psychology

در مورد روانشناسی و روانپزشکی

دوستی در مورد روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی توضیحاتی خواستند .

شاید بیشتر دوستان واقف باشند که روانشناسی رشته ای هست که از دیپلم در سه مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا ادامه پیدا می کنه،

روانپزشکی رشته تخصصی هست که پزشکان عمومی بعد از فارغ التحصیل شدن می توانند ادامه تحصیل بدهند

روانشناسی چند شاخه داره؛ عمومی، تربیتی، بالینی ، کودکان استثنایی، راهنمایی و مشاوره ، شخصیت …

روانپزشکان به طور معمول به بدن به عنوان یک سیستم فیزیولوژیکی نگاه می کنند و عمده درمان رو از طریق دارو پی می گیرند.

روانشناسان بعد از تشخیص مشکل ، با روش های مختلفی که اشاره خواهم کرد با گفت و گوش مشکل رو به سمت حل شدن هدایت می کنند

چرا ننوشتم مشکل رو حل می کنند بلکه نوشتم به سمت حل شدن هدایت می کنند؟

مشکل فرد رو خود فرد حل می کنه، مشاور روانشناس فقط این روند رو هدایت می کنه .

بسیاری اوقات روانپزشک داروهایی رو تجویز می کنه و مراجع رو به یک روانشناس هم ارجاع می ده، مراجع در حین اینکه با داروها تحت درمان هست از روانشناس هم کمک می گیره و در مسیر درمان به مرور با مراجعه دوباره به روانپزشک داروها رو کاهش می ده تا در نهایت با روانشناسی درمان می شه.

می شه گفت که با داروها درمانی صورت نمی گیره و اگه مراجع به روانشناس مراجعه نکنه شاید لازم باشه تا آخر عمرش داروهای مختلفی مصرف کنه.

داروها لازم هستند تا مراجع بتونه به زندگی روزمره اش برسه اما درمانی معمولن در پی ندارن.

حال بپردازم به روش های مختلف مشاوره ، مشاور روانشناسی به سلیقه خودش یک یا چند نظریه رو انتخاب می کنه و بر اساس اون نظریه مشاوره می ده، از جمله روانکاوی، واقعیت درمانی، معنادرمانی،  ACT و متدهای مختلف دیگه.

روانکاوی که دوستان اسم بردن روش فروید بوده که هنوز هم انجام می شه اما تغییرات بسیاری در اون روش داده شده.

در کل به درمان با روانشناسی ، روان درمانی گفته می شه.

گاهی بین عموم ، روانکاوی با روان درمانی یکی گرفته می شه که درست نیست.

در شاخه های روانشناسی که بیان کردم، رشته عمومی و بالینی رو نام بردم.

دوستانی که رشته بالینی رو انتخاب می کنند و تحصیل می کنند می تونند داروهایی رو هم مثل روانپزشکان به مراجع تجویز کنند.

روانشناسان بالینی با مراجعینی سر و کار دارند که به ناهنجاری یا به نوعی می توان گفت به بیماری روانی دچار شده اند.

من خودم رشته عمومی را انتخاب کردم که با افراد عادی سر و کار داشته باشم که به مشاور برای رشد و تغییر خود نیاز دارند و ناهنجاری روانی ندارند.

اگر تشخیص دهم که مراجع من ناهنجاری روانی دارد ایشان را به یک متخصص بالینی ارجاع می دهم که بعد از درمان اگر مایل به رشد و ارتقا خود بود در خدمت ایشان باشم.

در روانشناسی افراد به سه دسته تقسیم می شوند؛ افراد سالم، افراد بهنجار، افراد نابهنجار

افراد نابهنجار، مشکل یا بیماری روانی دارند که روش های بالینی برای درمان نیاز دارند.

افراد بهنجار مردم عادی هستند که به زندگی روزمره خود می پردازند.

افراد سالم کسانی هستند که همواره در راه بهتر بودن از دیروز خود تلاش می کنند و در مسیر خودشکوفایی قرار دارند.

نوشتم که بهتر شدن از دیروز خود، به این دلیل که اگر فرد، خود را با دیگری مقایسه کند نه دیروز خود، به نوعی گرفتار کمال گرایی شده است که مخرب است. همواره نسبت به دیروز خود بهتر و بهتر شود .

حال در مسیری که من انتخاب کرده ام افراد را در جهت رشد و تغییر و ارتقا خودشان همراهی خواهم کرد. در این همراهی نیاز است که هدف گذاری مشخص گردد، انگیزه مندی انجام گیرد و مسائل بسیار دیگر .

یک موضوع مهم این است که روانشناسی در روش من هدف نیست بلکه وسیله است ، همچون وسیله های دیگری برای رشد و خودشکوفایی.

شاید بسیاری از مطالب من در مسیر رشد و تغییر و ارتقا در حیطه روانشناسی باشد و بسیاری هم حیطه روانشناسی نباشد اما همه در راستای خودشکوفایی خواهد بود

virtual life

سبک زندگی نو

موضوع دنیای مجازی و ارتباطات به روش جدید و می شه گفت سبک زندگی جدید، روش های جدیدی می طلبه که من اون رو سبک زندگی نو می نامم.

اریک فروم در کتاب گریز از آزادی خود به این موضوع پرداخته که انسان به گونه ای  همواره می خواد آزادی خودش رو محدود کنه ….

