تقریبا با همان اندازه که عوامل جسمانی بر سلامت اثر دارند، خوشبینی و بدبینی نیز موثراند. اغلب مردم تصور میکنند که سلامت جسمانی یک موضوع کاملا فیزیکی است و به وسیلۀ ساختار بدنی، عادات به سلامت و این که چه اندازه از میکروب دوری میکنید، تامین میشود. آنها معتقدند که تا حد زیادی ساختار فیزیکی نتیجۀ ژنها است؛ گرچه میتوان آن را با تغذیۀ مناسب، ورزش، دوری جستن از کلسترول، چکآپهای منظم و با استفاده از کمربندهای ایمنی، تقویت کرد. میشود با استفاده واکسیناسیون، بهداشت شدید، روابط جنسی سالم، اجتناب از تماس با افرادی که سرماخوردهاند، سهبار مسواکزدن روزانه و … از بیماری دوری جست. وقتی سلامتی شخص مختل میشود، دلیلش میتواند این باشد که او ساختار جسمانی ضعیف یا بهداشت نامناسب داشته یا شدیدا مورد هجوم میکروبها، قرار گرفته باشد؛ این دیدگاه قراردادی، عوامل اساسی سلامت و شناخت متعارف را حذف میکند. سلامت جسمانی، چیزی است که ما احتمالا میتوانیم برآن، بیش از آن چه تصور میشود، کنترل داشته باشیم. برای نمونه: طرز تفکر ما بر روی سلامتمان اثر میگذارد. افراد خوشبین کمتر از افراد بدبین به امراض عفونی متبلا میشوند. افراد خوشبین از افراد بدبین سالمترند. در افراد خوشبین، سیستم ایمنی قویتر است. شواهد و مدارک نشان میدهد که افراد خوشبین از افراد بدبین بیشتر عمر میکنند.
با یادگرفتن مجموعهای از مهارتهای جدید ” خوشبینی آموخته شده “، شما میتوانید در طول روز، هر وقت که احتیاج داشتید، از آنها استفاده کنید. در حال حاضر، شواهد نشان میدهند که با این موارد، سلامتتان بهبود خواهد یافت؛ بهعلاوه، شما خواهید توانست از این مهارتها مشترکا با افرادی که آنها را دوست دارید، بهره بگیرید. همچنین از علوم جدیدی برخوردارمیشوید که میتوانند در کنترل شخصی شما، مفید واقع گردند. دکتر سلیگمن میگوید: خوشبینی آموخته شده، یک کشف مجدد “قدرت مثبت اندیشی” نیست؛ به عبارت دیگر، خوشبینی آموخته شده که باعث می شود انسان با دید مثبت به مسائل نگاه کند، چیزی نیست که بخواهیم مجددا آن را کشف کنیم. مهارتهایی که در ایجاد خوشبینی مفیدند، صرفا بازی با کلمات نیستند و اینطور هم نیست که به خود، چیزهای مثبتی را تلقین کنیم. ما در طول زندگی، آموختهایم، مثبتاندیشیهایی که به خود القا میکنیم، یا اصلا اثر ندارند یا تاثیر بسیار کمی میگذارند. مهم این است زمانی که شکست میخوریم، فکر میکنیم و در این تفکر، از نیرویی کمک میگیریم که منفی نیست. چیزهای مخربی که هنگام برخورد با مشکلات به خود میگوییم، تغییر میدهیم و این مهارت، کانون خوشبینی است؛ به عبارت دیگر، ما یاد میگیریم وقتی که با مشکلی مواجه شدیم، فکر کنیم البته نه یک فکر منفی، بلکه با مهارتهایی که به دست آوردهایم، سعی میکنیم از راه کارهای سازنده و نه مخرب، بهره بگیریم؛ مثلا اگر اتفاق ناگواری رخ داد، به جای این که به خود بگوییم: ” من آدم بدبختی هستم، همیشه اتفاقات بد برای من پیش میآید…” سعی میکنیم با جستجوی راه حل مناسب، خود را نبازیم و به خود بگوییم: ” مهم نیست، شاید صلاح من در آن باشد، زندگی همین است و من میتوانم از پس آن برآیم.”
