discussion

صحبت همیشگی بر سر مسائل مورد اختلاف

درود بر شما

در مورد دنیای مطلوب در تئوری انتخاب دکتر گلسر اشاره ای داشتم…

و در این مورد فیلم انیمیشن inside out رو معرفی کردم‌…

در این فیلم یک دختربچه خندیدن و خوش گذراندن با پدر و مادرش و بازی هاکی و موارد دیگه ای رو در دنیای مطلوب خودش قرار داده که با وخیم شدن رابطه او با والدینش ،

اون موارد رو از دنیای مطلوبش بیرون میندازه

البته این موقتی اتفاق می افته و با درست شدن رابطه دوباره همه چیز درست می شه…

 

آقای گلسر معتقد هست که خشنودی ما بسیار به روابط ما بستگی داره

روابط با افراد نزدیک، پدر و مادر، خواهر برادر ، همسر و…

هنگامی که یکی از روابط ما دستخوش ناملایمات بشه ذهن ما مشغول می شه و خشنودی ما رو تحت تاثیر قرار می دهد

پس یکی از مواردی که در دنیای مطلوب مون قرار می دیم و اونها بخش عظیمی از خشنودی ما رو تامین می کنند روابطمون با نزدیکانمون هست

دنیای مطلوب ما ، دنیایی در ذهن ماست که هر چیزی رو که خشنودمون می کنه در اون جا می دیم و اگر خشنودمون نکنه در اون دنیای مطلوبمون راهش نمی دیم…

به طور مثال وقتی که پدری در دنیای مطلوب فرزندی قرار بگیره، هرچه که پدر بگه انجام می ده

اگر پدر پرسپولیسی باشه اون پرسپولیس رو در دنیای مطلوبش قرار می ده، یعنی اگر پدر در دنیای مطلوب فرزند باشه اون چیزهایی که در دنیای مطلوب پدر هست وارد دنیای مطلوبرفرزند هم می شه…

اشاره ای داشتم که چطور بتونیم وارد دنیای مطلوب کسی بشیم…

از دوستان کسی فیلم inside out رو بعد از معرفی من دید؟

از دوستان کسی یادش هست که چطور وارد دنیای مطلوب کسی بشیم؟

در مورد هفت عادت مخرب از روانشناسی کنترل بیرونی یادتون هست؟

در مورد هفت عادت مفید روانشناسی کنترل درونی چطور؟

با اجرای هفت عادت کنترل درونی می تونیم که وارد دنیای مطلوب طرف مقابلمون بشیم…

یکی از این هفت عادت کنترل بیرونی، صحبت همیشگی در خصوص موارد مورد اختلاف هست…

قراری بزاریم که در مورد مشکلاتمون صحبت کنیم

اونها رو نزاریم که روی هم تلبار بشند و یهو منفجر بشند و رابطه رو از بین ببرند

اگه در اون موارد صحبت نکنیم ممکنه که به طور ناگهانی به صورت های عادت های کنترل بیرونی مثل غر زدن یا عیب جویی کردن بروز بکنند…

اگر زوجین در هفته یک شب رو به این اختصاص بدن که در مورد مسایلی صحبت کنند که فکر می کنند لازم هست تصحیح بشند ، دیگه کمتر پیش میاد که دعواطون بشه…

همکارها هم با همین شیوه میتونند که با هم قراری بزارند و در مورد مشکلات کاری و رابطه ای با هم صحبت کنند…

 

 

البته یکی از عادت های کنترل درونی تشویق هست… و می شه وقتی که در مورد مسائلمون صحبت می کنیم در مورد مواردی هم که راضی هستیم تشویق هم انجام بدیم…

 

برای صحبت در خصوص موارد مورد اختلاف می شه از روش دریافت بازخورد استفاده کرد

به این صورت که اگر بدونیم که طرف مقابل حرفی برای گفتن داره ولی نمی گه می تونیم ازش بپرسیم که به کیفیت رابطه از یک تا ۱۰ چند امتیاز می ده

اگر به طور مثال گفت ۸… می پرسیم چطور می شه به ۱۰ رسید….

سعی کنیم همواره در خصوص مسایلمون صحبت کنیم و توقع نداشته باشیم که طرف مقابلمون همه چیز رو خودش بفهمه…

هیچ کس کامل نیست… این اسم یک کتاب هم هست…

 

 

از اونجاییکه ما برای گفت و گوش تمرین نداشتیم از صحبت در مورد مسایلمون دوری می کنیم…

شاید بدونیم که باید صحبت کنیم ولی نمی دونیم چطور شروع کنیم و چطور ادامه بدیم و گاهی هم شروع می کنیم و به دعوا ختم می شه بنابراین دفعات بعد ترجیح می دیم صحبت نکنیم

 

به جای اینکه عقب نشینی کنیم، سعی کنیم روش های گفت و گوش رو یاد بگیریم و تمرین کنیم

 

در بعضی از کارگاه ها به این موضوع هم می پردازم…

ادامه صحبت در مورد عادات دیگه ی کنترل درونی بماند برای شب های بعد…

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

emotions

شناخت هیجان های اصلی

درود بر همرهان عزیز

 

اگر خاطرتون باشه از تئوری انتخاب ماشین رفتار با چهار چرخ احساسات، فیزیولوژی، فکر و عمل رو براتون توشتم…

هر رفتاری در تئوری انتخاب آقای دکتر گلسر از چهار جز تشکیل شده که معادل چهار چرخ ماشین در نظر گرفته شدند..