دکتر اریک فروم جامعه شناس هست.

ایشون در این کتاب می نویسه که در جهان غرب انسان ها برای اینکه بتونن حریم شخصی بیشتری داشته باشند مبارزه کردند و اون رو به دست آوردند.

زوج ها تونستند که دخالت خانواده ها رو در زندگیشون کمرنگ کنند.

تونستند که به همسایه ها آموزش بدند که کمتر در زندگی اونها سرک بکشند.

و اکنون پرسیدن حقوق دریافتی یک نفر خوب نیست.

تونستن که از مراسم های دست و پاگیر سنتی رها بشند اما ….

اما احساس تنهایی شروع به رشد کرد و همونطور که شعار بهداشت جهانی امسال در مورد افسردگی هست و نوشته بیا صحبت کنیم به دلیل همین دور شدن انسان ها و زیاد شدن حریم شخصی بوده.

انسان برای آزادی بیشتر تلاش کرد اما مجبور شد دوباره به قول دکتر فروم برای رهایی از آزادی تلاش کنه

اما انسان مایوس نشد و راهکارهایی برای خود دست و پا کرد

NGO ان جی او یکی از روش های ابداعی و جایگزین سنت هاست

بسیاری از مراسم قدیمی اشکالاتی داشت که حریم خصوصی را تحت تاثیر قرار می داد اما گروه ها با قوانین خاص، هم می توانست یک مسوولیت را در جامعه به عهده بگیرد و هم انسان ها را دور هم گرد آورد تا از افسردگی به دور مانند در ضمن اینکه قوانین آن مورد پسند اعضای آن هست که عضو آن می شوند.

در واقع در سال ۸۲ ، گروه نیک اندیشان را با همین دیدگاه ایجاد کردم.

می توان روش های بسیاری ابداع کرد تا زندگی انسان روز به روز بهتر گردد.

 شاداب و سربلند باشید.

Telegram

کانال و گروه تلگرام

یک کانال و یک گروه با نام سینا یاوریان در تلگرام ایجاد گردیده تا دوستان با سینا یاوریان و کارگاه های او بیشتر آشنا شوند.

 یکی از دوستان اشاره ای کردند که زبان شناسی از زیرمجموعه های روانشناسی هست و در ادامه نیز از من خواستند که در مورد حیطه موضوعات روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی توضیحاتی بدهم .

ادبیات سخن گفتن و اندیشیدن یک فرد از بسیاری از مسائل ذهنی او خبر می دهد بنابر این با ایشان موافقم که زبان شناسی در روانشناسی جایگاه دارد

در مورد تفاوت مفاهیم دو فعل گوش سپردن و شنیدن اشاره ای کردم، گوش دادن عملی فعالانه است و شنیدن عملی منفعل .

این موضوع در انگلیسی نیز بین listen و hear وجود دارد

Listen به معنی گوش دادن است

Hear به معنی شنیدن

چرا این موضوع را مطرح می کنم، کاربرد زبان و لغات می تواند که نشان دهنده ادبیات یک فرد باشد و ما را در حیطه روانشناسی وارد می کند اما اینکه یک لغت چه ساختاری دارد در حیطه زبانشناسی تخصصی است .

مثالی دیگر تفاوت مفاهیم دو لغت دانش و آگاهی

اینکه مفهوم دانش چیست و فرد آن را در کجا استفاده می کند نشان از ذهنیت فرد دارد اما اینکه دانش از دو قسمت دان که از فعل دانستن است به اضافه ش گرفته شده است ما را با روانشناسی ارتباط نمی دهد و آن در حیطه زبانشناسی صرف است .

این مطالب را از آنجایی مطرح کردم که حیطه عمل در این گروه شفاف سازی گردد آنگونه که دوستمون اشاره کردند.

پس کاربرد هر علمی از جمله زبانشناسی ، فرهنگ، جامعه شناسی و روانشناسی در زمینه عملی رشد فردی، حیطه موضوع گفت و گوش در این گروه می باشد.

هدف از تشکیل این گروه و کانال آشنایی دوستان با کارگاه ها هست که دوستان با آشنایی با کارگاه ها بتونند انتخاب کنند که کدوم کارگاه براشون مفید می تونه باشه و برای اون کارگاه ثبت نام کنند و شرکت کنند.

بسیاری اوقات ما نمی دونیم که مطالبی هم وجود دارند که می تونند در زندگی به ما کمک کنند.

رسانه ها و شبکه های اجتماعی این امکان رو فراهم کردند که مطالب بسیاری در اختیار ما قرار بگیره، ما هم از همین امکان استفاده می کنیم تا دوستان شاید با مطالبی برخورد کنند که بتونه انگیزه بیشتر برای تغییر در خودشون ایجاد کنه و روش های این تغییر رو هم در کارگاه ها در اختیارشون بزاریم .

ما گاهی نمی دونیم اصلا به تغییر نیاز داریم و هنگامی که به این نتیجه رسیدیم که به رشد که نوعی تغییر از آنچه که هستیم به آنچه که بهتر است باشیم لازم داریم، آنگاه این کارگاه ها و سمینارها می تونند به ما کمک کنند .

