یه چیزهایی در درون ما هست که مانع ما میشه و ما رو متوقف میکنه اما نباید نا امید شد. به ندای درونتون گوش بدین، صدایی هست که میخواد ما پیروز شیم.
خیلی از ما ها فقط منتظریم و نشستیم تا دنیا، تا روزگار، خودش بیاد بیاره بده بهمون. ولی اگر داستان اینجوریا که ما فکر میکردیم نباشه چی؟
اگر داستان اینجوری باشه که باید میخواستیم، باید طلب میکردیم تا بهمون بدن چی؟ دیدین وقتی آدم منتظر یه مهمون عزیزه، چه حال و هوایی داره. خونه رو آماده میکنه، قرار مداراشو کنسل میکنه، به سر و وضع خودش میرسه. اصلا یه انرژی تو وجود آدم میاد که انگار ادم جون دوباره میگیره.
بعد جالب اینه که مهمون کی قراره بیاد؟ دو هفته دیگه! یعنی وقتی ما منتظر یک اتفاق خوبیم، برنامه ریزی میکنیم. خودمون رو برای اون اتفاق خوب آماده می کنیم و جالبه! وقتی منتظرم عزیزم بیاد، با کوچکترین علامتی متوجه اومدنش میشم. صدای ماشینش میاد، صدای موتورش میاد. صدای پاش میاد! قبل از اینکه در بزنه در رو براش باز میکنم! این داستان عین زندگی ماست!
ما اگر منتظر اتفاق خوب باشیم، و براش برنامه داشته باشیم، تا کوچکترین نشونه ای ازش میب ینیم، میریم به استقبالش و میاریمش تو. برعکسش هم هست؛ یعنی وقتی ما راجع به اتفاقی منفی فکر می کنیم و نگرانیم، با کوچکترین علامت، دست اون اتفاق بد رو می گیریم و وارد زندگیمون می کنیم. یعنی میخوام بگم چه بسا این ما هستیم که بدی های اتفاقات رو وارد زندگیمون می کنیمو حتی ممکنه اون اتفاق به خودی خود بد نبوده باشه!
پس تو یک کلام! وقتی به چیزی فکر می کنیم، ما داریم براش کارت دعوت می فرستیم! اما چرا اینجوریه؟
چون ما قدرتمندیم! ما قدرتمندیم چون جزئی از یک کل قدرتمند و منظم هستیم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند. برای من به شرط اینکه مقصدی برای رسیدن تعریف کرده باشم. به شرط اینکه هدفم و رسالت زندگیم رو بشناسم و بدونم که قراره با کمک این ابرو باد به کجا برم؟.
اگر نیاز اصیلی، آرزوی اصیلی در درون من به وجود اومده حتما پاسخی هم در دنیای بیرون براش وجود داره، وگرنه بین این همه آدم چرا این مسئله باید دغدغه و و مسئله من باشه؟
باید مقصدی وجودداشته باشه تا بتونی تابلوهای به سمت اون مقصد رو هم ببینی. خیلی وقتا تابلو و علائم هست، ولی چون ما نمیدونیم دقیقا میخوایم کجا بریم، اصلا متوجه علائم و نشانه ها نمی شیم و از کنار تابلوها به راحتی رد می شیم و هی دور خودمون می چرخیم! امواجی ک مغز ما تولید میکنه در کل کائنات منتشر میشه. کائنات رام اراده و باورهای ماست. ما باید در خواست کنیم تا بتونیم دریافت کنیم. و انتخاب با ماست که از این هستی قدرتمند تاریکی طلب میکنیم ،یا نوور؟
ما در کارگاه شناخت خود و ساختار کائنات انسان رو به عنوان جزئی از کائنات بررسی میکنیم. از انرژی های کیهانی و تاثیر پذیری انسان از نظام هستی براتون میگیم. از رابطه عجیب و عمیق ذهن و جسم در ساختار کائنات اگاه می شید. و باهم یاد میگیریم که چطور میتونیم از قدرت کائنات در راه رسالت و اهدافمون استفاده کنیم. یادمون باشه.
اگر ندونیم به کجا می خوایم بریم ممکنه به هیچ کجا هم نرسیم! باد هست، آب هست، خورشید هم هست. اما آیا بذری هم کاشتیم تا از قدرت کائنات و مشیت الهی، انتظار سبز کردن سرزمینمون رو داشته باشیم؟
یادمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت ولی میشه با اگاهی و آمادگی، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.
ما توی طول شبانه روز بیش ترین حرف رو با خودمون میزنیم و افکار مثبت و منفی زیادی خودآگاه و ناخودآگاه میان توی ذهن ما و سوال من اینه که آیا این منم که دارم افکارم رو کنترل می کنم، یا افکار منه که کنترل منو به دست گرفته؟
اکثر ما میگیم که در مورد دیگران قضاوت نداریم و بهشون فکر نمی کنیم، اما واقعیت اینه، که مغز ما مدام در حال تجزبه و تحلیل دیگرانه! ما در مورد اینکه دیگران چجور آدمی هستند و چجوری فکر می کنند، یه نظری داریم که ممکنه درست باشه یا درست نباشه.
در واقع ما براساس تجربیاتمون و شرایط زندگیمون در کودکی ، و ازطرفی با توجه به نظر والدین و باورشون در مورد اتفاقات و رفتار دیگران ، فکر میکنیم و برای اتفاقات مختلف تو ذهنمون دنبال جواب هستیم ….
و حالا سوال اینه که این فکرها ، از کجا می آن ؟! ؟ این حرفا ، واقعا حرفای کیه؟
یه کودک، یه والد، و یه بالغ درون همه ما هست که میتونه مثلا یه کودک پرانرژی و شاد باشه، یا یه کودک ترسیده و ضعیف. یه والد مشوق و قوی باشه، یا یه والد بازدارنده و تحقیر کننده.
وجه کودک و والد ما مدام باهم صحبت می کند. و معمولا چون درک کاملی از شرایط هم ندارن، جواب های مناسبی هم برای ما ندارن و باعث می شن که واقعیت مسائل و ماجراها از دید ما پنهون بمونن.