دو چرخ عقب فیزیولوژی و احساس و دو چرخ جلو فکر و عمل هستند…

در کارگاه مدیریت هیجان ها یعنی ارتقا هوش هیجانی هم مطرح می شه که ما احساسمون رو نمی تونیم تغییر بدیم اما فکر مون رو می تونیم تغییر بدیم…

چرخ های جلوی ماشین رو می شه با فرمون ماشین به جهات مختلفی هدایت کرد… فکر و عملمون رو می تونیم به همین ترتیب جهت بدیم

به طور مثال با دویدن در جا که یک عمل هست می تونیم ضربان قلبمون رو افزایش بدیم یا حتا با تمرکز که فکر هست می شه ضربان قلب رو کاهش یا افزایش داد که همان فیزیولوژی بدن هست…

 

پس با جهت دادن به عمل و فکرمون، فیزیولوژی که یکی از چرخ های عقب در ماشین تئوری انتخاب هست به دنبال چرخ های جلو تغییر می کنه

چرخ های جلو ماشین به هر سمتی که جهت داده بشند چرخ های عقب هم پیرو اونها خواهند بود

حال اگر فکرمون که یکی از چرخ های جلو هست از غم به شادی جهت بدیم احساسمون هم از غم به شادی تغییر می کنه…یا اگر خودمون بخواهیم که به موسیقی غمگین گوش بدیم و فکرمون رو غم انگیز کنیم احساس غم در پی خواهد اومد

حال که می دونیم چطوری از طریق جهت دادن به عمل و فکرمون احساسمون رو تغییر بدیم اگر احساس ها رو بشناسیم و بدونیم که چه چیزهایی می تونند اونها رو فراخوانی کنند هرگاه که لازم شد می تونیم احساساتمون رو تحت کنترل داشته باشیم

هیجان ها یا احساس های اصلی ما ترس، غم، شادی، خشم و شرم هستند

درک و شناسایی هیجان های خودمان و دیگران برایمان سه ارمغان اصلی به همراه دارند

۱ هیجانها در مورد قضاوتهایمان به ما اطلاعات می دهند

۲ به ما می گویند چگونه رفتاری در پیش بگیریم

۳ سودهای جانبی بسیاری دارند از جمله جنبه های غیرقابل رویت (احساسات) افراد دیگر را برای تعامل بهتر به ما می نمایانند

توضیح در مورد شماره ۱ اینه که هیجانی که در ما رخ داده مثل ترس این اطلاعت رو به ما می ده که ما به طور مثال ریسمان سیاه و سفید رو به مار تشبیه کردیم و ترسیدیم…

توضیح در مورد شماره ۲ اینکه حال که متوجه شدیم ترسیدیم چه رفتاری باید در پیش بگیریم درسته، آیا باید هنگام ترسیدن فرار کرد؟ این ممکنه به طور اتوماتیک انجام بشه یا با فکر کردن

 

توضیح در مورد شماره ۳ این هست که ما می تونیم از طریق حالات چهره ، صدا ، حالت بدن و حرکات فیزیکی دیگه ی یک نفر تا حدودی به هیجان فرد مقابل پی ببریم و با اون همدلی و همراهی کنیم یا واکنش دیگه ای از خودمون بروز بدیم..

 

هوش هیجانی می تونم بگم یک مهارت بسیار مهم یا شاید بشه گفت مهم ترین مهارت در زندگی می تونه تلقی بشه…

امروزه هوش هیجانی در جامعه شناخته شده و کارگاه های بسیاری در این مورد تشکیل می شه

 

عنوان کارگاه من در این زمینه “مدیریت هیجان” خواهد بود که به زودی تاریخ برگزاری دوره جدید رو اعلام می کنم

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش و لذت

 

 سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

needs-value

امتیاز نیازها

درود بر همراهان عزیز

 

در خصوص بقا، قدرت، عشق و احساس تعلق و تفریح از پنج نیاز اساسی از نظر آقای دکتر گلسر صحبت کردیم…

از پنج نیاز ، آزادی باقی مونده که مثالی داشته باشیم…

به طور مثال بعد از ازدواج برخی از طرفین باز هم می خوان آزادی قبل از ازدواج رو داشته باشند

 

 

به طور مثال می خواد با دوستاش بره گردش در حالی که همسرش می خواد با هم برند بیرون

برخی محدودیت ها، آزادی رو تحت تاثیر قرار می دن…

در مورد عشق و احساس تعلق هم بیشتر بنویسم

انسان نیاز داره که عشق دریافت کنه و عشق ارایه کنه…

برخی با ارایه عشق بیشتر ارضا می شن و برخی با دریافت اون

در ضمن وقتی که از طرف کسی پذیرفته می شند نیاز به احساس تعلق برآورده می شه

پس نیاز عشق و احساس تعلق به طور کامل وقتی برآورده می شه که طرف دومی وجود داشته باشه و شخص نمی تونه به تنهایی اون رو برآورده کنه

در حالی که فرد می تونه بقا و تفریح رو به تنهایی برآورده کنه

حال آقای دکتر گلسر برآوردن این پنج نیاز اساسی رو برای تحلیل رفتار زوجین به کار می گیره…

 

همونطور که شب قبل اشاره کردم به هر نیاز خودتون از ۱ تا ۵ امتیاز بدید

یکی ممکنه امتیاز ۵ به بقا بده و امتیاز ۴ به عشق و امتیاز ۲ به آزادی و ….