برخی از این کارگاه ها مثل کارگاه انگیزه و هدف خودش می تونه به فرد نیاز به رشد و تغییر رو هم نشون بده. گاهی افراد فقط سردرگم هستند، نه انگیزه ای دارند و نه هدفی در نتیجه اگر انگیزه ای و هدفی نباشه، نیازی هم به تغییر احساس نمی شه، بنابراین در این کارگاه شرکت می کنند تا انگیزه لازم رو برای پیش رفتن و تغییر پیدا کنند .

در مورد تفاوت دانش و آگاهی اشاره ای کردم، که با موضوع کارگاه ها بی ارتباط نیست .

دانش ، اطلاعاتی است که تولید یا جمع آوری می شوند، برخی فقط اطلاعات و علم تولید می کنند و برخی فقط اطلاعات و علم می آموزند

آگاهی هنگامی اتفاق می افتد که علم یا دانشی که به دست آورده ایم به عمل درآوریم .

در کارگاه ها ، ما لازم است به گونه ای عمل کنیم که در حین اینکه بسیاری از دانش ها را در اختیار شرکت کنندگان قرار می دهیم، روش های عملی کردن آنها را نیز با شرکت کنندگان تمرین کنیم

در خصوص عملی کردن دانش برای فهم بیشتر نمونه ای ذکر کنم. به طور مثال بسیار مواجه می شویم با افرادی که در خصوص منشور حقوق بشر کوروش مطالب بسیاری می سرایند اما هنگامی که نوبت خودشان در عمل به حقوق دیگران به طور ساده در خیابان یا در پیاده رو یا رانندگی می رسد خبری از رعایت حقوق بشر نیست!!! دانش به آگاهی درنیامده است .

در این گروه شاید من بتوانم دانش بسیاری در اختیار دوستان قرار دهم اما در کارگاه ها و سمینارهاست که آگاهی اتفاق می افتد .

موضوع ما در این گروه ، کارگاه های خودسازی هستند که برای آشنایی با من و این کارگاه ها ، ساعت ۱۰ تا ۱۰:۳۰ شب های فرد در خدمت دوستان هستم . اگر دوستان مشارکت کنند و سوال داشته باشند تا ۱۱۱ شب در خدمت خواهم بود.

این گروه برای تبادل نظر در حیطه روانشناسی و خودشکوفایی ایجاد شده است .

عنوان کارگاه های من
۱ ارتباط ، انتقاد ، مذاکره
۲ انگیزه و هدف
۳ هوش هیجانی
۴ اختیار ، انتخاب و مسوولیت پذیری
۵ – شناخت خود و ساختار کائنات
۶ سلامت تن و روان
۷ ارتباط زن و مرد

مطالب مرتبط به کانال @SinaYavarian ارسال خواهد شد .
دوستان در هر زمان که مایل باشند در این گروه می توانند در حیطه روانشناسی، رشد و انگیزش مطلب ارسال کنند و به گفت و گوش بپردازند .
اینجانب در شب های یک شنبه، سه شنبه و پنج شنبه از ساعت ۱۰ تا ۱۱ در گفت و گوش با زمینه کارگاه های مذکور مشارکت خواهم داشت .
امید که بتوانیم با ایجاد سینرژی (انرژی جمعی) از حضور هم بهره مند گردیم.

 

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

Choose-Your-Path

نظریه انتخاب آقای دکتر گلسر

می خوام براتون در مورد نظریه انتخاب آقای دکتر گلسر بگم

از میانه نظریه توضیح رو شروع می کنم به خاطر اینکه بیشتر جذبتون می کنه

بخش های مختلف این مطلب در اکثر کارگاه های من هست؛ هوش هیجانی، ارتباط و انتقاد، رابطه زن و مرد، اختیار، انتخاب و مسوولیت پذیری

در ارتباطاتمون گاهی پیش میاد که می گیم دست من نیست

آقای گلسر می گه انتخاب همواره با ماست برای همین اسم نظریه اش رو گذاشته انتخاب

یکی از مقوله هایی که مطرح می کنه دنیای مطلوب فرد هست

اگر چیزی یا شخصی در دنیای مطلوب فرد قرار بگیره فرد اون رو پیگیری خواهد کرد در غیر اینصورت از اون دوری خواهد کرد

به طور مثال اگر زیتون در دنیای مطلوب کسی باشه همواره وقتی از رودبار یا منجیل رد می شه حتمن زیتون می چشه و می خره و اگه زیتون در دنیای مطلوبش نباشه اون رو نمی خره

فیلم انیمیشنی هم بر اساس همین مقوله ساخته شده با نام  Inside out

اگه یکی (نفر اول) در دنیای مطلوب یکی دیگه(نفر دوم) قرار بگیره، واکنش نفر دوم در مقابل رفتارهای نفر اول متفاوت از وقتی می شه که نفر اول در دنیای مطلوبش نبوده.

موردی که ما لازم میشه پیگیری کنیم این هست که به چه شیوه ای می تونیم در دنیای مطلوب یکی قرار بگیریم

بچه هایی که پدرشون در دنیای مطلوبشون هستند اگر پدرشون پرسپولیسی باشه اونها هم پرسپولیسی می شند

پرسپولیس هم میره توی دنیای مطلوب اونها

مقوله دیگه ای که آقای گلسر مطرح کرده در مورد جایگزین کردن زبان کنترل بیرونی با زبان کنترل درونی است که می تونه کمک کنه تا ما در دنیای مطلوب دیگری قرار بگیریم.