خب حالا باید چه کرد؟! اینجاست که باید وجه بالغ شخصیت ما فعال بشه و با کودک و والد درون ما مشورت کنه! بخش بالغ همیشه میتونه فعال بشه، به شرطی که اطلاعات خوب و کاملی برای تحلیل داشته باشه!
پس ما به مهارت هایی نیاز داریم تا بتونیم بخش بالغمون رو پرورش بدیم و از طرفی میتونیم تشخیص بدیم اون کسی که در درونمون داره باهامون حرف میزنه و مارو راهنمایی میکنه کیه؟ کودکه درونمونه؟ بخش والد ماست؟ یا وجه بالغ وجودمونه؟
ما کارگاهی داریم به نام کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره که توی این کارگاه ، شما رو با کودک و والد درونتون آشنا می کنیم و مهارت مدیریت گفتگو با وجه بالغ وجودتون رو به شما یاد می دیم. خیلی هامون از غرغر شنیدن و اعتراض آدم های دوروبرمون خسته شدیم، یا بالعکس، دیگران رو با غر زدنامون کلافه کردیم.
خیلی از ماها ، صحبت کردن با پارتنرمون رو بلد نیستیم و نتیجش میشه اینکه ضربه میخوریم یا ضربه می زنیم. حالا میخواد توی کار باشه. یا روابط عاطفی یا حتی تو معاشرت با همسایه روبروییمون!
بعضی از ماها حرف های خوبی برای گفتن داریم. ایده های خوبی هم تو سرمونه، فکر های بزرگی هم داریم. ولی راه های ابراز این ویژگی های خوب رو نمیشناسیم و از جایگاهی که توانایی و لیاقتش رو داریم دور میمونیم. همه این مسائل یه پیام مشترک برای ما داره ؛ که ما نیاز داریم مهارت های ارتباطی رو به زندگیمون اضافه کنیم.
وقتی ما توی ارتباط گرفتن و حفظ ارتباط با دیگران مسئله داریم اگر سهم اشتباهمون رو پیدا نکنیم و در مسیر آگاهی تلاش نکنیم ، برای همیشه خام می مونیم! بعد از اینکه توی کارم ، توی روابطم با آدم های غریبه و آشنا شکست می خورم، دو تا راه دارم!
راه اول: راه بیوفتم این ور و اون ور و به همه دنیا بگم که دیگران با من چه کردن و چقدر ظالم و نامرد بودن و از بی تجربگی من سوء استفاده کردن. یا راه دوم، راه بیوفتم و ضعف ها و کم تجربگی هام رو با آگاهی تقویت کنم و خودم رو برای پیروز شدن مجهز کنم؟
به شما پیشنهاد میکنم در کارگاه ارتباط، انتقاد، مذاکره که ما برگزار میکنیم شرکت کنید. احترام درونی به خودتون رو یاد بگیرین. مهارت های گفتگو رو با هم تمرین کنیم. طرح واره های ذهنمون رو بشناسیم. زبان بدن خودتون و دیگران رو بشناسید. و به کمک اطلاعات و آگاهی های دیگه ای که در طی این کارگاه یاد میگیرید، بتونید رفتار خودتون و دیگران روبا معیارهای درست تحلیل کنید، تابا هم روابط آگاهانه تر و انسانی تری داشته باشیم.
یادمون باشه نمی شه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی می شه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.
هولک و ولک الان با هم دوستن! اما ۵ سال پیش که هولک و ولک با هم دوست شدن اصلا شبیه امروزشون نبودن! پنج سال پیش یه روز هولک یه تصمیمی گرفت. هولک تصمیم گرفت روزی ۱۰ دقیقه برای بدنش وقت بذاره. فقط ۱۰ دقیقه!
و ۱۰ دقیقه ورزش کرد… هر روز. و بعد از یک سال، هلک (۳۳۶۰) دقیقه ورزش کرده بود! در حالی که توی این مدت ولک هیچ تصمیم خاصی نگرفته بود و کار خاصی رو به زندگیش اضافه نکرده بود. و دقیقا خیلی چیزا با همین دقیقه کوچولو عوض شد!
بعضی تصمیم ها و عادت های زندگی ما خیلی خیلی کوچیکن و ظاهرا بی تأثیر؛ ولی علم امروز ثابت کرده که مجموعه این عادت های کوچیک، اثرات بزرگ و عجیبی روی زندگی ما داره و همین عادت های کوچیک کوچیک هستند که سبک زندگی ما و حتی شخصیت ما رو می سازن…!
عادت های غذایی ما، ساعت خواب و بیداریمون، استرس و تنش های فکری و بدنی ما
نگرانی و ترس های ما در مورد بیماری و حتی احساس و باورهای خوب و بد ما در مورد سلامتی روی سطح انرژی بدن ما و روی سلامتی ما تأثیر دارند!
ولی ما واقعا چه قدر بدنمون رو می شناسیم؟ و چقدر از ارتباط تن و روان آگاهیم؟
من از شما دعوت می کنم تا با صمیمی ترین، قدیمی ترین و وفادارترین دوستتون، یعنی بدنتون آشتی کنید و با ما در کارگاه سلامت تن و روان همراه باشید. در کارگاه سلامت تن و روان براتون از چاکراها و مراکز انرژی بدن میگیم؛ یاد می گیرید تا با مراقبه بدنتون رو آروم کنید. انرژی نهفته در بدنتون رو به جریان می اندازیم.
و یادتون می دیم تا کنترل این جریان انرژی رو توی شرایط مختلف به دست بگیرین. یادمون باشه ما حالا حالاها با این بدن، با این دوست و رفیق با معرفت قدیمی کار داریم؛ چون رویاهای بزرگی داریم که قرار با جسم و روان سلامت بهشون برسیم. سبک زندگی ما و البته باورهای ما در بیمار کردن و سلامتی بدن ما تأثیر داره.