در خصوص بقا و عشق و تفریح هر چه امتیاز دو طرف به هم نزدیک باشند اون دو نفر می تونند که بهتر با هم کنار بیان

 

در خصوص قدرت فرق می کنه اگه هر دو به قدرت امتیاز بالا بدند ممکنه که به مشکل برخورد بکنند

در خصوص آزادی …اگر هر دو آزادی بالا لازم داشته باشند هر دو می تونند که با دوستانشون جداگانه به سفر برند و بعد دوباره به هم برگردند و سفر دو نفره هم داشته باشند…

پس فقط نزدیک بودن امتیازها کافی نیستند بلکه لازم هست که به نیازها به خوبی آشنا باشیم و راه حل هایی بدیم که نیاز هر دو طرف رو برآورده کنه…

روانشناسی یک علم خلاقانه هست… اینطور نیست که راه حل ها وجود داشته باشند و وقتی مراجع مراجعه کرد و مشکلش رو گفت راه حل رو از جیبمون دربیاریم و به ایشون ارایه کنیم…

انسان ها منحصر به فرد هستند و حتا برای مشکلات مشابه هم نمی شه راه حل مشابه ارایه داد و لازم هست که راه حل ها مختص اون فرد ابداع بشند البته اگر پیشتر ابداعی وجود نداشته باشه… و این ابداع رو مشاور به تنهایی انجام نمی ده از خلاقیت خود مراجع هم استفاده می کنه…

 

برخی روانشناس ها اصرار دارند که در همه زمینه ها اظهار نظر کنند و مراجع را به یک همکار دیگر که در آن موضوع خاص تبحر داره ارجاع نمی دن…

یا گاهی اوقات خود مراجع تلاش نمی کنه و همچنین مراجعه رو به حد کافی ادامه نمی ده…

در ضمن اینکه برخی از سبک ها در برخی زمینه ها پاسخگو نیستند و مراجع نمی دونه و به مشاور اعتماد می کنه ولی نتیجه نمی گیره

 

از همکاران سراغ دارم که در زمینه درمان اعتیاد تبحر داره، بنابراین مراجعین در این زمینه رو به ایشون ارجاع می دم و همکاران دیگه رو شناسایی کردم…

به طور مثال یکی از دوستان رو برای مشاوره خانواده به یکی از همکاران ارجاع دادم

خواهر زاده این دوستمون نیاز به مشاوره تحصیلی داشته بنابراین این دوستمون خواهرزاده اش رو هم پیش همان همکار ما برده…بعد که مطلع شدم به ایشون گفتم اگر به من می گفتی همکار دیگه ای رو برای خواهرزاده شما بهتون معرفی می کردم…

بنابراین با یک مشاور و مشاوره ناامید نشید و به یکی دیگه مراجعه کنید تا به نتیجه برسید

در ضمن اینکه ، حمید عزیز مشاور قرار نیست که حق رو به یک طرف بده …. قرار هست راه حلی با هم پیدا کنید که هر دو طرف راضی باشند…

 

کتاب “ازدواج بدون شکست” نوشته آقای گلسر رو چند بار بخونید و سعی کنید که اون رو در زندگیتون پیاده کنید و البته نمی شه یک شبه متحول شد… به مرور در زندگیتون کاربردش رو پیدا می کنید…

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش و لذت

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

need

پنج نیاز اساسی

 

در ادامه مطالب از تئوری انتخاب، امشب می خوام در خصوص پنج نیاز اصلی از نظر آقای دکتر گلسر بنویسم…

 

اگر یادتون مونده باشه نوشتم که از نظر دکتر گلسر ، همه رفتارهای انسان برای برآورده کردن پنج نیاز اساسی بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت و تفریح انجام می شند…

بقا ، نیاز اصلی هست که امروزه اکثر افراد در روی کره زمین از داشتن خورد و خوراک و سرپناه بهره مند هستند و زنده می مانند…

 

اما این نیاز اصلی سبب تلاش بیشتر انسان برای سلامت بیشتر می شه و پس انداز کردن، یکی از روش های تداوم دادن به کیفیت بقا هست…

پس کیفیت برآورده شدن این نیازها هم یک موضوع قابل بررسی هست…

پس کسانی که بیشتر به خودشون می رسند و یا بیشتر پس انداز می کنند و با احتیاط خرج می کنند به بقای خودشون بیشتر اهمیت می دن…

که این افراد کمتر ریسک می کنند

 

پس کسانی که ریسک پذیری بالایی دارند امتیاز کمتر به این نیاز می دهند… از ۱ تا ۵ به این نیاز در خودتون امتیاز بدید…

حال در مورد مراسم بنویسم … مراسم رفتارهایی در انسان هستند که برای برآورده کردن چند نیاز اساسی کاربرد دارند…

آقای دکتر گلسر، یادگیری رو جزو تفریح دسته بندی کرده

بنفشه نوشته:

سلام و شب بخیر واگر اهل پس انداز نباشم و ترجیح بدم از زندگی لذت بیشتری ببرم تا اینکه منتظر اینده نامعلوم باشم سهل انگاری در زندگی است؟

 

ادامه:  … با یک مورد نمی شه نتیجه گرفت… ممکنه آنقدر از داشتن در آینده مطمئن هستید که نگران خرج کردن نیستید… خودتون بهتر می دونید… چندین فاکتور رو در نظر بگیرید و از یک تا پنج به نیاز بقا در خودتون امتیاز بدید

 

بنفشه عزیز! این امتیاز مختص شماست و هیچ کس هم نمی تونه به شما خرده بگیره که چرا اینطوری هستید… این خصوصیت شماست که تا جایی که می تونید در برآورده کردن اون تلاش میکنید…

یادگیری از طریق بازی ها در کودکی که تفریح هستند اتفاق می افتند و اکنون در کشورهای پیشرفته به این طبیعت انسان واقف شدند و در مدارس از طریق تفریح ، آموزش رو دنبال می کنند…

 

مراسم هم تفریحات مختلفی را در خود داره که در حال حاضر بیشتر شما با بیشتر این تفریحات آشنا هستین… در ضمن اینکه یادگیری های مختلفی نیز در خود دارن…. به درست و یا غلط بودن مراسم خاص و آنچیزی که یادگیری می شود کاری ندارم…

در ضمن اینکه مراسم ، نیاز به احساس تعلق را نیز برآورده می کند

 

انسان تمایل دارد که در یک گروه پذیرفته شود و در آن گروه با به عهده گرفتن مسوولیت… نیاز به قدرت را نیز برآورده کند…

 

هنگامی که در یک گروه پذیرفته می شود احساس خوبی دارد و نیاز به احساس تعلق خود برآورده می شود

