وقتی یک زن سخت تلاش می کند که عاشق خوبی باشد، تمام خلاء های زندگی را به تنهایی پر می کند و به مرد “فرصت” پر کردن این خلاءها را نمی دهد و آنقدر گرم این کار می شود که فرصت نمی کند ببیند آیا به او نیز عشق ورزیده می شود یا نه…
مثال:
تصور کنید که زن و مردی در قایق پارویی هستند، زن در جلوی قایق نشسته و مرد در قسمت عقب.
هر دو یک جفت پارو دارند،قایق به خوبی و زیبایی حرکت می کند و زن فرض می کند که هردو در حال پارو زدن هستند.
حال لحظه ای فرا می رسد که زن احساس خستگی می کند و تصمیم می گیرد کمی استراحت کند،ناگهان قایق می ایستد و زن برمی گردد و می بیند.
مرد تمام مدت نشسته بوده و کاری نمی کرده و یا خواب بوده و تمام مدت زن به تنهایی پارو می زده و مرد فقط یک مسافر بوده است یا شاید هم برگردد و ببیند هیچ کس داخل قایق نیست .
وقتی زن به تنهایی برای رابطه تلاش می کند، انزجار زیادی در وجود او انباشته می شود.
هنگامی که زن با پر کردن جاهای خالی رابطه ای را شروع می کند، “در ابتدای رابطه” خوشحال است چون این رفتار منجر می شود که مرد عشق و توجه زیادی به او داشته باشد (به طور موقت) و تصور می کند تلاشش ارزش دارد.
ولی در نهایت وقتی متوجه می شود تمام بار احساسی رابطه به دوش اوست، از مرد خود متنفر می شود.
درواقع زن مرد را به کم کاری “عادت” می دهد و بعد از مدتی احساس می کند از او حمایت نمی شود.
زن به همسر خود “فرصت کافی” نمی دهد که مرد هم جاهای خالی را پر کند.
مردها هنگامی احساس خوبی نسبت به خودشان دارند که مسئولیت کاری به عهده ی آنهاست و یا موقعی که خودشان کاری را شروع می کنند.
بنابراین هنگامی که این فرصت به آنها داده نمی شود؛ احساس می کنند از مذکر بودنشان دور مانده اند و احساس انزجار می کنند.
وقتی همیشه زن در رابطه جاهای خالی را پر کند،طرف مقابل از اینکه عشق ورزیدن را بیاموزد محروم می شود.
در یک رابطه ی سالم مشارکت و سرمایه گذاری احساسی هردو طرف باید وجود داشته
باشد.