شخصیت یک سری از ویژگی های آدمی است که در طول زمان پایدار می ماند. وقتی می گوییم فلانی شخصیت مهربانی دارد منظورمان این است که او در بیشتر زمان ها و تقریبا همیشه مهربان است.
پرسشنامه NEOPI-R یکی از آزمون های شخصیتی است که بر اساس تحلیل عوامل ساخته شده است و از جدیدترین ابزارها در زمینه شخصیت است که توسط مک کری و کوستا در سال ۱۹۸۵ تحت عنوان پرسشنامه شخصیتی NEO معرفی شد.
این آزمون، فرم کوتاه ۶۰ سوالی می باشد که ۵ عامل شخصیت را می سنجد.
پنج عامل اصلی شخصیت عبارتند از : روان نژندی ، برونگرایی ، انعطاف پذیری ، دلپذیر بودن ، مسئولیت پذیری و با وجدان بودن.
یادتان باشد که معمولا هر چه نمره شما و همسرتان به هم شبیه تر باشد، شما بهتر با هم کنار می آیید. البته مسلما همیشه هم این طور نیست!
پاسخهای آزمون بر روی مقیاس ۵ درجه ای (کاملاً موافقم، موافقم ، تا حدودی، مخالفم و کاملاً مخالفم) تنظیم شده است.
انجام آزمون حدود ۱۵ دقیقه زمان میگیرد و لازم هست به همه سوالات پاسخ دهید.
پیشنهاد میشود اگر از گوشی موبایل استفاده میکنید، گوشی را افقی بگیرید.
هر شخصی با فیزیک خاص که جنسیت او را مشخص میکند به دنیا میآید.
اما مغز زنان و مردان نیز با هم متفاوت هستند و در یک طیف میتوان آنها را مورد بررسی قرار داده و عملکرد خود را براساس آن تنظیم کرد یا مهارتهایی آموخت تا بخشهایی از نواقص را پوشش داد.
شما با انجام این تست میتوانید به شناخت بیشتری از خود دست یابید و در عملکرد خود بهینه باشید. احتمال دارد که مغز شما کمی با جنسیت شما تفاوت داشته باشد که با مراجعه به مشاور روانشناسی این امکان وجود دارد که بین بدن و ذهن خود هماهنگی ایجاد کنید.
این آزمون، دارای 30 سوال است که یک عدد به عنوان امتیاز شما در پاسخ به شما ارائه میکند که لازم است توضیحات را در صفحه نتایج مطالعه کنید.
لطفا هر جمله را با دقت بخوانید و ببینید تا چه حد توصیف درستی از شما به دست میدهد.
انجام آزمون حدود 15 دقیقه زمان میگیرد و لازم هست به همه سوالات پاسخ دهید.
پیشنهاد میگردد اگر از گوشی موبایل استفاده میکنید، گوشی را افقی بگیرید.
اکنون آزمون را در آرامش آغاز کنید.
تست مغز زنانه و مغز مردانه از کتاب “چرا مردان گوش نمی دهند و زنان نمی توانند نقشه بخوانند” نوشته “باربارا و آلن پیز” ترجمه ” ناهید رشید و نسرین گلدار”در این سایت درج شده است.
ارسطو می گوید همه می توانند عصبانی شوند اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب آسان نیست!
این موضوع که آگاهانه عصبانی شویم و توانایی مدیریت هیجانات و احساسات خود را داشته باشیم کار آسانی نیست و افرادی که توانایی تسلط بر این فرایند را دارا می باشند از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند. اما هوش هیجانی فقط به کنترل خشم ختم نمی شود بسیاری از ویژگی های رفتاری ما نظیر انگیزه مند کردن خود، شادمانی، خوش بینی، حل مساله، انعطاف پذیری و… تحت تاثیر EQ ما قرار دارند. هوش هیجانی را «توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال و رفتار و گفتار خود» تعریف می کنند.
توسعه هوش هیجانی می تواند تفاوت شکست و یا موفقیت در زندگی شخصی و شغلی هر فرد را مشخص کند. به عبارتی هوش هیجان (EQ)، نوع دیگر باهوش بودن است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی است. توسعه هوش هیجانی بسیار دشوار به نظر می رسد، زیرا به توسعه روانشناختی و نورولوژیکی (عصب شناختی) که در طول عمر افراد شکل می گیرد، وابسته است. توسعه هوش هیجانی نیازمند تلاش زیادی برای تغییر عادت های شکل گرفته مربوط به تعامل انسانی (تعامل با خود و دیگران) است که به طور واضح شایستگی های پایه ای مانند خودآگاهی و کنترل احساسات را در بر می گیرد.