یادمون باشه! نمی شه جلوی خیلی از طوفان های زندگی رو گرفت؛ ولی میشه با آگاهی و آمادگی، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند…!
مینا، مدیر بخش حسابداری یه شرکت بزرگه. ابدارچی شرکت اول صبح ،فنجون قهوه رو میگذاره روی میز کار مینا ولی دستش میخوره به لبه فنجون ،و قهوه می ریزه روی میز و بر گ ها و لبا س تمیز و اتو کشیده مینا! مینا سریع از جاش می پره، ناراحت میشه ولی خیلی مودبانه به آبدارچی تذکر میده و اعترا ض میکنه. آبدارچی بعد از کلی عذر خواهی با لبخند از اتاق میره بیرون.
سکانس دوم:
مینا توی آشپزخونه درحال درست کردن سالاد برای شامه. همسر مینا، با یه لیوان آبمیوه میاد میشینه رو صندلی کنار مینا. اما دستش میخوره به لیوان ، ابمیوه میریزه روی میز و لباس سفید خانم و بعد صدای داد و بیداد مینا که وای همه خونه رو کثیف کردی، تو مرد بی ملاحظه ای هستی و کلی عصبانیت. و قهر میکنه و از آشپزخونه میره بیرون.
حالا…پس چی شد؟ یک اتفاق یکسان، در مورد یک آدم، تو شرایط یکسان. ولی دوتا واکنش کاملا متفاوت! پس ببینید عکس العمل ما به اتفاقات و هیجان های مختلف یک فرایند انتخابی و قابل کنترل هست.
عکس العمل ما به هیجانات مختلف، به هوش هیجانی ما برمیگرده. هوش هیجانی یا EQ
ممکنه ما ادم های پرهیجانی باشیم ولی توی تصمیم گیری های هیجانی ضعیف باشیم و خوب عمل نکنیم؛ یعنی هوش هیجانی ما پایین باشه. تجربه ما توی زندگی؛ افزایش آگاهی و دانش و بالارفتن سن میتونه هوش هیجانی مارو ارتقاء بده و قدرت کنترل ما رو توی هیجانات بالا ببره.
خیلی از ماها توی شرایط مختلف، به خاطر خامی و نا آگاهیمون، دچار هیجان توی تصمیم گیری شدیم و انتخاب هایی داشتیم که بعد از زمان کوتاهی از انتخابمون پشیمون و دلسرد شدیم و تعجب کردیم که چرا من این رو انتخاب کردم یا این تصمیم رو گرفتم!
مدیریت هیجان های ما باعث میشه روایط کاری ، عاطفی وانسانی سالم تری داشته باشیم…وقتی هیجانات شریک کاری یا عاطفی مون رو بشناسیم، رفتار شریکمون رو بهتر درک میکنیم. وهمدلی و صمیمیت تو رابطه ما بالا میره و اون موقع است که روابط اگاهانه تری رو خواهیم داشت.
اونچه که شنیدید بخش کوتاهی بود برای اشنایی شما با هوش هیجانی. در کارگاه هوش هیجانی ما شما رو با رفتار و ساختار فیزیولوژیک مغزدر برابر هیجانات اشنا میکنیم؛ الگوریتم و ادبیات تفکر شخصیتون رو میشناسید. و با اگاهی از هیجانات، مهارت های یک ارتباط آگاهانه رو یاد میگیرید.
یادمون باشه هرچه قدر وجه بالغ ما در برابر هیجانات مختلف ، تصمیم بگیره، ما زندگی سالم تر و شاد تری خواهیم داشت. برای بالغ شدن، هیچ خوراکی جز آگاهی و تجربه اندوزی وجود نداره…!
یادمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی میشه با اگاهی و امادگی ، قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.
چرخه تکراری با آدم های تکراری، و نتیجه های تکراری! اینا نشونه هست و پیام داره که داره میگه من یه جا ، یه مسئله حل نشده دارم! من تو یه مسئله ، تو یه تله گیر افتادم!
همه مردها خیانت میکنن …! همه زن ها ، نمک نشناسن…! اصلا مرد خوب نداریم …! من با باورهای غلط ، با تجربه زندگی پدر و مادرم؛با چیزهایی که از زندگی پدر و مادر و عمو و خاله یاد گرفتم ، وارد رابطه میشم…
وقتی باور من اینه، که زنها نمک نشناسن، خب معلومه زن نمک نشناس وارد رابطه می کنم! وقتشه که برای یک بار هم که شده ، انگشت اتهاممون رو از رو دیگران برداریم … و سهم خودمون رو تو رابطه ، پیدا کنیم …!
تا وقتی اشکال کارمون رو نفهمیم ، آدم های تکراری به رابطه دعوت می کنیم …چون اون کسی که باید تو رابطه تغییر کنه منم و باورهای غلط من! ولی من بجای پیداکردن مشکل و حل مسئله ، هی دارم وارد یه چرخه تکراری میشم …
چرخه تکراری با آدم های تکراری … ! فقط اسم و قیافه آدم هاش عوض میشه! اگر هنوز به بهبود رابطتون امیدوارین و اگر از راه هایی که تا حالا امتحان کردین ، ناامید شدین ….بهتون تبریک میگم … وازتون دعوت می کنم که با ما در کارگاه ارتباط زنو مرد همراه باشید …
ما در کارگاه ارتباط زنو مرد برای شما از تفاوت های ذهنی و جسمی زن و مرد می گیم و اینکه اصلا چرا پیوند بین روان زن و مرد باید اتفاق بیوفته! و با مسائلی از دنیای زنان و مردان آشنا میشید ، که حیرت زدتون میکنه!
یادمون باشه اکثر ما مهارت های رابطه رو بلد نیستیم و تازمانی که مهارت های درست ارتباط رو یاد نگیریم، اشتباهات زندگی پدر و مادر و اطرافیانمون رو تکرار میکنیم. چون ما تا خودآگاه اون نوع رابطه و اون نوع زندگی رو یاد گرفتیم.