هنگامی که مسوولیتی در گروه به عهده می گیرد یا مناسک گروه را به جا می آورد احترام جلب می کند و هنگامی که مورد احترام قرار می گیرد ، نیاز به قدرت او برآورده می شود

فرد هنگامی که مورد احترام قرار می گیرد احساس قدرت می کند…

چند نیاز اساسی از نظر آقای دکتر گلسر رو با چند مثال بررسی کردیم… بقیه این مطلب رو شب آینده ادامه خواهم داد…

 

 

 

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

شب خوش و در آرامش و لذت

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

تعیین کردن هدف

مشخص کردن هدف…

 

در مورد مطلب قبلی که در مورد بخشش بود، بنفشه نوشته> با احترام به همه ی دوستان و استادان عزیز ولی به نظر من خیلی ایده آل هست…

 

بله بنفشه عزیز… انجام کار خوب آسان نیست…

 

با اینکه این مطلبی که عنوان شد یعنی بخشیدن و رها کردن یا پذیرفتن و صحبت بر سر مسایل مورد اختلاف، مشکل هست اما قابل اجراست….

انجام دادن همه کارهای درست مشکل هست…

به همین خاطر هست که ما مشکلات زیادی داریم چون افراد جامعه ما اغلب ترجیح میدن راه آسون رو که اغلب اشتباه هست انتخاب کنند…

در مورد رابطه زن و مرد و ازدواج در ایران هم این موضوع آشکار هست…

اغلب دخترها و پسرها در انتخاب طرف مقابل خودشون راه آسون رو انتخاب می کنند

یا برای تشکیل زندگی مشترک هم راه آسون رو انتخاب می کنند…

اغلب نمی خوان مسوولیت بخش خودشون رو در زندگی مشترک بپذیرند بنابراین شخصی رو انتخاب می کنند که مسوولیت بخش اونها رو هم به عهده بگیره…

چرا آمار ازدواج داره پایین میاد و آمار طلاق داره میره بالا… دلیلش اغلب همین هست…

یکی که بخواد همه مسوولیت زندگی رو بپذیره لابد یه شیله پیله ای داره و شخصی هم که دنبال همچین آدمی هست مشخصه که شیله پیله داره…پس دو تا آدم شیله پیله دار با هم ازدواج می کنند و دو ماه نشده زندگی همدیگه رو از هم می پاشند….

و عبرت هم نمی گیرند… تقصیر رو میندازند گردن طرف مقابل و همون رویه قبلی رو برای پیدا کردن شخص دیگه پی می گیرن…

همونطور که شب گذشته در مورد بخشش مطرح کردم در این مورد هم هدف مهمه…

 

در همه مسایل ، تعیین کردن هدف مهمترین بخش و با اولویت ترین هست…

بعد که هدف مشخص شد…راه های رسیدن به اون مورد بررسی قرار می گیره و چند گزینه برای تحلیل و برنامه ریزی انتخاب می شند و وقتی که برنامه ریزی برای یکیشون امکانپذیر تشخیص داده شده اون پیگیری می شه…

در مورد ازدواج هم…هدف ازدواج مهمه…اینکه شخص برای چی می خواد ازدواج کنه؟

برای رختخواب …برای آشپزخانه… برای پز دادن در جمع… به خاطر اینکه یک سنت هست و باید انجام بشه…

شما هم دلایلی که مردم امروزه در جامعه ما به اون دلیل ازدواج می کنند رو برامون بنویسید..

 

برای مهاجرت هم دلیل دیگر امروزی هست … در اختیار داشتن پول طرف مقابل یا پدر طرف مقابل…

چند نفر به خاطر این ازدواج می کنند که شریکشون رو پیدا کردند و می خوان با او بودن رو رسمی و دایمی کنند؟

 

می خوان از اون بچه داشته باشند و از با او بودن بیشتر لذت ببرند؟

 

هدف ازدواجمون رو بررسی کنیم… و اگر ازدواج رو نه به خاطر با او بودن بلکه به خاطر امکاناتی که از طریق اون به دست میاریم انجام می دیم، راه آسون رو انتخاب کردیم….

 

پس در هر مساله ای راه درست، مشکل ترین راه هست…

شاداب و سلامت باشیم در هوشیاری و آگاهی

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان – سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

forgiveness

بخشش

درود بر همراهان عزیز

 

 

در گروه تلگرام من ، دوستان این جمله رو ارسال کرده بودند : نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند

نظر همراهان رو پرسیدم و بیشتر همراهان در گفت و گوش شرکت کردند.

بعد من این جمله رو ارسال کردم و نظر دوستان رو پرسیدم: انسانهای ضعیف انتقام می گیرند… انسانهای قوی می بخشند.. انسان های باهوش نادیده می گیرند.

 

شب ساعت ۱۰ چنین نوشتم:

 

سپاس از همراهان که در این گفت و گوش همدیگر رو همراهی کردند…

 

اگر نوشته های دوستان رو جمع بندی کنم به این می رسیم که در مورد خانواده نزدیک یعنی پدر و مادر و خواهر برادر موضوع متفاوت هست…

 

 

پس در مورد دوستی ها و همسری ها صحبت می کنیم

 

 

دوستان مطرح کردند که بعد از چندبار بخشیدن دیگر نباید بخشید…

چند نکته وجود دارد

نکته اول اینکه هدف چیست

آیا می خواهیم که فرد مقابل تنبیه شود؟

آیا می خواهیم که فرد مقابل یاد بگیرد؟

 

آیا می خواهیم که از چنگال یک رابطه خودمان را رها کنیم؟

 

خانم آقایی که کارشناس ارشد روانشناسی هستند نوشت:

هدف، آرامش خودمان باشد…

 

ادامه دادم:

در جمله ارایه شده نوشته شده نبخش بزار یاد بگیرند اشتباه نکنند…. این جمله هدفش رو هم تعیین کرده!!