چرا اسمشون رو گذاشته کنترل بیرونی و کنترل درونی؟

کنترل بیرونی یعنی روشی که ما می خواهیم دیگری را کنترل کنیم

کنترل درونی یعنی روشی که در آن لازم هست خودمان را کنترل کنیم که اینجا به هوش هیجانی نیاز داریم.

در ضمن اگر دقت کنیم داره به ما می گه اختیار با ماست که کدوم روش رو انتخاب کنیم و نتیجه اش رو ببینیم

زبان کنترل بیرونی از نظر آقای گلسر که دیگری رو می خواهیم کنترل کنیم و اونها مانع خواهند شد که وارد دنیای مطلوبش بشیم : انتقاد، سرزنش، شکایت، غرغر، تهدید، تنبیه، تطمیع هستند.

و زبان کنترل درونی که به ما کمک می کنه تا به دنیای مطلوب فرد مقابل وارد بشیم؛ گوش سپردن، حمایت، تشویق، احترام ، اعتماد، پذیرش، گفتگوی همیشگی بر سر موارد مورد اختلاف هستند.

آقای گلسر می گه این هفت عادت کنترل بیرونی رو با هفت عادت کنترل درونی جایگزین کنیم تا به نتایج خوبی در ارتباطاتمون دست پیدا کنیم

موضوع اولی که مطرح کردم این بود که چگونه واکنشمون رو نسبت به یک عمل خاصی انتخاب می کنیم در حالی که بسیاری اوقات می گیم دست ما نیست؟

برای زبان کنترل درونی همان هوش هیجانی رو لازم هست ارتقا بدیم

….

شاداب باشیم و همیشه در مسیر رشد

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

Yoga

آشنایی با کارگاه “سلامت تن و روان”

 آشنایی با چاکراها یکی از بخش های کارگاه سلامت تن و روان هست

عرفای شرقی مراکزی را در بدن مشخص کرده و اونها رو چاکرا نامیدند

قدمت این روش به ۵ هزار سال پیش یا شاید بیشتر برمی گرده

در مقدمه کارگاه در مورد منطقه شرق و فلسفه شرق توضیح می دم .

اینجا فقط چند تا کشور رو که در حال حاضر شرق محسوب می شند نام می برم

ژاپن، چین ، هند تا نزدیک مرز ایران و پاکستان

شرقی ها علم خودشون رو داشتند و دارند، هرچند که علم غرب الان بیشتر رونق داره

شرقی ها در بدن، نقاطی رو شناسایی کردند که در اون ها نقاط تجمع انرژی وجود داره

در زمان قدیم شاید مثل امروز نمی دونستن که در اون نواحی غدد قرار دارند و نمی دونستند که کارکرد غدد چی هستند

اما پی برده بودند که تمرکز بر این نقاط سلامتی در پی میاره

شرقیان پی برده بودند که هر کدوم از چاکراها ناحیه اطراف خودش رو تحت کنترل و مراقبت داره به طور مثال چاکرای خورشیدی که در نزدیک ناف قرار داره ، اعضا درونی ناحیه شکم رو مدیریت و کنترل می کنه

در اون نواحی غدد مختلفی می بینیم، پانکراس، آدرنال

تمرکز به صورت منظم بر روی این نواحی یعنی چاکراها ، به مرور کل بدن رو منعادل می کنه

و بعد از مدتی به مرور بیماری های مزمن رو هم ترمیم میکنه

لازم هست که توجه کنیم که وقتی پوست دستمون زخمی می شه بعد از مدتی، بدن خودش اون رو ترمیم می کنه

همه قسمت های مختلف بدن خودشون رو ترمیم می کنند اما چه چیزی باعث بیماری می شه؟

فرصت ندادن به بدن برای ترمیم خودش.

در بدن هر لحظه سلول های زاید تولید می شند و بدن اونها رو از بین می بره.

اگر بدن رو تحت استرس مداوم قرار بدیم ، درست عمل نمی کنه و فرصت ترمیم پیدا نمی کنه

پس مراقبه به بدن فرصت می ده خودش رو ترمیم کنه در حین اینکه ذهن هم فرصت استراحت و آرامش پیدا می کنه

و اینجاست که ارتباط تنگاتنگ تن و روان روشن تر می شه…. عقل سالم در بدن سالم

عقل سالم به خودش اجازه مراقبه می ده ، سپس بدن آرامش و سلامتی رو پیدا می کنه، بعد عقل سالم از بدن سالم تغذیه کرده و روز به روز هر دو سالم تر می شند

اینجاست که من اسم کارگاه خودم رو گذاشتم سلامت تن و روان

بسیاری از مردم ،یوگا رو به عنوان یک ورزش کششی می شناسند اما لازمه بدونیم که یوگا یک دنیاست برای سلامتی تن و روان

در واقع معنی یوگا یعنی اتحاد تن و روان

سلامت و شاداب باشید

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

Transactional Analysis

گذری بر نظریه تحلیل رفتار متقابل

در نظریه تحلیل رفتار متقابل (TA ) بیان شده که رفتارهای اشخاص از سه بخش درونی ، والد ، بالغ و کودک ناشی می شوند.

کودک که نهاد هم نامیده شده ، می خواد که هر چیزی رو که دوست داره به دست بیاره.

والد درون وقتی شکل می گیره که والدین شخص از کودکی به فرد اجازه برآورده کردن خواسته هاش رو می دن یا نمی دن.