افراد بایستی بر روی تغییر رفتار و توسعه هوش هیجانی خود سرمایه گذاری نموده و وقت زیادی اختصاص دهند، و ممکن است این تغییر خود به خود اتفاق نیافتد. در عمل آن چه معنا پیدا می کند این است که شما نمی توانید شاهد تغییر هوش هیجانی افراد دیگر باشید، مگر اینکه خودشان بخواهند. البته اثبات شده است که با بالا رفتن سن و تجربه، هوش هیجانی نیز رشد می کند.
طبق مطالعات انجام شده در زمینه موفقیت، رابطه هوش هیجانی (EQ) با موفقیت به مراتب بالاتر از رابطه بهره هوشی (IQ) و موفقیت می باشد. به این معنا که به قول دانیل گلمن ، هوش هیجانی بالا مشحص میکند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالاتری دارند. زمانی که ۹۵% دانشجویان دانشگاه هاروارد را در دهه ۱۹۴۰ از دوران جوانی تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، دریافتند که افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی و موفقیت شغلی از هم دوره ایهای ضعیف تر خود موفق تر نبودند.
آنها حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی و خانوادگی و عاشقانه نیز وضعیت بهتری نداشتند. قابل توجه اینکه افزایش هوش هیجانی (EQ) به مراتب از افزایش هوشبهر (IQ) آسانتر می باشد. حتی عده ای معتقدند که محیط، تاثیر زیادی در افزایش بهره هوشی ندارد ولی می تواند هوش هیجانی را افزایش دهد. شما می توانید با شرکت در این آزمون به خودشناسی در زمینه مولفه های مختلف هوش هیجانی خود بپردازید.
هوش هیجانی به عنوان یک سازه بنیادین روانشناختی، عامل جدی کامیابی رهبران و مدیران در محیط کار به حساب می آید. رهبران و مدیرهای سازمان های بزرگ اقتصادی و صنعتی جهان بر این باورند که اکثر موفقیت های آنان مرهون و مدیون مهارت های هوش هیجانی است. در سال های گذشته تصور می شد بهره هوشی بالای مدیران، عامل اصلی موفقیت در سازمان ها است اما ناگهان ورق برگشت و با تجلی مفهوم “هوش هیجانی” همه نگاه ها به سمت این موضوع اساسی معطوف شد. «خود آگاهی، مدیریت خود، مدیریت رابطه، شناخت هیجانات خود و دیگران» از جمله مفاهیمی هستند که با هوش هیجانی ارتباط دارند. روان شناسان هوش هیجانی را سوخت موتور محرکه موفقیت ها یا نوعی رادار اجتماعی به منظور برقراری ارتباط سازنده و اثر بخش با دیگران می دانند.
EQ توانایی کنترل حالت های اضطراب آور و کنترل واکنش هاست. این به معنی پرانگیزه و امیدوار بودن به کار و رسیدن به اهداف است. به طور کلی EQ ، یک مهارت فردی و اجتماعی است و شامل همکاری با سایرمردم، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد می باشد.
آزمون هوش هیجانی بار –اُن در سال ۱۹۸۰ با طرح این سؤال که «چرا بعضی مردم نسبت به بعضی دیگر در زندگی موفق ترند» آغاز گردید.
این آزمون، دارای ۹۰ سوال و ۱۵ خرده مقیاس می باشد.
افراد ۱۸ سال و بالاتر، مشروط بر دارا بودن حداقل تحصیلات دیپلم، می توانند به این آزمون پاسخ دهند.
پاسخ های آزمون بر روی مقیاس ۵ درجه ای (کاملاً موافقم، موافقم ، تا حدودی، مخالفم و کاملاً مخالفم) تنظیم شده است.