من نوشتم کیا موافقند و اکثر دوستان به کلمه نبخش دقت کردند اما هدف از نبخشیدن رو مد نظر نداشتند…

این جمله را تحلیل کنیم بعد برسیم به اهداف دیگر…

اگر بخواهیم که فردی یاد بگیرد قرارمان این شد که براساس تئوری انتخاب از هفت عادت کنترل بیرونی دست برداریم و به هفت عادت کنترل درونی رو بیاوریم…

دوستان از صحبت شب پنج شنبه اگر یادشان هست مرا همراهی کنند…

من عادات کنترل بیرونی را می نویسم و شما عادات کنترل درونی را الان برایمان بنویسید…

عادات کنترل بیرونی عبارتند؛ عیب جویی کردن، شکایت کردن، غرولند کردن، سرزنش کردن، تهدید کردن، تنبیه کردن، تطمیع کردن

از طریق تئوری انتخاب ما می آموزیم که برای یادگیری ببخشیم و …

منتظر هفت عادت کنترل درونی هستم….

حال اگر هدفمان رها شدن از رابطه به دلیل این است که نتیجه ای نمی گیریم…

 

همانطور که خانم آقایی اشاره کردند لازم است هدف را بر روی آرامش خود قرار دهیم…

و خانم آقایی ادامه دادند:

با پذیرش طرف مقابل می شه و صحبت کردن از عادات کنترل درونی مشکل حل می شه

 

و گوش سپردن و اعتماد

 

من ادامه دادم:

 

حال برخی می گویند نمی بخشیم اما رها می کنیم… یعنی بی تفاوتی نشان می دهیم…

روش دیگر این است که ببخشیم و رها کنیم

بگوییم شما را بخشیده ام اما رابطه ما نتیجه ای ندارد و بهتر است که با هم ارتباطی نداشته باشیم

با بخشیدن می توانیم به آرامش برسیم وگرنه اگر نبخشیم درگیر آن خواهیم ماند…

پس اگر هدف ؛ کار بر روی دیگری باشد لازم است ببخشیم و با عادات کنترل درونی کار را پیش ببریم و اگر هدف؛ کار بر روی خود است باز هم راه حل بخشیدن است….

ممنون از خانم آقایی که مشارکت کردند

 

خانم آقایی نوشت:

در خصوص عبارت پذیرفتن یعنی طرف مقابل رو به صورت یک مجموعه در نظر بگیریم یعنی پیشینه فرد چی هست؟ خودمون رو جای اون بگذاریم ببینیم فردی با شرایط طرف مقابل چرا این برخورد رو انجام می ده و با اون همدلی کنیم

 

ادامه دادم:

الان اگر من بخوام گله کنم که چرا دوستان هفت عادت کنترل درونی را ننوشتند از کنترل بیرونی استفاده کرده ام… بنابراین خودم هفت عادت کنترل درونی را می نویسم…. گوش سپردن، احترام گزاردن، تشویق کردن، حمایت کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همانگونه که هست، اعتماد کردن، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف…

 

 

و در پاسخ به نوشته خانم آقایی نوشتم: بله به نکته خوبی اشاره کردید…من هم نوشته بودم قدرت تحلیل ما به چه اندازه هست؟ آیا به اشتباهات خود دقت کرده و واقف بوده ایم؟ شاید او چندین بار ما را بدون اینکه ما بدانیم بخشیده باشد ….

قضاوت سخت است پس با بخشیدن از قضاوت نیز دوری می کنیم…

 

و البته پذیرفتن و صحبت کردن بر سر مسایل، بسیار سنجیده تر است از بخشیدن و رها کردن…

من خودم سعیم این هست که بیشتر با عادات کنترل درونی آشنا بشم…. آقای گلسر روانشناسی نوینی به ما ارایه داده است….

سپاس از همراهی همگی سروران من…

خوشحال شدم و از دوستان می خوام که هرگاه که لازم دیدند در مورد مسایل مختلف نظرات خودشون رو برامون بنویسند…

که نوشتن دوستان سبب باز شدن باب گفت و گوش خواهد شد…

شاداب و سلامت باشید

آرزوی خواب خوش برایتان دارم

 

 سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

تئوری انتخاب

انتخاب رفتار

درود بر همراهان عزیز

 

از لطفی که به من و نوشته هام دارید ممنونم..برخی از دوستان در همینجا و برخی در تلگرام اظهار محبت می کنند…

 

امشب در مورد بخش های مختلف تئوری انتخاب براتون می نویسم

شب های دیگری هم در این مورد نوشتم اما همه بخش های این تئوری رو به طور خلاصه اینجا جمع می کنم…

در مورد این تئوری در اکثر کارگاه هام نکاتی رو بیان می کنم….

 

آقای دکتر گلسر معتقد هست که هر رفتاری که از ما سر می زنه به انتخاب خودمون هست بنابر این اسم نظریه اش رو نظریه انتخاب گذاشته…

در بخشی از این تئوری بیان می شه که هر رفتاری که از ما سر می زنه در راستای برآورده کردن ۵ نیاز اساسی و ژنتیکی ماست…

 

آقای گلسر در ابتدا معتقد بوده که ۳ نیاز اساسی و ژنتیکی داریم ولی بعد متوجه ۵ نیاز شده که معتقد هست این ۵ نیاز در ژن انسان ها وجود داره….