شخص وقتی بزرگ شد والد درون به عنوان جایگزینی برای والدین یا هر کسی که به او آموزش می داده می شه.

همچنین در مسیری که فرد بزرگ تر می شه یاد می گیره که خواسته های کودک درونش رو چطور می تونه از راه های درست برآورده کنه و اینجاست که بالغ درون شکل می گیره.

بالغ رو می شه فعال تر کرد و گاهی حتا از طریق بالغ درون از کودک درون در مقابل والد درون حمایت کرد

والد درون به شخص می گه تو نباید بلند بخندی، کودک درون می خواد بلند بخنده، اینجا یا باید خودش رو سرکوب کنه یا راهکاری پیدا کنه .که البته بالغ تصمیم می گیره.

نظریه تحلیل رفتار متقابل راهکارهایی رو ارائه می کنه و در بخش های تشخیصی پیشرفته اون در مورد بالغ آلوده به والد یا بالغ آلوده به کودک هم صحبت می کنه و اینجاست که اشخاصی مشکل دارند که بالغشان آلوده باشد و نتواند درست تصمیم بگیرد

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی.

conversation

آیا اصطلاح “گفتگو” درست است؟!

گفتگو

اصطلاح “گفت و گو” یا “گفتگو” معادل مباحثه در گویش فارسی ارائه شده و جا افتاده، که از نظر قاعده مندی و از نظر معنایی قابل بررسی می باشد.

اگر “گفت” را بن ماضی از فعل “گفتن” و “گو” را بن مضارع از گفتن در نظر بگیریم ، بن ماضی و بن مضارع در کنار یکدیگر قرار گرفته و یک اسم مصدر ساخته اند که معادل برای مباحثه و محاوره در نظر گرفته شده است.

در ساخت اسم مصدر “جستجو” که از بن ماضی “جستن” یعنی “جست” و بن مضارع آن که می شود “جو” استفاده شده ، از نظر معنایی مشکلی پدید نیامده است؛ چرا که پیگیری برای جستن با کنار هم قرار گرفتن بن ماضی و مضارع مورد تاکید قرار گرفته است.

اما ساخت اسم مصدر “گفتگو” با استفاده از بن ماضی و بن مضارع فعل گفتن، با تاکید بر “گفتن” نمی تواند معنای “مباحثه” که “گوش سپردن” نیز در آن نهفته است را به درستی برساند. “گوش سپردن” یکی از بخش های اساسی یک مباحثه است.

تاکید بر گفتار صحیح

در علم روانشناسی بر استفاده درست از لغات تاکید می شود چرا که کلمات مورد استفاده فرد به مرور ، عملکرد فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. در اصطلاح ساخته شده برای مباحثه یعنی “گفتگو” ، یکی می گوید و سپس دیگری می گوید و بر روی گوش سپردن به صحبت طرف مقابل اشاره ای نمی شود. اینگونه می شود که ایرانی فقط به فکر این هست که نظر خود را بیان کند و نظر طرف مقابل را نمی شنود یا می شنود و گوش نمی دهد یعنی نمی فهمد. هنگامی که یکی صحبت می کند دیگری در مورد اینکه در نوبت خود چه خواهد گفت می اندیشد و به سخنان اولی توجه چندانی ندارد و با دقت گوش فرا نمی دهد.

گفت و شنود

از طرف دیگر ؛ افرادی هستند که اصطلاح ” گفت و شنود” را پیشنهاد می دهند، از اینرو تفاوت شنیدن با گوش دادن را با مثالی بیان می کنم؛ هنگامی که از جلوی در اتاقی عبور می کنیم از درون اتاق همهمه ای می شنویم، برای فهم اینکه چه صحبتی در آن اتاق در حال انجام است گوش می ایستیم و گوش می سپاریم. پس شنیدن صداها به معنای فهمیدن نوع آن یا مفهوم سخنان نیست، برای فهمیدن سخنان لازم است گوش بسپریم.

مثال ها

مثالی دیگر این است که در مباحثه یکی از طرفین نمی تواند مشغول گشت و گذار در شبکه های اجتماعی باشد و به طرف مقابل خود بگوید که شما صحبت خود را ادامه بده من می شنوم. شنیدن با گوش سپردن متفاوت است و لازم است که طرفین هنگام مباحثه حضوری، گوشی یا تبلت خود را کناری نهاده و تمام گوش شده و به همدیگر گوش بسپارند. بنابراین اصطلاح گفت و شنود نیز نادرست است چراکه شنودن یک عمل بدون فهم است به این صورت که هنگامی که صدایی را می شنویم برای اینکه نوع صدا و مبدا صدا را تشخیص بدهیم گوش می ایستیم. در زبان انگلیسی نیز ؛ Hear به معنای شنیدن تصادفی و Listen به معنای گوش سپردن است.

پیشنهاد نهایی

بنابراین به نظر من گوش سپردن عملی است که برای ساختن معادل فارسی اصطلاح مباحثه باید مورد تاکید قرار گیرد.

به این منظور می توان از واژه “نیوشیدن” به معنی گوش سپردن با جان بهره جست. ” گفت و نیوش” یعنی یکی بگوید و دیگری گوش بسپارد و این عمل به طور متقابل تکرار گردد تا تعاملی مناسب شکل گرفته و مباحثه ای نتیجه بخش عاید طرفین گردد.