و یادمون باشه هرچی بزرگتر میشیم، بیشتر میفهمیم که زندگی اون قدرها هم که بهمون گفتن پیچیده نیست…! این باورها و ناآگاهی های ماست که شرایط ما رو پیچیده میکنه. کسانی که امروز برای آگاهیشون سرمایه گذاری میکنند، فردا از میوه و برکات این آگاهی در زندگیشون لذت میبرند.
نمی شه جلوی خیلی از طوفان های زندگی رو گرفت ولی می شه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند!
اریک برن میگه ما برای موفقیت و خوشبختی آفریده شده ایم. با خودم فکر کردم، آیا واقعا من خوشبختم یا حداقل تو مسیر خوشبختی هستم. بعد به این فکر کردم که اصلا خوشبختی برای من یعنی چی؟ حالا می خوام از شما بپرسم که آیا شما انسان خوشبختی هستید؟ تعریف شما از یک زندگی خوب و شاد چیه؟
برخی خوشبختی و شادی رو توی تفریح و رفاه و پول و رفیق میدونند. بعضی وقتی خوشحالند که یک رضایت نسبی از خودشان داشته باشد .مثلا وقفی قابلیت ها و توانایی هاشون رو گسترش میدن.
پس ببینید چیزی که از نظر من خوشبختی و شادی حساب میشه با تعریف یکی دیگر از خوشبختی متفاوت هست و نمیشه یه نسخه برای همه پیچید. پس شادی و شادکامی من به انتظارات من از زندگی بستگی داره. باورهای مثبت و منفی ما نسبت به زندگی، به شدت روی شادی و احساس ما به زندگی تاثیر دارن. همین باور های مثبت و منفی از ما آدمهای خوشبین و بدبینی می سازه که دوتا سبک زندگی کاملا متفاوت دارن و احساسشون نسبت به زندگی، احساس ارزشمندی و یا بی ارزشی خواهند بود.
حالا یه سوال؛ جنس آدم های دور و بر شما چه جوریه؟ آیا همنشینی با اونا شما را به زندگی امیدوارتر میکنه یا احساس سرخوردگی و قربانی بودن را در شما زنده می کنه؟
من برای شما یک پیشنهاد دارم. پیشنهاد میکنم که در جلسات کارگاه شادمانی و شادکامی ما شرکت کنید و وارد اکیپ های آدم های شاد و خلاق بشید. یادمون باشه اینکه چطوری زندگی کنیم غریزی نیست، بلکه یک مهارت هست.
در کارگاه شادمانی و شادکامی با تفاوت بین لذت بردن رضایت و خرسندی آشنا میشید. مهارت های شاد بودن رو یاد می گیرید و با هم دیگه اولین قدم ها رو برای یک زندگی شادِ پایدار بر می داریم. یادمون باشه شاد بودن یک هنر و هنری آموختنی است. حولسمون باشه نمیشه جلوی طوفان های زندگی رو گرفت، ولی میشه با آگاهی و آمادگی قایق زندگی را به سلامت به مقصد رسوند.
شما جز کدوم دسته از آدما هستید؟ یه دسته هستند که اعتقاد دارند شرایط زندگی پدر و مادرشان باعث شده خوشبخت نباشند و زندگی موفق نداشته باشند. یه دست هم نظرشون اینه که زن و بچه جلوی پیشرفتشون رو گرفته و اگه اونا تو زندگیشون نبودند، الان شرایط خیلی بهتری داشتند و آدم های خارق العاده ای بوده اند. یه دست هم هستند که اتفاقا کم هم نیستند، اینها به شدت معتقدند که جامعه، دولت، حکومت و خلاصه ساختار مدیریتی حاکم شرایط را برای او را سخت کرده و اینا دارن توی شرایط از دست میرند.
یعنی باید از طرف دولت و حکومت ساپورت می شدند و چون حمایت نشدند، نتونستند پیشرفت کنند و موفق بشن. اما یه عده ای هم هستند که اعتقاد دارن خداوند عالم در حقشون کوتاهی کرده. میگن ما تو یک کشور درست حسابی که به دنیا نیومدیم که هیچ، خانواده و کس و کار درست حسابی هم که نداشتیم. حتی خود خدا هم استعداد و توانایی خاصی به ما نداده که بتونیم آدم های موفق و شایسته ای باشیم. خلاصه اینکه میگن از هیچی شانس نداشتیم.
اما حالا یک نکته؛ ما در روز از اخبار، از این ور، یا اصلا به این دور و بری هامون کسانی رو میبینیم، یا داستان کسانی را میشنویم که خانواده موفقی نداشته اند یا اصلاً پدر و مادری نداشتن، شرایط مالی مناسبی هم نداشتند و اتفاقاً از بعضی از نعمت های عادی هم محروم بودند. مثلاً معلولیت یا بیماری خاصی داشتند و خلاصه شرایط زندگی شون مناسب نبوده، ولی الان انسانهای موفقی شدند و به جاهای خوبی رسیدند/.
اگر از من بپرسن میگم زندگی این ادم ها فقط و فقط یک نکته داره. اونم اینه که این آدم ها تصمیم گرفتن به جای غر زدن و شکایت کردن مسئولیت همه زندگیشون رو خودشون به عهده بگیرند. در واقع اونا به دنبال مقصر نرفتند. منتظر هم ننشستن که یکی بیاد و نجاتشون بده فقط یه روزی یک جایی تصمیم گرفتند مسئولیت زندگی شون رو خودشون قبول کنن. یادمون باشه اولین قدم و مهمترین قدم برای تغییر شرایط ،پذیرش شرایط هست.
اما سوال اینجاست که از کجا بدونیم که با قبول این شرایط باید چه جور زندگی کنیم؟ ما در کارگاه اختیار، انتخاب و مسئولیت پذیری به شما از قدرت فوق العاده اختیار میگیم و با هم یاد می گیریم که چجوری میشه از یک زندگی اجباری و تک انتخابی به سمت زندگی با انتخاب های آگاهانه سفر کنیم. زندگی با باور به قربانی شدن و مجبور بودن و زندگی اختیاری با پذیرش انتخاب همه شرایط موجود، دو سبک زندگی کاملا متفاوت هستند. فقط این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم آیا میخواهیم از روی صندلی قربانی بلند بشیم یا نه. یادمون باشه نمیشه جلوی خیلی از طوفانهای زندگی را گرفت، ولی میشه با آگاهی و آمادگی های زندگی رو به سلامت به مقصد رسوند.