یکی از ابزار های معتبری که به کمک آن می توانید میزان هوش هیجانی خود را بسنجید آزمون هوش هیجانی بار-ان می باشد. هوش هیجانی بار-ان دارای ۵ مقیاس یا جنبه و ۱۵ خرده مقیاس به شرح زیر می باشد:
ضریب هوش هیجانی درون فردی (Intra Personal EQ) خرده مقیاس ها خودآگاهی؛ هیجانی توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود عزت نفس؛ توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود خودشکوفایی؛ توانایی درک ظرفیت های بالقوه و انجام چیزی که می توان انجام داد، تلاش برای انجام دادن و لذت بردن خود ابرازی؛ توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار صریح و دفاع از مهارت های سازنده و بر حق خود استقلال؛ توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات اجتماعی
ضریب هوش هیجانی بین فردی (Inter Personal EQ): خرده مقیاس ها همدلی؛ توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن مسئولیت؛ پذیری اجتماعی توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری، موثر و سازنده در گروه روابط بین فردی ؛ توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود.
ضریب هوش هیجانی مدیریت استرس (Stress Management EQ): خرده مقیاس ها تحمل فشار؛ روانی توانایی مقاومت کردن در برابر رویدادها، موقعیت های فشار آور و هیجانات قوی، و نیز رویارویی فعال و مثبت با فشار کنترل تکانش؛ توانایی مقاومت در برابر یک تکانش، سایق یا فعالیت های آزمایشی و یا کاهش آن ها، همچنین توانایی کنترل هیجانات خود
ضریب هوش هیجانی خلق عمومی (General Mood EQ): خرده مقیاس ها خوش بینی ؛ توانایی زیرکانه نگاه کردن به زندگی و تقویت نگرش های مثبت، حتی در صورت بروز احساسات منفی و اتفاقات ناخوشایند شادمانی؛ توانایی احساس خوشبختی کردن در زندگی، لذت بردن از خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، صریح، مفرح و شوخ
ضریب هوش هیجانی توان سازگاری (Adaptability EQ): خرده مقیاس ها واقع گرایی؛ توانایی سنجش و هماهنگی، بین چیزی که به طور هیجانی تجربه شده و چیزی که بطور واقعی وجود دارد انعطاف پذیری؛ توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیت ها حل مساله؛ توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، به همان خوبی خلق کردن و تحقق بخشیدن راه حل های موثر و بالقوه.
با انجام این تست نقاط ضعف و قدرت خود در هوش هیجانی را خواهید شناخت و میتوانید روی نقاط ضعف خود کار کرده و میزان هوش هیجانی خود را افزایش دهید.
به طور کلی تئوری انتخاب بیانگر این است که تمام موجودات زنده چرا و چطور رفتار می کنند. اصل تئوری انتخاب این است که تمام انسان ها به دلیل وجود پنج نیاز ژنتیک ترغیب و تشویق می شوند که این پنج نیاز شامل زندگی کردن، قدرت، آزادی، تفریح، عشق و علاقه برانگیخته می شوند. تئوری انتخاب این را بیان می کند: اگر رفتارهای تاثیر گذار و مسئولانه ایی انتخاب کنیم یعنی به این نتیجه برسیم که از خود این را بخواهیم که هم نیاز های خود را به نحو احسن برآورده کنیم و هم از رسیدن دیگران به نیازهای خود جلوگیری نکنیم. با زندگی بر اساس این اصل، شاد و کامیاب خواهیم بود و همیشه زندگی را به صورت دلخواه خود پیش خواهیم برد. اینجا به زیبایی کاربرد تئوری انتخاب پی می بریم.
تئوری انتخاب می گوید: همه انسان ها خودشان رفتارهای خود را انتخاب می کنند و تمام فشارهای بیرونی سرانجام محکوم به شکست می باشند. این تئوری به این اصل معتقد است که تمامی رفتارها حتی افسردگی و خشم همه محصول انتخاب غیر مستقیم و مستقیم خود انسان می باشد. اگرچه بعد از اتفاق افتادن وقایع ناگوار بیرونی باشد.
در تئوری انتخاب فرد به جای اینکه اطرافیان را تحت سیطره خود در آورد تا بتواند بر رفتار های آنها تاثیر بگذارد، همواره از خود می پرسد که رفتاری که هم اکنون انجام می دهم آیا من را به این شخص نزدیک می کند یا دور؟
اگر نزدیک می کند این کار را انجام می دهم. ولی اگر من را از او دور می سازد هرگز نباید انجامش دهم.