بنابراین من اصطلاح ” گفت و نیوش ” را معادل برای مباحثه و محاوره پیشنهاد می کنم و از این پس خود آن را به کار خواهم بست.

البته اصطلاح ” گفت و گوش” نیز می تواند به کار برده شود. در مورد مصدر مرخم یا مخفف باید گفته شود که آن را نباید با بن ماضی اشتباه گرفت به مثال‌ها توجه کنید؛ در “نشست و برخاست” ، “نشست” معنی مصدری دارد که در اصل “نشستن و برخاستن” می باشد. همچنین “نشست” در عبارت “نشست کوه” در اصل به معنی “نشست کردن کوه” می باشد و معنی مصدری دارد. بنابراین اصطلاح ” گفت و گوش” در اصل “گفتن و گوش کردن” می باشد و هر دو یعنی “گفت” و “گوش” معنی مصدری دارند.

 

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

سینا یاوریان
سخنران، مدرس و مشاور روانشناسی

 

Alternative

درمان های مکمل

در ابتدا می خوام که پاراگرافی رو از آقای “هرمان هسه” براتون بنویسم؛

“واقعیت شامل مجموعه حقایق و ضد حقایق است. در مقابل هر حقیقتی یک ضد حقیقت وجود دارد که آن نیز به نوبه خود یک حقیقت است. وقتی تنها حقیقت یا ضد حقیقت را در نظر می گیریم فقط نیمی از واقعیت در برگرفته می شود، که از کمال و وحدانیت بی بهره است.”

اگر به بیماری فشار خون مبتلا بشیم پزشکان دارویی را برای ما تجویز می کنند که وقتی آن دارو را مصرف می کنیم تا ۶ الی ۸ ساعت فشار خون ما متعادل می شه ، بعد دوباره لازمه که از اون دارو استفاده کنیم. آیا درمانی صورت می گیره؟ چه مدت اگر از این دارو استفاده کنیم درمان اتفاق می افته و ما دیگه فشار خون نخواهیم داشت؟ بیشتر داروهای رایج ، درمانی در پی ندارند، فقط می تونند به ما کمک کنند تا به طور موقت بتونیم متعادل باشیم و به زندگی روزمره مون برسیم.

آیا این دارو ها مفید هستند؟ آیا ما به این داروها نیاز داریم؟ بله همانطور که گفتیم این داروها به ما کمک می کنند که بتونیم به طور موقت به زندگی عادی برگردیم. اما آیا هیچ امکانی وجود نداره که ما بتونیم به طور کامل و همیشگی از شر بیماری هایی مثل فشار خون خلاص بشیم؟ اینجاست که روش های مکمل می تونند به ما کمک کنند. به همین خاطر اون پاراگراف رو از آقای “هرمان هسه” براتون نوشتم. هرچیزی به تنهایی کامل نیست و لازم هست که با مکمل هایی همراه بشه تا نتیجه نهایی بدست بیاد. به صورتی که بیان کردم پزشکی رایج روش هایی رو به ما پیشنهاد می کنه که بتونه ما رو در زندگی عادی نگه داره ولی این کار رو به طور موقت انجام می ده و درمانی در پی نداره. روش های مکمل پزشکی رایج که می تونند به مرور درمان رو در پی داشته باشند و سلامتی رو به ما برگردونند درمان های آلترنتیو یا مکمل نامیده می شند.

یکی از این روش ها می تونه یوگای تن و روان باشه. یکی دیگه از این روش ها می تونه طب سنتی ایرانی باشه. طب سنتی هندی –آیورودا و طب سوزنی چینی، هم از همین دسته روش ها هستند. در حین اینکه داروهای پزشکی رایج رو برای سلامتی موقت استفاده می کنیم ، هومیوپاتی هم می تونه یکی از روش های مکمل باشه که سلامتی رو بعد از مدتی صبر و حوصله به ما برگردونه. از روانشناسی هم می تونیم برای درمان استفاده کنیم. از اونجاییکه بسیاری از بیماری ها از اضطراب و استرس و مسائل مختلف روانی ناشی  می شند، روانشناسی و یادگیری تکنیک هایی برای کنترل اضطراب ها و استرس ها و تمرین اونها می تونه در نهایت منجر به درمان بیماری ها بشه. پس روش های مکمل رو فراموش نکنیم. یکی از این روش های مکمل رو به همراه درمان پزشکی رایج انتخاب کنیم تا درمان صورت بگیره. ورزش و تغذیه سالم هم به عنوان روش های اولیه و اساسی پیشگیری و درمان بیماری یادمون نره.

 شاداب باشیم.

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

discusion

مباحثه

این جمله که “هر عقیده ای قابل احترام است” نادرست است. عبارات ” هر انسانی با هر عقیده ای قابل احترام است” و ” هر عقیده ای را می توان مورد نقد و بررسی قرار داد” صحیح می باشند.

چرا ایرانی از مباحثه گریزان است؟ زیرا فکر می کند که مباحثه به دعوا ختم خواهد شد. چرا ایرانی فکر می کند که مباحثه به دعوا ختم خواهد شد؟ زیرا به جملاتی که در بالا ذکر شد توجه نکرده است و عبارات نادرست در ذهن او حک شده اند و بر طبق آن عمل می کند.