 

بقا، عشق و احساس تعلق، آزادی، قدرت ، تفریح

ترتیب اونها اهمیت اونها رو نشون نمی ده ولی به طور مثال اول بقا تامین می شه تا بتونه به عشق بپردازه…

در ضمن اینکه بقا و تفریح می تونند به تنهایی برآورده بشند اما بقیه برای برآورده شدن نیاز به نفر دیگر داره…

اینها همه توضیحات مفصل داره که من امشب خلاصه وار بخش های مختلف تئوری رو می نویسم…

 

در بخش دیگری از این نظریه، آقای گلسر بیان می کنه که هر رفتار ما یک کل هست که از چهار جز تشکیل شده… فکر، عمل ، احساس، فیزیولوژی بدن

 

ایشون این چهار جز رو که یک رفتار رو می سازند چهار چرخ یک اتومبیل در نظر گرفته

 

که چرخ های جلو، فکر و عمل و چرخ های عقب احساس و فیزیولوژی هستند…

 

 

 

دو چرخ جلو در مقایسه با دو چرخ عقب در اتومبیل چه خاصیتی دارند؟

اینجا نکته خاصی وجود داره که در کارگاه هوش هیجانی بسیار تاکید می شه…

دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند

و چرخ های عقب تابع چرخ های جلو خواهند بود

آقای دکتر گلسر با این تعبیر تاکید می کنه که با می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….

 

در مبحث هوش هیجانی هم به این موضوع اشاره می شه که ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم

 

سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!

 

پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….

به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…

 

امتحان کردین؟

در بخش دیگری از تئوری انتخاب آقای گلسر از دنیای مطلوب شخص صحبت می کنه…

اگر ما از چیزی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوب خودمون قرار می دیم و اگر بدمون بیاد او رو در دنیای مطلوب خودمون راه نمی دیم

به طور مثال اگه از زیتون یا پرسپولیس خوشمون بیاد یا از شخص خاصی خوشمون بیاد اون رو در دنیای مطلوبمون قرار می دیم…

 

هنگامی که این موضوع رو پیشتر توضیح می دادم به فیلم inside out اشاره کردم…

در اون فیلم پنج احساس اساسی ما یعنی شادی، غم، انزجار، خشم، ترس نشون داده می شند و دنیای مطلوب نیز به تصویر کشیده شده

هر کدوم از این احساس ها دلیل وجود خودشون و توضیحات خودشون رو دارند که سر فرصت بهشون می پردازیم….

می رسیم به بخش بعدی از تئوری انتخاب که آقای گلسر روشی رو به ما پیشنهاد می کنه که ما با اجرای اون می تونیم وارد دنیای مطلوب یک نفر بشیم….

پیشنهاد ایشون جایگزین کردن روانشناسی کنترل بیرونی با روانشناسی کنترل درونی هست…

یعنی به جای ۷ عادت کنترل بیرونی یعنی عیب جویی کردن، سرزنش کردن، غرولند کردن، شکایت کردن، تنبیه کردن، تهدید کردن، باج دادن

از ۷ عادت کنترل درونی یعنی گوش سپردن، تشویق کردن، حمایت کردن، احترام گزاردن، اعتماد کردن، پذیرفتن طرف مقابل به همان گونه که هست، صحبت کردن همیشگی در خصوص موارد مورد اختلاف

استفاده کنیم

 

چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی

آقای گلسر معتقده که ما نمی تونیم کسی رو کنترل کنیم مگر خودمون رو و کسی هم نمی تونه ما رو کنترل کنه بغیر از خودمون

پس با هفت عادت اول سعی داریم طرف مقابل رو کنترل کنیم که میشه کنترل بیرونی اما با هفت عادت دوم خودمون رو کنترل می کنیم و رابطه رو می سازیم….

 

شب های دیگه فرصت شد برای هر کدوم از این بخش ها بیشتر توضیح می نویسم… سوالاتتون رو مطرح کنید…

شبتون خوش ، خواب خوبی داشته باشید

 

سینا یاوریان

 سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

woman self respect

احترام زن

امشب سومین شب است که راجع به احترام و بخصوص احترام زن و مرد صحبت می کنیم

امشب اختصاصی در مورد احترام زن صحبت کنیم شبی دیگر در خصوص احترام مرد

لیلای عزیز البته من هم به تفکر مردان اشاره کردم اما نمی شه آمار دقیق از احترام متقابل زن و مرد در ایران ارائه کرد

چراکه طبقات و فرهنگ های متفاوتی در ایران زندگی می کنند و رفتارها و تفکرات متفاوتی دارند

یک شوخی با جمله شما بکنم؛ یعنی به نظر شما این مردان هستند که اصرار دارند مهریه بپردازند و مالکیت زن را به دست آورند؟

همانطور که نوشتم رفتارها و فرهنگ های مختلفی در جامعه وجود دارد و نمی توان نظر قطعی نوشت

من نمی توانم به تفکر اقشار مختلف جامعه جهت بدهم

من تنها می توانم نظر خود را ارتقا دهم و بیان کنم

و اگر فردی نیاز به همراهی برای ارتقا داشت در مسیر ارتقا خودم ایشان را نیز برای ارتقا خودش همراهی کنم

این نوشته ها نمی تواند جایگزین کوچینگ خصوصی باشد فقط برای آشنایی بیان می شوند تا اعلام گردد که هرگاه برای کوچینگ نیاز بود در خدمتم

لازم هست که همه ما با بخش های مختلف یک موضوع آشنا بشیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم

 

لازم هست در ابتدا زن به خودش احترام بگزارد بعد از جنس مقابل هم انتظار احترام داشته باشد…

 

همانطور که در جلسه قبل اشاره کردم اکنون زن در تلاش برای برابری با مرد است در حالی که در دوران های گذشته این موضوع چندان مورد توجه نبوده بنابراین لازم است که زن ابتدا احترام به خود را بیاموزد بعد به دنبال برابری باشد…

و همانطور که اشاره کردم موارد بسیاری به لحاظ فرهنگ های متفاوت وجود دارند که نمی توانم به همه آنها بپردازم به طور مثال خرده گرفتن به همدیگر در مورد حجاب در زنان دیده می شود…

 

و موارد بسیار دیگری که من مهریه را برای صحبت امشب برمیگزینم که در اکثر فرهنگ های موجود در ایران مشترک و مرسوم هست