یک اصل مهم دیگر در کاربرد تئوری انتخاب داریم و آن این است: من فقط می توانم خودم را کنترل کنم. من فقط کنترل رفتار خودم را دارم و نه رفتار دیگران.
من فقط می توانم به دیگران اطلاعات بدهم نه اینکه زندگی, احساس و رفتارشان را تحت کنترل بگیرم. تئوری انتخاب به این باور است کنترل کردن دیگران هم به شخص کنترل کننده آسیب می زند و هم به شخص کنترل شونده و این یک رنج دو طرفه می باشد که درسراسر تاریخ بشریت مستمر بوده و اکنون باید به آن پایان داد.
چه هنگام می توان خود را هم راستای تئوری انتخاب دید؟
در صورتی می توانی به تئوری انتخاب نزدیک شد که در روابط خود با اطرافیان دست از کنترل کردن و مجبور ساختن آنها بردارید. احساس مالکیت به آنها را کنار بگذارید و تلاش کنید که در روابط خود حمایت کننده، شنوا، مهربان، اطلاعات دهنده و مذاکره کننده شوید. می توان گفت تئوری انتخاب روح دموکراسی را زنده نگه می دارد.
باور تئوری انتخاب چیست؟
تئوری انتخاب بر این باور است که تمام رفتار هایمان و می توان گفت حتی احساساتمان مثل خشم، ناراحتی و افسردگی همه ی این ها را به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم خودمان انتخاب می کنیم.
دلیل ناخشنودی ما انسان ها چیست؟
تئوری انتخاب سعی کرده است به این سوال مهم پاسخ دهد. ریشه تمام ناخشنودی و نا رضایتی های انسان در روابطی است که به مشکل خورده یا آسیب است.
حالا یک سوال پیش می آید چرا این همه اتفاق ناخوشایند برای ما انسان ها اتفاق می افتد به طور مثال زندگی که با عشق و علاقه شروع می شود. چرا سرد می شوند و در نهایت منجر به جدایی می شود؟
یا حتی چرا بین دو دوست جدایی می افتد؟
و چرا بین والدین و فرزندان مشکل ایجاد می شود؟
تئوری انتخاب سر منشأ تمام این اتفاقات ناگوار را این می داند که ما انسان ها می خواهیم هم دیگر را کنترل کنیم و تحت فرمان خود درآوردیم.
کاربرد تئوری انتخاب یکی از زیباترین اصول زندگی است که به همه انسان ها کمک می کند تا زیباتر زندگی کنیم و تئوری انتخاب پایه و اساس صلح را گسترش می دهد بسیاری از نزاع ها و حتی جنگ های بزرگ به خاطر عدم اعتقاد به کاربرد تئوری انتخاب بوده است.
بیاید زیباتر زندگی کنیم و در تلاش باشیم اطرافیانمان از زندگی با ما لذت ببرند.
تئوری انتخاب اعتقاد دارد ما هرچیزی که بروز می دهیم یک رفتار است.
عصبانی شدن یک رفتار است.
ناهار خوردن یک رفتار است.
ناراحت شدن یک رفتار است.
نگران شدن یک رفتار است.
و حتی هذیان های یک بیمار روانی هم یک رفتار است و همه ی این رفتار ها از درون ما بر می خیزد.
تئوری انتخاب یک تئوری جامع بر اساس روانشناسی کنترل درونی انسان است که اعتقاد دارد گذشته هر انسان تأثیر زیادی بر زندگی کنونی او دارد. تئوری انتخاب در یک تعریف عامیانه و ساده نشان می دهد که یک انسان برای رسیدن به آن چه می خواهد باید چطور رفتار کند.
تئوری انتخاب می گوید درمان بسیاری از نا ملایمتی ها و مشکلات انسان ها در اصلاح کردن رفتار و انتخاب انسان ها نهفته است و نه در استفاده کردن از دارو های شیمیایی. نظریه انتخاب در زمینه ی وجود انسان تا اندازه ای با مکتب اصالت وجود هم نظر می باشند، به طوری که انسان را مسئول تمام رفتار و کارهای خویش می داند و انسان را قربانی محیط نمی دانند.