هنگامی که اشخاصی که عبارات مذکور را در ذهن خود بررسی نکرده اند با هم به مباحثه می نشینند، دو اتفاق ممکن است که مباحثه را به دعوا بکشاند؛ ۱- ممکن است انتقاد کننده ، شخصیت طرف مقابل را با زبان نشانه رفته باشد ۲- ممکن است انتقاد شونده احتمال بدهد که شخصیت او از طرف مقابل مورد حمله واقع شده است.

همواره لازم است که در مباحثه با صحبت نکردن در مورد خصوصیات اخلاقی و شخصیت طرف مقابل و زیرسوال نبردن او ، بلکه فقط زیرسوال بردن عقاید و نظرات او ، احترام به طرف مقابل را حفظ کرد.

بنابراین اگر هر دو طرف در مباحثه دقت داشته باشند که فقط نظرات و عقاید طرف مقابل را نقد و بررسی کنند و همچنین از نقد شدن نظرات خود ناراحت نشوند ، مباحثه به خوبی پیش خواهد رفت.

به همین صورت اگر یک طرف حس کرد که طرف مقابل در مورد شخصیت او سخن می گوید می تواند به ایشان یادآوری کند که بهتر است در مورد نظراتشان صحبت کنند نه در مورد شخصیت شان. و اگر یکی از طرفین حس کند که طرف مقابل به خاطر اینکه فکر کرده است شخصیت او مورد نقد قرار گرفته و گارد گرفته است به او یادآوری کند که فقط نظر و عقیده او را مورد نقد و بررسی قرار داده وگرنه برای شخصیت او احترام قایل است و ایشان در پیش او عزیز هستند و اگر نبودند به مباحثه با ایشان ادامه نمی داد و سکوت اختیار می کرد.

گاهی افراد فکر می کنند که می خواهند در مورد شخصیت و خصوصیات اخلاقی فرد دیگری نظر بدهند و از او نقد بکنند. این یک مقوله دیگری است و یک مباحثه محسوب نمی شود. مباحثه ، گفت و گوش ( گفتن و سپس گوش سپردن) در مورد یک موضوعی است که به شخصیت و خصوصیات افراد مربوط نیست و عقیده ای یا نظری یا دانشی است که  از طریق تبادل اطلاعات مورد بررسی دوطرف
قرار می گیرد.

گاهی اوقات افراد خود را با عقایدشان یکی می دانند که این موضوع از همان جمله نادرست “هر عقیده ای قابل احترام است” ناشی شده و خود را با عقیده یکی دانسته و هرکه به عقیده او حمله کند یا نظر او را مورد نقد قرار دهد احساس می کند که به خود او و شخصیت او حمله شده و مورد نقد قرار گرفته است. لازم است به خود یادآوری کنیم که عقاید ما خود ما نیستند و  نظرات و اعتقادات و اطلاعات از گذشته و از طریق اطرافیان در ما ایجاد شده و مورد بررسی همیشگی قرار دادن آنها لازمه زندگی سالم است.

عقیده یک موضوع تولید شده ذهنی است، در حالیکه مواردی قابل احترام هستند که وجود خارجی در طبیعت داشته باشند مثل انسان، درخت و حیوانات. عقیده، یک موضوع  Objective  (انتزاعی و ذهنی) در حالیکه انسان یک موضوع Subjective(عینی و واقعی) است. احترام قایل بودن به مسایل انتزاعی نمی تواند درست باشد چراکه ممکن است صرفا ساخته ذهن باشد یا به مانند بسیاری از علوم تغییر یابند و نظریه های قبلی رد شوند.

به همین صورت در گذشته دور ، بت ها را به عنوان نمادی عینی از موضوعی انتزاعی می ساختند تا بتوانند به آن احترام کنند در روزگار کنونی که درک انتزاعی انسان رشد کرده است ترکیب انتزاع و عینیت در ذهن انسان در هم پیچیده شده و تفکیک آنها مشکل شده است. به گونه ای که انسان امروز می اندیشد که هرآنچیزی که از ذهن او خطور می کند به طور یقین نشانه ای از آنچیزی است که در بیرون وجود دارد، در حالی که چنین نیست و بسیاری از موارد فقط ساخته ذهن اوست.

افرادی که به اصطلاح کم می آورند شاید به حمله به شخصیت طرف مقابل رو بیاورند که به دعوا منجر خواهد شد. پس اگر انسان ها به بلوغ ذهنی دست یابند و در هر زمینه ای ، جملات ذهنی خود را به مانند جمله ای که در اول این نوشته آمد مورد نقد قرار دهند، خواهند توانست به یک مباحثه بالغانه دست یابند و در صورتی که پاسخی برای ادامه مباحثه نداشتند آن را با گفتن جمله ای همچون ” نظر شما را نمی پذیرم هرچند در حال حاضر پاسخی هم به ذهنم نمی رسد.” پایان دهند یا نظر مقابل را بپذیرند و هیچگاه در خصوص ابراز اینکه طرف مقابل متعصب است یا شخصیتش مانع فهمش می شود اقدامی صورت نگیرد.

نهایت سخن اینکه در مورد بررسی شخصیت افراد صلاحیت خاصی از جمله دانش کافی و نزدیکی به آن فرد لازم است و آن مباحثه محسوب نمی شود. همه عقاید را می توان مورد نقد قرار داد و همواره لازم است با احترام به شخصیت طرف مقابل مباحثه صورت گیرد. برای هر مهارتی از جمله مهارت مباحثه تمرین لازم است، بنابراین از مباحثه فرار نکنیم و با ذهنیتی که بیان شد به دنبال مباحثه باشیم تا به مرور مباحثه درست را یاد بگیریم.