به روزی پدری توی خانواده ای از دنیا رفت. حالا چند سال بعد زندگی خانواده چه جوری بود؟ پسر بزرگ خانواده از اینکه پدر و سختی و مصیبت دیده بود و همه تلاشهای پدر را ندیده بود تصمیم گرفته بود که توی سختی ها جا نزنه و زندگیش رو اونجوری که دوست داره بسازه. اما پسر کوچکتر خانواده اونم سختی ها و مصیبت پدر را دیده بود، اما تلاش های پدر رو ندیده بود؛ یعنی نخواسته بود که ببینه. اون تصمیم گرفته بود زندگی رو همینطوری سخت و مشقت بار تحمل کنه.
در نهایت هم پسر کوچکتر خانواده معتاد شده بود و تنها زندگی می کرد. ببینید یه اتفاقایی یکسانی توی یک خانواده از یکی مرد ساخت و روح جنگجویی اون پسر رو بیدار کرد، ولی دیگری رو به سمت نابودی برد و وجهه جنگجوی پسر دیگر را کشت .
خب به نظرتون از این داستان میشه چه نتیجه ای گرفت؟ ببینید اتفاق هایی که در ما می ذاره میتونه مبنای هدف گذاری زندگی ما باشه .یعنی بخش زیادی از تصمیم گیری ها و هدف گذاری های ما توی زندگی، توی عقده ها و زخم های زندگی ما ریشه داره.
حالا سوال اینه. هدف های اصیل و درست زندگی من چیه؟ هدف های اشتباه و مسموم زندگی من چیه؟ برای چه اهدافی وقت و انرژی باید براش مصرف بشه؟
اگه دنبال پاسخ این سوالات هستید، در کارگاه انگیزه و هدف همراه ما باشید. ما شما را با اصول هدف گذاری آشنا می کنیم و به شما یاد میدیم که توانایی و انگیزه تان را برای پیگیری اهداف اصیل و واقعیتون به کار بگیرید و درست برنامه ریزی کنید
یادمون باشه ما خیلی فرصت نداریم که همه مسیرهای مختلف برای هدف های زندگیمون رو تست کنیم. ما میتونیم مهارت هایی به دست بیاریم تا درست ترین راهها رو برای هدف های زندگیمون انتخاب کنیم. اما میتونیم مهارت هایی بدست بیاریم که درست ترین راه ها رو برای هدف های زندگیمون انتخاب کنیم. نمیشه جلوی خیلی از طوفانهای زندگی رو گرفت ولی میشه با آگاهی و آمادگی های کسب شده، زندگی را به سلامت به مقصد رساند.
هوش هیجانی را می توان مهارت فرد در کنترل و هدایت هیجان ها و احساساتش دانست. از همین رو یا شرکت در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی یکی از راهکارهای مؤثر برای درک بهتر این مسئله و افزایش هوش هیجانی است.
کسب شناخت بیشتر درباره خود و دیگران، و افزایش خودآگاهی، از جمله عوامل کلیدی برای برقراری ارتباطی مؤثر و بادوام با دیگران است. برای درک و به کارگیری هوش هیجانی به تحقیقات جامع و کاملی نیاز است. بسیاری بر این باورند مهمترین عوامل دست یابی به موفقیت مهارت های فنی و ضریب هوشی هستند و به همین خاطر کمتر به هوش هیجانی توجه نشان می دهند، حال آنکه هوش هیجانی اگر از اهمیت بیشتری نسبت به دو مورد دیگر برخوردار نباشد، کم اهمیت تر هم نیست.
شناخت هوش هیجانی با شرکت در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی
برای برقراری روابط بین فردی یکی از مهمترین مسائلی که باید مد نظر قرار بگیرد، مهارت در شناخت و تشخیص هیجاناتی است که در ما و دیگران وجود دارد. چگونگی بروز دادن این هیجانات و مدیریت آن ها هم از اهمیت بسزایی برخوردارند.
هوش هیجانی چه برای موفقیت فردی، و چه برای کسب موفقیت در حوزه کسب و کار نقشی کلیدی دارد و به صاحبان مشاغل و کارکنان این امکان را می دهد که با سهام داران فعالیت های خود روابطی مؤثر برقرار کنند.
همچنین کسب اطلاعات بیشتر و شناخت دقیقتر چند و چون هوش هیجانی به فرد این امکان را می دهد که از تأثیر هیجانات بر افکار، تصمیمات و اقداماتش درک بهتری پیدا کند. به دلیل عوامل یاد شده است که امروزه در حوزه روانشناسی اهمیت ویژه ای به این مسئله داده می شود و برگزاری کارگاه روانشناسی هوش هیجانی به مراتب فراگیرتر از گذشته شده است.
با شرکت در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی و پیدا کردن درک بهتری از این مسئله قادر خواهید بود علاوه بر افزایش میزان خودآگاهی خود اقدام به طرح ریزی برنامه های کاربردی برای افزایش میزان مهارت کارکنان خود کنید (اگر صاحب کسب و کاری هستید). از دیگر مزایای این شناخت می توان به مرتبط شدن با دیگران بر پایه اعتماد دو طرفه، و مدیریت این رابطه اشاره کرد. با شرکت در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی به مرور زمان ابزارهایی در اختیارتان قرار خواهد گرفت که با استفاده از آن ها قادر خواهید بود مهارت بیشتری در نشان دادن واکنش به هیجانات خود و دیگران نشان دهید.