تئوری انتخاب می گوید ما هویت و اصالتمان را به ارث می بریم
تقریبا تمام رفتار های مهم و اساسی ما از جنس انتخاب می باشد حتی غم و ناراحتی هم یک رفتار انتخابی می باشد. رفتار هایی که اگر چه نا آگاهانه می باشند اما بر اساس تحلیل منافع انتخاب می شوند. به همین علت ناراحتی کردن در مقایسه با اصطلاح ناراحت بودن دقیق تر می باشد.
کاربرد تئوری انتخاب در چیست؟
آموختن نظریه انتخاب به این دلیل ارزشمند است که به وسیله آن می توانیم به نوعی مهندسی رفتار برسیم. مشکلات با افراد پیرامونمان و فرزندانمان از وقتی شروع می شود که تلاش می کنیم آنها را تحت سیطره خود بگیریم و آنها را کنترل کنیم.
یک انسان آزاد و رها کسی است که نه اجازه می دهد کسی او را مجبور به انجام کاری کند و نه خود،کسی را مجبور به انجام کاری می کند. از همه مهم تر خود را مجبور به انجام روش و رفتاری نمی کند که از آن لذت نمی برد.
تاثیر کاربرد تئوری انتخاب بر تربیت فرزندان
تئوری انتخاب اعتقادش بر این است فرزندان ما برای رسیدن به موفقیت در درس و زندگی نیاز به انضباط دارند و نه مجازات. متاسفانه در بسیاری از مدارس و خانواده ها هنوز مجازات به جای انضباط فرزندانمان را هدایت می کند. انضباط یعنی اجازه انتخاب کردن را به فرزندانمان بدهیم و در انتخاب درست کمکش کنیم. و به او بیاموزیم تا انتهای راه به انتخاب اگاهانه خود متعهد باشد. نوجوان با آگاهی از عشق و علاقه والدین به او به آرامش کامل می رسد نه از انتقاد, تهدید و سرزنش.
اگر همه انسان ها تئوری انتخاب را قبول داشته باشند
اگر همه انسان کاربرد تئوری انتخاب را قبول داشته باشند مسلما جامعه ای بهتر و به طبع پرعشق تر را شاهد خواهیم بود. وقتی تحمیل کردن عقاید به اطرافیان خود نباشد یا حداقل کم باشد، روابط دوستانه بیشتر می شود. چه رابطه دو دوست، چه روابط زناشویی و چه روابط والدین با فرزندان.
با داشتن مربی و مشاور در امواج پرتلاطم زندگی، قایق بادبانی زندگی خود را به ساحل آرامش برسانید.
ایجاد روابط موثر یعنی بالا بردن کیفیت رابطه، امری مهم در زندگی شخصی و اجتماعی محسوب می شود.
از طریق ادب و نزاکت و تواضع، مهربانی و توجه، صداقت، احساس تعهد و خوش قول بودن می توانیم پشتوانه عاطفی معتبری برای روابط خود ایجاد کنیم . از شش راه می توان کیفیت هر رابطه ای را اعتبار و تعالی بخشید.
این شش طریق عبارتند از :
۱- مهربانیهای ساده کوچک: تشکر و قدردانی و احوالپرسی و تحسین و نزاکت و ادب.
۲- صداقت: به همین سادگی، کافی است انسان صادقی باشید.
۳- تصریح و تشریح توقعات: یا مدیریت انتظارات.
۴- وفاداری: فرض کنید همکار هستیم و داریم درباره سرپرست خود حرف می زنیم و من پشت سر او بد گویی می کنم. آیا این فکر برایتان پیش نخواهد آمد که در غیاب شما نیز همین کار را خواهم کرد؟ کسانی که نسبت به غایبان وفادارند، به حاضران نیز وفادار خواهند بود.
۵- تمامیت وجود: یعنی حس تعهد نسبت به اصول، انطباق اندیشه و گفتار، با قصد و عمل و توجه مدام به استحکام منش خویش و در نظر گرفتن همه جنبه های روابط خود.
۶- صمیمانه پوزش بطلبید: هرگاه یکی از پنج مورد بالا را رعایت نکردید، بیاموزید به اشتباه خود اقرار و عذرخواهی کنید.