حال ممکن است پرسش شود که چه نیازی به مباحثه است. پاسخ این است که مباحثه یکی از روش های بسیار مفید تبادل اطلاعات است که به رشد انسان ها کمک می کند در حین اینکه تعاملات اجتماعی را افزایش می دهد بدون اینکه این تعاملات به غیبت کردن و به مانند آن منجر شوند. و در نهایت اینکه ما را از گوسفند بودن و چریدن بدون مسوولیت در کنار هم باز می دارد و نشان می دهد که ما انسان های مسوولی هستیم که به دنبال ارتقا خود و اطرافیانمان هستیم و مسوولیت ارتقا خود و اطرافیان خود را درک کرده و عمل می کنیم.

حتا اگر به این معتقد باشیم که ما مسوول ارتقا دیگران نیستیم، مباحثه، در جهت ارتقا خودمان بسیار مفید خواهد بود. حتا اگر مطمئن باشیم که دانشی که داریم درست است، با مباحثه، جنبه های بیشتری برایمان روشن خواهد شد و مغز ما در تحلیل مسایل مختلف تقویت شده و بهتر عمل خواهد کرد که برای زندگی فردی و اجتماعی ضروری است و همانطور که بیان شد ما را به همدیگر با تعاملات بیشتر نزدیک تر خواهد کرد.

شاداب و آگاه باشیم در هوشیاری

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی

responsibility

مسئولیت پذیری

“هر چیزی خرج دارد. اگر ما آزادی بیشتری می خواهیم باید مسئولیت بیشتری را هم قبول کنیم . اگر ده واحد آزادی می خواهیم ، باید به همین نسبت هم مسئولیت قبول کنیم . در دوران بچگی بشرطی می توانستیم به تنهایی به بقالی برویم که خواندن فهرست مایحتاج و شمردن پول و علائم راهنمایی و رانندگی را یاد گرفته باشیم. در جوانی به شرطی می توانستیم از اتومبیل خانواده استفاده کنیم که بتوانیم به هزینه بیمه روزافزون ماشین کمک کنیم، زیرا بهرحال در آن موقع ما نیز جزو رانندگان اتومبیل محسوب می شدیم.

ما زمانی می توانیم از خودمان خانه ای داشته باشیم که وسعمان برسد پول اجاره خانه و هزینه آب و برق آن را بپردازیم و دست کم خودمان لباسهایمان را بشوییم. چنانچه از قبول مسئولیت سرباز بزنیم ممکن است به سرعت آزادی خود را از دست بدهیم. شخص ممکن است با تخلف از مقررات راهنمایی و رانندگی و ورود به خیابان یکطرفه یا ویراژ دادن در خیابان ، برای مدتی بسیار کوتاه هر کاری که دلش می خواهد بکند، اما وقتی تمام بدنش را در بیمارستان گچ گرفتند یا به زندان افتاد ، دیگر چندان آزاد نیست.”

از کتاب ” ماندن در وضعیت آخر” نوشته خانم و آقای هریس

حال ما آزادی می خواهیم؟!؟! تا چه حد در جامعه مسئولیت می پذیریم؟!؟!!

در این پاراگراف از کتاب بسیار مفید “ماندن در وضعیت آخر” که ۱۶ سال بعد از کتاب “وضعیت آخر” نگاشته شده است اشاره ای هم دارد به فرهنگ تربیت در جامعه غربی. به این صورت که برخلاف جامعه ما اگر والدین می خواهند اتومبیل را در اختیار فرزند خود قرار دهند در قبال آن از فرزند خود مسئولیت می خواهند. اینطور نیست که مثل ایران، اتومبیل بدون قید و شرط در اختیار فرزند قرار گیرد و هزینه تصادف و حتا شستن ماشین به عهده والدین باشد.

در آنجا حداقل مسئولیت می تواند شستن ماشین بعد از استفاده از آن باشد. اما در ایران والدین در هنگام تحویل اتومبیل به فرزند خود پول تو جیبی هم می دهند که همراهش باشد.
در غرب فرزند از ۱۸ سالگی و حتا کمتر از آن مسئولیت را یاد می گیرد و از خانواده جدا شدن و مستقل شدن را شروع می کند. در ادامه این پاراگراف در این کتاب به مستقل شدن نیز اشاره ای رفته است.

اما در ایران تا زمانی که فرزند ازدواج نکرده است و حتا بعد از ازدواج نیز استقلالی وجود ندارد. کمک مالی و در ادامه ، دخالت در روش زندگی ، جزو وظایف والدین محسوب می شود. ( این موضوع دو طرفه بیان شد به این صورت که فرزندان از والدین توقع دارند و والدین نیز انتظار دارند که فرزندان به روش آنها عمل کنند.)
به هر حال همین تربیت ذهنی که در خانواده ها و در پرورش اجتماعی ما ایرانی ها اتفاق می افتد تعیین کننده میزان مسئولیت پذیری ما در جامعه هست.

خود را تغییر دهیم.

شاداب باشیم و آگاه در هوشیاری

سینا یاوریان – سخنران ، مدرس و مشاور روانشناسی