اولیه خوراک و پوشاک، همه مسائل دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد که حتا ممکن است منجر به ممانعت تحصیل فرزندان شود یا منجر به کم کاری معلمان گردد که به تبع آن دانش آموز درس را متوجه نشود و خشمی دیگر در او انباشته شود.
ادامه دارد
سینا یاوریان
سخنران ، مربی و مشاور روانشناسی
ویدیوی کامل این متن را مشاهده نمایید ؛