زمانی که هوش هیجانی فرد افزایش پیدا می کند و درک بهتری از چند و چون آن به دست می آورد، قادر خواهد بود مسیر بهسازی مسائل مختلفی قدم بردارد که از جمله مهمترین آن ها می توان به برقراری ارتباط، کار تیمی و گروهی، رهبری و هدایت دیگران، انعطاف پذیری و بهبود کارایی کارکنان اشاره کرد.
هوش هیجانی عاملی کلیدی در موفقیت و کارایی
اخیرا تحقیقاتی درباره فعالیت های صورت گرفته در محیط های کاری و سازمانی انجام شده است و نتایج حاکی از آن بوده که میان میزان هوش هیجانی مدیر فعالیت ها با میزان و چگونگی کار کارکنان ارتباطی مستقیم وجود دارد. همچنین هر چه هوش هیجانی مدیر سازمانی به خصوص بیشتر بوده است، خدمات و محصولات ارائه شده و تولید شده در سازمان در اختیار عده بیشتری از افراد قرار گرفته است و در نهایت سود بیشتری عاید سازمان شده است. علاوه بر این در میان کارکنان نیز این مسئله صدق می کند و با استناد به نتایج همین تحقیقات هر چه هوش هیجانی کارکنان بیشتر بوده است، کارایی بهتری برای سازمان داشته اند.
در حال حاضر هوش هیجانی به عنوان عاملی کلیدی در موفقیت و کارایی کارکنان و مدیران کار شناخته می شود. این نکته را باید به خاطر داشته که مدیران موفق کسانی هستند که پیش از هر چیز دیگری قادر به هدایت درست خودشان باشند (پیش از آن که بخواهند دیگران را هدایت کنند). شرکت در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی و پیدا کردن درک بهتری از این مسئله به شما این امکان را می دهد که هیجانات خود را به شیوه ای کارآمدتر کنترل کنید و درک بهتری از هیجانات افراد دیگر پیدا کند. به عبارت دیگر با کسب این شناخت می توانید روابط تان با دیگران را تحت کنترل قرار دهید.
بنا به آمار منتشر شده آن دسته از مدیرانی که هوش هیجانی گسترده تر و بهتری نسبت به دیگران دارند، در کنار مزایای دیگری چون بهبود روابط که به خاطر این ویژگی نصیب شان می شود، از گروهی با انگیزه تر از کارکنان بهره می گیرند.
اگر قصد راه اندازی کارگاه روانشناسی هوش هیجانی داشته باشید، می توانید برنامه ریزی برای شروع فعالیت ها را به گونه ای ترتیب دهید که به هر یک از مزیت هایی که تا کنون عنوان شده اند، دست پیدا کنید (چگونگی رفتار کردن با همکاران و مشتریان، مدیریت تغییر در فعالیت ها، انعطاف پذیری، رهبری و هدایت دیگران با استفاده از هوش هیجانی، درگیر کردن کارکنان در فعالیت های مختلف و مدیریت خود).
مباحث و محتوای کلیدی ارائه شده در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی
در ادامه مطلب قصد داریم شما را با تعدادی از مهمترین مباحثی آشنا کنیم که معمولا در کارگاه روانشناسی هوش هیجانی مطرح می شوند. به این صورت قادر خواهید بود شناخت بیشتری در مورد این کارگاه ها پیدا کنید و چه قصد شرکت در این گونه کارگاه ها را داشته باشید و چه قصد راه اندازی، می توانید مباحثی که در ادامه مشاهده خواهید کرد را مورد مطالعه بیشتر قرار دهید:
توصیف و ارائه تعریفی مشخص از هوش هیجانی
درک شناختی بیشتر از مدل های استفاده کاربردی از هوش هیجانی
پی بردن به چند و چون هیجانات و محرک های رفتاری
شناخت قوانین و مقرراتی که درباره تکنیک های مرتبط با هیجانات وضع شده اند و افزایش توانایی در مدیریت هیجانات
درک بهتر ابزارها و مهارت هایی که با استفاده از آن می توان رفتاری انعطاف پذیرتر داشت و با توانایی بیشتری از هیجانات استفاده کرد
افزایش توانایی در شناخت هیجانات دیگر افراد به منظور برقراری ارتباطی مؤثر با آن ها و درک کردن بهترشان
شناخت بهتر صلاحیت های مد نظر از کنترل هیجانات که عبارتند از: خودآگاهی، وضع قوانین برای خود، انگیزه سازی، همدردی با دیگران و به دست آوردن مهارت های بین فردی
ارتباط مباحث مطرح شده درباره هوش هیجانی با دیگر حوزه های روانشناسی کاربردی از جمله عصب شناسی، روانشناسی مثبت و رهبری و هدایت مبتنی بر کارکرد مغز.
همچنین باید به خاطر داشت که پیش از برگزاری کارگاه روانشناسی هوش هیجانی می توانید ابزارهای گوناگونی که در این کارگاه ها مورد استفاده قرار می گیرند را به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار دهید و با استفاده از اطلاعات حاصل شده اقدام به توسعه هوش هیجانی افراد و گروه های مد نظر خود، به شیوه دلخواه کنید.
نظر دانیل گلمن درباره هوش هیجانی
دانیل گلمن یکی از افرادی است که در حوزه روانشناسی به خوبی او را می شناسند و تا کنون کتاب ها و مقالات تحقیقاتی زیاد و با اهمیتی را به رشته تحریر در آورده است. او به مدت دوازده سال اقدام به نوشتن مقالات تحقیقاتی برای روزنامه نیویورک تایمز کرد. از جمله مباحثی که بیشتر مورد توجه او بودند می توان به علوم رفتاری و چگونگی کارکرد مغز اشاره کرد. در ادامه دو نقل قول از او عنوان خواهیم کرد که در ارتباط با هوش هیجانی عنوان شده اند. به این صورت قادر خواهید بود درک بهتری از اهمیت کارگاه روانشناسی هوش هیجانی به دست آورید:
«اگر توانایی کنترل توانایی های مرتبط با هیجان خود را نداشته باشید، اگر به خودآگاهی کافی دست نیافته باشید، اگر توانایی کنترل و مدیریت هیجانات ناراحت کننده خود را نداشته باشید، اگر توانایی همدردی با دیگران و برقراری روابط مؤثر با آن ها را نداشته باشید، آن گاه دیگر تفاوتی نمی کند که چه اندازه با هوش و استعداد باشید، بدون ویژگی های یاد شده امکان پیشرفت چندانی نخواهید داشت.». «برای دست یابی به موفقیت، داشتن شخصیتی کامل و سالم، و برای شاد زندگی کردن و دست یابی به موفقیت هایی پایدار در زندگی، یکی از مهمترین عواملی که باید مد نظر قرار دهید داشتن مجموعه ای مشخص از مهارت های مرتبط با کنترل و مدیریت هیجانات است. اکتفا کردن به مهارت های شناختی که صرفا به وسیله میزان ضریب هوشی افراد مورد سنجش قرار می گیرند به شما در دسترسی به موفقیت های یاد شده کمک نخواهد کرد.».