بسیاری از دختران فلسفه مهریه را نمی دانند و از آن به عنوان سنت یاد می کنند…به نگرش مردان به این موضوع امشب کاری ندارم…

برخی از دختران آن را هدیه ای از طرف مرد می دانند

و برخی آن را ضمانت اجرایی عنوان می کنند

اگر از ابتدای فلسفه وجودی آن بدانیم شاید که بیشتر مایل باشیم که در خصوص احترام تامل کنیم…

قبل از اسلام در وادی عرب ها زن جایگاه خوبی نداشت و به عنوان یک وسیله تلقی می شد

 

پیامبر اسلام همانطور که به طور قطع اعلام نکرد که برده داری ممنوع است به طور قطع هم بیان نکرد که زن و مرد برابر هستند . و همچنان خرید برده و کنیز برچیده نشد…

 

اما برای اینکه کمی حق برای زنان قایل شده باشد در سوره نسا آیه ۲۸ خطاب به مردان آمده است که زنا نکنید اما اگر بهره مند شدید مهر دهید. تفاوت همسر با کنیز در این بود که هنگام خرید، پول را به صاحب کنیز می دادند و هنگام صیغه، پول را به خود زن می دادند

 

بنابراین تا آن زمان که زنان در وادی عرب ها بدون هیچگونه حقی مورد بهره برداری قرار می گرفتند از آن زمان به بعد با مهریه مورد مهر قرار گرفتند

بزرگان ایران بعد از اسلام ملاحظه کردند که بر طبق قوانین جدید حاکم شده بر ایران زنان با مهریه ای به خانه مرد می روند و مرد هرگاه که خواست مهریه را داده و زن را بیرون می اندازد و یا زنان دیگری می گیرد

در حالی که در ایران قبل از اسلام زنان جایگاهی نزدیک به مردان داشتند و از برابری با مردان چندان دور نبودند

 

بنابراین بزرگان ایرانی که توانایی تغییر قوانین حاکم را نداشتند از همان قوانین استفاده کردند و با بالا گرفتن مبلغ مهریه تا حدودی سلامت زندگی زنان را تامین کردند. و ارایه راهکارهای جدید همچنان ادامه دارد و در مجلس به تصویب می رسد تا هرچه بیشتر به برابری زن و مرد نزدیک شویم

 

پس تا اینجا می رسیم به اینکه در ایران مهریه تبدیل شد به ضمانت اجرایی در حالی که در هیچ کشور اسلامی دیگری چنین نیست و مهریه مبلغ بسیار پایینی در حد همان خرید و هدیه دارد

 

پس زن اگر بخواهد که به خود احترام قایل شود در وهله اول لازم است این موضوع را برای خود حل کند که حقوق برابر می خواهم و فروشی نیستم… البته اگر به برابری معتقدند…

در مرحله بعد اگر حقوق برابر به دست نیامد، مهریه و حربه های دیگری را به عنوان ضمانت اجرایی نه به عنوان هدیه به کار گیرد

اینها رو نوشتم فقط به این خاطر که شخص در ابتدا باید خود و خواسته هایش را بشناسد و بعد طلب خواسته بکند نه اینکه دنباله رو هر آنچه که از دیگران می شنود باشد…

 

اینجا راهکاری برای حقوق برابر در ازدواج ارایه نمی کنم فقط به فلسفه موضوع اشاره کردم تا خود راه را انتخاب کنید در ضمن اینکه موضوع ما احترام بود…

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری…

شب خوش و در آرامش

 

 سینا یاوریان 

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

احترام یه خود

احترام درونی ( احترام به خود)

در مورد احترام صحبت کردیم و احترام میان زن و مرد…

نگرش در خصوص جنس مقابل در تعیین انتخاب رفتار فرد بسیار موثر هست…

به طور نمونه اگر فرد در ظاهر به برابری معتقد باشد و در واقع نگرش او چنین نباشد در اجرای احترام به طرف مقابل هم با مشکل مواجه خواهد بود

این موضوع برابری در نگرش هر دو جنس مد نظر هست نه یکی از آنها

به این صورت که هم مردانی هستند که دم از برابری می زنند اما در عمل و بیان تناقضاتی دیده می شود و هم زنانی چنین دیده می شوند

مرسوم است که مردان را به نگرش نابرابر متهم می کنند اما در دوران اخیر که دوره گذار و فرهنگ درهم هستیم شاهد نظرات پر از تناقض هر دو جنس هستیم

 

شاید در مورد نگرش مردان شنیده ایم و بسیار از مردسالاری نالیده ایم… اشاره ای هم من کنم

مردانی هستند که به برابری مرد و زن اعتقادی ندارند و رک بیان می کنند و زن را کشتزار مردان می نامند…

مردانی هستند که در دل مرد و زن را برابر نمی دانند ولی برای اینکه نظر زن را جلب کنند چنین بیان می کنند که به برابری این دو معتقد هستند و نظرات خود را در راستای برابری توجیه می کنند

مردانی هم هستند که در ظاهر سعی دارند اعتقاد به برابر نبودن را به طور کلی پنهان کنند اما در عمل به گونه دیگری عمل می کنند که پر از تناقض است…

بسیار کم یافت می شود که در ذهن به برابری معتقد باشند و در عمل نیز تناقض نداشته باشند چرا که مردانی هم هستند که اعتقاد قلبی به برابری دارند اما تربیت و بزرگ شدن در این جامعه در عمل آنها خدشه وارد کرده بدون اینکه خودشان به آن واقف باشند…

این موارد را زیاد باز نمی کنم چونکه بسیار شنیده ایم می روم سراغ خانم ها

از زمانی که فمینیسم رواج یافت و فعالان برابری زن در به دست آوردن حقوق برابر تلاش خود را شروع کردند تعاریف بسیاری از این برابری وجود داشته است…

برخی می گویند زن و مرد برابر هستند اما مساوی نیستند… برخی می گویند حقوق شان باید برابر باشد حتا اگر یکسان نباشد…چرا که فیزیک و عملکرد آنها متفاوت است..