هدف از برگزاری کارگاه روانشناسی هوش هیجانی چیست؟
در ادامه دو نمونه از اهدافی را عنوان خواهیم کرد که در دو کارگاه روانشناسی هوش هیجانی برای افراد شرکت کننده در آن مد نظر قرار گرفته شده بود تا بتوانید درک بهتری از این مسئله داشته باشید. اهداف دسته اول متعلق به کارگاهی است که در دبی برگزار شد و دسته دوم متعلق به کارگاهی است که در مالزی:
دسته اول اهداف:
پیدا کردن خودآگاهی صادقانه و دقیق
نظارت و تطبیق دادن هیجانات و رفتارها به منظور دست یابی به مزیت ها و اهداف مختلف
داشتن اثری مثبت بر روی هیجانات و انگیزه های افراد دیگر
توسعه و گسترش گروه هایی با هوش هیجانی بالا
به وجود آوردن جوی که در آن به هوش هیجانی اهمیت داده می شود
دسته دوم اهداف:
ارائه تعاریفی مشخص از هیجانات و هوش هیجانی
متمایز کردن هوش هیجانی از دیگر انواع هوش که در مباحث روانشناسی مطرح می شوند
مشخص کردن اهمیت هوش هیجانی بالا برای موفقیت در کار، زندگی و داشتن روابطی کارآمد
افزایش خودآگاهی
افزایش توانایی برای بازیابی پس از تجربه های ناخوشایند (یا قرار گرفتن در محیط های ناخوشایند)
اگر بخواهید درباره روانشناسی انسان اطلاعات بیشتری به دست آورید یا آن که از لحاظ سلامت ذهنی به سطح مطلوب برسید، یکی از بهترین راهکارهایی که برای دست یابی به اهداف یاد شده در کوتاه مدت می توانید روی آن حساب کنید، شرکت در کارگاه های روانشناسی است (یا اگر این گونه کارگاه ها را در دسترس خود نداشته باشید، می توانید با مطالعه روند کارگاه های گذشته اطلاعات ارزشمندی به دست آورید). پیش از هر چیز بهتر است تعریفی کلی از کارگاه های روانشناسی ارائه شود تا درک بهتری از روند کاری آن ها به دست آورید. با ما همراه باشید.
تعریف و کاربرد کارگاه های روانشناسی
کارگاه های روانشناسی عموما به دوره های آموزشی کوتاهی گفته می شود که هدف از برگزاری آن ها توسعه مهارتی به خصوص یا کسب اطلاعات بیشتر درباره مفهومی مشخص است.
کارگاه های روانشناسی برگزار شده در رابطه با سلامت ذهنی غالبا غیر رسمی هستند (افراد یا نهادهای غیر دولتی و خصوصی اقدام به راه اندازی آن می کنند) و روند پیش رفتن کارگاه ها به گونه ای است که تمامی افراد شرکت کننده در آن در ارتباط متقابل با یکدیگر قرار می گیرند: به این معنا که مربیان و دیگر شرکت کنندگان حاضر در کارگاه در گفتگوهای مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، مطالبی را ارائه می کنند و با فعالیت هایی از این قبیل، سعی می کنند تا با همراهی یکدیگر با ایده ها و تکنیک های جدیدی آشنا شوند. از دیگر ویژگی های این کارگاه ها می توان به خودمختار بودن آن ها و محدود بودنشان از لحاظ زمانی اشاره کرد. دوره های آموزشی برگزار شده در دانشگاه ها و سطوح آکادمیک، معمولا به ماه ها زمان نیاز خواهند داشت و این در حالی است که برگزاری و اتمام کارگاه های روانشناسی معمولی به زمانی بین یک ساعت تا چند روزه احتیاج خواهد داشت و از این حیث برای تمامی افراد شرکت کننده در آن بسیار کاربردی خواهد بود (از جمله این افراد می توان به درمانگران، روانشناسان، مددکاران اجتماعی و عموم مردم جامعه اشاره کرد). مزیت دیگر کارگاه های روانشناسی این است که تمامی اطلاعات در همان طول برگزاری جلسه ارائه می شود و با این اوصاف دیگر به کار در خانه و مطالعه اضافی نیازی نخواهد بود .
برای برگزاری کارگاه های روانشناسی به تعدادی معمولا مشخص از افراد نیاز است که عبارتند از:
گروهی نسبتا کوچک (گروه های شش تا پانزده نفره) متشکل از عموم مردم جامعه،
تعدادی از افراد که به عنوان تیم و یا در زمینه های مرتبط با یکدیگر فعالیت و تحقیق می کنند،
و در نهایت تعدادی از افراد که به مبحث مطرح شده در کارگاه های روانشناسی علاقه داشته باشند و در آن زمینه تجربه داشته باشند.
کارگاه های روانشناسی برای چه کسانی مناسب است؟
کارگاه های روانشناسی بیش از هر کس دیگری برای آن دسته از افراد شاغلی مناسب است که بیشتر ساعات روز خود درگیر کار هستند و معمولا همین دسته از افراد هستند که سبب برگزاری و پیشبرد فعالیت کارگاه ها می شوند. تعداد نسبتا محدود افرادی که در این کارگاه ها شرکت می کنند هم باعث می شود تا هر شرکت کننده امکان شنیده شدن توسط دیگران را داشته باشد و در زمان کوتاهی به پاسخ دلخواه برای سؤالات خود برسد.
نکته دیگر این که برگزاری کارگاه های روانشناسی علاوه بر مردم عادی برای روانشناس های تازه کار هم می تواند بسیار نتیجه بخش باشد و این افراد می توانند با شرکت در کارگاه ها تجربه بسیار ارزشمندی در حوزه کاری خود پیدا کنند و با مسائل و مشکلات روحی و عاطفی عده ای از مردم آشنا شوند. در بسیاری از موارد مشاهده شده است که درمانگران شرکت کننده در این کارگاه ها پس از اتمام دوره کارگاه و مشاهده نتایج به مزیت های کارهای جمعی پی برده و در آینده کاری خود از این ویژگی بهره گرفته اند.
مزیت کارگاه های روانشناسی
به طور کلی اگر قصد فعالیت در حوزه روان درمانگری را داشته باشید، شرکت در کارگاه های روانشناسی سه مزیت عمده برایتان به همراه خواهد داشت که عبارتند از:
درک بهتر این موضوع که چگونه می توان مفهومی تازه را به دیگران آموزش داد،
امکان مورد سنجش قرار دادن نتایج مطالعات و تحقیق های دوران تحصیل بر مردمی که داوطلبانه اقدام به شرکت در کارگاه کرده اند،
پیدا کردن درک بهتری از چگونگی توضیح دادن اختلالات و مسائل ذهنی برای عموم مردم.
در ادامه مقاله اطلاعاتی جامع درباره برخی کارگاه های روانشناسی برگزار شده در اختیارتان قرار خواهیم داد تا درک بهتری از هدفی که این گونه کارگاه ها دنبال می کند پیدا کنید.
نمونه هایی از کارگاه های روانشناسی برگزار شده در نقاط مختلف جهان
۱- کارگاه درمان متمرکز بر هیجان، محل برگزاری: سنگاپور
با توجه به مباحث مطرح شده در این شیوه درمانی، هیجانات به طور کلی این ویژگی بالقوه را دارند که قابل تطبیق هستند و در صورتی که به کار گرفته شده و فعال شوند، می توانند به فرد کمک کنند تا تغییر کند. رویکرد در این روش درمانی بر اساس این عقیده است که هیجان، در معنا و مفهوم اساسی خود، سیستمی است قابل تطبیق و درونی که با گسترده شدن به مرور زمان به انسان در جهت بقا و پیشرفت کمک کرده است.
برای نمونه هدف از برگزاری این کارگاه روانشناسی این بوده است که شرکت کنندگان در آن بتوانند با کارایی بیشتری هیجانات خود را بشناسند و نیز قادر به مدیریت و تغییر هیجانات به شکل دلخواه باشند. در نتیجه این شناخت و توانایی شرکت کنندگان قادر خواهند بود تا درک بهتری از معنا و اطلاعات مهم راجع به خود و جهان اطرافشان که با هیجانات مرتبط هستند پیدا کنند و در کنار آن بتوانند با استفاده از این اطلاعات زندگی به مراتب بهتری را تجربه کنند.
برای هر یک از کارگاه های روانشناسی، پیش از آن که شروع به فعالیت کنند، محتوایی در نظر گرفته می شود که افراد با استفاده از آن قادر خواهند بود بسته به نیازهای خود هر یک از این کارگاه ها را که صلاح می دانند، انتخاب کنند. برای نمونه از جمله محتوای ارائه شده پیش از شروع کارگاه یاد شده در سنگاپور می توان به این موارد اشاره کرد: شناخت و به کارگیری هیجانات، تمرکز بر هیجانات، شناخت هیجانات تحریک کننده، مکالمه های دو نفره، دسترسی به هیجانات قابل تطبیق و شناخت و طرحواره های ناسازگار ابتدائی و … . در نهایت هم می توان اطلاعاتی درباره شخص یا اشخاصی مشاهده کرد که وظیفه راه اندازی و هدایت این کارگاه ها را به عهده می گیرند. در این کارگاه برگزار شده در سنگاپور برای نمونه پروفسرو جیان واتسون این وظیفه را به عهده داشته است.
۲- کارگاه علم و هنر رهبری دکتر پائول براون، محل برگزاری: هنگ کنگ
این مورد یکی دیگر از کارگاه های روانشناسی است که طبق اطلاعات منتشر شده از آن، برنامه ای نه ماهه بوده است و افراد شرکت کننده در آن مدیران و صاحبان مشاغلی بوده اند. هدف از برگزاری این کارگاه این بود که اطلاعات جامعی درباره چگونگی تأثیر مغز بر عملکرد انسان در حین هدایت و رهبری دیگران مطرح شود. این اطلاعات با توجه به مطالعات انجام گرفته در علم عصب شناسی کاربردی به دست آمده بود.
با توجه به همین اطلاعات، شرکت کنندگان در آن پس از پایان دوره نه ماهه به دو نتیجه مهم دسترسی پیدا می کردند که عبارت بودند از:
درک بهتر چگونگی عملکرد مغز و طرز کار مکانیسم های شناختی و هیجانی آن برای کنترل رفتار فرد.
استفاده از اطلاعات یاد شده در مورد اول برای هدایت و رهبری کارکنان و زیردستان.
از جمله محتوای ارائه شده در این کارگاه برگزار شده در هنگ کنگ می توان به این موارد اشاره کرد: مغز و چگونگی عملکرد آن (البته آن چه بشر از عملکرد مغز می داند و فکر می کند که درست است)، ذهن انسان و چگونگی عملکرد آن، هیجان به عنوان علت اصلی تمامی فعالیت ها و … . پیشتر از این هم عنوان شد که دکتر پائول براون وظیفه هدایت و کنترل این کارگاه روانشناسی را به عهده داشته است.