به هر حال انسان های فرهیخته چه زن چه مرد به دنبال پیدا کردن راه کارهای درست بوده اند و تا حدودی به آن عمل کرده اند

بعد از مدتی که از فعالیت فمینیسم می گذره در حال حاضر موضوع ماسکولیسم یعنی برابری مردان با زنان نیز مطرح شده چرا که در دوران اخیر زنان برابرتر شده اند…

برخی زنان تعریف عجیبی از برابری ارایه می دهند…

نمونه ای را برایتان می نویسم…

ایشان عقیده دارند که در ازدواج زن باید مهریه داشته باشد.. اگر کار می کند حقوق دریافتی برای خودش است و درآمدش را می تواند خرج خود کند و مرد مسوول هزینه خانه است و برای کارهای خانه هم یک کارگر استخدام کند…

 

در این نمونه سوال این است که وظیفه زن در این زندگی مشترک چیست… این نمونه روش به ضرر خود خانم هاست چون داره زن رو یک وسیله جزو اموال مرد تعریف می کنه اینگونه خانم ها فکر نکنند که برد کردند..

این نمونه رو برای این مطرح کردم که نمونه های بسیاری وجود دارد که به کل برابری را در ذهن هر دو جنس از بین برده و بیشتر به دنبال امتیاز گرفتن برای خود و در رفتن از زیر بار مسوولیت هست…

با این نگرش ها احترام ها واقعی نخواهند بود و هرچند در ظاهر احترام نمایشی وجود خواهد داشت اما این ارتباط چندان درازا نخواهد داشت…

احترام درونی را بیاموزیم… احترامی که در آن جنسیت مطرح نیست و در آن طرف مقابل را انسانی می بینیم پر از احساس که لازم است آن احساس ها را شناخته و با وسواس از آنها مراقبت کنیم…

شاداب و سلامت باشیم

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

maditation

mindfulness ذهن آگاهی

درود بر همراهان عزیز

 

امشب کمی در خصوص ذهن آگاهی mindfulness براتون بنویسم…

در عرفان سه نوع حضور در زمان حال رو داریم که پیشتر همین جا براتون نوشتم

  • ریلکسیشن یا آرمش یا وانهادگی
  • کانسنتریشن یا تمرکز یا توجه
  • مدیتیشن یا مراقبه

 

در حال حاضر علم روانشناسی از عرفان کمک گرفته و نظریه فراشناختی رو ارایه داده که روش اصلی اون براساس حضور یا توجه و آگاهی در حال هست

ریلکسیشن یک روش شل کردن عضلات هست که آرامش روانی و تنی رو به دنبال داره

این مطالب از کارگاه سلامت تن و روان هست

در تمرکز بر روی یک موضوعی توجه و تمرکز می کنیم.

 

به طور مثال بر شعله شمع تمرکز خودمون رو حفظ می کنیم و در حین اینکه از رقص شعله لذت می بریم توجه خودمون رو در زمان حال حفظ می کنیم

 

حضور در زمان حال یعنی به افکار اجازه ندیم که ما رو به خاطرات گذشته یا برنامه ریزی برای آینده ببرند.

حضور در زمان حال هم ذهن رو رها می کنه و آرامش رو به همراه میاره و هم بدن از تنیدگی استرس رها می شه و می تونه فرصت ترمیم خودش رو پیدا کنه

ترمیم تن و روان هدف اصلی کارگاه سلامت تن و روان هست

خوردن یک دانه کشمش و توجه و تمرکز به اندازه، نرمی و سختی و طعم اون می تونه که ما رو در زمان حال نگه داره

کاربرد دیگر یادگیری توجه و تمرکز می تونه در ارتقا هوش هیجانی و در ادامه کنترل خشم باشه که مبحث جلسه گذشته بود

تمرین شناخت احساس و سپس تمرین توجه به احساس در اکنون می تونه که ما رو کمک کنه تا در هنگام بروز حادثه ای که برانگیزاننده هست بتونیم به احساسمون توجه کنیم و اون رو تحت کنترل خودمون داشته باشیم….

در هنگام افسردگی هم بسیار کمک کننده است

قبل از اینکه با نظریه فراشناخت آشنا بشم با این روش از طریق عرفان آشنا بودم و آموزش می دادم

هنگامی که افسرده یا دل گرفته هستید می تونید که به احساستون نگاه کنید

 

مثل اینکه دارید به شعله شمع نگاه می کنید چون پیشتر اون رو تمرین کردید

مثل یک فرد بیرون از خودتون به احساس هایی که در درونتون اتفاق افتادند و در حال اتفاق افتادن هستند نگاه می کنید

توجه می کنید که اون احساسات در درون شما چه تغییراتی ایجاد کردند

به طور مثال آیا تنفس شما رو تغییر دادند؟ آیا ضربان قلب شما رو تغییر دادند

با توجه به احساسات و تغییرات فیزیولوژیکی که اون احساسات سبب شدند به مرور احساس ها محو می شند و شما در زمان حال قرار می گیرید و از شر اون احساس دلگرفتگی رها می شید…

جالب یا عجیبه که بسیاری از مردم به موسیقی که دلگرفتگی ایجاد می کنه گوش می دن و غمگین می شند ولی باز به اینکار ادامه می دن و خودشون رو از شر این احساس رها که نمی کنند هیچ خود رو در دام اون گرفتارتر می کنند!!!!

پس روش هایی برای شناسایی احساس ها و توجه و در حال بودن با هم مرور کردیم….

 

امشب تروکیبی از کارگاه سلامت تن و روان کارگاه هوش هیجانی نوشتم. البته بارها یادآوری کردم که کارگاه های من در امتداد هم هستند

شاداب و سلامت باشید

شب خوش در آرامش

 

سینا یاوریان

 

سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی